پيام خداحافظي سفر حج
حج گزاري در سال هاي آغازين انقلاب
آقاي حاج ابوالفضل توکلي بينا از پيش کسوتان حج به شمار مي آيند و در سال هاي 1360 و 1361 رياست سازمان حج و زيارت را بر عهده داشتند. افزون بر آن، سفرهاي زيادي نيز به عنوان زائر و يا در مسؤوليت هاي ديگر به حرمين شريفين مشرّف شده اند. تحريريه فصلنامه ميقات حج از ايشان خواست تا خاطرات خود را مکتوب نموده، براي چاپ در اين فصلنامه ارسال نمايند. آنچه ملاحظه مي کنيد، بخشي از خاطرات ايشان است که اکنون ضمن تشکر از آن برادر گرامي، توجّه شما عزيزان را به آن جلب مي کنيم: سفر حج در سال هاي سخت! وقتي دوران کودکي و نوجواني را سپري مي کردم، مرحوم پدرم از حمله دارهاي حج بود. ايشان 46 سفر به خانه خدا رفته بود. به ياد دارم که مرحوم پدرم با قاطر و شتر به مکه سفر مي کرد. گاهي يازده ماه طول مي کشيد تا به خانه و وطن برگردد. او غالباً در طول سال، تنها يک ماه نزد خانواده اش بود! و در آن ايام کوتاهِ يک ماه هم، هر روز چندين نفر درِ خانه مان را مي زدند تا نام خود را در گروه و کاروان پدرم ثبت کنند و همراه وي عازم سفر حج شوند. در دوران گذشته، در بعضي سال ها زائران به موسم حج نمي رسيدند و تا سال بعد در حجاز مي ماندند و مناسک حج را انجام مي دادند. بدينسان سفر حج آنان تا دو سال به طول مي انجاميد. حمله دارها در آن سال ها فقط راهنما بودند و زائران خانه خدا، آذوقه شان را همراه خود مي بردند. سفر حج در آن سال ها بسيار طاقت فرسا و سخت بود. با قاطر و شتر به بمبئيِ هند مي رفتند و از آنجا با کشتي به طرف عربستان حرکت مي کردند. زائران خانه خدا، با مشکلات فراواني روبه رو بودند. در عربستان وضعيت مناسبي وجود نداشت. در مدينه، ساختماني براي اسکان حجاج نبود. زائران در باغ ها، زير سايه نخل ها روزگار مي گذراندند. آب براي شستوشو بسيار کم يافت مي شد. وضعيت بهداشتي بسيار بد بود. بيشتر زائران، افراد با سنوسال بودند. وقتي غافله ها راهي خانه خدا مي شدند، خانواده ها اميد زيادي به برگشت آنان نداشتند! وضع زائران خانه خدا در آن سال ها، قابل قياس با وضعيت امروز ما نيست. امروزه زائر در کمتر از سه ساعت، با جت بوئينگ وارد عربستان شده، با وضع بسيار مطلوب از وي پذيرايي مي شود; به طوري که بيشتر زائران در خانه هاي خودشان، اين چنين پذيرايي نمي شوند! تعطيلي حج گزاري، به مدت هشت سال! در سال 1326 ابوطالب يزدي (از اردکان يزد)، همراه همسرش به سفر حج مي رود. روزي، هنگام طواف پيرامون کعبه، حالت استفراغ به وي دست مي دهد و در مسجدالحرام استفراغ مي کند. وهابي ها او را بازداشت نموده، متهم مي کنند که کار وي عمدي بوده و به خانه خدا اهانت کرده است! سرانجام پس از محاکمه اي نا عادلانه محکوم ...
