متن روضه میرداماد
سید مهدی میرداماد روضه های محرم 87
روضه شب اول روضه شب دوم روضه شب سوم ر وضه شب چهارم روضه شب پنجم روضه شب ششم روضه شب هفتم روضه شب هشتم روضه شب تاسوعا روضه شب عاشورا روضه شام غریبان
متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها-میرداماد
نوشته شده توسط : خادم الشهداء مقتل بخونم برات ،منتخب طُریحی،حدائق الانس مرحوم بیرجندی از این مقاتل،كاملاً دقیق هیچ چیز از خودم نمیگم،فقط برات ترجمه كنم،بزرگان من و ببخشن،: فجاؤا بالرأس الشریف و هو مغطى بمندیل سر رو گذاشتن جلوش،یه پارچه رو سر،پارچه رو زدن كنار،دید یه سر بریده جلوش گذاشتن،با تعجب نگاه كرد، ما هذا الرأس این سر كیه؟نامرد گفت:قال رأسُ اَبوك ،این سر بابات ِ،تا نگاش به سر باباش افتاد،تا فهمید سر باباش ِ، فانكبت علیه تقبله و تبكى و تضرب على راسها و وجهها حتى امتلاء فمها بالدم دیدن محكم با دست میكوبه تو صورتش،رو لباش میزنه،دو دستی میزد رو سرش، تو بابای منی. اینقدر زد،صورتش ،دهانش خونی شد،سر رو نگاه كرد،گذاشت تو بغلش،یه نگاه به محاسن كرد، كلما مسحت الدم من شیبه احمر الشیب كما كان اول مرة هر چی خونها رو پاك میكرد با دستش،میدید دوباره محاسن خونی میشه،این خون تازه چیه،هرچی محاسنت رو پاك میكنم،....وای......حسین......،تازه اینجا اولین جمله ی بی بی است،تازه اولین خطاب به باباست، مقتل اینجا یه جمله آورده، یا ابه من جز رأسك...... یا ابى و من ارتقى من فوق صدرك قابضا لحیتك،بابا چه كسی جرأت كرده رو سینه ات بشینه،محاسنت رو تو دست بگیره،از این جمله ی رقیه میشه برداشت كرد،این دختر بالای گودال دیده،دیده والشمر جالسٌ علی صدره،داد بزن حسین......یه جمله از دردای خودش نگفته،ببین به بابا چی میگه، یا ابتاه من لنساء الثاكلات، بابا با این زنهای جوون مرده چه كنیم؟ یا ابتاه من للعیون الباكیات با این چشم های پر از اشك چه كنیم؟ یا ابتاه من للشعور المنشورات، با این موهای پریشون چه كنیم؟بعد یه نگاه كرد جمله اخری آدم و میكشه،صدا زد : یا ابتاه لیتنى كنت قبل هذا الیوم عمیاء ای كاش دخترت كور می شد،نمی دید،سرت رو این طوری جلوم بذارن، حالا فرج امام زمان(عج) بگو حسین.... آی جاموندهای از قافله ی شهداء،رقیه ی ثابت كرد هر كه از قافله جا بمونه،آخرش به قافله می رسه،به اربابش میرسه،رقیه هم تو بیابون از قافله جا موند،اما اول كسی كه سر بابا رو بغل كرد........ گلی که فصل خزانش رسید من بودم مهی که ازغم بابا خمید من بودم زلعل پاک پدر روی نیزه در ره شام کسی که آیه قرآن شنید من بودم کسی که خسته دل از ظلم دشمنان خدا سرشک غم زدو چشمش چکید من بودم کسی که پای پیاده در آن سیاهی شب به جستجوی پدر می دوید من بودم برفت قوّت بینایی ام زسیلی ضجر کسی که ناله زهرا شنید من بودم ستاره ای که درون خرابه سوسو زد وناگهان روی خورشید دید من بودم به لحظه لحظه تنهایی ام قسم عمه کسی که جان به لبانش رسید من بودم بهشت روی پدرچون گل ...
