مقاله در مورد تقوا
مقاله 978: تقوا و پرهيزكاري؛ معيار كرامت الهي
هدف اصيل انبياي الهي ترغيب به تحصيل مکارم اخلاقي است، يعني همه انبيا آمدهاند که نفوس انسانها را به کرامت برسانند و آنها را از لئامت و فرومايگي برهانند. از اين رو، خداوند پيامبر اسلام (ص) را با وصف کريم، مورد ستايش قرار داده است: «و إنه لقول رسول کريم»(تکوير:19). خود حضرت نيز درباره برنامه و هدف بعثت خويش ميفرمايد: «إنما بعثت لاتمم مکارم الأخلاق» من مبعوث شدم تا راه انبيايپيشين را تتميم کنم، آنها آمدند و انسانها را با کرامت آشنا کردند و چون دين من، اتم و اکمل اديان است، پس کار من هم تتميم مکارم اخلاقي است. قرآن كريم درباره كرامت ميفرمايد: «لقد كرمنا بنيآدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا»(اسراء:70). معيار كرامت در نزد خداي متعال تقواست و هر چه تقوا بيشتر باشد کرامت هم نزد خداوند، افزونتر است: «ان اكرمكم عندالله اتقاكم؛ همانا گراميترين شما نزد خدا، پرهيزکارترين شماست»(حجرات/13). خداوند در سوره فجر توجيه نارواي برخي افراد درباره کرامت انسان را مطرح نموده و توهم ناصواب آنان را ابطال ميکند و ميفرمايد: «فاما الانسان اذا ما ابتلاه ربه فاکرمه و نعمه فيقول ربي اکرمن و اما اذا ما ابتلاه فقدر عليه رزقه فيقول ربي اهانن»(فجر:15-17). بعضي توانگري را مايه کرامت و بزرگواري پنداشته و قهراً تهيدستي را مانع آن ميدانند، لکن اين توهم باطلي است اين نعمتها مايه کرامت انسان نيست، نه تنها مال و ثروت، بلکه هر نعمتي نظير جاه، مقام و اولاد او را به کرامت نميرساند، همچنانکه اين امور، مايه دنائت و اهانت انسان نيز نخواهند بود. هم کرامت انسان رهين اوصاف نفساني اوست و هم خواري و فرومايگي او. لذا معيار و محور کرامت انسان پرهيزکاري اوست. در روايات، انسان كريم و بزرگوار با اوصافي همچون «خوشرو»، «گذشتن از خطاي ديگران و ايثار»؛ «شكيبايي»، «احسان و نيكوكاري»، «وفاداري به پيمانها»، «اخلاص» توصيف شده است. همچنين دوري از گناه، موجب حفظ کرامت انساني است. اميرالمومنين (ع) ميفرمايد: «انسان کريم، کسي است که از حرام اجتناب و از عيوب پروا کند». به موجب آيه «اقرا و ربک الاکرم»(اعلي: 3)؛ خداوند، معلم کرامت است و از آنجا که طرز صحيح در تعليم کرامت آن است که موانع آن بازگو گردد، لذا خداي سبحان موانع نيل به کرامت را ذکر نموده است، چرا که انسان تا از آن موانع نجات پيدا نکند، واجد صلاحيت شرکت در کلاس درس کرامت نخواهد بود. «کرامت» نقطه مقابل «دنائت» است، از اين رو اولين شرط کرامت انسان، نزاهت از دنياست. به عبارت ديگر، نخستين مانع تحقق کرامت، دنياطلبي و دلباختگي ...
