متن زیبای مجری
نمونه متن های مجری
متن مجری و عوامل هنری جشن تکلیف ـ دبستان یاس نبی(س) ـ اسفند 1389 · کلاکت 1 : لحظه ورود بچه ها : ـ آهنگ: خوش آمدید توسط مسئول کامپیوتر گذاشته می شود. · میکی موس ها:درب در یکی به بچه ها گل می دهد و یکی سجاده کیفی را ü عروسک:ــــــــــــــــ ü مجری: ـــــــــــــــــ · کلاکت 2: شروع برنامه: (با نشستن بچه ها و تشویق حضار) ـ آهنگ: ــــــــــــــــــــ · میکی موس ها: پرده را می کشند و روی صحنه دنبال عروسک می گردند. ü مجری: به صحنه می آید و انگار حواسش به بچه ها نیست دنبال عروسک می گردد و می گوید: خدایا این شاپرک کجاست؟ و... دیر کرده و از این حرفها... یک دفعه بچه ها را می بیند و جا می خورد و می گوید ای وای سلام بچه ها شما کی اومدید راستی شاپرکو ندیدید؟ بیایید با هم صداش کنیم شاپرک شاپرک ü عروسک:اول نیست ... بعد از صدا زدن مجری و بچه ها می آید.... بله بله چه خبره مگه چی شده؟ ü مجری: انگار یادت نیست قرارمون چی بود؟ شکوفه ها... جشن .... یادت نیست؟(این ها را بلند اما مثلا با حالتی می گوید که بچه ها نفهمند اما بچه ها می فهمند) ü عروسک: وای یادم رفته بود... همین جاست؟ همین ها هستند؟ ای وای وای چقدر شکوفه... ü مجری: نمی خوای به بچه ها سلام کنیم؟ ü عروسک : چرا آخه سلام کردن هفتاد تا صواب داره که همه اش برای سلام کننده است و یکیش برای جواب دهنده ü مجری: پس معطل چی هستی شروع کنیم؟ ـ آهنگ: شعر شروع هر کار سلامه پخش می شود.(مسئول کامپیوتر) · میکی موس ها: روی صحنه با صدای آهنگ شروع به حرکت می کنند انگار دارند شعر می خوانند. ü عروسک و مجری می گویند: بعد از تمام شدن آهنگ دست و هورا و همه دست می زنند. ü مجری با احساس و فرزانه ای: متن ادبی به نام خدا ü (اوّل هر کار به نام خداست آن که از او، عالم هستی به پاست می گشایم زبان به نام خدا که ز نامش جهان شده برپا. (و سلام به مسئولان، والدین و بچه ها ) سلامی بهمجری عروسک با تو گر خواهی سخن گوید خدا قرآن بخوان تا شود روح تو با حق آشنا قرآن بخوان عترت احمد زقرآنش نمی گردد جدا تا بیابی معنی این نکته را قرآن بخوان در ابتدای برنامه ها زینت می دهیم جلسه مان را با تلاوت آیات نور .. از حاملان قرآن دعوت می کنیم به جایگاه تشریف بیاورند.و این شعر را رسا و بلند می خواند: (من يک باغ بزرگ مي ...
متن تودیع & نمونه متن برای خداحافظی بازنشستگی
بنام خالق هستی در راه خدا دو کعبه آمد حاصل یک کعبه صورتست و یک کعبه دل تا بتوانی زیارت دلها کن کافزون زهزار کعبه آمد یک دل همکاران ارجمند با عرض سلام و احترام عشق را وارد کلام کنیم، تا به هر عابری سلام کنیم و به هر چهره ای تبسم داشت ما به آن چهره احترام کنیم، هر کجا اهل مهر پیدا شد ما در اطرافش ازدحام کنیم، زندگی در سلام و پاسخ اوست، عمر را صرف این پیام کنیم، عابری شاید عاشق باشد، پس به هر عابری سلام کنیم .............. اینک که در پرتو مهر لایزال الهی، به افتخار بازنشستگی نائل گردیدم، صمیمانه مراتب امتنان، سپاس و قدر دانی خویش را از الطاف بی دریغ, عنایات و همکاری صمیمانه یکایک، شما همکاران گرانقدر که در طول سالیان مبذول فرموده اید، ابراز نموده، از درگاه ایزد منان برای شما خوبان و خانواده های معززتان همواره سلامتی، سر بلندی، توفیق روزافزون، مهر پایدار و سعادت پاینده را مسئلت دارم. ................. آینده مکانی نیست که بدان می رسیم، جایی است که آن را به وجود می آوریم، راه هایی که به آینده ختم می شود دست یافتنی نیستند، ساختنی هستند.........
