متن سخنراني جشن فارغ التحصيلي
متن سخنراني "استيو جابز" در جشن فارغ التحصيلي سال 2005 دانشگاه استنفورد:
این متن را برای این توی وبلاگم گذاشتم که دوستان بخوانند.چون به امیدواری در زندگی اعتقاد دارم. متن سخنراني "استيو جابز" در جشن فارغ التحصيلي سال 2005 دانشگاه استنفورد: من امروز خيلي خوشحالم که در مراسم فارغ التحصيلي شما که در يکي از بهترين دانشگاه هاي دنيا درس مي خوانيد هستم. من هيچ وقت از دانشگاه فارغ التحصيل نشده ام. امروز مي خواهم داستان زندگي ام را برايتان بگويم. خيلي طولاني نيست و سه تا داستان است. اولين داستان مربوط به ارتباط اتفاقات به ظاهر بي ربط زندگي هست. من بعد از شش ماه از شروع دانشگاه در کالج ريد ترك تحصيل کردم ولي تا حدود يک سال و نيم بعد از ترك تحصيل تو دانشگاه مي آمدم و مي رفتم و خب حالا مي خواهم براي شما بگويم که من چرا ترك تحصيل کردم. زندگي و مبارزه ي من قبل از تولدم شروع شد. مادر بيولوژيکي من يک دانشجوي مجرد بود که تصميم گرفته بود مرا در ليست پرورشگاه قرار بدهد که يک خانواده مرا به سرپرستي قبول کند. او شديداً اعتقاد داشت که مرا يک خانواده با تحصيلات دانشگاهي بايد به فرزندي قبول کند و همه چيز را براي اين کار آماده کرده بود.يک وکيل و زنش قبول کرده بودند که مرا بعد از تولدم ازمادرم تحويل بگيرند و همه چيز آماده بود تا اينکه بعد از تولد من اين خانواده گفتند که پسر نمي خواهند و دوست دارند که دختر داشته باشند. اين جوري شد که پدر و مادر فعلي من نصف شب يک تلفن دريافت کردند که آيا حاضرند مرا به فرزندي قبول کنند يا نه و آنان گفتند که حتماً. مادر بيولوژيکي من بعداً فهميد که مادر من هيچ وقت از دانشگاه فارغ التحصيل نشده و پدر من هيچ وقت دبيرستان را تمام نکرده است. مادر اصلي من حاضر نشد که مدارك مربوط به فرزند خواندگي مرا امضا کند تا اينکه آن ها قول دادند که مرا وقتي که بزرگ شدم حتماً به دانشگاه بفرستند. اين جوري شد که هفده سال بعدش من وارد کالج شدم و به خاطر اين که در آن موقع اطلاعاتم کم بود دانشگاهي را انتخاب کردم که شهريه ي آن تقريباً معادل دانشگاه استنفورد بود و پس انداز عمر پدر و مادرم را به سرعت براي شهريه ي دانشگاه خرج مي کردم بعد از شش ماه متوجه شدم که دانشگاه فايده ي چنداني برايم ندارد. هيچ ايده اي که مي خواهم با زندگي چه کار کنم و دانشگاه چه جوري مي خواهد به من کمک کند نداشتم و به جاي اين که پس انداز عمر پدر و مادرم را خرج کنم ترك تحصيل کردم ولي ايمان داشتم که همه چيز درست مي شود. اولش يک کمي وحشت داشتم ولي الآن که نگاه مي کنم مي بينم که يکي از بهترين تصميم هاي زندگي من بوده است. لحظه اي که من ترك تحصيل کردم به جاي اين که کلاس هايي را بروم که به آن ها علاقه اي نداشتم شروع به کارهايي کردم که واقعاً ...
