مفردات الفاظ قرآن راغب اصفهانی
معرفی کتاب المفردات فی غریب القرآن / راغب اصفهانی
معرفی المفردات فی غریب القرآن / راغب اصفهانی زیر نظر حجه الاسلام الهی دوست (زیده عزه ) دانشکده معارف قرآنی اصفهان گردآورنده سید علمدار صالحی دستگردی دانشجوی کارشناسی ارشد فهرست مطالب 1- مقدمه 2- معرفی راغب اصفهانی 3- مذهب راغب اصفهانی 4- تالیفات 5- مفردات الفاظ القران 6- سبک راغب اصفهانی در ساختار ظاهری کتاب مفرادت 7- مقدمه ی کتاب مفردات راغب 8- ترتیب واژگان مفردات 9- فهارس 10 – روش تفسیری 11- بیان ماده ی اصلی کلمه 12-بیان تصغیر و جمع واژه به عنوان دلیل آوردن برای اصل واژه : 13- بیان مشتقات واژه 14- بیان استعمالات قرآنی 15- بیان کاربرد های روایی و حدیثی واژگان 16- بیان کاربرد های شعری واژگان 17 –بیان استعمالات غیر قرآنی واژگان 18- تطبیق مصادیق 19- بیان مجازات -20 بیان مفرد و جمع واژگان 20- بیان دلالت لفظ بر اکثر معنا 21- بیان مقابلات 22- بیان ضد واژه ها 23- بیان خلاف واژه ها 24 – بیان واژه های مولد 25- بیان تضمین های بکار رفته 26 – مصادر 27- تاثیر آن 28- ستایش مفردات 29 – روش تحقیق 27 – چاپ ها 28 – نسخه حاضر 29 – فهرست منابع بسم الله الرحمن الرحیم المفردات فی غریب القرآن / راغب اصفهانی مقدمه مفردات راغب بین آثار علوم قرآنی قرن چهارم تا ششم از جمله کتب مشهور و مطرحی است که در موضوع و زمان خود گوی سبقت را از دیگران ربوده است . وی با نگارش مفردات در جهت تبیین واژه های دشوار یاب قرآن کریم و توضیح واژگان آیات الهی گامی بلند برگرفت . این کتاب مشهور تر از آن است که نیازی به معرفی داشته باشد . این کتاب گاهی از تفسیر و تبیین اختصاری واژگان فراتر رفته و چهره ی تفسیری سود مند به خود گرفته است . او در نمودن معنای واژه گان ، افزون بر ریشه یابی ادبی و اشتقاقی آن به آیات هم گون توجه می کند و از سنجش آیات با هم می کوشد تا به معنای واژه نزدیک شود . راغب آگاهی های فرهنگی را نیز ، گاهی به یاری می گیرد تا در تبیین واژه ها که کلام الهی است و در این تلاش باید مراد الهی را _ در حد توان _ باز گوید، سخنی استوار گفته باشد. معرفی راغب اصفهانى ابوالقاسم حسين بن محمد بن مفضل راغب اصفهانی (م 502 )، ادیب و متکلم بلند آوازه ی ایرانی، اهل اصفهان، دارای آثار و جايگاه علمى و فرهنگى در عصر خودش بوده، اما آگاهي كافى از حيات و چند و چون دانش اندوزىاش در دست نیست . به گمان صفوان عدنان، محقق مفردات، راغب در دروسِِِِ ِ، لغت ابو منصور جبان صاحب كتاب« الشامل» در لغت كه ساكن اصفهان و هم عصر وى بوده شركت مىجسته است، ابو منصور در يك طبقه قبل از راغب قرار مىگيرد. از اوصاف وى چنين بر مىآيد كه اهل وعظ و تدريس و تأليف و مناظره و نيز صاحب ...
