مسافرخانه های تهران
مسافرخانه های تهران، مهمانپذیر در تهران، لیست آدرس و تلفن
یکی از انتخاب های مسافران در سفرهای کوتاه مدت و خصوصا کاری به تهران، اقامت در مسافرخانه ها و مهمانپذیرها است. مخصوصا زمانی که هزینه اقامت یکی از معیارهای اصلی باشد. در ادامه لیست کاملی از مسافرخانه های تهران به همراه آدرس و شماره تلفن آنها آماده کرده ایم و به ترتیب مناطق لیست شده است تا بتوانید مسافرخانه مناسب خود را براحتی پیدا کرده و رزرو کنید.منبع: وبلاگ ایران بوکینگمسافرخانه و مهمانپذیرهای منطقه 6 تهرانمسافرخانه اسفندآدرس : تهران - منطقه ۶- خ. فرودسی جنوبی – خ. سرهنگ سخایی – ک. بهنیا – ک. بخت – پ. ۳تلفن : ۶۶۷۰۸۴۱۰ مسافرخانه اسلام پناهآدرس : تهران - منطقه ۶- خ. کارگر جنوبی – نرسیده به میدان راه آهن – سه راه پرسپولیس – پ. ۱۵۲۹تلفن : ۵۵۶۴۱۷۷۱ مسافرخانه کشاورزآدرس : تهران - منطقه۶- م. ولی عصر – بولوار کشاورز – نرسیده به خیابان فلسطین – پ. ۲۶تلفن : ۸۸۹۰۹۹۳۹ مسافرخانه و مهمانپذیرهای منطقه 11 تهران مسافرخانه نصراسلامآدرس : تهران - منطقه ۱۱- خ. هلال احمر – خ. انبار نفت – پ. ۳۸۲تلفن : ۵۵۶۴۸۷۶۲ مسافرخانه صبا تلفن: ۵۵۶۵۰۹۴۱آدرس: تهران – منطقه ۱۱ – شوش – پ. ۱۴۴۱مسافرخانه آشوریآدرس : تهران- منطقه۱۱- م. قزوین – خ. قزوین – بعد از دخانیات – پ. ۷۳۲تلفن : ۵۵۴۱۶۶۸۷ مسافرخانه جهانآدرس : تهران- منطقه ۱۱- خ. کارگر جنوبی – نرسیده به راه آهن – سه راه کارگران – پ. ۲۱۱۰تلفن : ۵۵۳۷۳۰۸۸ مسافرخانه اطلس تلفن: ۵۵۳۷۸۰۹۸, ۵۵۳۷۹۸۰۷آدرس: تهران – منطقه ۱۱ – شوش – ک. ۱۲ متری پرویز – پ. ۱۰مسافرخانه تمدن تلفن: ۵۵۴۱۷۴۷۸آدرس: تهران – منطقه ۱۱ – هلال احمر – پ. ۳۹۱مسافرخانه جهان تلفن: ۵۵۳۷۳۰۸۸نمابر: ۵۵۳۹۵۷۰۱آدرس: تهران – منطقه ۱۱ – م. راه آهن – نرسیده به سه راه کارگر – پ. ۱۳مسافرخانه عاشوری تلفن: ۵۵۴۱۶۶۸۷آدرس: تهران – منطقه ۱۱ – قزوین – بعد از دخانیات – پ. ۶۰۸مسافرخانه فردوسی تلفن: ۵۵۳۸۲۳۲۱آدرس: تهران – منطقه ۱۱ – قزوین – نرسیده چهارراه ملک – پ. ۲۷۱مسافرخانه مهران تلفن: ۵۵۳۸۹۸۴۱, ۵۵۳۸۲۲۲۹آدرس: تهران – منطقه ۱۱ – ولی عصر – بین خیابان مولوی و مختاری – پ. ۱۳۵مسافرخانه مقدسی تلفن: ۵۵۶۵۰۵۶۷آدرس: تهران – منطقه ۱۱ – م. راه آهن – خ. شوش – پ. ۷۴۱مسافرخانه جمشیدآدرس : تهران - منطقه ۱۱- خ. ولی عصر – م. راه آهن – ک. شهیدرکاب گردان – پ. ۲تلفن : ۵۵۳۷۶۹۴۴ مسافرخانه مهتاب تلفن: ۵۵۳۸۶۷۸۹آدرس: تهران – منطقه ۱۱ – قزوین – نرسیده به میدان قزوین – پ. ۲۴۴مسافرخانه و مهمانپذیرهای منطقه 12 تهرانمسافرخانه شیکآدرس : تهران -منطقه ۱۲- م. راه آهن – خ. ولی عصر – پ. ۱۰۲تلفن : ۵۵۳۷۲۶۰۷ مسافرخانه شیرازآدرس : تهران - منطقه ۱۲- م. امام خمینی – ابتدای خیابان فردوسی – ...