یک سخنرانی زیبا از استیو جابز
متن سخنراني زيباي استيو جابز در جشن فارغ التحصيلي دانشجويان استنفرد سال ۲۰۰۵ مفتخرم امروز در يكي از بهتريم دانشگاه هاي دنيا در اين جشن فارغ التحصيلي با شما هستم.اگر بخواهم حقيقت را بگويم ، من هرگز از دانشگاه فارغ التحصيل نشدم .و اين نزديكترين برخورد من با جشن فارغ التحصيلي است .امروز ميخواهم سه داستان از زندگي خودم را براي شما تعريف كنم. داستان اول درباره وصل كردن نقطه هاست .من از دانشگاه ريد در شش ماه اول خارج شدم .ولي تا ۱۸ ماه بعد به دانشگاه رفت و آمد ميكردم .اين سوال هست كه با اين وجود چرا ترك تحصيل كردم ؟اين قضيه برميگردد به قبل از تولد من ،مادر واقعي من جوان بود ، فارغ التحصيل از دانشگاه و مجرد .و تصميم گرفت مرا براي سرپرستي به خانواده ي ديگري واگذار كند .مادر من مصمم بود كه مرا به زوجي با تحصيلات دانشگاهي بسپارد .به اين ترتيب همه چيز مهيا بود تا من پس از تولد توسط يك وكيل و همسرش به فرزندي پذيرفته شوم .اما آنها پس از تولد من تصميم گرفتند تا يك دختر را به سرپرستي خود قبول كنند .به اين ترتيب پدر و مادر من كه در ليست انتظار بودند در نيمه شب تماس تلفني دريافت كردند .كه به آنها گفته شد ما يك پسر خارج از نوبت داريم ، آيا او را به فرزندي قبول ميكنيد ؟و آنها پاسخ دادند حتما .مادر واقعي من بعدها متوجه شد كه مادر من تحصيلات عاليه ندارد و پدر من هم هيچگاه از دبيرستان فارغ التحصيل نشده است .مادر واقعي من هم نامه موافقت واگذاري مرا امضا نكرد .بعد تنها با اين شرط راضي شد كه پدر و مادر من قول دادند كه مرا به دانشگاه خواهند فرستاد .و اين شروع زندگي من بود و هفده سال بعد من به دانشگاه رفتم .اما دانشگاهي را انتخاب كردم كه به گراني دانشگاه استنفورد بود .و تمام پس انداز والدين من صرف شهريه دانشگاه مي شد .بعد از شش ماه ديدم كه ارزشش را ندارد .نمي دانستم كه در زندگي خود چه خواهم كرد ، و نميدانستم دانشگاه چه كمكي خواهد كرد تا زندگي ام را شكل دهم .و من در دانشگاه در حال خرج كردن تمام پس اندازي بودم كه والدينم در طول عمر خود اندوخته بودند .و در اين شرايط تصميم گرفتم تا از دانشگاه خارج شوم .و اطمينان داشته باشم كه همه چيز در زندگيم رو به راه خواهد شد .اين مضوع در آن زمان تا حدودي وحشتناك بود اما اكنون كه به گذشته نگاه ميكنمميفهمم كه اين تصميم يكي از بهترين تصميماتي بود كه تاكنون گرفته اماز زماني كه از دانشگاه خارج شدم قادر بودم تا از گذراندن دروسي كه علاقه اي به آنها نداشتم اجتنباب بورزم.و شروع به انجام كارهايي كردم كه واقعا دوست داشتم .همه چيز ايده ال نبود . من خوابگاه نداشتم .به اين دليل كف اتاق دوستانم ميخوابيدم .بطريهاي خالي ...