مقاله ای درباره اخلاص
مقاله ای درباره اخلاص اخلاص به معنی «خالص کردن، ویژه کردن، ارادت صادق داشتن ...» است.[1]بر اساس این معنی، مخلص کسی است، که طاعات عبادات و تمامی اعمال صالح خود را از هرگونه آلودگی و آمیختگی به غیر خدا خالص کرده ، انگیزه ای جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از این رو، فقط به او دل می بندد و تعریف و تکذیب دیگران، در نظرش یکسان است و هدف از عبادت، جلب رضایت خالق است نه کس دیگر.حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این باره فرمود:«العباده الخالصه أن لا یرجو الرّّجل إلاّ ربَّهُ، و لا یخاف إلا ذنبه»[2]عبادت خالص آن است که مرد جز به پروردگارش امیدوار نبوده و جز از گناه خویش نهراسد.امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:«لا یصیر العبد عبداً خالصاً لله عزََّوجلَّ حتّی یصیر المدح و الذَّمُّ عنده سواء ً...»[3]انسان، بنده خالص خدای بزرگ نمی شود تا اینکه تعریف و تکذیب (دیگران) در نظرش یکسان باشد.ارزش و اهمّیّت اخلاصاخلاص، معیار ارزش عبادت، مقامی از مقامات مقرّبان الهی و هدف دین است. هر کس آن را یافت، موهبتی الهی نصیبش گشته که به وسیله آن به مقامات بزرگی خواهد رسید. چرا چنین نباشد، در حالی که خداوند متعال، بندگانش را به آن امر کرده، می فرماید:«فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[4]خدا را بخوانید، در حالی که تنها برای او در دین اخلاص می ورزید، اگر چه کافران را ناخوش آید.در سخنان پیشوایان معصوم، تعابیر گوناگونی، از قبیل بهترین عبادت، ثمره عبادت، غایت دین، عبادت مقرّبان الهی و مانند آن دربار فضیلت اخلاص آمده است. در اهمیت اخلاص همین بس که شرط قبولی عمل است و اگر در عملی موجود نباشد، بی هدف و بی نتیجه خواهد بود. از این رو، علی ـ علیه السلام ـ فرمود:«من لم یصحب الإخلاص عمله لم یقبل»[5]عمل هر کس که با اخلاص همراه نباشد، قبول نمی شود.مراتب اخلاصخالص کردن و پاکیزه نمودن عمل از غیر خدا مراتبی دارد. هر چه درجه اخلاص بیشتر باشد، عمل ارزش بیشتری نزد خدا پیدا می کند، به هدف و مقصد نزدیکتر شده و شخص را زودتر به کمال مطلوب خود می رساند و هر چه درجه اخلاص کمتر باشد، به همان اندازه از ارزش عمل کاسته شده و شخص از کمال مطلوب باز می ماند و از این رهگذر درجات مؤمنان در نزد خدا متفاوت خواهد بود، چنانچه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و اله ـ فرمود:«بالإخلاص تتفاضل مراتب المؤمنین»[6]درجات مؤمنان به وسیله اخلاص برتری می یابد.اینک برای رعایت اختصار، سه مرتبه از مراتب اخلاص را ذکر می کنیم:[7]الف ـ خالص کردن عمل، به دلیل ترس از عذاب روز قیامت، که گرچه عمل مخلصانه است، اما این نوع عبادت، عبادت بردگان است.ب ـ اخلاص در عمل، برای رسیدن ...
نقش تقوا در رشد شخصيت انسان
يکى از مشکلات مهم در جهان ماشينى امروز، بخصوص در جهان غرب، عدم کنترل عوامل انحراف و فقدان راهنمايان فرهنگى و سقوط شخصيت والاى انسانى است از اين رو نقش تقوا در رشد شخصيتها و تکامل آنها و جلوگيرى از انحراف روحى اهميت واقعى خود را يافته و به عنوان درمان اصلى براى اصلاح ساختار انسانها مطرح مىگردد.از اين رو، در اين مقاله نظر اسلام و کلام وحى به طور دقيق و گسترده و جامع الاطراف پيرامون تقوا در مسائل زير مورد تحقيق و بررسى قرار مىگيرد:تقوا و شخصيت والاى انسان و تاثير تقوا در تکامل شخصيت انسانها با توجه به متون معتبر اسلامى-معناى تقوا از ديدگاه قرآن و مراتب تقوا و اقسام آن و عوامل پيدايش تقوا در قرآن و در گفتار پيشوايان اسلام و آثار فردى و اجتماعى تقوا و امتيازات خانوادگى و قبيلهاى-تقوا و مقاومت و غير اينها از مسائلى در معرفى تقوا از ديدگاه اسلام مىتواند مورد بحث قرار بگيرد.