دانلود کتاب المفردات في غريب القرآن (راغب اصفهانی)
جهت دانلود روی لینک زیر کلیک نمایید. DOWNLOAD
بررسی تفسیر قرآن در آثار راغب اصفهانی از منظر زبانشناختی تخصصی
مقدمه: مهمترین آثار راغب اصفهانی در سه اثر نفیس و کم نظیر «مفردات القرآن» و «محاضرة الأدباء» و «الذریعة إلی مکارم الشریعة» خلاصه میشود. هر کدام از این سه اثر دارای ویژگیهای متفاوت است. اما هر سه بنحوی میتوانند در موضوعات اخلاقی یا مفردات اخلاقی مشترک باشند. منظور از مفردات اخلاقی همان واژگانی است که اگر با دید زبانشناختی مورد بررسی قرار گیرند، به یقین دارای نکات تازه ای هستند که تا کنون بکر و دست نخورده باقی مانده و به نظر میرسد در حوزه زبانشناسی و اخلاق کار تحقیقی درستی در متون دینی و علمی ما صورت نگرفته باشد. برای اینکه بتوانیم از متون دینی و علمی گذشته مان نتایج ثمر بخشی بگیریم و ره توشه ای را برای نسل جدید روانه کنیم راهی جز استفاده از تکنیکهای جدید نداریم. یکی از این تکنیکها بکار گرفتن معیارهای معنیشناختی است که شاخه ای صخیم و کهن از علم زبانشناسی میباشد. امروزه در علوم قرآنی باب جدیدی باز شده است که بنظر میرسد، بکار گیری آن موجب برکات زیادی است و میتواند تفسیر و تأویل قرآن را وارد مرحله تازه ای نماید. اگر ما از میراث ادبی گذشتمان با شیوه جدید زبانشناسی کمک بگیریم، هم فرهنگ خود را حفظ کرده ایم و هم در رشد و نمو قافله علم و فرهنگ شریک خواهیم بود. امروزه تفسیر متون مختلف علمی یا دینی دچار تحوّلی شگرف شده است، این تحول بیشتر در سامانههای زبانشناسی رویداده است و کشور ما که میخواهد در جنبش نرم افزاری پیشگام گردد، باید از دستاوردهای کاروان علم و تکنیک استفاده کند، در نتیجه ما باید با واژه تفسیر (از جمله تفسیر متون دینی بالاخص قرآن) برخوردی عالمانه و ظریف داشته باشیم. تفسیر قرآن به دو گونه اساسی صورت میگیرد: تفسیر قرآن به قرآن که از اعتبار و اهمیت قابل توجهی برخوردار است و تفسیر قرآن به حدیث. تفسیر قرآن به قرآن با راههای معمولی که در چند دهه اخیر در حوزههای مختلف علمیه و دانشگاهی (در داخل یا خارج کشور) صورت گرفته، چون با منظر زبانشناختی نبوده هر کدام بنحوی ناقص میباشد. در گذشته نیز هرگاه تفسیری در قرآن صورت میگرفت، از زاویههای مختلف فلسفی یا کلامی و یا عرفانی بود، هر کدام از آنها محسّناتی و اشکالاتی به همراه داشت که اکنون وقت نقد و تحلیل آن نمیباشد و نیاز به تحقیقی جداگانه دارد. به هر حال بهترین روش تفسیری قرآن در سالهای اخیر همان روش تفسیر قرآن به قرآن است که پیشاهنگ آن علامه طباطبائی «ره» بود. ایشان با بکارگیری این روش توانسته است بهترین و تازه ترین تفسیر را ارائه دهد و برخی از لایههای معنیشناختی را که برای بسیاری از قرآن پژوهان در طول قرنهای متمادی پوشیده ...