متن مجری 3 نیمه شعبان
گاهِ تولد فلک ها، آسمان ها در تلاطم ابرها غرّان، و تندر ها به هم نزدیک و لرزان آب ها اندر خروش و جوش کویر خشک، سر سبز و پر از ریحان و باران همچنان از آسمانِ مهر می بارد و ماه از پشت ابرِ تیره با صدها تبختُر نور می آرد دُخان و ابر، تیره می شود یک بارگی زایل و محو از صفحه ی گیتی سیاهی دور می گردد، زمین پر نور می گردد سیاهی، ظلم، تاریکی ز عالم رخت می بندد وخورشید از کنار آسمانِ غرب ظاهرمی شود این دم هزاران کوکب و سیّاره چشمک می زند امشب و عالم سر به سر اینک خروشان می شود یک سر ودر جنّت به جشن وسور، حوری ها، که او از کعبه می آید جمال حق، امید احمد مختار، مهدی علیه السلام حجتِ آخر واندر این فضایِ پهنِ دشتِ صافِ کیهان ها خدا قدرت نمایی می کند آن سان و عرش حق، چه زینت می شود امروز و امشب باید با قدرتِ جبریل و میکائیل، با اذن خداوندی و آن ها حاملان عرش با شادی و آزادی به صد شور وسرور و شوق می گوید: مهدی می شود ظاهر، انیس و مونس دل ها، گل و گلزار و ریحان ها و اما شهر سامرّه، میان عسکرِ دشمن، چه غوغایی، چه شادی و چه آوایی علی رغم همه دشمن که مهدی می شود ظاهر درآن گَه می شود نازل، ملک، روحُ القُدُس، جبریل، نزد عسکری علیه السلام ، آن دم که اینک آخرین حجت شود ظاهر، ز نرجس، از ملیکه، هان همان دُختِ یشوعا زاده ی قیصر، اگرچه نیست آثاری ز حملش، همچنان چون مادر موسی علیه اسلام حکیمه چون شنید این قصه را، شد آنچنان اندرسکوت و بُهت و اندرشک امام عسکری علیه السلام فرمود: عمه شک مکن، امر خدا حتماً شود ظاهر و می آید ز نرجس حجت آخر و اندر گفتگو بودند که فریادی به گوش آمد حکیمه هان به هوش آمد صدا آمد به گوش از حُجره ی نرجس، و دردِ حمل، هان بر او نمایان شد حکیم سوی او پَر می کشد با جمله کُلفَت ها و خادم ها ولی اسرار حق باید شود پنهان در آن دم پرده ای از نور بین نرجس، خدمتگزاران و حکیمه می شود از آسمان ظاهر و حوری های انس، هر یک به دست خویش ابریقی ز آب سلسبیل و کوثر و تسنیم و هر یک حُلّه ای بر دوش نمی بیند کسی گاهِ تولّد را و بعد از لحظه هایی چند، نمایان می شود مهدی علیه السلام سفیر حق، امین حق، امین و خازنِ وحی خداوندی، امیدِ جملگی پیغمبرانِ حق ز ابراهیم تا عیسی و گفتار محمد صلی الله علیه و آله می شود صادق، و مهدی می شود ناطق به حال سجده می افتد ثنای حق تعالی می کند مهدی علیه السلام به بازویش نوشته نقشِ جاء الحق که حق آمد، و ظاهر می شود، بر او مَلَک آن دم و او را می برند در آسمان ها و لباس سُندُس و اِستَبرَقَش بر تن می پوشند دوباره باز می آرند نزد عسکری علیه السلام او را میانِ کتف او نقشی بسان مُهر اندر کتفِ پیغمبر مبارک ...