خاطره تكاندهنده آيتالله مرعشي نجفي و پيام به علماي نجف
مقام معظم رهبري: فاطمه زهرا(س) از اين كار راضي نيسترهبر انقلاب در همين رابطه ميفرمايند:«بعضيها به نام شادكردن دل فاطمهزهرا، عليهاالسلام، اين روزها و در اين دوران ما كاري ميكنند كه انقلاب را كه محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنيا لنگ كنند! ميفهميد چه ميگويم؟ بهترين وسيلهاي كه دشمنان بزرگ انقلاب پيدا كردند براي اينكه نگذارند انقلاب به كشورهاي اسلامي برود، ميدانيد چه بود؟ گفتند اين انقلاب، اسلامي نيست! گفتند اينها دشمن شما- چند صد ميليون مسلمان- هستند! امام بزرگوارمان ايستاد و گفت اين انقلاب، اسلامي است؛ شيعه و سني در كنار هم هستند؛ كنار هم هستند. اگر امروز كسي كاري كند كه آن دشمن انقلاب، آن مأمور سياي آمريكا، آن مأمور استخبارات كشورهاي مزدور آمريكا، وسيلهاي پيدا كند، دليل پيدا كند. نواري پيدا كند، ببرد اينجا و آنجا بگذارد، بگويد كشوري كه شما ميخواهيد انقلابش را قبول كنيد، اين است، ميدانيد چه فاجعهاي اتفاق ميافتد؟ بعضيها دارند به نام فاطمه زهرا، عليهاالسلام، اين كار را ميكنند.در حالي كه فاطمهزهرا، عليهاالسلام، راضي نيست. اين همه زحمت براي اين انقلاب كشيده شد. آن مرد الهي، آن وارث واقعي فاطمهزهرا، عليهاالسلام، در زمان ما، آن همه زحمت كشيد. اين جوانهاي پاك ما اينجور رفتند خونهايشان را ريختند تا انقلاب را بتوانند عالمگير كنند. آن وقت يك نفري كه معلوم نيست تحت تأثير كدام محركي واقع شده، به نام شادكردن دل فاطمه زهرا، كاري بكند كه دشمنان حضرت فاطمهزهرا را شاد كند.»**قصه روز نهم ربيع در فرهنگ عوام شيعهروز نهمربيعالاوّل در فرهنگ عوام شيعه، به روز كشته شدن خليفه دوّم شهرت يافته است. آنها اين امر را مسلّم ميدانند كه در چنين روزي خليفه دوّم به دست مردي ايراني به نام ابولؤلؤ مجروح و مقتول ميگردد. داستانها و افسانههاي بسياري نيز در اينباره ميان آنها رواج يافته كه بيشتر آنها را ميتوان ساخته و پرداخته فرهنگ عوام دانست. ولي با اين حال در اين ميان دستهاي مشكوكي نيز بودهاند كه همواره خواستهاند به اين قضيه دامن زده و آن را از اعتقادات شيعه به شمار آورند.اما با رجوع به كتابهاي تاريخي و بررسي آنها به اين حقيقت خواهيم رسيد كه تمامي آنها به اتفاق ماه ذيالحجه را به عنوان مَقْتَل خليفه دوّم معرفي نمودهاند و با اندكي اختلاف در روز آن، دوشنبه يا چهارشنبه،26 يا 27 ذيالحجه را به عنوان روز مجروح شدن خليفه دوّم شناختهاند. بهگونهاي كه ميتوان گفت وقوع اين حادثه در اين ماه از امور قطعي و متواتر در نزد تاريخنويسان بوده است. (براي مشاهده اسناد ...