مسافرخانه تهران
تهران مسافرخانه نیکو ۰۲۱۳۳۹۰۷۴۷۳
از هتل ها و مسافرخانه های ملارد چه خبر ؟
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> از هتل ها و مسافرخانه هاي شهر ملارد چه خبر؟
اخبار
سلام دوستان این هم از اخبار جدید امين زندگاني در زندان قصر بازجويي مي شود اين روزها درهاي زندان قصر به روي جمعي از هنرمندان سيما گشوده مي شود تا در سلولهاي آن ، داستاني از سالهاي پيش از انقلاب اسلامي روايت شود. سريال تلويزيوني «پايان نمايش» از تيرماه به کارگرداني بهمن زرين پور مقابل دوربين رفته است تا براي ماه محرم امسال داستاني تاريخي را تصوير کند. فيلمبرداري اين سريال از روز دوشنبه در زندان قصر آغاز شده و تا 14 روز ديگر ادامه دارد و احتمالا تا بهمن ماه امسال به طول خواهد انجاميد. بهمن زرين پور در اين سريال بخشي از وقايع تاريخ معاصر ايران را در مقطع زماني سالهاي 40 به تصوير مي کشد. محور حوادث ، زن و شوهر جواني به نامهاي حامد و گلچهره هستند. آنها شهرستاني هستند و حامد به دليل مبارزات سياسي دستگير مي شود و به زندان مي افتد. گلچهره به دنبال او به تهران مي آيد و اين مساله سرآغاز ماجراهايي است که در سريال به تصوير کشيده خواهد شد. تصويربرداري اين سريال از 18 تيرماه در يکي از مسافرخانه هاي خيابان چراغ برق تهران آغاز شده است.«پايان نمايش» به تهيه کنندگي رضا انصاريان براي گروه فيلم و سريال شبکه يک سيما توليد مي شود. عطر گل ياس و آواي فاخته ، سريال هاي قبلي اين کارگردان است که براي شبکه يک سيما ساخته شده است.در اين سريال به قيام 15 خرداد ، توجه ويژه خواهد شد. آزيتا حاجيان نيز انتخاب و بازيگرداني بازيگران را به عهده دارد. امين زندگاني در نقش حامد کاتبي ، دانشجوي دانشگاه تهران است که به جرم فعاليت هاي سياسي در سال 42 دستگير و روانه زندان مي شود. او به مدت 4 سال در زندان به سر مي برد و به دليل فعاليت سياسي تحت بازجويي و شکنجه قرار مي گيرد. سولماز غني هم نقش همسر او را ايفا مي کند. مينا جعفرزاده ، اسماعيل شنگله ، محمود عزيزي ، اميررضا دلاوري ، محمد عمراني ، شهرام عبدلي ، ابراهيم آبادي ، سهيلا رضوي ، فريبا متخصص و شمسي فضل اللهي از ديگر بازيگران سريال هستند که مقابل دوربين ناصر محمود کلايه ايفاي نقش مي کنند. سريال پايان نمايش ، در 15 قسمت 50 دقيقه اي براي گروه فيلم و سريال شبکه يک سيما توليد مي شود. بهرام بادرام پور، طراح صحنه و نيلوفر محلاتي ، طراح لباس در کنار مهين نويدي ، طراح چهره پردازي سريال ، حال و هوا و شخصيت هاي اين سريال را به مقطع زماني داستان نزديک کرده اند. گفتني است ، پس از تصويربرداري بخش يادشده گروه براي ادامه تصويربرداري به ايستگاه راه آهن شيرگاه مي رود و ادامه صحنه ها تا پايان کار در تهران پيگيري خواهد شد. اين سريال بهمن ماه امسال پخش مي شود. ---------------------------------------------------------------------------------- طنز «کلانتري 99» ...