متن سخنرانی زيباي استیو جابز در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان استنفرد سال ۲۰۰۵
مفتخرم امروز در یکی از بهترین دانشگاه های دنیا در این جشن فارغ التحصیلی با شما هستم.اگر بخواهم حقیقت را بگویم ، من هرگز از دانشگاه فارغ التحصیل نشدم .و این نزدیکترین برخورد من با جشن فارغ التحصیلی است .امروز میخواهم سه داستان از زندگی خودم را برای شما تعریف کنم. داستان اول درباره وصل کردن نقطه هاست .من از دانشگاه رید در شش ماه اول خارج شدم .ولی تا ۱۸ ماه بعد به دانشگاه رفت و آمد میکردم .این سوال هست که با این وجود چرا ترک تحصیل کردم ؟این قضیه برمیگردد به قبل از تولد من ،مادر واقعی من جوان بود ، فارغ التحصیل از دانشگاه و مجرد .و تصمیم گرفت مرا برای سرپرستی به خانواده ی دیگری واگذار کند .مادر من مصمم بود که مرا به زوجی با تحصیلات دانشگاهی بسپارد .به این ترتیب همه چیز مهیا بود تا من پس از تولد توسط یک وکیل و همسرش به فرزندی پذیرفته شوم .اما آنها پس از تولد من تصمیم گرفتند تا یک دختر را به سرپرستی خود قبول کنند .به این ترتیب پدر و مادر من که در لیست انتظار بودند در نیمه شب تماس تلفنی دریافت کردند .که به آنها گفته شد ما یک پسر خارج از نوبت داریم ، آیا او را به فرزندی قبول میکنید ؟و آنها پاسخ دادند حتما .مادر واقعی من بعدها متوجه شد که مادر من تحصیلات عالیه ندارد و پدر من هم هیچگاه از دبیرستان فارغ التحصیل نشده است .مادر واقعی من هم نامه موافقت واگذاری مرا امضا نکرد .بعد تنها با این شرط راضی شد که پدر و مادر من قول دادند که مرا به دانشگاه خواهند فرستاد .و این شروع زندگی من بود و هفتده سال بعد من به دانشگاه رفتم .اما دانشگاهی را انتخاب کردم که به گرانی دانشگاه استنفرد بود .و تمام پس انداز والدین من صرف شهریه دانشگاه می شد .بعد از شش ماه دیدم که ارزشش را ندارد .نمی دانستم که در زندگی خود چه خواهم کرد ، و نمیدانستم دانشگاه چه کمکی خواهد کرد تا زندگی ام را شکل دهم .و من در دانشگاه در حال خرج کردن تمام پس از اندازی بودم که والدینم در طول عمر خود اندوخته بودند .و در این شرایط تصمیم گرفتم تا از دانشگاه خارج شوم .و اطمینان داشته باشم که همه چیز در زندگیم رو به راه خواهد شد .این مضوع در آن زمان تا حدودی وحشتناک بود اما اکنون که به گذشته نگاه میکنممیفهمم که این تصمیم یکی اد بهترین تصمیماتی بود که تاکنون گرفته اماز زمانی که از دانشگاه خارج شدم قادر بودم تا از گذراندن دروسی که علاقه ای به آنها نداشتم اجتنباب بورزم.و شروع به انجام کارهایی کردم که واقعا دوست داشتم .همه چیز ایده ال نبود . من خوابگاه نداشتم .به این دلیل کف اتاق دوستانم مبخوابیدم .بطریهای خالی کوکا را پس می دادم تا با ۵ سنتی که در ازای آن میگرفتم ، غذا بخرم .و یک شنبه شبها ...
اولين جشن فارغ التحصيلي دانشجويان دانشكده خبر اهواز برگزار شد
