نهر کردن شتر
شتر ، شگفتی بیابان
شتر ، شگفتی بیابان شتر ، شگفتی بیابانتهیه کننده : مجید مکاریمنبع : راسخونشتر چیست ؟شُتُر یا اُشتر را که در زبان پهلوی ushtar میگفتند حیوانی است نیرومند و تنومند با توش و توان بالا از خانواده شترسانان؛ نشخوارکننده و با دست و گردنی دراز. بر پشت خود یک یا دو کوهان دارد که ساختارش از پیه و چربی است. در دین اسلام گوشت او حلال است. اما ذبح آن با دیگر جانوران حلال گوشت متفاوت است و آن را نهر میکنند و اگر سر آن را مانند گوسفند قبل از نهر ببرند گوشت آن حلال نیست. شیرش نیز نوشیده میشود ولی بیشتر کاربرد بارکشی دارد. پشم و پوستش نیز برای ریسندگی و پارچهبافی و کفشدوزی کاربرد دارد.گونههای دیگری از شتر نیز در آمریکای جنوبی زندگی میکنند، به نامهای لاما، الپاگا، گوانا که دارای کوهان نیستد.شتر ویژگیهای خاصّی دارد که مهمترین آنها تحمّل شرایط سخت صحرا و دماهای گوناگون و بهویژه گرمای شدید تابستان و کمبود آب و علوفه است. ترکیب جسمانی شتر با دیگر جانوران اختلاف زیادی دارد، و این اختلاف باعث شده که شتر در طول روزهای سال در صحرا زندگی کند و از بوتهها و درختچههای گوناگون صحرایی و کویری و حتی از بوتههای شور و خاردار تغذیه کند. عربها از زمانهای بسیار دور از شتر استفاده کرده و میکنند. آنها به این حیوان اهلی لقب کشتی صحرا سفینةالصحراء دادهاند.شتر حیوان مفیدی است و کاربردهای فراوانی دارد. این حیوان علاوه بر اینکه وسیله اصلی رفت و آمد ساکنین صحراست، از سویی دیگر میتواند غذای آدمی و وسایل مورد نیاز دیگر را به انسان عرضه کند و انسان میتواند بوسیله تغذیه با شیرشتر و گوشت شتر، تا هفتهها در صحرا زنده بماند. هم چنین میتوان از چربی کوهان به جای کره استفاده کرد و پشم شتر را در ساختن خیمه ها، پتو، فرش،لباسهای پشمی،طناب و ریسمان به کار برد. هم چنین میتوان از مدفوع خشک شده شتر برای روشن کردن آتش استفاده کرد و پس از کشتار شتر میتوان از پوست آن برای ساختن کفش و مشک و چیزهای دیگر استفاده کرد. شتر از جانورانی است که با محیطهای خشک و بیآب و علف و صحرا سازگار شده و این سازگاری باعث شده است که به خوبی بتواند آب و هوای گرم و خشک، بیآبی و کمغذایی را تحمل کند.کوهان، عضوی قابل توجه در شتر است که فقط از چربی و عضلات تشکیل شده و در آن استخوانی وجود ندارد و شتر درشرایط بیغذایی تا چندین روز میتواند با اعتماد به وجود این چربی و سوخت و ساز آن زنده بماند.کف پای شتر حالت مخصوص به خود دارد و از دو بخش تشکیل شده است و کلفت و پهن است و مانع از این میشود که پای شتر در شنهای ریز صحرا فرو رود. چشمهای شتر دارای ...