متن مجری اربعین حسینی
اربعين بلوغ عاشورا محمدرضا سنگرى در غروب عطش آلود ، وقتى برق شقاوت خنجرى آبگون بر حنجره آخرين شهيد نشست. وقتى صداى شكستن استخوان در گوش سم ها پيچيد و آنگاه كه خيمه ها در رقص شعله ها گم شدند ، جلادان همه چيز را تمام شده انگاشتند. هشتاد و چهار كودك و زن ، در ازدحام نيزه و شمشير ، از ساحل گودالى كه همه هستى شان را در آغوش گرفته بود ، گذشتند. تازيانه در پى تازيانه ، تحقير و توهين و قاه قاهى كه با آه آه كودكان گره مىخورد ، گستره ميدان شعله ور را مىپوشاند. دشمن به جشن و سرور ايستاده است و نوازندگان ، دست افشان و پايكوبان ، در كوچه هاى آراسته ، به انتظار كاروانى هستند كه با هفتاد و دو داغ ، با هفتاد و دو پرچم ، با شكسته ترين دل و تاول زده ترين پا ، به ضيافت تمسخر ، طعنه ، خاكستر و خنده آمده است. زنان با تمامى زيور آلاتشان به تماشا آمده اند. همه را انديشه اين است كه با فرو نشستن سرها بر نيزه ، همه سرها فرو شكسته است. اما خروش رعد گونه زينب عليها السلام ، آذرخش خشم سجاد عليه السلام و زمزمه حسين عليه السلام بر نيزه ، همه چيز را شكست. شهر يكپارچه ضجه ، اشك و ناله شد و باران كلام زينب جانها را شست و آفتاب را از پس غبارها و پرده ها به ميهمانى چشمهای بسته آورد. چهل روز گذشت. حقيقت ، عريانتر و زلالتر از هميشه از افق خون سر برآورد. كربلا به بلوغ خويش رسيد و جوشش خون شهيد ، خاشاك ستم را به بازى گرفت. خونى كه آن روز در غريبانه ترين غروب ، در گمنام ترين زمين ، در عطشناكترين لحظه بر خاك چكه كرد ، در آوندهاى زمين جارى شد و رگهاى خاك را به جنبش ، جوشش و رويش خواند. چهل روز آسمان در سوگ قربانيان كربلا گريست و هستى ، داغدار مظلوميت حسين عليه السلام شد. چهل روز ، ضرورت هميشه بلوغ است و مرز رسيدن به تكامل است ، مگر ما سرما و گرما را به «چله» نمىشناسيم و مگر ميعادگاه موسى در خلوت طور ، با چهل روز به كمال نرسيد. اينك ، چهل روز است كه هر سبزه مىرويد ، هر گل مىشكفد ، هر چشمه مىجوشد و حتى خورشيد در طلوع و غروب ، سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است. چهل روز است كه انقلاب از زير خاكستر قلبها شراره مىزند. آنان كه رنج پيمان شكنى بر جانشان پنجه مىكشيد و همه آنان كه شاهد مظلوميت كاروان تازيانه ، اشك و اندوه بودند و همه آنان وقتى به كربلا رسيدند كه تنها غبار صحنه جنگ ، بوى خون تازه و دود خيمه هاى نيم سوخته را ديدند ، اينك برآشفته اند ، بر خويش شوريده اند. شلاق اعتراض بر قلب خويش مىكوبند و اسب جهاد زين مىكنند. چهل روز است كه يزيد جز رسوايى نديده و جز پتك استخوان كوب ، فريادى نشنيده ، چهل روز است استبداد ...
