متن اجراي مجري
نيمه شعبان...
وصلّي اللَّه عليك يا ابا صالح المهدي ادركني نيمه شعبان روزي است كه در آن بوي گلهاي سرخ آزادي و نداي بلبلان خوش الحان رهايي و دورنماي منظر زيباي يكرنگي جان را به هيجان ميآورد. نيمه شعبان روزي است كه منتظران راستين مولودش شادمانيها و چراغانيها و جشنها بر پا ميكنند، شادند چرا كه تولد امامشان است چراغاني ميكنند چرا كه سرورشان را باز يافتهاند و جشن ميگيرند چرا كه ميلاد عدالت است. شگفت نيست اگر شيعه و محب حضرتش در روز ميلاد اينگونه با مولايش سخن گويد: اي مولاي من با كدامين خطاب ترا بخوانم و راز دلم را چگونه با تو بگويم؟ كي شود؟ چشمان سرد و بي فروغ بر جمال ماه تو روشن كنم؟ مولاي من، اي همه هستيم، اي اميد زنده ماندنم؛ دشمنانت با طعنه و نيش زبان قلبم را آزردند و ميگفتند: آن را كه اينهمه دم از او ميزنيد، يكبار به چشم ديدهايد؟ كدام غلام براي مولايي كه نديده كار كرده؟ وقتي كه از اين جملات آزرده خاطر ميشديم در خلوت خويش در ميآمديم؛ سر را بر ديوار ميگذاشتيم و ميسوختيم كه: اي مولا! آيا به غلامي شايسته نشدهايم كه رخ را به غلامان نمينمايي؟ اگر ارج غلامي نداريم وصف آقائيت را شنيدهايم؛ اي كريم از اولاد كريمان. اي فرزند حبيب خدا، اي فرزند نبأ عظيم، اي فرزند طاها و ياسين، اي فرزند طور و عاديات، اي فرزند براهينِ واضحات؛ آيا به سوي تو راهي هست؟ آيا هجران امروز ما به فرداي وصال تو نميرسد؟ آيا آب گواراي ظهور تو را گلوهاي عطشان ما نخواهد چشيد؟ خدايت را سوگند كه افسرده شديم. تا به كي شب را به صبح و صبح را به شب برسانيم. كي چهره در چهره ات اندازيم، تو ما را بنگري امام وار و ما تو را نظاره كنيم بندهوار. و تو اي مولاي عزيز، امشب را آخرين شب هجران ما قرار دهاي ياور محرومان، اي دادرس مظلومان، اي امام... اي پرچم نجات در آغوش اي چشمه سار عاطفه را نوش اي غايت نگشته فراموش اي هر كجا فساد تو هادم اي هر كجا نظام تو ناظم اي هر كجا قيام تو قائم تو بيا تا ز پرتو رويت شب تاريك ما سحر گردد ورنهاي مهر مهربان مهدي بي تو هر لحظه تيرهتر گردد من در اين غار خسته و دلتنگ انتظار تو را ستاره كنم در شب وحشت آفرين و سياه لحظهاي تو را شماره كنم گر بيايي كوير خسته شب جنگل مهر و نور ميگردد گر بيايي زير پاي صوع چاه راه عبور ميگردد گر بيايي، ستارههاي سحر از نگاه تو رنگ ميبازند گر بيايي، كبوتران اميد لانهها را دوباره ...