مقاله:1419: بررسی عوامل و موانع شکرگزاری از دیدگاه قرآن
ناشکری نشانه تسلط شیطانشکر، پاسخ فطرت به احسانشکر واژهای عربی است که در فارسی به سپاس ترجمه میشود. لغتشناسان عربی واژه شکر را به معنای شناخت احسان و نشر آن (لسانالعرب، ابن منظور، ج 7، ص 170، «شکر») و یا به تعبیر دیگر، تصور نعمت و اظهار آن معنا کردهاند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 461، «شکر»)در کتاب های اخلاقی، شکر را یک حالت نفسانی دانسته و گفتهاند که شکر حالتی نفسانی است که در نتیجه معرفتی خاص حاصل میشود و رفتاری خاص را موجب میگردد. معرفتی که پدید آورنده این حالت نفسانی است، شناخت نعمت و نعمت دهنده و شناخت این حقیقت است که این نعمت از سوی آن منعم عنایت شده است. شکر خداوند به این معناست که بدانیم هر نعمتی که به ما میرسد از سوی خداست و هر چیز دیگری که واسطه رسیدن نعمتها به ماست نیز به اراده خداوند واسطه رسیدن نعمت شده است. حالت روحی خاصی که در اثر این معرفت حاصل میشود شکر نامیده میشود.البته هر انسانی به سبب فطرت و عقل به طور طبیعی نسبت به کسی که احسانی میکند حالت شکرگزاری را دارد و میکوشد تا به هر طریقی شده تشکر نماید. هم عقل این مفهوم را درک میکند و هم فطرت آدمی این حالت را پذیراست و خود را به نوعی نسبت به احسانکننده و نعمت دهنده، متواضع مییابد و میکوشد به هر شکلی شده تشکر کند.اینجاست که اشکال و اقسام شکر و تشکر بروز میکند و فطرت انسانی بر آن است تا به هر شکلی شده پاسخی مناسب و شایسته نسبت به این نعمت و نعمتدهنده داشته باشد. از این رو ، حداقل سه قسم تشکر بروز میکند که از آن به اقسام شکر نیز یاد میشود.در کتاب های اخلاقی شکر را سه قسم دانستهاند: 1- شکر قلبی که یادآوری نعمت است؛ 2- شکر زبانی که سپاسگزاری و ستایش بر نیکی احسانکننده و صاحب نعمت است؛3- شکر سایر اعضای بدن که به کارگیری و صرف آن در جای خود است.مقصود از توصیف خداوند به شکراما باید توجه داشت که آنچه بیان شده درباره شکر انسان از انسان یا خداست؛ اما اگر وقتی این واژه بر خدا اطلاق میشود و مثلا گفته میشود که خداوند شاکر یا شکور است، مراد و مقصود از این وصف شکر درباره خداوند، چیز دیگری غیر از آنچه درباره انسان گفتهایم خواهد بود؛ زیرا مقصود از توصیف خداوند به شکر، انعام و احسان خداوند بر بندگان و دادن جزای عبادات آنها (مفردات، ص461-462، «شکر»؛ فرهنگ فارسی، ج2، ص2057) و یا رشد اعمال نیک آنان و اعطای پاداش مضاعف به آنها است. (لسان العرب، ج7، ص170، «شکر»)پس وقتی خداوند را به واژه شکر میستاییم یا خودش در قرآن به این عنوان ستوده شده است، مقصود حالت نفسانی نیست و اعمال و رفتار تشکرآمیزی نیست که از انسان بروز میکند؛ ...
فلسفه رفاه بیشتر کافران و گناهکاران- راه تشخیص استدراج
فلسفه رفاه بیشتر کافران و گناهکاران یکی از پرسشهایی که با آن مواجه هستیم، چرایی و علت وضعیت خوب کافران و گناهکاران در دنیاست؟ اینکه چرا کافران یا حتی مسلمانان گناهکار و فاسق وضعیت بهتری نسبت به مومنان و متقین دارند؟ چرا جامعه ای که منکر خدا و پیامبر است و یا فسق و فجور در آن رواج دارد، از رفاه و آسایش بیشتری برخوردار است، می تواند برای خیلی از مردم، سؤال برانگیز باشد. نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد. استدراج و امهال سنت های الهی در جهان و جامعه انواع و اقسامی چند دارد. از جمله آنها می توان به سنت امتحان و ابتلاء و دو سنت استدراج و امهال اشاره کرد. استدراج در لغت عربی از واژه درج گرفته شده و به معنای نزدیک کردن تدریجی و گرفتن آرام آرام است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه درج) وقتی شخصی آرام و به تدریج از مکانی بالا یا پایین رود یا به کار و امری نزدیک یا دور شود، از این رفتار به عنوان استدراج یاد می شود. پس استدراج در صعود و نزول یا قرب و بعد به کار می رود. در قرآن این واژه برای بیان یکی از سنتهای الهی به کار رفته است. (اعراف، آیه ۱۸۲ ) این اصطلاح در این آیه قرآن به قرینه مقام به معنای نزدیک کردن تدریجی و مهلت دادن برای نابود ساختن است؛ (مفردات الفاظ قرآن؛ و نیز الکشاف،ج ۲، ص ۱۸۲ ) چه با عذاب دنیوی باشد یا اخروی. برخی در تفسیر آیه یاد شده گفته اند: مقصود از استدراج این است که انسان از نعمت و رفاه برخوردار شده و در حال غفلت به هلاکت و عذاب الهی گرفتار شود. (لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه درج) علامه طباطبایی در تفسیر معنای استدراج به معنای یک سنت الهی بر این باور است که استدراج اصطلاحی به معناین زدیک شدن تدریجی به سوی هلاکت و نابودی در دنیا و یا آخرت است که به صورت نهان و ناپیدا انجام می پذیرد. به عبارت دیگر، استدراج، تجدید نعمتی است بعد از نعمت دیگر، بگونه ای که شخص و یا اشخاص و یا جامعه ای، غرق در مظاهر مادی و سرمست از نعمتهایی شوند که یکی بعد از دیگری در اختیارشان قرار می گیرد و این گونه به زیاده روی در معصیت و کفر و عناد می پردازند و به تدریج و بدون توجه، به سوی هلاکت و نابودی نزدیک می شوند؛ چرا که چنین افراد و یا جامعه ای سرمست از نعمت ها و مظاهر مادی، از خدا و نتایج کارهای خود غافل می گردند و از خدا و قرب او دور می شوند و به دوزخ و آتش آن نزدیک می گردند. (نگاه کنید: طباطبایی، محمدحسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج ۱۶ ، صص ۲۵۶ – ۲۵۷ ) امام صادق(ع) در پاسخ به پرسش معنای استدراج می فرماید: معنای آن این است که بند های چون گناه کند، به او مهلت ...
مقاله:1380: نقش و آثار تغافل
غفلت امری مذموم و ناپسند است؛ اما تغافل ، گاه میتواند پسندیده نیز باشد؛ چرا که به دیگری این امکان را میدهد تا به اصلاح و بازسازی رفتار خویش بیندیشد. غفلت نسبت به امور، بسیار خطرناک است؛ چرا که غفلت درباره اموری است که میبایست مورد توجه و التفات باشد اما غفلت در آن باره موجب میشود تا مشکلات و چالشهایی برای شخص در حال یا آینده پدید آید؛ اما تغافل درباره امری است که بیاعتنایی یا خود را به بیاعتنایی زدن موجب میشود تا مسیر زندگی دیگری تغییر یابد و در مسیر درست و صحیح قرار گیرد. از این رو بر نقش تربیتی تغافل در برابر نقش زیانبار و انحطاطی غفلت بسیار تاکید شده است.نویسنده در این مطلب براساس آموزههای وحیانی اسلام تفاوت غفلت و تغافل را تبیین کرده و آثار هر یکبه ویژه در حوزه تربیتی را بیان کرده است.معناشناسی غفلت و تغافل«غفلت» در لغت فارسی به معنای فراموش کردن، سهو و بیخبری، نادانی، بیپروایی، سهل انگاری، عدم اعتنا و سستی است. (لغت نامه، دهخدا، ج 10 ص 14774، «غفل») اما در اصطلاحات اسلامی و فرهنگ قرآنی، غفلت به معنای سهوی است که به جهت کمی مواظبت و هشیاری بر انسان عارض میشود. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 609، «غفل»)مراد از غافل در فرهنگ قرآنی کسانی هستند که از هدف آفرینش و فلسفه آن غفلت ورزیده و توجه و التفاتی به آن نداشته و سرگرم دنیا شده و به خدا و مسیر هدایتی اعتنایی نمیورزند. همچنین به کسانی که به سرانجام کار خود در آخرت توجه ندارند، غافل گفته میشود. (انوار التنزیل، بیضاوی، ج 3، ص 242؛ تفسیر الصافی، ج 3، ص 158)در آیات قرآنی واژه غفلت به کار رفته اما واژه تغافل به کار نرفته هرچند که واژگانی دیگر که مفهوم اصطلاحی را برساند در آیات قرآنی استفاده شده است از آن جمله واژه صفح (نور، آیه 22) است که در قرآن به معنای اصطلاحی تغافل از لغزش های دیگری استعمال شده است. اما در روایات واژه تغافل ناظر به عفو و گذشت نسبت به رفتار دیگران به کار رفته است. تغافل از ماده غفل در باب ثلاثی مزید تفاعل رفته و معنایی دیگر به خود گرفته است؛ تغافل به معنای غفلتورزی آگاهانه است. این رفتار همانند رفتار تجاهل است که شخص خود را به جهالت و نادانی میزند در حالی که نسبت به آن امر علم داشته و معلوم بلکه معقول اوست. تغافل کردن به معنای نادیده گرفتن از روی عمد و بیتوجهی و بیاعتنایی به رفتار دیگری است؛ یعنی شخصی چیزی را میداند و از آن آگاهی دارد؛ ولی از روی مصلحت خود را غافل و بیخبر نشان میدهد بگونهای که طرف مقابل تصور میکند از موضوع بیخبر است و بدان توجه و التفاتی ندارد.در حقیقت میتوان گفت ...
راغب اصفهانی از راسخون
راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین ( ملیت: ایرانی قرن: 5 ) (وف ح 502 ق)، ادیب، لغوى، شاعر، مفسر، محدث، متكلم، حكیم و فقیه شافعى/ معتزلى. اهل اصفهان و ساكن بغداد بود. وى را همتا و قرین امام محمد غزالى مىدانند. به گفتهى كاتب چلبى، غزالى كتاب «الذریعه» او را از خود جدا نمىكرد و آن را به خاطر نفاستش مىستود. بعضى از علما به استناد اینكه او از اهلبیت (ع) بسیار روایت كرده و از امیرالمومنین على بن ابیطالب (ع) فقط با عبارت امیرالمومنین (ع) تعبیر مىكند، او را شیعه خواندهاند، ولى فخر رازى در «تاسیس التقدیس» او را از ائمه اهل سنت مىشمارد. صاحب «روضات الجنات» به نقل از «تاریخ اخبار البشر» سال وفات وى را 565 ق ذكر كرده است. از آثار وى: «تحقیق البیان فى تاویل القرآن»؛ «تفسیر القرآن»، معروف به «جامع التفاسیر» یا «جامع التفسیر» كه بیضاوى تفسیر خویش را از آن اخذ كرده؛ «الذریعه الى مكارم الشریعه»، در علوم اخلاق و پندهاى نیكو؛ «المفردات فى غریب القرآن» یا «مفردات الفاظ القرآن»؛ «افانین البلاغه»؛ «اخلاق الراغب»؛ «رساله فى فوائد القرآن»؛ «المعانى الاكبر»؛ «الایمان و الكفر»؛ «تفصیل النشأتین و تحصیل السعادتین»، در معرفت نفس؛ «درة التاویل فى متشابه التنزیل»؛ «محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء» در نوادر حكم و حكایات كه محمدصالح قزوینى آن را با عنوان «النوادر» به فارسى ترجمه كرده است.[1] (بخش 1) اصفهانى، ابوالقاسم حسین بن محمد (ف. 502 ه.ق.) از ادبا و علماى بزرگ اصفهان و او را است: مفردات الفاظ القرآن، محاضرات الادباء، تفصیل التشأتین، الذریعة الى مكارم الشریعة (ه.م.)، تفسیر القرآن، حل متشابهات القرآن. برگرفته از کتاب: اثرآفرینان (جلد اول-ششم) منابع زندگینامه: [1] الاعلام (279/2)، اعیان الشیعه (162 -160 /6)، تاریخ ادبیات در ایران (266/2)، تاریخ گزیده (693)، دایرةالمعارف فارسى (1061/1)، الذریعه (364/21 -128/20 ،28/10 ،46 -45 /5)، روضات الجنات (216 -186 /3)، ریاض العلماء (101/7 ،172/2)، ریحانه (293 -292 /2)، سرآمدان فرهنگ (371 -370 /1)، سیر النبلاء (121 -120 /18)، طبقات اعلام الشیعه (قرن 82 -81 /6)، فرهنگ سخنوران (363)، كشف الظنون (1773 ،1729 ،1609 ،881 ،827 ،739 ،462 ،447 ،377 ،131 ،36)، الكنى و الالقاب (269 -268 /2)، لغت نامه (ذیل/ راغب اصفهانى)، مؤلفین كتب چاپى (862/2)، معجم المؤلفین (59/4)، هدیه الاحباب (140 -139)، هدیه العارفین (311/1).