نقش تقوا در رشد شخصيت انساناين حقيقت مسلم است که مشکلات و ناراحتيها و ناکاميهاى روحى در جهان، بخصوص در جهان غرب در اثر زندگانى ماشينى روبتزايد گزارده است، آمارهاى موجود بازگوى اين حقيقت ميباشد 1 و نيز مطالعه در حالات گناهکاران و حتى اعتراف آنان در پارهيى اوقات اين حقيقت را نيز روشن مىسازد که ضمير اکثر اين افراد(يعنى خيانتگران و مبتلايان به بيمارى هاى روحى)در دوران طفوليت مثل آسمان صاف بوده، سرکشى نداشته ولى به مرور زمان در اثر نبودن راهنمايان دلسوز و تمرکز انحرافهاى قواى روحى و تأثير روابط خارجى محيط، ناپاک و تيره و تبديل به يک عناصر خطرناک شدهاند و از همه مهمتر فقدان راهنمايان فرهنگى در محيط خانواده و خارج از خانواده و عدم کنترل عوامل انحراف در مسير فضيلت و تقوا، بالاترين مصيبتى است که حيات اجتماعى و ترقيات روز افزون اجتماع را در جنبههاى مختلف علم و صنعت تهديد مىنمايد.راهنمايان فاسد و بىدين و بىتقوا قادرند چنان زيانهاى غير قابل جبرانى بار آورند که عملا اکثر افراد فعال مملکت يعنى سرمايههاى پر ارزش کشور را به عدهيى افراد ضعيف و وامانده تبديل کنند و افراد بىشخصيت تحويل جامعه دهند از اين رو است که نقش تقوا در رشد شخصيتها و تکامل اهميت واقعى خود را پيدا مىکند.براى اينکه خوانندگان اهميت تقوا را در تبيين شخصيت و تکامل آن به خوبى بدانند لازم است ديدگاه اسلام در مساله تقوا و شخصيت والاى انسان و تأثير تقوا در تکامل شخصيت با توجه به متون معتبر اسلامى (قرآن و سخنان پيشوايان اسلام)و بطور کلى نظر اسلام و وحى در اين باره مورد تحليل و بررسى قرار گيرد.براى اين کار لازم است قبلا معناى شخصيت و اجزاء متشکله آن بيان ...
مقاله ی در مورد شهيدان
شهيدان گروهىدر اين بخش، يادى از چند مجموعه ازشهيدان است كه به مناسبتى درباره آنانمتنى نگاشتهام، نه درباره تك تك آنان.بزم حضور (1)سخن از شهيدان روحانيت است،از پرستوهاى مهاجر و عاشقان صادقى كه پرچمى از «تعهد» بر دوشداشتند و تن پوشى از «تقوا» بر قامت، و در سنگر «جهاد» و محراب مبارزه،ذكر «شهادت» بر لب و در دل داشتند.با پيشانى بند «اخلاص» برسر، با سلاح صلاح و اصلاح در كف، كهفاصله «حرف» تا «عمل» و شعار تا جهاد را با پاى سر و سرمايه جانرفتند و چه امضايى معتبر تر از «خون»؟ و چه سندى رسمىتر از«شهادت»؟شهيدان روحانى، شجره نامهاى خونين دارند، با شاخ و برگى از جهاد وشهادت، كه ريشه در فرات عشق و علقمه ايمان دارد، با الهامى كه ازمحراب خونين كوفه و صحراى سرخ كربلا و مظلوميت امامان و حماسهسربداران و آيات قرآن و خطبههاى شورانگيز نهجالبلاغه گرفته است.براى نگارش دفتر خون و كتاب شهادت اين روحانيون علوىمنش وحسينى خوى وكربلايى سيره و فاطمى شعار، بايد قلم را در سرخى خونشهادت زد و تصويرى از اين ايمانهاى مجسم كشيد، تا در حافظه تاريخبماند و در ياد زمان جاودان شود.شهادت اينان، تاييدى استبر درستى آنچه خوانده و آموختهاند. گواهقبولى آنان در امتحانى است كه متن كتابش «شهادت» است و معلمش آلمحمد و على، و كلاسش به وسعت تاريخ.