سفري که اي کاش نمي رفتيم! و فقری که ای کاش نبود!
سه روز آخر هفته گذشته (22 تا24 شهريور) به صورت خانوادگي سفري به کرمانشاه به همدان داشتيم. شب اول را در مهمانپذيرهاي - يا همان مسافرخانه ها- ميدان آزادي کرمانشاه سر کرديم. ده تا مهمانپذير را سر زديم چشم تان روز بد نبيند همه قديمي و کثيف بود. وارد ساختمان که مي شدي از بوي نم و سيگار و بوهاي ديگري که از در و ديوارها مي آمد حال آدم را به هم مي خورد. هر کدام هم اتاق هايشان يک چيز کم داشتند. يکي دستشويي نداشت، يکي حمام نداشت و از اين قبيل. بيشتر آن ها هم حمام و دستشويي شان توي راهرو و مشترک بود و به چه افتضاحي. بگذريم و بيشتر از اين حالتان را خراب نکنم. صد رحمت به مسافرخانه هاي ميدان راه آهن تهران. به هر مصيبتي بود اين شب را صبح کرديم، که اگر مجبور نبوديم هيچ وقت به اين مسافرخانه ها نمي رفتيم. پنج شنبه را براي غار قوري قلعه، تاق بستان و بيستون برنامه ريزي کرده بوديم. نهار قرار بود تاق بستان باشيم اما حالمان گرفته شد. ظهر که از غار به تاق بستان برگشتيم با صحنه دلخراشي روبرو شديم و همه مجموعه را خراب کرده بودند. کساني که قبلا به تاق بستان رفته اند مي دانند "مجموعه" که مي گويم يعني چه. همه چيز را درست تا پاي تاق ها خراب و گود کرده بودند. آب استخر کوچک کنار تاق ها تا پاي کتيبه ها آمده بود. آبي سبز و جلبک گرفته که بيشتر از خود آثار توجه آدم بازديدکنندگان را جلب مي کرد. فاصله کتيبه ها و بازديدکنندگان همين چاله آب بود. آب درياچه سابق هم به صورت يک گودال بزرگ آب راکد درآمده و بو گرفته بود. همه ساختمان ها و سازه هاي مجموعه را با بلدوزر خراب کرده و شخم زده بودند که بلدوزرش هنوز آنجا بود و ديديم. دقيقا شبيه يک ساختمان خراب و گود برداري شده. همه سنگ، مجسمه ها، و سر ستون هايي که قبلا در موزه بودند همين طور کنار راه ريخته شده بود. بچه ها سوار اين اشياء مي شدند و بازي مي کردند. خوراکي ها و تنقلات شان را روي اين مجسمه هاي چند هزار ساله مي خوردند و روي آنها مي ريختند، انگار نه انگار که اين اشياء، آثار باستاني چندين هزار ساله و جزو ميراث فرهنگي مملکت است. خلاصه وضعي بود که اشک آدم در مي آمد. روي بنرهايي که ميراث فرهنگي زده بود نوشته بود اين مجموعه قرار است براي ثبت در ميراث جهاني بازسازي و احياء شود. از مسئولان مجموعه هم که پرسيدم گفتند يکي سالي مي شود که اين جا را خراب کرده اند. آن روز هم که ما آنجا بوديم کار نمي کردند. بعد از ظهر هم به بيستون رفتيم. بيستون با وجود اينکه چند سالي است که جزو آثار ميراث جهاني در يونسکو به ثبت رسيده هم چنان بي سر و سامان و نامرتب بود. همان درياچه لجن گرفته و پر از آشغال ...