متن روضه ورود به كربلا-میرداماد
کربلا دجله را خبر کن زود آروم آروم بریم جلو امشب ان شاءالله چشم همتون اشكبار باشه. قافله با شتاب آمده است تکّه ای ابر سایبان بفرست شیر خوار رُباب آمده است یاد تیغ وتُرنج افتادی به تو حق میدهم که حیرانی قدو بالای دیدنی دارد علی اکبر است می دانی بوی شهر مدینه را حس کن این دو آئینه ی سخا هستند مثل من بُغض کرده ای آری یادگاران مجتبی هستند مثل پروانه گرد اربابت نوجوانان زینب کبری بهترین هدیه شد برای حسین لب خندان زینب کبری کربلا ازفرات خودت بگو قدری آخه،ساقی این خیام عباس است آبه سردوخنک به او برسان چون به قولی که داده حساس است کربلا زینب است این بانو عزتش را مگر نمی بینی هی نگو دشت از چه میلرزد هیبتش را مگر نمی بینی داغدار قبیله آمده است اشک وخون دارد او به دیده هنوز بیجا نیست هر روضه ای كه می خونیم می گیم امان از دل زینب. کربلا زود سر به زیر انداز سایه اش را کسی ندیده هنوز این چند روزه،چند روزه تلافی كردنه برای همه ی ماها،هركی یه جور تلافی میكنه،شما یه عمر اربابیه آقاتون رو،تو این شب ها با عزاداری برای اربابتون تلافی كنید،كم نذارید،هركی هرچی میتونه،در وسعشه،شبا شبای تلافی كردنه لطف و بزرگیه اربابه،هر كی هر جور می تونه داره تلافی می كنه،اتفاقاً اگه درست نگاه كنی،كوفیا هم دارن تلافی می كنند این چند شب،جواب خوبی های حُسین و می دن دیگه،خشكسالی اومده،اومدن در خونه ی امیرالمؤمنین علیه السلام،آقا خشكسالی مارو داره از پا میندازه،آقا فرمود: برید سراغ حسینم،حسینم اگه دستاشو بالا بیاره،كسی دست رد به سینه اش نمی زنه،اومدن سراغ ابی عبدالله،آقا دستاشو بلند كرد،خدا،براین مردم باران رحمتت رو نازل كن،ابری آمد،همه جا رو سیراب كرد،همه مردم اومدند دور خونه ی علی حلقه زدند،آقا ممنونتیم،زمین هامون داشت می خشكید،حیواناتمون داشتند می مردند،ممنوتیم آقا،قول میدیم یه روزی تلافی كنیم،آی حسین... وقتی قافله اومد با كاروان حُر همراه شد،روبرو شد،ابی عبدالله دید این قافله همه تشنه اند،در معرض هلاكتند،مشك هارو گفته بود منازل قبل پر كنید،اینجا كه رسید همه متوجه شدند،آقا براچی گفته بود مشك هارو پر كنید،فرمود:مشك هارو بیارید،حالا همه لشكر و سیراب كنید،دونه دونه رو آقا سیراب كرد،علی نامی است می گه من از لشكر عقب مونده بودم،وقتی رسیدم،همه سیراب شده بودند،تارسیدم از راهی اومدم كه با ابی عبدالله روبرو شدم،تا آقا رو دیدم اون لحظات،ضعف بر من غالب شد،رو زمین اوفتادم،ان قریب بود به هلاكت برسه،یه وقت ابی عبدالله اومد جلو گفت:چیه؟آقا دارم از تشنگی میمیرم،فرمود:عباسم مشك آب رو بردار بیار،مشك و جلو آورد،گفت:بیا ...