متن های ادبی برای تبریک سال نو
متن زیبا ودوستانه یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشندیادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشندیادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرمکه من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهدیادم باشد که خودم با خودم مهربان باشمچرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد..عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگرانباید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم.لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،... رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزنروزهایت رنگارنگ.سال نو مبارک.نوروز یک هزاروسیصدوهشتادوهشتمتن از سرکار خانم سرور جوانمتن زیبا و دوستانه درشکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی جاودان وشادی ،اندیشه ای پویا و آزادی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی آرزومندم. متن زیبا و دوستانه جشن است که نوروز به پا خاسته است.شادی و سعادت جهان ان تو باد.از هر دو جهان فقط تو را می خواهم. متن دوستانه و زیبا نوروز پاسداشت عشقهای کوچکی است که زنده مانده اند و روز تعظیم در برابر عشق های بزرگی که عظمت را کوچک می دانند.پس به تو در نوروز سلام می کنم که بزرگترین عشق این کوچکی. متن فانتزی و دوستانه نوروز این رفاقت را نگاهبانی می کند که باور کنیم قلبهامان جای حضور دوستانمان هستند. متن عشقولانه در این نوروز باستانی خیال آمدنت را به آغوش خسته می کشم . متن فانتزی و دوستانه نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست اگر چه کوتاهترین شبش یلدا باشد.متن عشقولانه و فانتزی نوروز پیام آور مهر است که مرا وامی دارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم. متن ادبی و محترمانه نوروز شعر بی غلطی است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر می کند. متن سینمایی نوروز کارگردانی است که می گوید نور ..صدا...حرکت و من برای به دست آوردنت همه نقشهای عالم را بازی می کنم. متن عشقولانه و شکستنی شیشه می شکند و زندگی می گذرد. نوروز می آید تا به ما بگوید تنها محبت ماندنی است پس دوستت دارم چه شیشه باشم چه اسیر سرنوشت. متن دوستانه و محترمانه زندگی وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند.نوروز جشن نکوداشت نگاه تو ست پس نوروز بر تو فرخنده باد. متن عشقولانه و فانتزی با تو از خاطره ها سرشارم. جشن نوروز تو را کم دارم. سال تحویل دلم می گیرد با تو تا اخر خط بیدارم. متن ادبی و دوستانه پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از ان شما نیست. متن عشقولانه و فانتزی اگر چه یادمان می رود که ...
متن ادبی برای مجری دهه فجر
میدانم، آری میدانم؛ آن روز، پنجرهها برای آشتی با صبح، نفس تازه کشیدند.آن روز، ک خوبیها به صلیب کشیده شده بود و خون از پنجه استعمار چکّه میکرد و قفس، تنها جایگاه پرندگان بود؛ چون نغمه آزادی سرداده بودند.میدانم، همان دقایقی که گوشها به ضبط صوت چسبیده بودند، تا نوای باران را که چکهچکه میکرد و پلیدیها را میشست، بشنوند.چه شوری داشت، چه بلوایی شده بود و چه غوغایی میکرد؛ تکاپوی خفته که بیدار شده بود و دستانی که زانوی غم بغل گرفته بودند؛ حالا مشت شده بود.تندتند ورق بود که بر سینه دیوار میچسبید: «آزادی...». و بطری بود که بمب میشد و حالا «شاهِ معکوسِ» روی دیوارها، تمام حشمت 2500 ساله را زمین میریخت.آن روز کودک بود که رهِ مردان خدا میپیمود و یک شبه مرد میشد؛ مردی که در کوچه پس کوچههای شهر، نوک سلاحها در انتظار سینه پر تپشش کمین کرده بود.پیرزن کنج حلبیآباد، دیگر از شاه سخن نمیگفت، سراغ از «آقا» میگرفت. میدانم؛ آری خوب میدانم شهدا، کف خیابان نماندند؛ دستانی آنها را بالا برد؛ اصلاً شهدا هیچوقت زمین نمیمانند.و میدانم، حالا پس از سی وچهار از آن روزها، سیب معطر آزادی در دست من است، من دانه سیب خواهم کاشت و درختی از نو خواهم رویاند.آه، من تو را گم نخواهم کرد، «من همان دبستانیای هستم که به من چشم امید بسته بودی.» من تو را گم نخواهم کرد هرگز، هرگز