اولين جشن فارغ التحصيلي دانشجويان دانشكده خبر اهواز برگزار شداولين جشن فارغ التحصيلي دانشجويان كارشناسي رشته هاي روابط عمومي و مديريت امور فرهنگي دانشكده خبر اهواز در روز دوشنبه ۱۲ خرداد ۹۳ در تالار اجتماعات شركت ملي حفاري با حضور مسئولين ، اساتيد ، دانشجويان و خانواده آنان برگزار شددر اين جشن باشكوه مجتبي احمدي رئيس دانشكده خبر اهواز و حسن زاده رئيس دانشگاه جامع علمي كاربردي اهواز با ايراد سخنراني به ارائه گزارش و راهكارهاي ادامه روند رو به رشد توسعه اين دانشكده پرداختند. در اين جشن از فارغ التحصيلان كه با پوششي متحدالشكل و منظم به همراه خانواده هاي خود شركت كرده بودند با دريافت لوح هاي يادبود از طرف اساتيد و كاركنان دانشكده به پاس ممارست در فراگيري دانش و علوم فرهنگي و اجتماعي مورد تقدير قرار گرفتند. قرائت دسته جمعي سوگندنامه ها و تكرار آن توسط دانشجويان با سرپرستي كاظمي فارغ التحصيل رشته مديريت امور فرهنگي و حميدرضا قاسمي فارغ التحصيل رشته روابط عمومي به شكل خاطره انگيزي برگزار شد.در ادامه داوود سليماني به نمايندگي از كليه فارغ التحصيلان با قرائت تقديرنامه اي از همه اساتيد ، مديران و كاركنان اين دانشكده بپاس تلاشهاي دلسوزانه آنان تقدير و تجليل نمود.اجراي برنامه هاي طنز هنري ، موسيقي زنده و شعر خواني توسط دانشجويان از ديگر برنامه هاي اين جشن باشكوه بود.گرفتن عكس يادگاري با لباسهاي مخصوص فارغ التحصيلي از ماندگارترين خاطره اين دانشجويان در پايان اين جشن بوده است .جهت مشاهده متن سوگند نامه ها به ادامه مطلب مراجعه نمائيد
گالری عکس دکتر شریعتی و تارخچه
در دوم آذر ماه ۱۳۱۲ در يكى از توابع دهكده مزينان بنام كاهك از پدرى دانشمند و مادرى روستائى وابسته به خاندانى نيمه مالك - نيمه عالم بدنيا آمد خانه استاد محمد تقى شريعتى خانه پدرى دكتر مزينان، اين دهى كه با آباديها، و امروز با خرابيهاى پيرامونش ياد آور كانون خاندان ما و گوينده خاموش قصههاى از ياد رفته نيكان ما و نياكان من است... به روان مادرم زهرا - آينه افتادگى، عاطفه و پارسائى - كه زندگىام برايش همه رنج بود و وجودش برايم همه مهر. على استاد محمد تقى شريعتى در سنين جوانى دكتر در ۱۶ سالگى، سيكل اول را در دبيرستان فردوسى مشهد تمام كرد و در دانشسراى مقدماتى مكز تعليم معلم نام نويسى كرد با دوستان با دوستان در شمال ايران از سمت راست به ترتيب: مهندس عربزاده، مهندس فرمند، طاهر احمدزاده، عزت الله سحابى و على شريعتى مهندس عربزاده، فرمند، سحابى و شريعتى در طوس شريعتى در عنفوان جوانى شريعتى هميشه در صحنه مبارزات سياسى و اجتماعى بود دكتر در سال ۱۳۳۵ انجمن ادبى پايه گذاشت كه در آن نويسندگان و شاعران نوانديش جوان خراسان شركت مىكردند در كنار استخر كوهسنگى مشهد شريعتى با دوستان دانشسرائى خود شريعتى با دوستان دانشسرائى خود شريعتى با دوستان دانشسرائى خود در سالهاى ۱۳۳۴-۳۸ ضمن كوششهاى فكرى، اجتماعى و ادبى، مقالات علمى و تفسيرهاى سياسى در روزنامه خراسان مينگاشت آقاى سيد على اكبر شريعت رضوى و على اصغر شريعت رضوى پدر و برادر همسر دكتر شريعتى مهدى (آذر) شريعت رضوى، برادر همسر شريعتى، در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، بعلت حمله مسلحانه نيروهاى ارتش به دانشگاه تهران به شهادت رسيدند. (روز دانشجو) شريعتى در بندر انزلى دكتر مبناى فكرى و اخلاقى خويش را در مكتب پدرش آموخت دكتر در پاريس با جبهه ملى اروپا همكارى داشت و بعد از اولين كنگره در آلمان از طرف جبهه روزنامه ارگان به او واگذار شد على شريعتى در مراسم ازدواج شريعتى با اساتيد دانشكده ادبيات مشهد در روز جشن فارغ التحصيلى او در مهر ماه ۱۳۳۷ دكتر شريعتى فروردين ماه ۱۳۳۸ على ...