شتر جانوری با مزایای فراوان
عکس اصلی کلیک کنید شُتُر یا اُشتر را که در زبان پهلوی ushtar میگفتند حیوانی است نیرومند و تنومند با توش و توان بالا از خانواده شترسانان؛ نشخوارکننده و با دست و گردنی دراز. بر پشت خود یک یا دو کوهان دارد که ساختارش از پیه و چربی است. در دین اسلام گوشت او حلال است. اما ذبح آن با دیگر جانوران حلال گوشت متفاوت است و آن را نهر میکنند و اگر سر آن را مانند گوسفند قبل از نهر ببرند گوشت آن حلال نیست. شیرش نیز نوشیده میشود ولی بیشتر کاربرد بارکشی دارد. پشم و پوستش نیز برای ریسندگی و پارچهبافی و کفشدوزی کاربرد دارد.گونههای دیگری از شتر نیز در آمریکای جنوبی زندگی میکنند، به نامهای لاما، الپاگا، گوانا که دارای کوهان نیستد.شتر ویژگیهای خاصّی دارد که مهمترین آنها تحمّل شرایط سخت صحرا و دماهای گوناگون و بهویژه گرمای شدید تابستان و کمبود آب و علوفه است. ترکیب جسمانی شتر با دیگر جانوران اختلاف زیادی دارد، و این اختلاف باعث شده که شتر در طول روزهای سال در صحرا زندگی کند و از بوتهها و درختچههای گوناگون صحرایی و کویری و حتی از بوتههای شور و خاردار تغذیه کند. عربها از زمانهای بسیار دور از شتر استفاده کرده و میکنند. آنها به این حیوان اهلی لقب کشتی صحرا سفینةالصحراء دادهاند.شتر حیوان مفیدی است و کاربردهای فراوانی دارد. این حیوان علاوه بر اینکه وسیله اصلی رفت و آمد ساکنین صحراست، از سویی دیگر میتواند غذای آدمی و وسایل مورد نیاز دیگر را به انسان عرضه کند و انسان میتواند بوسیله تغذیه با شیرشتر و گوشت شتر، تا هفتهها در صحرا زنده بماند. هم چنین میتوان از چربی کوهان به جای کره استفاده کرد و پشم شتر را در ساختن خیمه ها، پتو، فرش،لباسهای پشمی،طناب و ریسمان به کار برد. هم چنین میتوان از مدفوع خشک شده شتر برای روشن کردن آتش استفاده کرد و پس از کشتار شتر میتوان از پوست آن برای ساختن کفش و مشک و چیزهای دیگر استفاده کرد. شتر از جانورانی است که با محیطهای خشک و بیآب و علف و صحرا سازگار شده و این سازگاری باعث شده است که به خوبی بتواند آب و هوای گرم و خشک، بیآبی و کمغذایی را تحمل کند.کوهان، عضوی قابل توجه در شتر است که فقط از چربی و عضلات تشکیل شده و در آن استخوانی وجود ندارد و شتر درشرایط بیغذایی تا چندین روز میتواند با اعتماد به وجود این چربی و سوخت و ساز آن زنده بماند. کف پای شتر حالت مخصوص به خود دارد و از دو بخش تشکیل شده است و کلفت و پهن است و مانع از این میشود که پای شتر در شنهای ریز صحرا فرو رود. چشمهای شتر دارای مژگانهای بلندی است که به همراهی پلک ها، چشمها را از طوفانهای ...
مقبره خضر در جزیره فیلکا کویت. البته این مقبره بعدها توسط سربازان آمریکایی منهدم شد.
در روستای نصف جبیل در شمال غرب نابلس قرار دارد. در این روستا چشمه ای بنام عین الخضر قرار دارد ونر نزدیکی آننیزمقامی که به خضر منسوبست دیده می شود. از دیگر مکانهای منتسب به خضر مقام خضر در دیر البلح است. شب دهم فوریه برابر با بیست بهمن ماه در برخی از نقاط جمهوری آذربایجان به عید خیدیر معروف است. در این شب، رسم شال اندازی معمول است و بچه ها با رفتن به در خانه ( قبلا پشت بام ) همسایه ها و فامیل به انداختن شال مبادرت می ورزند و تخم مرغ، تنقلات و یا پول دریافت می کنند. علاوه بر این، مادرها در این شب تنقلات مختلفی نظیر مغز بادام، کنجد، گندم و.....