خطاناپذیری وحی
وحی در لغت وحی در لغت به معانی مختلف آمده از جمله به معنای اشارت، کتابت، تعلیم بصورت پنهانی،سخن رمضی و پوشیده، الهام، پیام وهر چه با کلام یا نوشته یا پیغام و.. که جامع همه آنها انتقال مطلب است در ذهن مخاطب، به طور سریع و مخفی، به گونه ای که از دیگران پوشیده باشد. راغب اصفهانی می نویسد: وحی به معنای اشاره سریع است. و چون در معنای آنسرعت اخذ شده می گویند : امر وحی. وحی گاهی با کلام رمزانجام می گیرد، و گاهی با صدای بدون ترکیب، و گاهی با اشاره بعضی تز اعضای بدن و گاهی با نوشتن.[1] محمد رشید رضا می نویسد: وحی عبارت است از اینکه آنچه را از دیگران پنهان می کنی به کسی بگویی...[2] ابن فارس در مقائیس می نویسد: « وحی» یعنی تعلیم بصورت پنهان.[3] كلمه وحى و مشتقات آن، همان گونه كه از سخنان لغت نويسان و واژه پردازان زبان عرب به دست مىآيد، داراى معانى مختلف و كاربردهاى متنوعى همچون «اشاره»، «الهام و در دل افكندن»، «نوشتن»، «رسالت و پيام»، «تفهيم و القاى پنهانى» و جز آن مىباشد. واژه ياد شده گاه مصدر وحى يحي و حيا، و گاه اسم مصدر از اوحى يوحي ايحاء شمرده مىشود، ليكن گويا اتفاق بر اين است كه وحى و ايحاء هر دو به يك معنا مىباشند. همچنان كه اين نكته نيز مورد توجه ارباب لغت قرار گرفته كه جامع تمام معانى و كاربردهاى كلمه وحى همان «تفهيم و القاى سريع و نهانى» است. اين معناى مشترك در تمام مصاديق و كاربردها صدق مىكند، خواه القاى امرى تكوينى بر جمادات باشد و يا القاى امرى غريزى بر حيوانات، تفهيم خطورات فطرى و قلبى بر انسانهاى معمولى باشد، يا تفهيم پيام شريعت بر انبيا، خواه با اشاره باشد يا نوشتار سرّى. در تمام اين موارد به نحوى آن خصوصيت تفهيم و القاى سرّى و سريع نهفته است.[4] وحی در اصطلاح آنگونه که در معنای لغوی وحی وکاربردهای قرانی ان گفته شد ، راه را برای معنای اصطللاحی باز می کند؛ از این رو تعاریفی که از طرف مفسران و دانشمندان برای معنای وحی ایراد شده بتعدادی از آنها می پردازیم: علامه طباطبائی در تعریف وحی می نویسد: وحی شعور و درک ویژه است در باطن پیامبران، که درک آن جز برای آحادی از انسانها که مشمول عنایات الهی قرار گرفته اند میسور نیست.[5] و در ادامه می نویسد: وحی امری است خارق العاده، از قبیل ادراکات باطنیه، شعور مرموزی است که از حواس ظاهر پوشیده است.[6] ابراهیم امینی می نویسد: همه پیامبران راستین در طول تاریخ مدعی بودند که به طور موستقیم با خداوند متعال در ارتباط هستند، حقائقی را دریافت می کنند که دیگر انسانها از درک آنها عاجزند. فرشته وحی رابا چشم باطن مشاهده می کنند و صداهایی ...