در حسرت شانزه لیزه! - باقری
سالها قبل من و یکی از همكارانم از گروه ترجمه اخبار ايرنا برای پوشش خبری اجلاس وزیران امور خارجه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد به آکرا (پايتخت كشور افريقايي غنا) رفتیم و در پایان این ماموریت قرار شد که من و همکارم از هیات سیاسی جدا شویم و از مسیر زوریخ - پاریس به تهران برگردیم. در طول پرواز در هواپیمای سوییس با خودم رويا بافي مي كردم: زوریخ برای یک بار دیدن بد نیست اما باید وقتمان را هدر ندهیم و در پاریس در خیابان شانزه لیزه و در کافه های کوچک و پیاده روهای شهر قدم بزنیم . برج ایفل را از نزدیک ببینیم و چند عکس یادگاری هم بگیریم .از رود سن هم نمی شه گذشت و باید آن را از نزدیک ببینیم ووو.......... ..... وقتی در این رویای شیرین سير مي كردم، در حال ورق زدن برگ های گذرنامه بودم كه این رویا یک دفعه به کابوس شومی تبدیل شد. تمام اوراق پاسپورت سفید ، سفید بود. سهو کوچکی اتفاق افتاده بود: جون در آغاز سفر با هيات سياسي بوديم، برای ما ویزا نگرفته بودند و سهو دیگر - و شاید بدتر - این بود که خطوط هواپیمایی سوییس بدون توجه به مساله ویزا برای ما بلیت صادر كرده بود. . قدم زدن در شانزه لیزه و عکس یادگاری کنار برج ایفل را كلا فراموش كرده و فقط دعا می کردم: خدا ما را از این در به دری و سرگردانی نجات دهد. هواپیما در فرودگاه زوریخ به زمین نشست و در فرودگاه به دلیل نداشتن ویزا در فرودگاه نیمه زندانی شدیم. اجازه خروج از فرودگاه را به ما ندادند و برای دو روز، دو بن به ارزش 30 فرانک سوییس در اختيارمان گذاشته بودند و گفتند تا يافتن پروازي به سوي تهران و بعد از دو روز پول صبحانه ، نهار و شام را باید خودتان بدهید. بعد ما را به مسافرخانه کوچکی در داخل فرودگاه بردند که صد رحمت به مسافرخانه های محله عرب های تهران! با اتاق هایی به اندازه یک سلول انفرادی وتخت هایی که روی هم قرار داشت و گفتند که حمام شما هم با دیگران مشترک است (نوعی گرمابه .......؟؟؟) شما باید جای ما باشید تا رویای شیرین سفر به زوریخ و پاریس را حس کنید. در فری شاپ فرودگاه بین المللی زوریخ وسوسه خرید چند شکلات و یادگاری را داشتیم اما فکر صبحانه و ناهار و شامی را که در روزهای آینده باید از جیبمان تقريبا خالي خود بپردازیم، می کردیم. زندانیان فرودگاه زوریخ چند روز در داخل فرودگاه حبس بودند و می بایستی وقت بگذرانند. ما که فرانسوی نمی دانستیم تازه اگر هم می دانستیم چه چیزی به مردمی که بی تفاوت و با عجله چمدان به دست در حال قدم زدن در داخل فرودگاه بودند، می تونستیم بگیم. از اینکه مي بايست براي مدتی نامعلوم و بر اثر دو اشتباه کوچک زندانی باشيم ...
خاطره یک نماز
خاطره یک نماز حدود سی سال قبل هیجده یا نوزده ساله بودم . برای پیگیری کاری اداری به تهران آمده، و در یکی از مسافرخانه های حوالی میدان توپخانه (امام خمینی فعلی) اقامت کرده بودم . اداره ای که باید به آن مراجعه می کردم در اطراف میدان انقلاب فعلی قرار داشت . تا آنجا که به خاطر دارم، در حوالی آن اداره، مسجدی نبود . از میدان انقلاب تا میدان فردوسی و بعد از میدان فردوسی تا نزدیکی های میدان توپخانه هم مسجدی سراغ نداشتم . (هنوز هم - در این مسیر - از میدان انقلاب تا حدود یک ایستگاه اتوبوس مانده به میدان امام خمینی، مسجدی ساخته نشده است!) . آن روز کارم در آن اداره به درازا کشید و نتوانستم نماز ظهر و عصرم را بهنگام بخوانم . وقت برگشتن - بی خبر از اینکه در مسیرم مسجدی نیست - پیاده به راه زدم تا در راه، مسجدی پیدا کنم و نمازم را بخوانم . آنقدر آمدم و جایی پیدا نشد، تا به حوالی میدان توپخانه، خیابان کوشکی رسیدم . کوشکی، خیابانی قدیمی، به بست و عریض است که یک ضلع از اداره مرکزی پست و یک ضلع از ساختمان وزارت امور خارجه در آن قرار دارد . علاوه برآن، آن روزها اداره مرکزی پلیس تهران نیز اواسط همین خیابان بود . وقتی به این خیابان و درست روبروی قرارگاه مرکزی پلیس رسیدم، دیدم چیزی به غروب آفتاب و قضا شدن نماز ظهر و عصر نمانده