جشن فارغ التحصیلی
یه روز تو اول مهر اومدیم به دبستانجشن شکوفه بودیم خوشحال و شاد و خنداناسم کتابامون رو حتی نمی دونستیمتو دستمون مداد بود اما نمی نوشتیمدفترامون سفید بود کتابامون بی صداتا اینکه از راه رسید خانم معلم مابا صدا ها دوست شدیم با کتابا حرف زدیمتو دفتر مشقمون شکل شونو کشیدیمحالا که دفتر ما شده شهر الفباکتابمون ساکت نیست شده پر از سر صدابرای ما میگه از گذشته ها و امروزتاریکی ذهن ما روشن شده مثل روزحالا کتاب می خونیم همه چیزو می دونیممی نویسیم بابا آب قدر اونو می دونیممادر در باران آمد خسته نباشی مادرممنون کنارم بودی ای خواهر و برادربارون دونه دونه رو ابر تو آسمونهدنیا پر از نعمته خدا چه مهربونهمعلم مدرسه با ناظم مهربانمدیر ما چه خوبه خدا نگهدارشانبه نام خدادبستان آتيه سازان روز دوشنبه مورخه 1392/02/16 مراسم جشن بسيار باشكوهي به مناسبت : جشن الفباي پايه هاي پيش دبستان و اول جشن عبادت پايه سوم جشن روز معلم جشن فارغ التحصيلي پايه ششمرا در سالن اجتماعات دبستان معرفت برگزار نمود .در اين مراسم تمامي دانش آموزان به همراه اولياي خود حضور داشتند و برنامه هاي بسيار متنوعي به ترتيب زير براي آنان برگزار گرديد :خواندن قرآن به 3 زبان انگليسي ، عربي ، فارسي توسط دانش آموزان كلاس اول .عرض خير مقدم به دوزبان انگليسي و فارسي توسط دانش آموزان كلاس اول .پخش سرود ملي جمهوري اسلامي ايران .اجراي بسيار زيباي خوش آمد گويي گروه دوم ابتدايي .سخنراني سركار خانم ملايياجراي سرود گل گندم توسط دانش آموزان پيش دبستاني .اجراي سرود اي معلم توسط گروه سرود پنجم ابتدايي .اجراي دكلمه مهرا شريعتي . اجراي سرود جشن الفبا توسط دانش آموزان كلاس اول .اجراي دكلمه شكر و سپاس توسط دانش آموزان كلاس اول .تقدير از كادر آموزشي و اداري دبستان به مناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم به همراه پخش كليپ تصاوير همكاران .تقدير از اعضاي انجمن اوليا و مربيان مدرسه .اجراي سرود معلم توسط دانش آموزان كلاس ششم ابتدايي .اجراي سرود به زبان انگليسي توسط گروه سرود زبان آتيه سازان .اجراي دكلمه توسط كوچكترين دانش آموزان مجتمع ( ديبا والي و لنا ارشدي ) .اجراي سرود جشن عبادت توسط گروه سرود پايه سوم ابتدايي . تقدير از برترين هاي سال تحصيلي 92-1391 دبستان آتيه سازان .اهداي لوح تقدير به مناسبت جشن الفبا به دانش آموزان پايه پيش دبستان به همراه پخش كليپ تصاوير دانش آموزان . اهداي لوح تقدير به مناسبت جشن الفبا به دانش آموزان پايه اول به همراه پخش كليپ تصاوير دانش آموزان . اهداي لوح تقدير و هديه يادگاري به مناسبت جشن عبادت به دانش آموزان پايه سوم . اهداي ...
