کتاب فیزیولوژی جیمز کالات
نشانگان کورساکف چیست؟
نشانگان کورساکف، که به نشانگان ورنیکه – کورساکف نیز معروف است، نوعی صدمه مغزی است که کمبود ویتامین، آن را ایجاد میکند. گاهی کمبودهای غذایی همراه با مواد سمی، در بافت مغز آسیب بنیادی و برگشتناپذیری به بار میآورند. سندرم کورساکف که در برخی میگساریهای مزمن رخ میدهد، از ترکیب میخواری و کمبود ویتامین B (تیامین) ناشی میشود. مشخصههای سندرم کورساکف پیشرفته عبارتند از: مشکلات حسی – حرکتی، آشفتگی شدید، تغییرات شخصیتی و خطر مرگ بر اثر مشکلات کبدی و اختلالات معدهای – رودهای و قلبی. معاینه پس از مرگ مبتلایان به سندرم کورساکف، حاکی از ضایعات دیانسفالی میانی(تالاموس و هیپوتالاموس میانی) و صدمه منتشر برخی از ساختارهای مغزی دیگر است.[1] کمبود طولانی تیامین، به از دست دادن یا کوچک شدن نورونها در سرتاسر مغز، مخصوصا در بخشی از هیپوتالاموس و تالاموس خلفی – میانی، هستهای که آکسونهایی را به سمت قشر پیشپیشانی میفرستد، منجر میشود. بنابراین نشانههای سندرم کورساکف، شبیه نشانههای افرادی است که قشر پیشپیشانی آنها صدمه دیده، از جمله بیتفاوتی، سردرگمی و یادزدودگی پیشگستر و پسگستر.[2] در این بیماران، خاطرات تازه و گذشته از بین میروند و به نظر میرسد که شخص در تشکیل خاطرات جدید ناتوان است. علاوه بر این، نقایص ادراکی و از دست رفتن قوه ابتکار به وجود میآید. روانآشفتگی میگساری غالبا بخشی از تاریخچه زندگی بیمار مبتلا به سندرم کورساکف است. هر قدر کمبود ویتامین اثر طولانیتری گذاشته باشد، فرد به "ویتامیندرمانی" کمتر پاسخ میدهد.[3] نشانه برجسته نشانگان کورساکف، افسانهبافی[4] است که به موجب آن، بیمار برای پر کردن شکافها در حافظه خود حدس میزند. این بیماران در مورد تمام سؤالها افسانهبافی نمیکنند، بلکه فقط در رابطه با سؤالهایی که انتظار دارند پاسخ آنها را بدانند، افسانهبافی میکنند. برای مثال، به سوال بیمعنایی نظیر «پرنسس لوتیا کیست؟» جواب میدهند «نمیدانم». اما در رابطه با سوالهایی درباره خودشان، خانوادهشان و موضوعات آشنای دیگر، افسانهبافی میکنند. معمولا پاسخها در مورد گذشته مصداق دارد، مانند «دیشب برای رفتن به سینما بیرون رفتم». اغلب پاسخهای افسانهبافیشده، بیشتر از آنکه پاسخهای درستی باشند، خوشایند هستند. این گرایش ممکن است تلاش بیمار را برای حفظ کردن هیجانات خوشایند منعکس کند یا اینکه صرفا بیانگر این واقعیت باشد که برای بیماری که در بیمارستان بستری است، زندگی در گذشته، از زندگی در زمان حال خوشایندتر است. برخی بیماران افسانهبافیهای ...
