منو رستوران شاندیز جردن

  • گیلانه

    رستوران گیلانه یک رستوران شیک با فضای سنتی گیلانی است . من به چند دلیل این رستوران را پیشنهاد میکنم :1-برخورد بسیار عالی پرسنل و سرویس دهی خیلی خوب : من خودم شخصا ، وقتی به یک رستوران میرم خیلی برایم نحوه برخورد پرسنل مهمه و واقعا میتونم بگم گیلانه توی این زمینه ، جزء بهترینها بوده بین جاهایی که تا حالا رفتم . 2-کیفیت خیلی خوب غذا : من شوید پلو +گردن گوسفند و " او " کباب ترش سفارش داد و همچنین باقالا قاتوق+میرزاقاسمی+انواع زیتون + دو نوع بورانی (بادمجان و اسفناج) و دوغ محلی سفارش دادیم که به جرات میگم همه چیزش عالی بود . 3-فضاو چیدمان رستوران هم خیلی خوب بود یعنی یه فضایی که در عین قشنگ بودن و مرتب بودن ، آدم احساس آرامش میکنه (مثلا من یکبار رفتم رستوران تاج محل و دیگه امکان نداره برم از بس که فضای خفه و دلگیری داره .) 4-محل قرار گرفتن رستوران که به نسبت در یکجای دنج واقع شده و از سروصدای بیرون خبری نیست 5- میتوان رزرو تلفنی کرد و با خیال راحت و بدون نگرانی از نبود جا ، رفت اونجا فقط اینکه یه مقدار میزها به هم نزدیک بودند و جای نشستن خیلی باز نبود .در نهایت ما به گیلانه نمره 90 دادیم . تلفن : 22040324 و 22055335 آدرس: جردن-بلوار صبا-مرکز خرید مدیترانه – دقیقا کنار رستوران شاندیزمنوی رستوران گیلانه (قیمت (تومان     نام غذا پیش غذا ها    4000   میرزا قاسمی 3000   زیتون رب انار 3000   بورانی بادمجان 2000   زیتون پرورده 1500   انواع ترشی(سیر مخلوط هفته بیجار) 2500   زیتون مخصوص گیلانه 3000   سالاد گیلانه(سالاد سبز.نان پیتا سرخ شده سس مخصوص گیلانه) 2000   بورانی اسفناج غذا های اصلی گیلانه    12500   پله کباب(بدون مخلفات فوق) 14000   خوراک میگو 12500   قوز� ...



  • اولین سفر... جایزه های عید فطر... گرفتن عکسای بله برون...

    اولین سفر... جایزه های عید فطر... گرفتن عکسای بله برون...

    سلام به همه ی دوست جونای مهربونم بگم براتون از اولین سفری که من و شازده کوچولو باهم بودیم البته ۲ تایی نبودیما بابای منم همرامون بود اما کلی خوش گذشت یادمه پارسال که ما رفته بودیم سفر برای بابام چایی میریخت مامانم به شازده کوچولو گفتم یعنی ممکنه روزی باهم بریم مسافرت تو ماشین کنارت بشینم و چایی برات بریزم... شاید اون روز اصلا فکر نمیکردم که یه روزی واقعی بشه این لحظه ها... اما از اونجایی که خدا خیلی بزرگه اون روز رسید ۲ شنبه شب ساعت ۱۱ من و بابام رفتیم دنبال شازده کوجولو و پیش به سوی تبریز بابام که خیلی خسته بود همون اول جاده بالش گذاشت و خوابید من و شازده کوچولو و شب و جاده هم که باهم بودیم پیش به سوی اولش قزوین و بعدشم زنجان و از اونجا هم تبریز که البته بعد زنجان بابام جاشو با شازده کوچولو عوض کرد منم رفتم که مثلا بخوابم اینگده خوب بود براش چایی میریختم و اونم با عشق و کلی خوشگل میخورد چاییشو... واااای چقدر دور بود اینقدر که کلا بیخیال ثبت نام شدیم و تا رسیدیم برگشتیم یعنی اصلا شهر جالبی نبود.. خود تبریز نبوداااااااا یه شهر که فاصلش هم از تبریز به نسبت زیاد بود تمام مرداش ساعت ۶ صبح وسط خیابون بودن!!!! و خیلی هم یه جوری بود شهرشون هم خیلی کوچیک هم خیلی یه جوری شازده کوچولو هم گفت خواهش میکنم فکر اینجا رو نکن منم چون خیلی ش ذ نیستم گفتم چشم!!! دیگه منصرف شدیم از ثبت نام و برگشتنی گفتیم تا اینجا اومدیم بریم تبریز رو هم ببینیم خیلی شهر خوب و قشنگی بود تبریز من که خیلی خوشم اومد حیف که نشد بگردیم زیاد و بابام با دوستش که توی زنجان بود قرار گذاشته بود دیگه بعد اون راه افتادیم سمت زنجان من دلم میخواست برم پیرانشهر یا بانه که هی گفتم و هی هیشکی به روی خودش نیاورد!!! شازده کوچولو خیلی خسته بود رفت خوابید و من و بابا هم پیش به سوی زنجان من یه ایرادی دارم که تو جاده اصلا خوابم نمیره و این موجب میشه اذیت میشم تو مسافرت با ماشین اون روزم یه چیزی حدود ۲۴ ساعت همینجوری بیدار بودم بگم براتون که خوب ما مسافر بودیم و روزه نبودیم اما مگه رومون میشد بخوریم چیزی اگه هم میخوردیم قایمکی بود دیگه رسیدیم زنجان منم طی مراسمات اس ام اسی به الهه جونم خبر دادم دارم میام شهرتون بعدش رفتیم شرکت دوست بابام که من با منشیشون خیلی جورم دیگه کلی حرف زدیم و تبریک گفت اونم البته همزمان با ما نامزد کرده بود گفت تو و شازده کوچولو چقدر شبیه هم هستید حتی فکر کرده بود خواهر برادریم!!!!! البته شباهت رو داریم به هم اینو همه میگن خوبه دیگه کلی به هم میایم  یه خورده نشستیم که دوست بابام گفت خوب بریم خونه ی ما برای ناهار هی از ما انکار و از اون ...