است . در حیص و بیص اینکه چه بکنم و چه نکنم، یکدفعه به ذهنم رسید که همانجا، در پیاده رو، به نماز بایستم . انجام چنین کاری، آن هم در چنان زمانی و چنان شرایط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، که مذهبی بودن یک جوان در شرایط عادی اش هم برای عوامل امنیتی رژیم حساسیت برانگیز بود، بسیار غریب (در واقع بی سابقه) بود، و نیاز به جسارتی ویژه داشت . به خصوص اگر قرار بود این عمل در برابر قرارگاه مرکزی پلیس تهران نیز انجام بگیرد . من هم کم و بیش از این عوارض و پیامدهای احتمالی آگاه بودم . با این همه، دغدغه و نگرانی قضا شدن نماز و فوت وقت آن، آنقدر بود که بر این حساب و کتاب ها غلبه کرد . پس، به داخل باغچه توی پیاده رو رفتم، کفش ها را درآوردم، روی چمن های نرم و کوتاه و مرطوب، رو به قبله ایستادم و «تکبیرة الاحرام » را گفتم . در همان حین خواندن نماز و اتمام آن، نگاه های به شدت تعجب آمیز و حتی یکه خوردن و توقف کوتاه برخی از رهگذران را، برای دیدن بهتر این اتفاق غریب - در آن زمان - احساس می کردم و می دیدم . اتفاق دیگری نیفتاد و نماز با همه دست و پا شکستگی و تاخیرش تمام شد . اما، خاطره اش برای همیشه در یادم ماند . منبع: پايگاه حوزه نت / موعود جوان
12 اسفند؛ محاکمه "کفتار پیر تهران" به اتهام تعرض به دختران بیمار
اسفند؛ محاکمه "کفتار پیر تهران" به اتهام تعرض به دختران بیمار پزشک قلابی که پس از بیهوش کردن بیماران آنها را مورد تعرض قرار می داد، 12 اسفند در دادگاه کیفری محاکمه می شود. به گزارش سنجاقک های آزاد و به نقل از خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، 26 شهریور امسال فردی فردي به همراه همسر و خواهرش با مراجعه به کلانتري 113 بازار به مأموران اعلام کرد :در بازار تهران ، فردي ناشناس به ما نزديک شد و با معرفي خود به عنوان پزشک به هر سه نفر ما پيشنهاد کار داد و به اين بهانه و با خوراندن قرص ، ما را بيهوش کرد و تمام اموال همراهمان را به سرقت برد. همزمان با آغاز رسيدگي به پرونده و در شرايطي که کارآگاهان در حال انجام اقدامات پليسي از شاکي پرونده و همسر و خواهر وي بودند ، پرونده مشابه ديگري نهم مهر ماه به پايگاه هفتم پليس آگاهي تهران بزرگ ارجاع شد که در آن پرونده نيز زن و شوهر جواني از سوی يک پزشک قلابي و به همان شيوه وشگرد بيهوش و مورد سرقت اموال قرار گرفته بودند . اين زن و شوهر جوان پس از حضور در پايگاه هفتم، در اظهاراتي مشابه به کارآگاهان عنوان کردند: برای تهيه وام به بانک شعبه خيابان بهشت مراجعه کرده اما به علت نبودن رئيس بانک ، براي استراحت به داخل پارک شهر رفتيم . در داخل پارک فردي حدودا 50 ساله و با ظاهري کاملا آراسته و مرتب به ما نزديک شد و با معرفي خود به عنوان پزشک مدعي شد که قصد استخدام يک زن و شوهر به عنوان سرايه دار و همچنين کار در داروخانه را دارد . زماني که در خصوص ميزان حقوق و شرايط کار به توافق رسيديم، به دعوت اين شخص و براي تنظيم قرارداد به يک مسافرخانه در منطقه باب همايون رفتيم . پس از اجاره اتاق از سوي اين شخص و به بهانه رفتن به آزمايشگاه برای گرفتن آزمايش خون، اعتياد و ...، اين شخص از من و همسرم درخواست کرد تا کپسول هايي را که او ارائه کرده بود را استفاده کنيم که به محض خوردن آنها ، هر دو نفر بيهوش شديم. پس از به هوش آمدن خودمان را در بيمارستان مشاهده کرديم و متوجه شديم که طلا و جواهرات همسرم به ارزش تقريبي 10 ميليون تومان به هراه کيف دستي حاوي 70 دلار ، 500 هزار تومان وجه نقد و دو عدد گوشي تلفن همراه به سرقت رفته است. با توجه به حساسيت به وجود آمده در خصوص پرونده ، کارآگاهان پايگاه هفتم پليس آگاهي با انجام چهره نگاري و با مراجعه به مسافرخانه شناسايي شده در منطقه باب همايون اقدام به بررسي تصاوير دوربين هاي مداربسته مسافرخانه پرداخته و در بررسي تصاوير به دست آمده از چهره نگاري و دوربين هاي مداربسته موفق به شناسايي يکي از مجرمان سابقه دار پليس آگاهي به نام "محمدعلي" 54 ساله شدند که تمامي سوابق گذشته ...