را در آتش تفت داده و در یک شب نشینی خاطره انگیز و با دور هم جمع شدن تمامی اعضاء خانواده، به خوردن تنقلات، صحبت کردن و بازگویی خاطرات شیرین گذشته می پردازند. واژه خیدیر معرب کلمه خضر پیامبر است و مردم بر اساس یک روایت تاریخی عامیانه معتقدند که عید خیدیر از ماجرای دیدار حضرت خضر با حضرت الیاس در یک شب چهارشنبه بر جای مانده و سرآغاز این مناسبت و عادت سنتی شده است. با آنکه جشن خیدیر نبی بایرامی در آذربایجان ، از مراسم عید نوروز جدا میباشد ولی آذربایجانی ها عید نوروز را نیز به نوعی به خضر نبی ربط میدهند: طبق اعتقاد مردم آذربایجان، در روز عید نوروزخضر نبی میآید و چهار عنصر اصلی حیات یعنی خورشید، خاک، باد و آب را برای ارزانی کردن به مردم همراه میآورد. لذا مردم در شب عید با روشن کردن شمع در دامنه کوهها به انتظار آمدن خضرنبی مینشینند. آنان معتقدند تا خضر نبی نیاید و چهار عنصر اصلی را با خود نیاورد طبیعت دگرگون نخواهد شد. خضر نبى باید خورشید را همراه خود بیاورد تا جهان گرم شود. خضر نبى باید گام برخاک نهد تا زمین نیز برکات خود را از فرزندان بشر مضایقه نکند و گنجینههاى سیاه زیرزمینى را بگشاید. خضر نبى با آمدن خود هوا را عوض میکند و آن چنان هوایى میآورد که انسان میتواند فرآوردههاى زراعى خود را در این هواى تمیز، روشن و خشک جمعآورى کند. خضر نبى در عین حال با خود آب فراوانى میآورد که رمز بقا و زندگى انسانها است. لذا مردم در انتظار آمدن خضر نبى تا حلول نوروز منتظر بوده و این واقعه را همچون مراسم جداگانهاى برگزار مىکردند. مردم که شبانگاه در روستایى با روشن کردن شمع در دامنه کوهها انتظار خضر نبى را مىکشیدند، به آمدن وى امید بسیارى داشتند و خضر نبى هم این امید مردم را در فاصلة زمانی کوتاهى برآورده مىکرد. از این رو، خلق تمثال خوشبختىآور ظهور خضر نبى را بدین شکل بیان مىکنند: سوار اسب سفید شد و آمد خـان خضــر ســواره ...
شتر در خواب بیند پنبه دانه...
شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه ولی گاها به طور اتفاقی خورد تیر شتر اندر نشانه! نمونش کم نبوده تا به امروز زنم اکنون مثالی زاهدانه که جمعی کودن و ابله به جایی کنون بر تخت شاهان حاکمانه که چرخی را که گردد راست هر روز همی برعکس گرداند زمانه که می گردند ان زاهد نما ها با مینا ها و گاهی با سمانه! که مردم را که خود اصل نظامند نهند انرا کناری دوستانه! کنون تعبیر گشت ان خواب اشتر که اکنون می خورد از پول خانه! «شتر درخواب بیند پنبه دانه» شــب عـــیــد از فـــشــارِ خــــرجِ خــانـــه شـــــدم دیـــــوانــــه از دســـــتِ زمــــانـه کــــه نـــاگــــه شـــد روانــــه از خـــزانــه دوصـــد چــنــدان ز خــــرجــم، بی بهانــه «شتر د رخواب بیند پنبه دانه» نـــــوازیــــدم ز شــا دی ،ســا زِخــــود را زد م چـــهــــچــه زد ل،آوازِ خـــــــــود را کـــه «یــــارانــه»بـــه بـــا لِ نا ز خــود را ســبُــک اَنـــداخــت د رد سـتـم شــبـــانــــه «شتر د رخوا ب بیند پنبه دانه» ز خـــوشـــحـــا لـی یــهـــو از جـا پـریــد م کـــلــنگی خــانــه ای،اَ ر زان خـــریـــــد م خــــود م را صـــا حــبِ یـــک خــانه دیـد م رســیـد از «بــا نک مَسکن» پــو لِ خـا نــه «شتر د رخوا ب بیند پنبه دانه» لَـــمـیــد م یــک دو سـاعــت رویِ قــــا لــی گـــــرفــتــم از «لـِسـا ن ا لــغــیــب» فـا لـی شــد م از بــخـــتِ خــود حــــا لی بــه حـا لی سُــرود م هـمــچــو«حــــافـــظ» شا عـــرانه «شتر د ر خوا ب بیند پنبه دانه» پـس از آن با د و جـیــبِ پـُر زِ خــا لی گـــرفـــتـــم وا مکی از آن حـــوالـی کـه تا شــا یـد بــه دست آورده مـا لی گـدا یی گــفـت بــا من ایــن فـــسـا نـه «شتر د ر خوا ب بیند پنبه دانه» وفـــــــــردا نــا گـها ن از راهِ د وری د وتـا مـــردِ خـبـیـث ولَـــنــدَ هــو ری نوشِ جا ن کـرد م از آن هـا چه جوری فــرا ریـــد م از آنهـا چــــو ن ســما نه «شتر د ر خوا ب بیند پنبه دانه» سـپس خــــود را د رونِ خـا نـه دیـد م فــــضــا را خُـرده ای بــیــگـانـه دید م بــچـــه بـــا رَم هــمـه دیـوا نه د یـد م کـشــیــد از مَــغــزِ مـن آ تــش زبـا نه «شتر د رخوا ب بیند پنبه دانه» شـــــود گــــاهـی زگــــرمـــا کـلّـه ام گـرم زَنَـم پُـشــتَک بــه دِ رَّ م جـــامـــۀ چَــــرم چــو رُســتــم کــــوهِ سـنگی را کـنـم نــرم بـــــدونِ اعــــتــرا ض و حـــرف وچـانـــه «شُتُر د ر خوا ب بیند پنبه دانه» شِـتــا بـا ن نـیـمه ...