رداى سرخ شهيدان روحانى، علمى است كه نشان عاشوراى مجددتاريخ معاصر را دارد و رايتى استخدايى كه فرشتگان، به طواف قداستآن از عرش فرود مىآيند.... شهيدان اين دفتر، قربانيان والاقدر «انقلاب سوم»اند. انقلابى كه درراستاى حاكميت «حزب الله» و زدودن نفوذ و رد پاى مهرهها وايادى مرموزدشمن در دستگاه انقلاب بود، خرداد سال 1360 شمسى، كشيده شدنخندقى ميان حقيقت ناب و چهرههاى نقابدار بود. فصل جدايى خالصان ازناخالصان، عاشقان از مدعيان، صادقان از فريبكاران بود، و هنگامهشناخته شدن مؤمنان از «منافقان». حاكميتخط حزب الله، ارزشدرخشانى بود كه بهاى گرانى هم مىطلبيد. دشمنان اسلام و سرسپردگانبيگانه، ديگر بىنقاب به ميدان مبارزه با حق آمدند و كفر صريح خود را درقالب گلوله، بمب، شايعه، ترور و... به صحنه آوردند و ما شهيدان بسيارعزيزى را از دست داديم و سپيدارهاى بلندى فرو افتادند، ولى خونهاىجارى و قامتهاى فرو شكسته آنان، قيامتى از قامت اى يك امت قائمپديد آورد.آن پيكرهاى قطعه قطعه شده، سفره سبز طراوت اين نهضت را درتمام خانهها و كوچهها و گذرها گسترد و در سايه اين شهادتهاى بزرگ،مردم متحدتر شدند، راه، مشخص تر گرديد. چهرهها روشن شد. «نفاق»،در خبيث ترين چهرهاش ...
تقوا و روح علمی در برخورد با بیمار
همانطور که از عنوان مقاله بر می آید هدف از این بحث روشن کردن رابطه میان پزشک و بیمار براساس نفوذ دو عامل اساسی معینی ، تقوای دینی و روح علمی در شخصیت پزشک و رفتار اوست . باید خاطر نشان نمود که بیمار نیز باید از تقوای دینی و روح علمی برخوردار باشد . نفوذ این دو عامل در شخصیت بیمار نیز درمان را تسهیل می کند . اما در این مقاله موضوع بحث ما مشخص کردن نقشی است که پزشک از لحاظ اخلاقی و علمی در برابر بیمار به عهده دارد . نخست باید مفهوم تقوای دینی و روح علمی را روشن نمود و چگونگی تاثیر این دو عامل را در رفتار پزشک مورد بررسی قرار داد. پیش از روشن نمودن مفهوم تقوا و روح علمی یاد آوری چند نکته ضروری است . اول اینکه معمولا افراد درباره علم یا اطلاعات و معلومات افراد تحصیل کرده ، یا دانشمندان بحث می کنند و کمتر درباره روح علمی در میان درس خوانده ها و افراد عالم و مطلع بحث به عمل می آید . همچنین از شیوه علمی یا نحوه کارکرد عالم کمتر سخن به میان می آید . پزشک مانند هر تحصیل کرده هم در رشته ای معین معلومات دارد و هم باید با شیوه علمی در طول تحصیل آشنا شده باشد تا بتواند همین شیوه را در حرفه خود به کار به بندد . افزون بر این ، پزشک مانند هر عالم و دانشمند باید از روح علمی برخوردار باشد . در این مقاله ما درباره شیوه علمی و نحوه اجرای آن فعالیتهای درمانی که خودکاری علمی محسوب می شوند بحث نخواهیم کرد . این موضوع خود نیاز به تدوین مقاله ای مستقل دارد که باید در فرصت دیگر به آن پرداخت . دوم اینکه آیا کسب دانش با علم اندوزی خود بخود فرد را به انجام رفتار با اعمال معین مستلزم می کند یا نه ؟ به سخن دیگر آیا مقوله علم اندوزی از مقوله عمل کردن جداست ؟ آیا عالم ممکن است بر خلاف علم خود عمل کند ؟ سوم اینکه عامه مردم درباره دانشمندان ما افراد مطلع و رفتار آنها چگونه می اندیشند ؟ هر یک از این موضوعات نیاز به بحث طولانی دارد و ما در این مقاله نمی توانیم به تفصیل درباره همه این موضوعات بحث کنیم . بحث را درباره انتظارات عامه مردم از تحصیل کرده ها و دانشمندان آغاز می کنیم . مردم هر جامعه از یک فرد تحصیل کرده یا کسی که بخشی از عمر خود را صرف کسب دانش نموده است انتظار دارند که رفتار او با دیگران فرق داشته باشد . به سخن دیگر ، مردم عادی از یک پزشک ، یک فیزیک دان ، یک ریاضی دان انتظار دارند که متناسب با معلومات خود عمل کند ، نحـــوه برخوردار او با مشکلات و افراد متفاوت باشد و همچنین از خصوصیات فکری خاص ، که از نظر ما همان روح علمی است ، برخوردار باشد . این انتظار بجا و بمورد است و خود دلیل هشیاری مردم عادی ، حتی افراد کم سواد است . ...