مولا ويلا نداشت !!!
امروزه هنوز هم موسپيد كردگان انقلاب اسلامي كه دلي هم در گروي ادب و هنر برخاسته از آتش انقلاب دارند، عليرضا قزوه را با « مولا ويلا« نداشت و مجموعه « از نخلستان تا خيابان« ميشناسند. او با اين شعر خود، ره صدساله را يكشبه پيمود. در سال برزخي 1366، اين شعر و ديگر اشعار مجموعه « از نخلستان تا خيابان« فرياد كننده حديث دل بسياري از دلسوختگاني بود كه همواره به سبب رعايت مصالح انقلاب اسلامي، به سكوت و دندان بر دندان ساييدن و خون دل خوردن خو گرفته بودند. هرچه بود، « مولا ويلا نداشت« بيشك از آتش دل بسيجيان زبانه كشيد. بسيجياني كه لهيب خوفناك كربلاي 5 را با گوشت و پوست خود چشيده بودند، پايي استوار در جبهه و گام لنگي در شهر داشتند و مقايسه اين دو فضا، بغض فرساينده اي را در وجودشان پديد مي آورد. عليرضا قزوه درباره اين سروده خود گفته است: «مولا ويلا نداشت اپيزودهاي مختلفي از شعرهاي بسيار كوتاهي است كه همه شعرهاي اعتراض و طنز تلخ بود. يك سلسله حرفهايي بود كه يكي دو ماه ذهنم را مشغول كرده بود و تكهتكه نوشته بودم كه دقيقا فكر ميكنم در درگيري ها و فضاهاي سياسي به هر حال جنگ فقر و غنا و اين بحثها و انتقادها بود.» البته فرياد كردن اين سكوت در سال هاي پاياني دفاع مقدس، تبعاتي هم داشت كه آقاي قزوه درباره آنها گفته است: «معاون فرهنگي زندان اوين نامه يكي از مقاماتي را كه الآن فوت شده و نميخواهم اسمش را بياورم آورده بود كه به خاطر شعر "از نخلستان تا خيابان " بايد مرا مي بردند زندان و از من سؤالاتي مي كردند كه احمد زارعي ايستاد و اجازه نداد و گفت بايد مرا ببرند. آن موقع من در دفتر مجله پيام انقلاب بودم چند مورد هم ديدم با آقاي دعايي در مجلس درگير شدند. اين شعرها در مجلس دعوا راه انداخته بود». خبرگزاري فارس متن كامل شعر «مولا ويلا نداشت» را به همراه توضيحات تكميلي جهت نزديكتر شدن هرچه بيشتر به فضاي سرايش اين اثر، تقديم علاقمندان مي نمايد: گفتم: چيزي بخوان. گفت: شرمندهام. يك سال است چيزي نگفتهام. گفتم: براي عاطفهاي كه در ما مرده است رحم الله من يقرء الفاتحة مع الصلواة! گفتم: چيزي بخوان. گفت: رويم سياه، آخر مي داني كه . . . گفتم: ميدانم خشكسالي است اما در كيفهاي سامسونت هم يك خروار مضمون ناب نهفته است. امسال شعرها چنگي به دل نزد رباعيها مثل هم بود بعضي خودشان را كشف كردند بعضي خودشان را باور كردند بعضي خودشان را گم كردند بعضي در مصاحبههايشان خودكشي كردند شاعران پروازي هتل بازي آدمهاي از خود راضي دكههاي سكهسازي! اصلاً مردم حق دارند كاسه «انوري»*(1) را بر سرتان خرد كنند كارمندان هنر فقط گزارش كار پر ميكنند ...