متن شروع مجری برای میلاد پیامبر اسلام و امام جعفر صادق
بسم الله الرحمن الرحیم مهر دل ما مدام تقدیم شما عمری که شود به کام تقدیم شما پیدا نشد آن هدیه که در شان شماست یک باغ گل سلام تقدیم شما فرارسیدن میلاد مسعود نبی مکرم و حضرت رسول اکرم (ص) ، روز اخلاق و مهرورزی و نیز میلاد خجسته ی حضرت امام جعفر صادق (ع) موسس مذهب جعفری را محضر شما و همه ی عاشقان و محبان و شیفتگان آن حضرت گرانقدر و امام ارزشمند تبریک و تهنیت عرض می نماید. با آمدنت جهان ما زیبا شد شب رفت و سپیده سر زدو فردا شد ایوان مدائن که فرو ریخت چه باک ایوان بلند عاشقی بر پا شد برای مراسم شب قطعه زیر را هم اضافه نمایید: امشب سخن از جان جهان باید گفت توصیف رسول انس و جان باید گفت در شام ولادت دو قطب عالم تبریک به صاحب الزمان باید گفت ولادت پر برکت رحمته للعالمین رسول خدا محمد بن عبدالله (ص) و ولادت با برکت بنیان گزار مذهب تشیع امام جعفر صادق (ع) بر همه مسلمانان و حق جویان عالم مبارک. درخشش زیبای ستاره های آسمان عشق و ایمان نبوی و علوی، بر همگان همایون باد.
متن مجری - نیمه شعبان
گردآورنده : مجمع فرهنگی احیای غدیر ساری http://alqadir-sari.blogfa.com/ یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جعنا ببضاعة مضجاة و اوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین با سلام و تهنیت / به مجمع فرهنگی احیای غدیر خوش آمدید . به اطلاع دوستان می رسانیم اگر در متن " اشتباهات تایپی و املائی مشاهده فرمودید به بزرگواریتان عفو بفرمایید " انشاء الله عیدی همه : ظهور مهدی فاطمه متن مجری - نیمه شعبان به نام بهار آفرین روزگارانو با یاد زیباترین بهار ایّام روزگارماناجازتاز صاحب خانه آی… پرستوهای زیبای باغ زندگی… چلچلههای خوش خرام آسمان ولایت،کودکانم! در اعماق آبی آسمان آرزو که پر میزنید… اندکی آن سویتر را بنگرید…آنگوشه بخش باختر را… آنجا… همانجا را میگویم… جانب سامرا را نظر بیافکنید،طلایههای پر فروغ نور چه زیبا بر بستر نسیم آرمیده و به آسمان پرمیکشد.فرشتگان را میبینید که هر کدام طبقی از تحفههای بهشتی بر سر نهاده، درکوچه پس کوچههای شهر، بر آستان خانهای سر فرود میآورند، خاک درش را توتیای دیدهمیکنند، و خود را به تبرّک، خاک راه طفلی میکنند و باز به آسمان پر کشیده و خبربه دیگران میرسانند و باز دستهای دیگر…بگیرید، آستان در را ببوسید و داخلشوید، مراقب باشید، شرط ادب هماره به جای آرید، در محضر سلطان سلاطین روزگار حاضرمیشوید.نمیگویم بترسید، نه… او مهربانی از تبار مهربانان است…فقط صورت وسیرتتان را به زینت خضوع و خشوع بیارائیداینجا غوغای نور است، فریاد شادیست،خاطره انگیزترین لحظه طربست، جشن است، سرور است، آن قنداقه سپید را در دامن آنبانوی پاک میبینید، زیباترین گل وجود است که در دامان از گل زیباتر نرگس نشستهاست.در این خانه هرچه دیدید تعجب نکنید، اینجا غم و شادی به هم آمیخته است، آنبزرگوارانی که میبینید همه زانوی ادب زدهاند و از ژرفای دل شادند، میخندند،پیامبرانِ سلف الهی هستند و آن گرامی سالارشان و سرورمان سید انبیا و اولیاء محمدمصطفی صلّی اللَّه علیه و آله میباشد که گاه خنده میزند و گاه گل اشگ از گونهپاک میکند.اگر بانویی را دیدید که غرق نور حیا و عفّت و عصمت است و اگر دیدیددستی به پهلو گرفته و قنداقه سپید به دستی دیگر، آن یاس سپید باغ عترتست. اگر دیدید که مخفیانه از پدر میگرید، حتماً قنداقه را که دیده است، یاد جانسوزدو طفل، دریای آرام قلبش را خروشان نموده، یکی آن که به قنداق نرسید و پرپر شد - محسن - و دیگر آن که در قنداق در دست پدر خون ازحنجر ازگل نازکترش به آسمان پرید - اصغر -راستی کودکانم… حالا که به این خانه راهتان دادند، قدربدانید…نیکوترین فرصت ...