پروین اعتصامی
زندگی نامه پروین اعتصامی..پروين اعتصامي که نام اصلي او "رخشنده " است در بيست و پنجم اسفند 1285 هجري شمسي در تبريز متولد شد ، در کودکي با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردي بزرگ بود در زندگي او نقش مهمي داشت ، و هنگاميکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروين در زمينه سرايش شعر کمک کرد." پدر پروين"يوسف اعتصامي معروف به اعتصام الملک از نويسندگان و دانشمندان بنام ايران بود. وي اولين "چاپخانه" را در تبريز بنا کرد ، مدتي هم نماينده ي مجلس بود.اعتصام الملک مدير مجله بنام "بهار" بود که اولين اشعار پروين در همين مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و يک دختر است."مادر پروين"مادرش اختر اعتصامي نام داشت . او بانويي مدبر ، صبور ، خانه دار و عفيف بود ، وي در پرورش احساسات لطيف و شاعرانه دخترش نقش مهمي داشت و به ديوان اشعار او علاقه فراواني نشان مي داد."شروع تحصيلات و سرودن شعر"پروين از کودکي با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وي مطالب علمي و فرهنگي به ويژه ادبي را از لابه لاي گفت و گوهاي آنان درمي يافت در يازده سالگي به ديوان اشعار فردوسي ، نظامي ، مولوي ، ناصرخسرو ، منوچهري ، انوري ، فرخي که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسي به شمار مي آيند ، آشنا بود و از همان کودکي پدرش در زمينه وزن و شيوه هاي يادگيري آن با او تمرين مي کرد.گاهي شعري از شاعران قديم به او مي داد تا بر اساس آن ، شعر ديگري بسرايد يا وزن آن را تغيير دهد ، و يا قافيه هاي نو برايش پيدا کند ، همين تمرين ها و تلاشها زمينه اي شد که با ترتيب قرارگيري کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بياندوزد.هر کس کمي با دنياي شعر و شاعري آشنا باشد ، با خواندن اين بيت ها به توانائي او در آن سن و سال پي مي برد برخي از زيباترين شعرهايش مربوط به دوران نوجواني ، يعني يازده تا چهارده سالگي او مي باشد ، شعر " اي مرغک " او در 12 سالگي سروده شده است:اي مُرغک خُرد ، ز آشيانه پرواز کن و پريدن آموز تا کي حرکات کودکانه؟در باغ و چمن چميدن آموزرام تو نمي شود زمانهرام از چه شدي ؟ رميدن آموزمنديش که دام هست يا نه بر مردم چشم ، ديدن آموزشو روز به فکر آب و دانههنگام شب آرميدن آموز با خواندن اين اشعار مي توان دختر دوازده ساله اي را مجسم کرد که اسباب بازي اش " کتاب" است ؛ دختري که از همان نوجواني هر روز در دستان کوچکش ، ديوان قطوري از شاعري کهن ديده مي شود ، که اشعار آن را مي خواند و در سينه نگه مي دارد.شعر " گوهر و سنگ " را نيز در 12 سالگي سروده است.شاعران و دانشمنداني مانند استاد علي اکبر دهخدا ، ملک الشعراي بهار ، عباس اقبال آشتياني ، سعيد ...
عشق و دوستی::عاشقانه:: سرگذشت اکثر ما که قدر عزیزترین فرد زندگیمان نمی دانیم
بيل گيتس پولدارترين فرد روي زمين ميگه : شما وقتي به پدر و مادرتون ميگين که اونهاخيلي کسل کننده و قديمي هستند يادتون باشه اونها وقتي به سن شما بودن يا مثل شمابودن يا از شما شادتر <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />متن زير تقريبا سرگذشت اکثر کسانيست که قدر عزيزترين چيز زندگيشون را نميدونند وشايد سرگذشت تک تک ما : وقتي که تو 1 ساله بودي، اون (مادر) بهت غذا ميداد و تو رو مي شست و به اصطلاح تر وخشک مي کرد تو هم با گريه کردن و اذيت کردن در تمام شب از اون تشکر مي کردي وقتي که تو 2 ساله بودي، اون، بهت ياد داد تا چه جوري راه بري تو هم اين طوري ازشتشکر مي کردي که ، وقتي صدات مي زد ، محل نميگذاشتي و فرار مي کردي وقتي که 3 ساله بودي، اون ، با عشق تمام غذايت را آماده مي کرد تو هم با ريختن ظرف غذا ،کف اتاق ، ازش تشکر مي کردي وقتي 4 ساله بودي، اون برات مداد رنگي خريد تو هم، با رنگ کردن ميز و ديوار ازش تشکر مي کردي تا نشون بدي چقدر هنرمندي ! وقتي که 5 ساله بودي، اون لباس شيک به تنت کرد تا به تعطيلات بري تو هم، با انداختن خودت تو گِل، ازش تشکر کردي وقتي که 6 ساله بودي، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهي مي کرد تو هم ، با فرياد زدنِ : من نمي خوام برم!