روز شمار عید غدیر خم
روزشمار عيد غدير ۲۵ ذيقعده سال دهم هجري قمري ۲۳ روز تا عيد غدير خمروز 25 ذيقعده سال دهم هجري قمري، سال 632 ميلادي، مصادف با 4 / اسفند سال دهم هجري شمسي. پيامبر خدا صلي الله عليه و اله براي سفر حج، اعلان رسمي نمودند. و اعلام شده که اين سفر، آخرين حج رسول گرامي اسلام مي باشد و به دستور آن حضرت، منادياني به اطراف مدينه رفته اند تا همگان بدانند و پيامبر رحمت را همراهي کنند.و اينک کاروان بزرگ حج، به قافله سالاري برترين مخلوق آفرينش، به سوي مهبط وحي، حرکت مي کند. به فرمان پيامبر، مردم لباس احرام برداشته اند.اهل بيت پيامبر صلي الله عله و آله، صديقه کبري و حسنين عليهم السلام همراه اين کاروان هستند. قافله عظيم حج، از مدينه خارج مي شود و جمعيتي بالغ بر 70 هزار نفر پياده و سواره، در 7 کيلومتري مدينه و 486 کيلومتري مکه، در محلي به نام " ذوالحليفه " يا " آباد علي"، مکاني که امروز مسجد " شجره " ناميده مي شود، متوقف شده، به دستور پيامبر احرام بسته و به سوي حرم امن الهي راهي مي شوند تا آداب حج را بياموزند. ۲۶ ذيقعده سال دهم هجري قمري ۲۲ روز تا عيد غدير خمامروز مدينه، به فراق يار مبتلا گشته و تمامي انوار مقدسه، رسول خدا صلي الله عليه و آله را همراهي مي کنند. در آخرين سفر حج، که"حجة الوداع" نام گرفت، تنها يار جدا مانده از کاروان، اميرالمومنين عليه السلام است. فرستاده اي ويژه، حامل پيام رسول خدا، روانه سرزمين يمن مي شود تا حضرت علي عليه السلام را که براي تعليم دين راهي آن ديار شده، به مکه فرا بخواند .آخرين حج نبوي، بر پايه حکم و وحي الهي شکل گرفته و به دستور قاطع خداوند مبني بر ابلاغ حکم وصايت و امامت صورت پذيرفته است:" يا ايُها الرُّسوُل بَـلـِّغ ما اُنزِلَ اليکَ مِن رَبِّک وَ اِن لـَم تـَفعَل فـَما بَلـَّغت رِسالـَتـَهُ " (مائده/ 67)" اي پيامبر، ابلاغ کن آنچه را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، که اگر انجام ندهي، رسالت او را نرسانده اي . "اين چه پيغامي است که اگر ابلاغ نگردد، رسالت همچنان ناقص مي ماند و تلاش بيست و سه ساله پيامبر عزيز با تمام سختي ها، جنگ ها و ... بي ثمر خواهد بود؟با کاروان همراه شويم تا بدانيم . ۲۸ ذيقعده سال دهم هجري قمري ۱۹ روز تا عيد غدير خمکاروان، صبح روز سه شنبه به "عرج" رسيد . اين قافله هنوز حضرت علي عليه السلام را همراه ندارد . ايشان به امر پيامبر، براي تعليم احکام الهي اسلام به گروهي از مسلمانان و حل اختلافي که بين اهل يمن پيش آمده، سوي آن ديار راهي شده اند و اينک با رسيدن نامه پيامبر و دستور جديد، به همراهي دوازده هزار نفر از اهل يمن به سوي مکه عازم هستند .شانزده ماه پيش نيز که پيامبر به قصد غزوه تبوک، ...
حرمي كه سقفش آفتاب و گنبدش خاكي است؛ بقيع، سلام!