خیالات شبهای دراز زمستان
شبی در خواب دیدم محرمانه عروس تازه آوردم به خانه بریدم رخت دامادی شبانه چنین می گفت رقاص زنانه شتر در خواب بیند پنبه دانه گداها را همه مسرور دیدم شکمها را همه معمور دیدم بفصل عیش جشن سور دیدم زدم فی الفور طبل شادیانه شتر در خواب بیند پنبه دانه بدیدم قطع گردیده صداها لباس تازه پوشیده گداها بدوش جمله از اطلس رداها همه با طمطراق خسروانه شتر در خواب بیند پنبه دانه زحلویات رنگارنگ شیرین زسوهان قم و سوقات نائین از آن نان برنجی های قزوین بیامد از برایم بار خانه شتر در خواب بیند پنبه دانه بحلوا مسقطی می گفت پشمک بزن بر راحه الحلقوم چشمک بایشان باغلوا گفتا بچشمک بود چشمک ز اطوار زنانه شتر در خواب بیند پنبه دانه بدیدم اغنیا کرده حمایت زکوران و شلان کرده رعایت بیادم آمد آندم این حکایت که جنت میدهد حق با بهانه شتر در خواب بیند پنبه دانه بچیدم هفت سین اندر شبستان سماق و سنجدو سیب و سپستان سپندو سیرو سبزیهای بستان زدم بر ریش خود از شوق شانه شتر در خواب بیند پنبه دانه صلوه زهر رفتم منزل خان بدیدم سفره چی میگسترد خوان به روی میز نعمتهای الوان گروهی جمه در آن آستانه شتر در خواب بیند پنبه دانه زاقسام خورش در سفره چیده خوروش ها را همه ناظر چشیده قدح با آبلیمو صف کشیده مثال گفتگوی شاعرانه شتر در خواب بیند پنبه دانه یکی شامی باستعجال میخورد یکی کوکو بعیش و حال میخورد یکی با کاردو با چنگال میخورد یکی هی لقمه میزد تاجرانه شتر در خواب بیند پنبه دانه بپای جوجه ماهی بوس میزد فسنجان از شعف ناقوس میزد ترک فریاد یا قدوس میزد شده روغن از اطرافش روانه شتر در خواب بیند پنبه دانه کته چون دامن دشت نهاوند چلو طعنه زده بر کوه الوند باو چون قله کوه دماوند نموده مرغ در وی آشیانه شتر در خواب بیند پنبه دانه بدل گفتم عجب کشکی سریدم عجب بهر فقیران سفره چیدم عجب خیری از این مشروطه دیدم عجب تقسیم شد وجه اعانه شتر در خواب بیند پنبه دانه عجب اصلاح شد اوضاع ایران عجب آباد شد این خاک ویران عجب جمع آوری شد از فقیران عجب بیجا زدیم اینقدر چانه شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی قپقپ خورد گه دانه دانه چرا خوابیده ای فصل بهار است الاله شعله ور در کوهسار است بنفشه جلوه گر در جویبار است نمی دانم خبر داری تو یا نه شتر در خواب بیند پنبه دانه نه ادراک و نه استعداد داریم نه مشروطه نه استبداد داریم فقط در بیستون فرهاد داریم زشیرین نیست نامی در میانه شتر در خواب بیند پنبه دانه همیشه تشنه نهر آب بیند گرسنه نان سنگک خواب بیند برهنه خرقه ی سنجاب بیند مقصر خواب بیند تازیانه شتر ...