رابطه آگاهی از سندرم ملال پیش از قاعدگی(PMS) با رضایت زناشویی زوجین جوان
مجموعه مقالات اولین همایش ملی روانشناسی و خانواده، سنندج، دانشگاه کردستان، 1391رابطه آگاهی از سندرم ملال پیش از قاعدگی (PMS) با رضایت زناشویی زوج های جواندکتر مصطفی اکبری[1]، حسین حسینی[2]، چیمن سعیدی2چكيدهمقدمه وهدف:خانواده مهمترین نهاد در میان تمام نهادهای بشری است،همچنین تاثیرگزارترین نهاد در هر جامعه ای است. سازگاری زناشویی در خانواده این نهاد مهم را بادوام و محیطی سرشار از عاطفه و سلامت روانی و جسمانی خواهد کرد.یکی از عوامل دخیل در سازگاری زناشویی آگاهی از سندرم ملال پیش از قاعدگی است. هدف ما در این پژوهش بررسی رابطه آگاهی از نشانگان سندرم ملال پیش از قائدگی در سازگاری زناشویی است.روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد، جامعه پژوهش حاضر شامل کلیه زوج های جوان شهرستان کرمانشاه با میانگین سنی سی سال میباشد. که به صورت نمونه گیری در دسترس نمونهای به حجم 100 نفر از میان آنها انتخاب شد. و سپس شركت كنندگان پرسشنامههاي رضایت زناشویی(انریچ)، و پرسشنامه pms روسیگنول بونلندر، را جواب دادند.یافتهها: نتایج تجزیه و تحلیل دادهها نشان می دهد که آگاهی از سندرم ملال پیش از قاعدگی (PMS)با رضایت زناشویی رابطه معنادار(42=(r دارد که در سطح 005>P معنادار استو نشان دهنده آن است که هرچه زوجین از نشانگان این سندرم آگاه تر باشند از رضایت زناشویی بالاتری برخوردار خواهند شد.بحث و نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش میتوان نتیجه گرفت که آگاهی از سندرم ملال پیش از قاعدگی رضایت زناشویی را در خانواده به دنبال دارد وما ميتوانيم با افزایش آگاهی زوجین از سندرم(PMS) رضایت شان را از زندگی مشترک افزایش دهیم و به سلامت روانی و جسمانی آن ها کمک کنیم.کلیدواژهها: سندرم ملال پیش از قاعدگی (PMS)، رضایت زناشویی، خانواده. مقدمه ازداوج مقدس ترین و پیچیده ترین رابطه میان دو انسان از دو جنس مخالف است که ابعاد وسیع، عمیق و هدف های متعددی دارد. بی شک هیچ نابهنجاری عاطفی و اجتماعی که از تأثیر خانواده فارغ باشد وجود ندارد. افلاطون می گفت برای آنکه جمهوری خوب سازمان یابد باید قوانین اصلی آن قوانینی باشد که رابطه زناشویی را سامان بخشد*(دانش ؛1384) اگر جامعه ای از خانواده های سالم و متعادل برخوردار نباشد، نمی تواند ادعای سلامتی کند. خانواده هایی که در آن زن و شوهر با هم تفاهم دارند و از زندگی احساس رضایت می کنند کارکرد مناسب تری داشته و نقش خود را بهتر ایفا می کنند. رضایت زناشویی یکی از عوامل پیشرفت و دست یابی به اهداف زندگی است ( بخشی و همکاران؛1386). رضایت زناشویی عبارت است از وجود یک رابطه دوستانه همراه با حس تفاهم و درک یکدیگر، وجود یک تعادل ...
بررسی تفاوت زن و مرد در روانشناسی
الف. تفاوت های فیزیولوژیک در زمینه تفاوت های تنکردی و جسمانی زن و مرد، سخن بسیار است. پزشکان، فیزیولوژیست ها و زیست شناسان تحقیقات فراوانی در این زمنیه داشته و برای هر یک از دو جنس، مقیاس ها و هنجارهای معیّن و مشخصی به دست داده اند. در این تمایزات و تفاوت ها، از دستگاه تناسلی و تولید مثل (که اساسی ترین تفاوت جسمانی بین زن و مرد است) گرفته تا طول عمر هر یک از دو جنس و دستگاه های عصبی، گوارشی، استخوان بندی و تنفس و خون مورد توجه و تحقیقات موشکافانه بسیاری متخصصان این رشته قرار گرفته اند. روان شناسان از جمله روان شناسان رشد با تکیه بر همین مبانی و یافته های زیستی انسان و تفاوت ها و تمایزات زن و مرد، به تأثیر این تفاوت ها بر رفتار انسان و به تفسیر تفاوت های رفتار عاطفی و شناختی زن و مرد پرداخته اند. در اینجا، فقط به نمونه هایی از گفته ها و یافته های فیزیولوژیست ها اشاره می شود: 1. پیچیده تر بودن دستگاه تناسلی زن نسبت به مرد، تحوّلات هورمونی و تغییرات آن در هر ماه در طول عمر زن، مسائلی همچون قاعدگی، آبستنی، زایمان، شیردهی، یائسگی را پدید می آورد و بر جسم و روان و کار و رفتار زن تأثیر می گذارد. ۳ 2. هورمون ها، میزان و نوع ترشّح آن ها در سوخت و ساز مواد مصرف شده توسط انسان، رشد اندام های گوناگون