اين روزها كه زائران حرم نبوي، يكي از با فضيلتترين ايام براي گزاردن عمره نصيبشان شده و در ماه رجبالمرجب عازم سرزمين وحي شدهاند، قبل از بستن احرام، توفيق زيارت حرم نبوي و مزار چهار امام مظلوم شيعه (امام حسن مجتبي، امام سجّاد، امام محمّدباقر و امام جعفر صادق عليهمالسّلام) را درك ميكنند و خلاصه عاشق مدينه ميشوند و تازه در مييابند كه عاشقي مدينه يعني چه و البته موقع خداحافظي با اين حرم بيشتر ميدانند كه خداحافظي با مدينه و اينكه نميداني دوباره به آن ميرسي يا نه؛ چه حال و سوزي دارد ... اما عمرهگزاران ماه رجب شايد با كيفيت ديگري ايام تشرف را ميگذرانند. علاوه بر اينكه ماه استغفار را در سرزمين وحي هستند، ايام و مناسبتهايي مانند ولادت حضرت علي عليهالسلام در خانه كعبه و بعثت حضرت محمد (ص) در غار حرا، ايام البيض رجب و ... را در مدينه منوره و مكه مكرمه درك ميكنند ؛ همراه با ادعيه مخصوص امامان مظلوم بقيع در هر روز ماه رجب ... زائران ايراني حرمين شريفين در اين روزهاي پر بركت ماه رجب به فرسنگها دورتر از گنبد طلايي حرم رضوي ميروند و مهمان حرم ديگري ميشوند؛ اما حرمي كه گنبد و بارگاهش سقف آسمان و تيغ آفتاب است. همين حرم است كه در كنار عشق به رسول مكرم اسلام و دخت گرامياش، زائر را پايبند خود ميكند. آنجا بقيع است. وقتي از جوار گنبد طلايي امام رضا عليهالسلام در مشهد، قصد سفر به شهر پيغمبر و ديدار گنبد خضراء نبي را ميكني، تازه ميفهمي غربت شيعه يعني چه! چون كافي است چند قدمي از اين گنبد سبز رنگ دور شوي تا در ناحيه شرقي حرم به قبرستاني برسي كه فقط قبرستان نيست بلكه براي شيعه «حرم» است.وقتي از پلههاي حرم بالا ميروي، صداي بيتابي كبوتران حرم را ميشنوي. چند قدمي ديگر كافي است تا بال بال زدن كبوتران را هم ببيني، اما آدمها اينجا چقدر متيناند. ناآراميشان هم متين است. وقتي ناآرامند سرشان پائين است و فقط شانههاشان بالا و پايين ميرود.زائران حرم به يك خط سنگچين خيره شدهاند. چهار تن در يك فضاي سنگچين به اندازه دو متر در دو متر خفتهاند. آفتاب، سنگ قبرشان شده است. ديواري خرابشده و سنگچين، دور تا دور اين مرقدهاي تابناك كشيده شده است. اگر بداني اين چهار تن كيستند، تازه ميفهمي غربت شيعه در شهر پيغمبر يعني چه!اين سنگچين، باقيمانده از گنبدهايي است كه پيشتر وجود داشته و ديگر خرابش كردهاند. اگر حرم باشكوه امام هشتم شيعيان در مشهد را زيارت كرده باشي و با حرم چهار معصوم خفته در اين خط سنگچين مقايسه كني، بغض گلويت را ميگيرد. از همين رو است كه ميگويند "بقيع؛ بغض شيعه در گلوي ...
متن خــداحافظي عليرضـا حسيني ، بخشـدار سـابق با مردم و مسئولين منطقه ي جلگـــــه
متن خـداحافظـي عليرضـا حسينـي ، بخشــدار ************** بســـم اللـــه الرحمــن الرحيــــم سلام عليكم خداوند منان را شاكرم كه برمن منت نهاد تا بخشي ازحيات و عمركاري خويش را درجمع باصفا و پر محبت شما مردم جلگه ، همكاران و مديران گرامي سپري نمايم .به يقين ادعا مي كنم كه درطول اين مدت، بهره فراواني ازآموزه هاي ديني ، انساني ، اخلاقي ، علمي و فني شما مديرتوانمند و همكار پرتلاش دربخش جلگه نصيبم شده است . ضمن عرض سپاس و قدرداني ازهمكاري ها و مساعدت هاي جنابعالي درطول تصدي خدمتگزاري حقيردربخشداري ، از خداوند متعال ، نعمات بيكران و استمداد و پشتيباني براي شما و خانواده هاي عزيزتان را آرزومندم . اميد اينكه ازصميم قلب ، قصوراينجانب را بخشيده ، طلب حلاليت دارم . پيشاپيش ، بهارطبيعت و آغازسال جديد « 1394 » را تبريك عرض مي نمايم. ************** با تشكر ؛ عليرضا حسيني تودشكي