معرفی بافت قدیم تهران و بناهای آن ( بافت عودلاجان )
توسعه ی منطقه متوازن نبود. خیابان اکباتان مرکز فروش قطعات اتومبیل و بانک ها وعمده فروشی هاست .خیابان ناصر خسرو مرکز فروش دارو می باشد . برخی از واحدهای صنعتی مانند صنایع چوبی و فلزی که هنوز هم هستند و تلاش بر گسترش مجموعه خود نیز می کنند سبب شدند که این منطقه برای سکونت مناسب نباشد. این تحولات را نفوذ فعالیت های دست دومی که در این بخش جذب می شدند تا سرعت داده مشکلات عودلاجان را می توان به اجمال ، اینگونه برشمرد : 1)مسافرخانه ها سبب افزایش جمعیت غیر بومی شدند که اینک همان جا زندگی و کار می کنند . 2) نفوذ صنایع و احداث انبارکه به افزایش توجه در آمد وشد وسایل نقلیه انجامید و چهره خیابان و پیاده رو ها را دگرگون ساخت . 3) کاهش روزافزون در ارائه خدمات زیربنائی برای خانه های جدید منطقه . 4) هزینه بالا ساختمان های قدیمی و کنار گذاشتن فرم ها معماری سنتی و ویرانی آنها . 5) محدودیت های قانونی برای ساختمان سازی . 6) ورود مردم غیر بومی و افزایش فقر و ثبوت ارزش زمین . 7) افزایش مشکلات درآمد وشد اعم از پیاده و سواره به دلیل کاربردی های جدید خیابان ها وپیاده رو ها . 8) کاهش ساکنانی که مالک مسکن خود باشند . 9) افزایش تراکم جمعیت طبقات پایین اجنماعی و اقتصادی . با این همه ، بافت قدیمی و سنتی در بخش مرکزی منطقه هنوز ارتباط سنتی بین خانه ها ، مغازه ها و پیاده رو ها حفظ کرده است . شهرداری نیز سیاستی طراحی کرده است تا فعالیت هایی ناهماهنگ با بافت منطقه که به موجب تخریب محیط میشود مانند : آلودگی های صوتی و بویی نامطبوع ناشی از صنایع مضر به جای دیگر منتقل شوند . تحقیقات نشان میدهد برای حفاظت از ساختمانهای قدیمی عودلاجان برنامه ای در نظر گرفته شده است . نخستین کار این است که ساختمان ها از لحاظ : نوع ، تراکم و موقعیت تقسیم بندی شوند تا بار دیگر منطقه موقعیت اولیه مسکونی خود را باز یابد. برای این کار باید از خانه هایی که قرار است در آینده ساخته شوند ، در برابر تهدیدهای ناشی از تهاجم کاربردی های نامتجانس ، ماندن مسافرخانه ها، انبار ها و کارگاه ها حمایت کرد . کاهش ارزش زمین سبب شد واحد های بزرگ جایگزین واحدهای کوچک شوند. تصحیح سیستم زهکشی، تإمین آب و برق ، افزایش امکانات منطقه نظیر محلههای سرگرمی و پارک اتومبیل ، تعویض گذرگاه ها و به وجود آوردن نقاط کنونی محل که با سنگ فرش و چمن کاری و احداث پارک مکانی برای فعالیت های اجتماعی بشوند خدمات زیر بنایی منطقه را تقویت میکنند .همچنین تإسیس موسسه آموزش عالی برای تربیت افرادی که با سبک مهارت های مورد نیاز، حراست و بازسازی ابنیه تاریخی را به عهده گیرند، بسیار سودمند خواهد بود . در این میان نقشه هایی ...