مسافرخانه های شیرز
سعادت آباد و سعادت از دست رفته ما . . .
حمزه رامین / دهم تیرماه ۸۷ در منطقه سعادت آباد تهران حادثه تلخی رقم خورد که به خوبی اوج فلاکت و بینوایی مردم مظلوم لرستان و به ویژه شهرستان کوهدشت را به نمایش گداشت ؛ این اتفاق تلخ ، فروریختن ساختمانی در حال تخریب در این منطقه بود که باعث کشته شدن ۱۷ نفر از هم استانی های نازنین ما شد . دردناک تر اینکه تمامی این ۱۷ نفر اهل شهرستان کوهدشت بودند و باز هم دردناک تر این بود که اکثر آنان تنها نان آور خانه بودند که چشمان کم رونق مادر و خواهرانی نحیف و نجیب به دستان رنج کشیده آنان دوخته شده بود . در حالی جوانان مظلوم کوهدشتی دسته دسته در جستجوی لقمه ای نان حلال تن به غربت و آوارگی می سپارند و روانه تهران و اصفهان و عسلویه و . . . می شوند که سرمایه ها و پتانسیل های بی نظیری در این شهرستان وجود دارند که هم چنان بالقوه مانده و بالفعل نشده اند و مشخص نیست که چه زمانی بالفعل شده و مورد بهره برداری قرار خواهند گرفت تا خلقی از ثمرات آنان بهره مند شوند . این پتانسیل ها به حدی بالا هستند که می توانند چرخ پیشرفت و توسعه را نه تنها در کوهدشت بلکه در کل استان به چرخش درآورند . در زیر به تعدادی از این پتانسیل های ناب و بی نظیر اشاره می کنیم : ۱ ) هومیان و میرملاس ، یادگاران کهن تاریخ :هومیان و میرملاس نام دو غار تاریخی در شهرستان کوهدشت هستند که دارای نقاشی های طبیعی با قدمت ۱۲۰۰۰ ساله هستند ؛ نقاشی های طبیعی ای که بر روی دیواره های این غارها نقش بسته ، در صورت همت مسئولین امر ، می توانستند بسیاری از گردشگران داخلی و خارجی را به این منطقه کشانده و باعث ارزآوری و ایجاد ارزش افزوده برای کوهدشت و حتی کل استان شوند . این در حالی است که نه تنها این آثار بی نظیر و با ارزش ساماندهی نشده اند بلکه حتی با بی توجهی و غفلت مسئولین مربوطه ، در خطر نابودی نیز قرار دارند و هرازگاهی اخبار ناخوشایندی از تخریب آنان منتشر می شود . ۲ ) سرخ دم لکی و لری : سرخ دم لکی نام تختگاهی سنگی و مجموعه ای مفصل از معماری مربوط به عر آهن جدید است . این مجموعه که از بناهای متعدد ساخته شده ، بر دامنه ارتفاعاتی بر فراز دهی کم جمعیت به همین نام قرار گرفته است . روبروی این ناحیه ، در دامنه کوهی به نام سرخ دم لری و در کنار دهی به همین نام نیایشگاهی سنگی وجود دارد که نام آن برگرفته از کوه و روستای هم جوار آن است . در کاوش هایی که در این نیایشگاه صورت گرفته ، آثار ارزشمند هنری که بعضا درون مایه مذهبی نیز دارند – از جمله سنجاق ها و میله های نذری – یافت شده که مطابق پژوهش های صورت گرفته به نیمه دوم عصر آهن تعلق دارند . یافته های باستان شناسی حکایت از آن دارد که سرخ دم لکی مجموعه ای بوده ...
اینگونه میخواهیم
بدرخواست من وجمعی ازدوستان وهمولایتی ها ازتمام همولایتی ها دعوت بعمل آمد تا دریک روز معیّن در خانه یک نفر ،که از خانه دیگران وسیع تر بود گرد هم آیند تا در زمینه مسائل ومشکلات ومعضلات گریبانگیر روستاهای منطقه بحث وتبادل نظر شود وراهکار های عملی وجامع ارائه گردد.در روز موعود به محل فراخوان رفتم .غوغائی بود .همه آمده بودند.مرد وزن، پیر وجوان. کودک ونوجوان.همه آمده بودند .گوئی به مراسم عروسی روستائی دعوت شده اند.دوستی که قرار بود صحنه گردان این گردهم آئی باشد باضدای بلند وبدون تعارفات معمول وسخنان حاشیه ای اصل مطالب راعنوان کرد.اصلیترین مسئله ما بحث راه روستائی بود.پس از رایزنیهای مفیدی که درکمال آرامش انجام شد سه نفر از مردم سه روستا برای پیگیری خواسته ها ومراجعه به ادارات انتخاب شدند.این حقیر هم بعنوان نفرچهارم که اگر یکی از آن سه نفر مشکلی داشت ونیامد بعنوان جانشین انتخاب شدم.جلسه مذاکره ما در کمال پرباری وبدون هیچ تنشی به اتمام رسید.درجلسه قرار شد که فردا جهت پیگیری جاده روستائی به اداره شهرمان مراجعه کنیم وپس ازآن به اداره مرکزی در استان مراجعه کنیم.آنشب زود تر ازهمیشه خوابیدم چون درجلسه، پر از شادی وشعف شدم.زیرا این اولین جلسه روستائی بود که بدون دعواهای بیحاصل به یک نتیجه گیری خوب رسیده بود.صبح زود از خواب بیدار شدم.بادیگر دوستانم عازم شهر شدیم تا مأموریت محوّله را به انجام برسانیم.ازقبل نامه هائی برای مسئولین استانی تهیه شده وبه امضای تمام مردم چند روستای مسیر راه رسیده بود.همه گرفتاریهای خود مان را که ناشی از نبودن یک راه مواصلاتی مناسب بود برای مسئولین استانی توضیح داده بودیم.فاصله 60کیلومتری روستا تا مرکز شهرستان را درنصفه روزی طی کردیم.یکی از همراهان پیشنهادکرد چون دراین ساعت از روز به ارباب رجوع جواب نمیدهند به مسافرخانه ای برویم واستراحت کنیم تا فردا با خیال راحت وفراغ بال به دنبال مأموریت محوّله برویم.امّا من که برگزاری خوب جلسه روز قبل را به فال نیک گرفته بودم گفتم ما که در شهر کار دیگری نداریم بهتر است که برای آشنائی با مکان آن اداره ،سری به آنجا بزنیم واز مردمی که آنجا هستند چیزی بیاموزیم.دیگران باگفته من موافقت کردند وماعازم ساختمان آن اداره شدیم. نگهبان ورودی اداره باروئی گشاده به سئوالات ما پاسخ گفت وراهنمائیهای لازم را نمود که به کجا برویم ونامه خودرا به چه کسی بدهیم.باراهنمائیهای آن نگهبان مستقیم به دیدار هماهنگ کننده دیدارهای آقای رئیس اداره رفتیم.ایشان بادیدن ما ازجای خود برخاستند وبه ماتعارف کردند که بنشینیم.ماهم اطاعت کرده ونشستیم.ایشان گفتند که چه ...