انسان، ایجاد حالت های هیجانی همانند پرخاشگری و حالت تهاجمی، مقاومت فرد در برابر میکروب ها، فعالیت جنسی و دیگر ابعاد جسمانی و نیز رفتاری و روانی هر یک از جنس زن و مرد تأثیرگذارند و تفاوت های بین زن و مرد را نمایان تر می کنند. 3. بر اساس آمارها، طول عمر زنان 4، 7، 8 و 10 سال بیش از مردان است و به طور متوسط، آنان حدود 7 سال بیشتر از مردان زندگی می کنند. ۴ 4. در جهت شناخت فیزیولوژی زن و مرد، یافته ها و هنجارهای طبیعی آزمایشگاهی قابل توجهی وجود دارند. اندازه متوسط برخی از ویژگی های خونی و هورمونی در زن و مرد متفاوت است، به گونه ای که مشاهده آنچه در بدن مرد طبیعی می نماید، در پلاسمای خون یا ادرار زن ـ مثلا ـ هشداردهنده است و می تواند نشانه نوعی اختلال یا بیماری باشد. ۵ 5. از نظر مغز و اعصاب نیز بین مغز زن و مرد تفاوت هایی قابل توجه وجود دارند. درباره این تفاوت ها به لحاظ سلولی، حجم و اندازه، تعامل با هورمون های بدن و کارکردها، بررسی های دقیق زیادی صورت گرفته اند. 6. از نظر استخوان بندی نیز بین زن و مرد تفاوت های زیادی بیان شده اند، به گونه ای که در پزشکی قانونی، از این تفاوت ها به جنسیت فرد پی می برند; مثلا، گفته اند: استخوان های جمجمه و لگن از نظر جنسیت، بیشترین تفاوت ها را دارند، به گونه ای که از 90 درصد افراد، تنها با بررسی جمجمه و لگن، می توان ...
تفاوت زن و مرد
تفاوت زن و مرد در ادارک از منظر قرآنبرای اثبات تفاوت ادراکی زن و مرد، به آیه (أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِین) (زخرف: 18) (آیا کسی ]را شریک خدا قرار می دهند[ که در زر و زیور پرورش یافته و در مجادله بیانش روشن نیست)استدلال شده است.این یکی ازآیاتی است که درباره میل و علاقه شدید زن به زینت مورد استدلال و بحث واقع شده.علّامه طباطبائی در تفسیر این آیه، می نویسد: خداوند متعال این دو صفت (پرورش در زینت و عدم توانایی بر استدلال و محاجّه) را برای زن ذکر کرده; زیرا جنس زن طبیعتاً از احساسات و عواطف سرشاری برخوردار و نیروی تعقّل او در قیاس با مرد ضعیف تر است و جنس مرد به عکس این است. از روشن ترین نشانه های عواطف سرشار زن، میل و گرایش او به زیور و زینت و عدم توانایی و ضعف او در مقام بیان دلیل و حجّت است که مبتنی بر نیروی عقلانی است. 21وی از این آیه وابستگی زیاد زن به زیور و زینت را استفاده می کند و همین را نشانه فزونی عواطف و احساسات در زنان می داند. او ویژگی اصلی زنان را برخورداری از عواطف و احساسات سرشار و ضعف تعقّل در مقایسه با مرد دانسته و بر این باور است که دو صفت در زنان مظهر این ویژگی هستند: نخست علاقه شدید به زیور و زینت که از جمله (أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ)استفاده می شود و دوم عدم توانایی بر بیان مقصود خویش در استدلال و برهان که جمله (وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِین) بر آن دلالت دارد. وی علت ویژگی دوم را چنین بیان می کند: «استدلال و برهان نیازمند نیروی عقلانی زیاد است که زنان در مقایسه با مردان، در این امر ضعیف ترند.»زن نمی تواند مکنونات خویش ر ا در منازعه ها و مجادله ها بیان و اظهار کند. نه اینکه زن توان احتجاج ندارد یا نیروی استدلالش کم است، بلکه زن منطق و استدلال را به کار می گیرد، اما قدرت اظهار ندارد. آنچه باعث می شود زنان نتوانند مکنونات خود را در مقام استدلال و محاجّه بیان کنند و مانع حرف زدن آن ها می شود، شدت احساسات و عواطف آنان است. احساسات و عواطف شدید زن از ادامه سخن گفتن وی مانع می شوند. زن با شروع به سخن در مجادله، شدیداً دچار احساس شده، گریه می کند یا سخن در گلویش می ماند و توان بیان آن را ندارد. بنابراین، با این تفسیر و معنا هماهنگی خوبی بین جمله صدر (أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ) و جمله ذیل (وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِین) برقرار می شود. در این صورت، معنای آیه این است که شما کسانی را شریک خداوند می پندارید که از احساسات و عواطف زیادی برخوردارند و قادر بر بیان مکنونات و مطالب خویش نیستند. اگر «خصام» به معنای «پیکار» باشد، ...