غدير شناسى (1)
غدير شناسى (1)نويسنده: حجت الاسلام محمد دشتى(رحمت الله علیه)سئوال 1: غدير چه معنايى دارد؟پاسخ : رود كوچكى كه مقدار كمى آب همواره در آن جارى باشد.چون در صحراى نزديك ((جحفه )) رود كوچكى وجود داشت آن را به صحراى غدير نام نهادند.سئوال 2: چرا حادثه عظيم بيعت مردم با امام على (ع ) با نام غدير معروف شد؟پاسخ : بيابان غدير خم پس از سرزمين ((جحفه )) در 3 ميلى مكه قرار دارد، و در آنجا رود هميشه جارى وجود داشت ، چون براى اعلام ولايت امام على (ع ) و بيعت 120 هزار حاجى از زن و مرد، دو روز در آنجا توقف كردند، و در آن هواى گرم و كمبود آب ، از آن رود كوچك استفاده مى شد، آن حادثه بزرگ به نام ((غدير )) معروف شد. از آن پس در نوشته ها و گفته ها و شعرهاى گوناگون ، روز بيعت عمومى مردم با حضرت اميرالمؤ منين (ع ) با نام غدير مطرح گرديد.سئوال 3: آيا با نامهاى ديگرى نيز آمده است ؟پاسخ : نام معروف حادثه عظيم بيعت عمومى مردم با امام على (ع ) همان غدير است اما با نامهاى ديگرى نيز مطرح شده است مانند:يوم الو لايه (روز اعلام ولايت )يوم البيعه (روز بيعت )يوم الدوح (روز بزرگ ، كه حادثه بزرگى در آن رخ داد، يا روزى كه مردم در كنار درختان تنومند صحراى غدير، از سايه هاى آن استفاده مى كردند و سايبان براى خود درست نمودند.)سئوال 4: حادثه عظيم در چه روزى تحقق يافت ؟پاسخ : روز پنجشنبه ، سال دهم هجرت ، هيجدهم ذى الحجه ، درست هشت روز پس از عيد قربان ، در صحراى غدير خم فرمان بيعت عمومى مردم با حضرت اميرالمؤ منين (ع ) از طرف خدا و فرشته وحى صادر شد كه : يا ايهاالرسول بلغ ماانزل اليك .(اى پيامبر آنچه نسبت به ولايت على (ع ) به تو ابلاغ كرده ايم براى مردم بازگو)سئوال 5: پس از كدام مراسم مهمى غدير شكل گرفت ؟پاسخ : پس از مراسم حج واجب ، كه مسلمانان بلاد اسلامى چون شنيدند، رسول خدا(ص ) در اين مراسم شركت دارد، به گونه اى گسترده شركت كردند، و چون آخرين حج رسول خدا(ص ) و در روزهاى آخر عمر آن حضرت بود آن را ((حجه الوداع )) ناميدند.شيخ كلينى روايت كرده است كه حضرت رسول خدا(ص ) بعد از هجرت ده سال در مدينه ماند و حج بجا نياورد تا آنكه در سال دهم خداوند عالميان اين آيه را فرستاد كه :و اذن فى الناس بالحج يا توك رجالا و على كل ضامر ياتين من كل فج عميق ليشهدوا منافع لهم .(اى رسول خدا! در ميان مردم براى سفر حج ندا در ده و همه را به مراسم حج فراخوان تا مردم پياده و سواره و از راه دور بسوى تو آيند) پس امر كرد رسول خدا(ص ) مؤ ذنان را كه با آواز بلند به مردم اطلاع دهند كه رسول خدا(ص ) در اين سال به حج مى رود.سئوال 6: چرا در آخرين سفر حج پيامبر (ص ) حماسه غدير مطرح شد ؟پاسخ : هر پيامبرى داراى جانشين و امام بوده و رسول خدا(ص ) نيز ...