، ازش تشکر کردي وقتي که 7 ساله بودي، اون، برات وسائل بازي خريد تو هم، با پرت کردن توپ به پنجره همسايه کناري، ازش تشکر کردي وقتي که 8 ساله بودي، اون، برات بستني ميخريد تو هم، با چکوندن (بستني) به تمام لباست، ازش تشکر ميکردي وقتي که 9 ساله بودي، اون ، هزينه کلاس هاي اضافي تو رو پرداخت تو هم، بدون زحمتدادن به خودت براي ياد گيري ازش تشکر کردي و بجاش فقط فکر مسخره بازي بودي وقتي که 10 ساله بودي، اون، تمام روز رو معطل تو بود و رانندگي کرد تا تو رو ازتمرين فوتبال به کلاس تقويتي و از اونجا به جشن تولد دوستانت ببره تو هم ، با بيرونپريدن از ماشين، بدون اينکه پشت سرت رو هم نگاه کني ازش تشکر کردي وقتي که 11 ساله بودي اون تو و دوستت رو براي ديدن فيلم به سينما برد تو هم ازشخواستي که در يه رديف ديگه بشينه و بگذاره که راحت باشين و اينجوري ازش تشکر کردي وزحمت کشيده ! وقتي که 12 ساله بودي، اون تو رو از تماشاي بعضي برنامه هاي تلويزيون و ماهواره بر حذر داشت تو هم، صبر کردي تا از خونه بيرون بره و کار خودت را بکني و و اينجوري ازش تشکر کردي وقتي که 13 ساله بودي، اون بهت پيشنهاد داد که موهاتو اصلاح کني تو هم، ايجوري ازشتشکر کردي : تو سليقه اي نداري ، من هر جور راحتم زندگي ميکنم ، قيافم مثل اين بچهبسيجي ها باشه خوبه ! وقتي که 14 ساله بودي، اون، هزينه اردو يک ...
زندگی نامه پروین اعتصامی
پروين اعتصامي که نام اصلي او "رخشنده " است در بيست و پنجم اسفند 1285 هجري شمسي در تبريز متولد شد ، در کودکي با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردي بزرگ بود در زندگي او نقش مهمي داشت ، و هنگاميکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروين در زمينه سرايش شعر کمک کرد. " پدر پروين" يوسف اعتصامي معروف به اعتصام الملک از نويسندگان و دانشمندان بنام ايران بود. وي اولين "چاپخانه" را در تبريز بنا کرد ، مدتي هم نماينده ي مجلس بود. اعتصام الملک مدير مجله بنام "بهار" بود که اولين اشعار پروين در همين مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و يک دختر است. "مادر پروين" مادرش اختر اعتصامي نام داشت . او بانويي مدبر ، صبور ، خانه دار و عفيف بود ، وي در پرورش احساسات لطيف و شاعرانه دخترش نقش مهمي داشت و به ديوان اشعار او علاقه فراواني نشان مي داد. "شروع تحصيلات و سرودن شعر" پروين از کودکي با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وي مطالب علمي و فرهنگي به ويژه ادبي را از لابه لاي گفت و گوهاي آنان درمي يافت در يازده سالگي به ديوان اشعار فردوسي ، نظامي ، مولوي ، ناصرخسرو ، منوچهري ، انوري ، فرخي که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسي به شمار مي آيند ، آشنا بود و از همان کودکي پدرش در زمينه وزن و شيوه هاي يادگيري آن با او تمرين مي کرد. گاهي شعري از شاعران قديم به او مي داد تا بر اساس آن ، شعر ديگري بسرايد يا وزن آن را تغيير دهد ، و يا قافيه هاي نو برايش پيدا کند ، همين تمرين ها و تلاشها زمينه اي شد که با ترتيب قرارگيري کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بياندوزد. هر کس کمي با دنياي شعر و شاعري آشنا باشد ، با خواندن اين بيت ها به توانائي او در آن سن و سال پي مي برد برخي از زيباترين شعرهايش مربوط به دوران نوجواني ، يعني يازده تا چهارده سالگي او مي باشد ، شعر " اي مرغک " او در 12 سالگي سروده شده است: اي مُرغک خُرد ، ز آشيانه پرواز کن و پريدن آموز تا کي حرکات کودکانه؟ در باغ و چمن چميدن آموز رام تو نمي شود زمانه رام از چه شدي ؟ رميدن آموز منديش که دام هست يا نه بر مردم چشم ، ديدن آموز شو روز به فکر آب و دانه هنگام شب آرميدن آموز با خواندن اين اشعار مي توان دختر دوازده ساله اي را مجسم کرد که اسباب بازي اش " کتاب" است ؛ دختري که از همان نوجواني هر روز در دستان کوچکش ، ديوان قطوري از شاعري کهن ديده مي شود ، که اشعار آن را مي خواند و در سينه نگه مي دارد. شعر " گوهر و سنگ " را نيز در 12 سالگي سروده است. شاعران و دانشمنداني مانند استاد علي اکبر دهخدا ، ملک الشعراي بهار ، عباس اقبال آشتياني ، سعيد نفيسي و نصر الله ...