متن روضه شهادت امام صادق علیه السلام-سید مهدی میرداماد
متن روضه شهادت امام صادق علیه السلام-سید مهدی میرداماد خادم الشهداء جمعه 8 شهریور 1392 جام چشم من بی تاب پر از غم می شد داشت لبریز غم و گریه نم نم می شد هر قدم پشت سر مركب دشمن آن شب از نفس های من سوخته دل كم می شد یه پیرمرد،یه پیر مرد محاسن سفید،یه خورده تند راه بری،اونایی كه پدر پیر دارن،دیدی كربلا میبریش،مشهد میبریش،یه خورده تندتر راه میری،نفسش میگیره،میگه بابا صبر كن پاهام دیگه رمق نداره. اون بی حیا سوار بر اسبش هی تند می رفت،امام صادق علیه السلام با اون كمر خمیده و محاسن سپید. هر قدم پشت سر مركب دشمن آن شب از نفس های من سوخته دل كم می شد چرا؟ بند نعلین و كهن سالی و رنج كوچه به زمین خوردن من داشت فراهم می شد خیلی رو این كلمه تكیه می كنم، می خوام با این كلمه روز شهادت روضه بخونم،خودم خرج محرمم رو بگیرم،آی شیعه ها،آقاتون تو كوچه چند بار زمین خورد،یه پیرمرد ناتوان،چه جوری زمین میخوره، ماه شوال كه از حال دلم باخبر است با زمین خوردن من داشت محرم می شد گفتم رو زمین خوردن حساس باش، می خوام با این كلمه روضه بخونم،دیگه از امروز به بعد تا محرم، هر جا شنیدی یكی زمین خورده،بزن تو سینه ات بگو،آخ حسین،چرا؟ آخه بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت من نمی خوام خیلی باز كنم،همتون یه عمری روضه خون و روضه فهمید بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت در نظر روضه ی گودال مجسم می شد حسین..... آقاجان شما زمین خوردی،جدّتم كربلا زمین خورد،آقاجان شما رو، ابن ربیع با همه ی بی حیاییش،تو كوچه ها یه جوری برد زمین بخوری،شما رو تحقیر كنه،دیگه زخمی نزد،تازیانه ای نزد،اما ارباب ما كربلا،چند بار زمین خورد،وای وای،ای وای ای وای،مطمئنم حق این روضه رو ادا می كنی،والا نمی گفتم روز شهادتی. حسین ایستاده،دیگه رمق به بدن نداره،همه تیراندازا زدن،همه رمق حسین رو كشیدن،این همه داغ روی داغ دیده،عبارت مقتل میگه: نیزه اش رو به زمین فرو برد،یه خورده همین جور كه رو اسب نشسته،به نیزه تكیه بده، استراحت كنه،نانجیب یه نگاه كرد،دید حسین داره استراحت میكنه،گفت:نذارید حسین استراحت كنه،چیكار كردن،یا امام صادق،با شما همچین كاری نكردن،اما كربلا هر كی سنگ به دست گرفت: حسین رو سنگ باران كردن،سنگ به پیشونیش خورد،پیراهن عربیش رو بالا زد،سینه ی حسین پیدا شد،بگم یا نه؟ حرمله رسید تیر سه شعبه رسید،حسین..............آی آی،الهی بمیرم برات آقاجان،چنان تیر و زد،من نمی خوام معنی كنم،هركی عربی متوجه میشه،خودش ناله میزنه، مقتل میگه وقتی تیر سه شعبه رو زد،ابی عبدالله از پشت در آورد، ...... .....، دیگه پاهاش رمق نداشت،از بالای ذوالجناح، با صورت....حسین.... یه نگاه به منصور ...