مقاله در باره شخصیت
این نظریه که، شخصیت و رفتار انسان نتیجه مجموعهای از صفات مختلف است، از قدیم بوده است، لیکن در زمان معاصر دو گروه بر آن اهمیت قایل شده و آن را توسعه دادهاند. یک گروه آنهایی هستند که با روش و بینش کلینیکی به نظریهپردازی درباره صفت پرداختهاند و گروه دیگر آنهایی که روشهای آزمایشی و به خصوص آماری، مانند روش تحلیل عوامل(فاکتور آنالیز) را اساس دستیابی به تئوری صفات دانستهاند. نظریه گوردون آلپورت، که یکی از روانشناسان قدیمی، پرتجربه و معروف است، به گروه اول تعلق دارد.[1] تعریف شخصیت آلپورت، شخصیت را این گونه تعریف میکند: «شخصیت، سازمان با تحرک(زنده) دستگاه بدنی و روانی فرد آدمی است که چگونگی سازگاری اختصاصی آن فرد را با محیط تعیین میکند.» مقصود آلپورت از "سازمان با تحرک" این است که شخصیت، با این که همه عناصر تشکیل دهندهاش با هم ارتباط و پیوستگی و همکاری دارند، پیوسته در رشد و تغییر و تحول است؛ ضمنا فعالیتهای بدنی و روانی از هم جدا نیستند و هیچ کدام به تنهایی شخصیت را درست نمیکنند، بلکه با هم آمیختگی دارند و بر روی هم شخصیت را تشکیل میدهند. معنای قسمت آخر تعریف آلپورت این است که، این شخصیت در هر فردی او را به وجهی خاص برای سازگاری با محیط به حرکت درمیآورد، یعنی رفتار او را تعیین میکند. درباره این یکتایی و بیهمتایی افراد، یعنی اصل فردیت، آلپورت تاکید فراوان دارد و به همین جهت روانشناسی او را "روانشناسی فرد" هم خواندهاند.[2] به نظر میرسد آلپورت، بیش از آن که به دلیل ارایه نظریه خاص در شخصیت معروف شده باشد، به دلیل موضوعات و اصولی که مطرح کرده، مورد توجه است. او در طول زندگی حرفهای و پربار خود، به جنبههای انسانی، سالم و سازمانیافته رفتار انسان توجه کرد. این طرز تفکر در مقابل دیدگاهی است که انسان را موجودی زیستی، روانرنجور و دارای رفتار ماشینی تلقی میکند.[3] انگیزش از نظر آلپورت، هسته اصلی هر نظریه شخصیت، برخورد آن با انگیزش است. او برای توضیح انگیزش در بزرگسال بهنجار، مفهوم خودمختاری کارکردی را پیشنهاد کرد، بدین معنا که یک انگیزه از نظر کارکردی به هیچ تجربه دوره کودکی وابسته نیست. انگیزههای انسان مستقل از اوضاع و احوال اولیهای است که در آن بروز کردهاند. میتوان این را به درختی قیاس کرد، که از نظر کارکردی دیگر به آن دانهای که از آن روییده است بستگی ندارد. درخت خودمختار میشود درست همانگونه که نوع انسان بزرگسال چنین است. به نظر آلپورت، انگیزش را نمیتوان در دوره کودکی ردیابی کرد، بلکه تنها بر حسب رفتار و مقاصد زمان حال شخص میتوان آن را شناخت.[4] صفات ...