پراید sx131
لطفا استامینوفن نباشید...
لطفا استامینوفن نباشید به نام خدا کاری از نسل آفتاب نوشته ای از :محمد داود نصیری الحسینی لطفا استامینوفن نباشید !! چند ماه پیشتربود که با یکی از دوستان عزیزم که پسری بسیار موقشنگ و متینی می باشند هم صحبت بودیم و داشتیم طول خیابانی را برای رسیدن به مقصد خود طی میکردیم که ناگاه موبایل ایشان به زنگ درامد و این آهنگ زیبا از درونش تلاوت می شد: ((دوستت دارم من بیچاره میگه دلم من جزتو کسی رو داره و... )) بنده نیز از این اهنگ زیبا فهمیدم که چقدر ایشان مهربان هستند که با وجود بیچارگی دوستدار کسی می باشند و برای طول عمر و عزتشان دعا کردم . دوست من گوشی موبایل شان را جواب دادن و پس از عرض یک ســــــــــلام کش دار شروع به احوال پرسی کردن و لحن گفتگوی ایشان به گونه ای بود که انگار دارند با بچه ای 5 ساله صحبت میکنند. از پشت خط صدای خانم جوانی می آمد . خلاصه صحبت ایشان در حدود یک ساعتی به درازا انجامید و ایشان در صحبت هایشان به تمامی مسائل روز دنیا پرداختند .از تلاطم های بازار سکه و ارز گرفته تا دلایل مرگ هوگو چاوز ، همچنین ایشان گریزی به مسائل ورزشی هم زدند و دلایل ضعف تیم ملوان بندر مرد آباد را بررسی کردند سپس به دنیای سیاست روی آوردند و به سراغ مسائل مربوط به گروه 5+1 رفتند و چنان غرق در بحث بودند که اگر کسی نمی دانست فکر می کردند که ایشان نماینده ایران در تیم مذاکره کننده و طرف دیگرنماینده اتحادیه اروپا ,خانم کاترین اشتون می باشند. بعد آنان به سراغ گذشته ها رفتند و بایکدیگر مروری داشتند به خاطرات روز های کنکور که چگونه استخوان های غول کنکور را شکسته بودند و دعایی برای بچه های امسال کنکوری،، همان پیچک های رونده بر روی درخت دانش و کسانی که حاضرند در راه کسب علم, خون گرگ و حتی تنگستن مذاب را میل کنند، کردند. تا آنان هم به توانند همانند مختار، آن شیر مردثقفی،تبرشان را در کله پوک غول بنی زبیر فرو کنند وسرانجام گوشت این غول پشمک به سر را به نیش کشیده و پس از مخلوط کردن با سس هزار جزیره بهرام ،میل کنند. در ادامه به سراغ سریال های نوروزی صدا و سیما رفتند و بایکدیگر به بحث و جدل پرداختند که چرا در سریال پایتخت با وجود اینکه بابا پنجه علی هر روز ناهار را سر وقت میل می کند باز به پسرش نقی می گوید :نقی ناهار نخوردمی و اینکه چرا خانم شعله در اولین باری که ارسطو داداش پرستو از ایشان خواستگاری فرمود ، پرونده اشان را پاره کرده و زیر بغلشان دادند . خلاصه پس از گذشت حدود یک ساعت و اندی بق بقوی عاشقانه و فرستادن مقداری پول بی زبان و باد اورده به جیب ایرانسل که همرا ه دوم ایرانیان است صحبتشان ...