چند پیشنهاد برای مجریان ! اجرای زیبای معرفی سخنرانها
چند پیشنهاد برای مجریان ! اجرای زیبای معرفی سخنرانها اول/ چیزی را که می خواهید بگویید از قبل کاملا آماده کنید. حتی اگر متن معرفی بسیار کوتاه است و یک دقیقه هم طول نمی کشد، باید دقیق آماده شود. ابتدا باید واقعیت ها را جمع آوری کنید. این واقعیت ها حول سه محور باید جمع آوری شوند: موضوع صحبت گوینده، توانایی های او برای صحبت درباره موضوع مورد بحث و نام او. گاهی هم محور چهارمی اضافه می شود: چرا سخنران این موضوع را انتخاب کرده است؟ این نکته غالبا برای شنونده بسیار جالب است. سعی کنید این اطلاعات را مستقیم از خود سخنران بگیرید. اگر ناچارید در این مورد به شخص ثالث، مثلا مدیر برنامه ها مراجعه کنید، این اطلاعات را به شکل کتبی کشف و کمی قبل از شروع سخنرانی با سخنران بررسی کنید. احتمالا بخش اعظم آمادگی شما شامل جمع آوری واقعیت هایی درباره شایستگی های سخنران خواهد بود. البته واقعیت های زیاد، کسالت آور هستند، به خصوص اگر در میان قابلیت های سخنران از ارزش کمتری برخوردار باشند. وقتی به این نکته اشاره می کنید که سخنران شما دکترای فلسفه است، اشاره به لیسانس و فوق لیسانس، موجب اتلاف وقت است. به همین شکل در مورد شغل هایی که داشته است، بهتر آن که به آخرین شغل های مهم او اشاره شود، نه این که تک تک شغل های او بعد از فارغ التحصیلی شمرده شوند. از همه مهم تر، از کارهای برجسته و مهم او نگذرید و کارهای بی اهمیت را ذکر نکنید. قبل از هر چیز از نام سخنران مطمئن شوید و تلفظ صحیح آن را یاد بگیرید. دوم/ از فرمول م- ا- س استفاده کنید. برای اغلب معرفی ها، فرمول (م- ا- س) راهنمای خوبی برای سامان دادن به اطلاعاتی است که جمع آوری کرده اید. 1- «م» نشانه موضوع است. معرفی خود را با ارائه دقیق موضوع سخنرانی آغاز کنید. 2- «ا» نشانه اهمیت است. در این مرحله، شما بین موضوع سخنرانی و علائق ویژه حضار پل ارتباطی می زنید. 3- «س» نشانه سخنران است. در اینجا شایستگی های سخنران را فهرست می کنید و به خصوص روی آنهایی که به موضوع ارتباط پیدا می کنند، انگشت می گذارید. سرانجام هم نام او را واضح و با تلفظ صحیح بیان می کنید. در این فرمول امکان استفاده از تخیل، بسیار زیاد است. معرفی باید کوتاه و بدون حاشیه روی باشد. سوم/ مشتاق و سرحال باشید. در هنگام معرفی یک سخنران، رفتار گوینده هم به اندازه موضوعی که درباره آن سخن می گوید مهم است. باید سعی کنید لحن دوستانه ای داشته باشید و به جای این که بگویید چقدر خوشحال هستید، واقعا با خشنودی سخن بگویید. اگر طوری حرف بزنید که اوج هیجان و اشتیاق شما در انتهای صحبت و هنگام معرفی سخنران باشد، حضار نیز با اشتیاق بیشتری برای او کف ...