بازيگر سريال نرگس اولين قرباني نيست!
هفتهاي يا ماهي نميگذرد كه نوع جديدي از سيديهاي غير مجاز وارد مكاره بازار پرمشتري و ازآنجا خانههاي مردم نشود. بحث بر سر سيديهاي غيراخلاقي خوانندههاي لوسآنجلسي نيست كه اينها، يعني محصول و مشتري، همديگر را در هر شرايطي مييابند. موضوع اين مجال، سيديهاي گوناگوني است كه هنجارها و باورهاي عمومي جامعه را زير سئوال ميبرند و به بياعتمادي و فروپاشي باورهاي عميق ديني، اخلاقي، اجتماعي و سياسي و در كل منجر به فروپاشي هنجارهاي پذيرفته شدهي جامعهي سنتي و اصيل ايران ميگردد. از اين دست ميتوان نام برد: <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> سيدي سخنراني حسن عباسي تئوريسين امنيت بدون مرز؟! كه البته چهره شدن خود را بايد مديون رسانهي ملي و حملهي نظامي آمريكا به عراق بداند، وي با ايراد چند سخنراني احساسي و آميختن زيركانهي حق و باطل و شبه افكني، موجي از ترديد و بدگماني در جامعه ايجاد كرده و باور عمومي را به مسئولين نظام از بين برده است و البته ديرهنگام با شكايت مدعيالعموم به دادگاه احضار و لابد در برابر ملت و قانون پاسخگو خواهد بود و مجبور به جبران خسارت خواهد شد؟! سيدي جشن تولد همسر يكي از بازيكنان تيم پرطرفدار استقلال و جشن و پايكوبي غيرمتعارف برخي از اعضاي برجسته اين تيم كه به وفور در منازل و محافل يافت ميشود، نتيجه آنكه تيمي كه قشر وسيعي از جوانان را به خود جلب كرده و رنگ و شعار اين تيم الگوي رفتاري و ورزشي خيل عظيمي از جوانان است در اذهان فرو ميريزد و البته باز هم جالب است كه فدارسيون فوتبال براي جمع كردن اين آب ريخته بر زمين پس از 6 ماه بلافاصله!!چند بازيكن را احضار و به آنها اخطار داده كه مواظب رفتارشان باشند؟! سيدي رؤيت حضرت ابوالفضل كه متاسفانه منجر به ترويج خرافه، تخيف اعتقادات مذهبي مردم و وهن مقدسات گرديد و جالب آنكه در حين توزيع، شايعهي تاييد نظر بعضي از مراجع هم توزيع شد كه خوشبختانه با عكسالعمل به موقع دفتر مراجع قم از جمله آيتا...مكارم شيرازي و واكنش برخي ائمه جمعه قدري از خسارت آن كاسته شد، و عجبا كه يك موسسه ديني، مذهبي، عامل توزيع آن در سطح عموم بوده است. سيدي حوادث 18 تير كه با روش و تدويني غيرحرفهاي و البته هدفدار معجوني از تصاوير عناصر دوم خرداد و تلفيق ترانههاي كوچه بازاري و بيمحتوا و تصاوير بازسازي شده و جعلي از حوادث 18 تير تهيه و در سطح وسيعي به ويژه در سطح قشر دانشگاهي و جوان توزيع گرديده است. براي پي بردن به عمق محتواي! اين سيدي بد نيست اين يك بند از ترانهي موسيقي متن آن را شما نيز بخوانيد: اي جماعت آرام نگيريد، بزنيد، ...