متن روضه روز اربعین و گریز به روضه حضرت زهرا(س)-سید مهدی میرداماد
امروز كربلا زینب روضه گرفته،مجلس ختم برای حسین برپا كرده،همه هركدوم یه گوشه ای ایستاده بودند،هر كی یه صورت قبر رو بغل می كرد،هر كی یه جور ناله می زد،نوحه ها فرق می كرد،یكی میگفت: جوانان بنی هاشم بیایید،یكی اون طرف تر میگفت،صدا میزد:گلم تاب ندارد،حرم آب ندارد،یكی اون طرفتر میگفت:سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل،اما همه ی این روضه هارو زینب جمع كرد،یه مرتبه دیدند یه خواهری داره ناله میزنه،همه روضه خونها ساكت شدند،گفتند بشنویم زینب چی میگه:آخ، اگر كشتند چرا آبت ندادند...حسین...صدا نمونه تو سینه،معلوم نیست اربعین سال دیگه زنده باشیم یا نه،حسین.....هی خاكهارو میریخت رو سرش،هی میگفت،بیچاره زینب،الان برم مدینه سراغ حسین رو از من بگیرن،جواب چی بدم،بگم حسین و تو گودال جا گذاشتم،ای حسین........زبون حال میگم،تصورم اینه،میشه زینب كنار قبر برادر قرآن نخونده باشه،آخه از باباش علی یاد گرفت،باباشم میرفت سر قبر مادر میخواست آروم بشه،آخه خود فاطمه وصیت كرد،كجا رفتم،یازهرا،كجا رفتم روز اربعین،قربون دل سوخته ات برم زینب،شاید دلت برا روضه ی مادر تنگ شده،علی فاطمه شو دفن كرد،خودش با دست خودش خاك ریخت،سنگ لحد گذاشت،دستاشو به هم زد نشست رو قبر،شروع كرد قرآن خوندن،آخه زهرا فرموده بود،علی جان نكنه منو دفن كنی زود بری،تنهام نذار،بشین بالا قبرم قرآن بخون،شاید میخواست بگه،وقتی بهم گفتن امامت كیه؟میخوام بگم این آقای غریب بالای قبر،این كه داره گریه میكنه...
برجسته ترین پیام نهضت عاشورا..
از برجسته ترین پیام های نهضت عاشورا، ایثار جان برای هدایت مردم است. سالار شهیدان آنچه را در اختیار داشت، ایثار کرد تا جامعه، الهی و خدایی بیندیشد......
متن روضه شب دوم محرم الحرام-سید مهدی میرداماد
متن روضه شب دوم محرم الحرام-سید مهدی میرداماد بر مشامم می رسد هر لحظه بوی كربلا فكر كن داری میرسی كربلا،وصف كن واسه دلت،ده كیلومتر مونده كربلا،چه جوری میگی؟ بر مشامم می رسد هر لحظه بوی كربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی كربلا با سوز دلت بگو: كربلا،یا كربلا،یا كربلا دیدی نزدیك كربلا كه میشن،وصف العیش،نصف العیش،آدم وقتی وارد شهر میشه،هی،رو پاش بلند میشه،تو اتوبوس منتظره ببینه،اولین گنبدی كه میبینه،كدوم گنبده طلاست،من كه تا حالا هر سفری كربلا رفتم،اولین گنبدی كه دیدم اینه: سقای دشت كربلا اباالفضل،باالفضل میدونی چرا،بذار دلیلش رو برات بگم:میدونی برا چی میری كربلا،اول گلدسته های حرم عباس علیه السلام پیداست،آخه فردا وقتی خیمه هارو حسین زد،بالاترین نقطه رو داد به عباس،گفت:تو برو خیمه ات رو تو بلندی بزن،همه بفهمن ما عباس داریم،همه بدونن ما یه علمدار داریم،به عالمی می ارزه،بذار بچه هام دلشون قرص باشه،این یه خوبی داشت،یه حُسن داشت،اونم این بود:دلگرمی بچه ها،هرجا میومدن نگاها به خیمه ی عباس بود،دشمنم میدید،اما روز عاشورا،وقتی عمود خیمه رو زمین زد،دشمن دید خیمه ی عباس زمین خورده،گفتن:حالا وقتشه،هر كی میخواد برا غارت بره بره،آی حسین... منبع : باب الحرم
متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها - میرداماد
سلام بر این سه ساله ای كه وقتی می ری حرمش،سر در حرمش این یه بیت با دلت بازی می كنه: آنكه در این مزار شریف آرمیده است اُم البكاء رقیه ی محنت كشیده است ان شاءالله بری حرمش،وقتی وارد حرمش می شی،آخ قربون این حرم برم،گفتم حرم،رفتی دیگه حرمش،از دم در باید كفشات رو در بیآری،چه خرابه ای شده، آن كه كه در این مزار شریف آرمیده است ام البكاء رقیه ی محنت كشیده است چشم تو را چقدر بر این در گذاشتند گفتی پدر مقابل تو سر گذاشتند كاشكی همین جور كه شاعر گفته بود،درست بود! گفتی پدر مقابل تو سر گذاشتند كاشكی می گذاشتند،دیگه نگم،نگم چه جوری سر رو انداخت، تنها به این بسنده نكردند شامیان پا را از این كه بود فراتر گذاشتند بگم چیكار كردند یعنی حساب كوچكی پیكر تو را یه بچه كوچیك رو مجسم كنید،یه بچه سه ساله مگه قد و بالاش چقده؟ قربون دستا كوچولوت برم،خیلی بی حیا بودن،خیلی سنگدل بودن. یعنی حساب كوچكی پیكر تو را با تازیانه های مكرر گذاشتند یه جای سالم تو این بدن نمونده بود،وای...... اونایی كه امشب مریض آوردید،واسه این دختر مریض آوردید؟خودش تو گوشه ی خرابه افتاده،می خوای واست چیكار كنه؟بلند شه دست بكشه رو زخمات؟راه نمی تونه بره،دستاش دیگه رمق نداره، یكی از بچه های تفحص می گه اصفهان بهمون گفتند: برید در یه خونه،خوب گوش بده،دخترای شهید منو ببخشند،دخترایی كه داغ دیدند منو ببخشند،اونایی كه پارسال پدر داشتند،الان داغ دیده اند،هنوز سال باباشون نشده،امشب اومدن برا اون دختر گریه كنند ببخشند،می گفت: رفتیم در خونه ی این شهید خبر بدیم،كه بییاید كه استخونهای شهیدتون معراج شهداست،بیایید تحویل بگیرید،می گه رفتیم درو باز كرد،دختری اومد،گفتم تو با این شخص چه نسبتی داری؟گفت:بابامه،گفتم این شهیده باباته؟گفت:آره،چی شده؟گفتم:جنازه شو پیدا كردن،می خوان پنجشنبه ظهر بیارن،دیدم دختره گریه كرد،گفت:یه خواهش دارم،رد نكنید،گفتم چی می گی؟گفت:حالا كه بعد این همه سال اومده ظهر نیاریدش شب جنازه رو بیارید،گفتم:نمی شه ما معذوریت داریم،باید ظهر برسونیم،گفت:خواهش می كنم به عنوان یه فرزند شهید ،قبول كردیم گفتیم حتماً سرّی داره،می گه شب شد،همون روز مد نظر تابوت رو با استخون ها برداشتیم ببریم به همون آدرس،تا رسیدیم دیدیم كوچه رو چراغ زدن،ریسه كشیدن،شلوغه،میان، می رن،گفتیم چه خبره؟اون روز كه اومدیم خبری نبود،رفتیم جلو گفتیم اینجا چه خبره؟گفتند:عروسی دختر این خونه است،می گه تا اومدیم برگردیم،دیدیم دختره با چادر دوید تو كوچه،گفت:بابامو نبرید،من آرزو داشتم بابام سر سفره ی عقد بیاد،من مهمونی گرفتم،هركی از در میآد می گه بابات كجاست؟ ...