دجال شیعی 1
یازهـــراء
معادل امروزی مهریه حضرت زهرا سلام الله علیها
مهريه دختر پيامبررسول خدا (صلى الله عليه و آله) از على (عليه السلام) سوال نمود: آيا چيزى براى ازدواج دارى؟على (ع) پاسخ داد: اى رسول خدا (ص)! پدرو مادرم فدايت باد، هيچ چيز از تو پوشيده نمانده، تمام ثروتم شمشيرى و شترى و زرهى [زره لباسى بود كه با حلقه هاى فولادى به هم مى بافتند و در جنگها براى جلوگيرى از ضربات شمشير و تير و نيزه دشمن به تن مى كردند، تهيه چنين لباسى در آن زمان بسيار مشكل و بهاء آن نسبتا گران بود. اين شمشير و شتر و زره در جنگ بدر به غنيمت على (ع) درآمد.] بيش نيست.پيامبر (ص) فرمود: شتر و شمشير براى كار و جهاد مورد نياز توست همان زره را مهر قرار مى دهم. [كشف الغمه ج 1 ص 355- بحارالانوار ج 43 ص 127.] سپس در آستانه بر پايى مراسم به على (ع) فرمود: زره را بفروش و بهايش را نزدم بياور. على (ع) زره را به فروش رسانيد [بحارالانوار ج 43 ص 130.] و بهاى آن را كه عبارت از 480 يا 500 درهم نقره [مناقب ابن شهرآشوب ج 3 ص 351.] مساوى 323 مثقال نقره بود [در آن زمان واحد پول نقره درهم بود كه هر درهم از نظر وزن مساوى 72 جوى متوسط مى باشد.مرحوم علامه محقق سردار كابلى 72 جوى متوسط را وزن نمود كه مساوى با 5/ 15 نخود صيرفى شد. سكه درهمى هم متعلق به سال 187 هجرى يعنى عصر امام كاظم (عليه السلام) بدست آورد كه از نظر وزن مساوى 72 جو متوسط و معادل 15 نخود و خرده اى بود كه اين مقدار معادل 3 گرم است. در نتيجه هر درهم معادل 3 گرم نقره يا 5/ 15 نخود صيرفى است. بنابراين ميزان مهريه حضرت فاطمه (ع) بر اساس 500 درهم، معادل 1500 گرم نقره يا 323 مثقال (24 نخودى) است. (ر. ك به ويژه نامه صحيفه ارگان روزنامه جمهورى اسلامى يادواره مرحوم علامه سردار كابلى).فقهاء نيز ميزان درهم شرعى را- 12 نخود مى دانند كه با اين حساب ميزان مهريه حضرت زهرا (ع) 5/ 262 مثقال نقره مى شود. چون در عهد قاجار برخى سكه هاى نقره يك قرانى به وزن يك مثقال (24 نخود) ضرب مى شد، با آن سكه ها كه هر 10 قرانش يك تومان بود مهريه حضرت زهرا (ع) معادل بيست و شش تومان و دو قِران و نيم مى شد. (ر. ك: منتخب التواريخ ص 106 تاليف مرحوم حاج محمد هاشم خراسانى در سال 1349 قمرى). بايد توجه داشت كه بيست و شش تومان و دو قِران و نيم آن عهد معادل 5/ 262 مثقال نقره است و امروز با وجه رايج نمى توان مهريه حضرت را 5/ 262 ريال دانست. براى بدست آوردن معادل ريالى مهريه حضرت بايستى بهاى يك مثقال نقره را در بازار روز سوال نموده و در رقم 323 بنابر اختيار مرحوم سردار كابلى يا رقم 262/ 262 بنابر اختيار فقها ضرب نمود معادل مهريه به حساب روز بدست مى آيد.] به عنوان مهريه در اختيار پيامبر (ص) نهاد.اين ميزان مهريه كه «مهرالسنه» ناميده مى شود بين مسلمانان رواج يافت زيرا مهريه اغلب همسران پيامبر (ص) كه ...