چند نمونه متن برای آغاز برنامه
به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم خدایی که داننده ی رازهاست نخستین سرآغاز آغازهاست به نام آن والایی که زینت زبانها و یادگار جانها از نام اوست. سلامی سرشار ازعطر گل یاس در لفافه ای از محبت و عشق پیشکش حضور پر لطفتان. از اینکه توفیق رفیق گشت و سعادت مساعدت نمود تا سخنی صمیمانه با خوانندگان فهیم و فرزانه داشته باشم بسی برگرفته ار متن مجریگری خانم علومی ی مهربان ، زیباتر از رنگین کمانها می خواهمت قدر تمام کهکشانها ای حرمت دستت پر از حس شقایق ای وسعت چشمت پراست از آسمانها به نام تو آغاز مي كنم كه خدايي واگر حرفي باشد براي گفتن آغازش ياد از محبت وبخشايندگي توست سلام زيباترين هديه ايست كه پيشكش توان كرد چرا كه نام توست ومظهر اميد ونماد مهرورزيست
نگاهی به اجرا های زنده باچند مجری
مليحه پژمان (قسمت اول)اجراي زنده يا ميتينگ مجريانمجري اول: سلام، صبح شما به خير، يك روز ديگر را با شما شروع كرديم.مجري دوم: سلام مي كنم به همه بيننده ها كه اين شبكه تلويزيوني و برنامه ما را براي ديدن انتخاب كرده اند.مجري سوم: بله، اين شبكه متعلق به همه مردم ايران است.مجري چهارم: سلام، از اين هواي بهاري لذت ببريد.مجري دوم: چرا اخم كرديد؟ صبح به اين قشنگي كه اخم كردن نداره!مجري چهارم: شبكه جوان متعلق به همه ايرانيان.مجري دوم: ورزش كنيد، با طراوت و انرژي ورزش كنيد.1- چه صبح باطراوتي!3- راستي ورزش كردن تو اين هوا حس و حال خوبي داره.4- سرانجام تكليف اين آدماي كسل و اخمو چي مي شه؟2- اين شما و اين زنگ ورزش، دينگ دينگ دينگ...5- ورزش مي كنيم... نفس عميق بكشيد2- حالا به يك سرود گوش مي ديم كه با اين ورزش صبحگاهي هماهنگي داره.1- همكارانم مي گن سرود آماده نيست، تله تصويري ببينيم.3- پخش زنده، اين دردسرها رو با خودش داره ديگه...2- بازم كه شما اخم كردين!3- پاشين با ما ورزش كنين، يك صبح ديگر در انتظار من و شماست...٭٭٭اين بخشي از اجراي زنده يك برنامه صبحگاهي بود. برنامه اي كه با انبوه مجريان تلويزيوني سعي در پركردن اوقات مردم دارد. آنچه مسلم است اين كه كارگردان يا تهيه كننده برنامه ها، براي پركردن وقت برنامه، به خيال جلب نظر مخاطب از انبوه مجريان در برنامه هاي تلويزيوني استفاده مي كنند. اكثر مجريان تلويزيوني در نوع گفتار، رفتار و حتي حركات در مقابل دوربين شبيه هستند.به عقيده برخي كارشناسان، مجريان تلويزيوني مورد استفاده در برنامه هاي زنده به سليقه و خواست بيننده توجه نمي كنند و صرفاً جهت پركردن وقت يك برنامه جلوي دوربين ظاهر مي شوند. گاهي در اجراي برنامه هاي زنده شاهد لودگي مجريان تلويزيوني هستيم، كه خواسته يا ناخواسته شعور مخاطب را در سطحي ترين شكل ممكن تصور مي كنند.در اين گزارش با طرح مسأله جايگاه مجريان در برنامه هاي زنده تلويزيوني به نكات ارزشمندي دست يافتم كه از نظر شما مي گذرد.مجريان تلويزيوني چه مي گويند؟غلامرضا احمديغلامرضا احمدي مجري گروه معارف شبكه سوم سيماست.احمدي در مورد جايگاه مجري و اجرا در برنامه زنده مي گويد: در برنامه هاي زنده اساس كار با مجري است. يعني برنامه زنده دو بخش مهم دارد، حضور مجري يا كارشناس. كه مجري نقش محوري و اساسي دارد.احمدي در مورد اين كه چرا در برخي برنامه ها چند مجري با هم حضور دارند، مي افزايد: تنوع و تعدد مجري در برنامه هاي زنده براي دادن تنوع بصري به بيننده است و اين كه صرفاً يك برنامه بر روي چهره يك مجري متمركز نباشد. در مرحله بعدي هم اين كه شايد مجريها بتوانند مكمل هم باشند و ضعفهاي احتمالي ...
متن ترانه رسم زمونه رسول نجفیان
عجب رسمیه رسم زمونهقــصــهء بـرگ و بـاد خزونهمـــیرنآدمـــااز او نـــا فــــقـــط خــاطــره هـاشــون بـه جـا مـی مونهکجاست اون کوچه چی شد اون خونهآدمـــاش کـــجــان خـــدا مــی دونــهبـوتـه یـاس بابا جون هنوزگوشه باغچه توی گلدونهعـطـرش پــیــچیـده تا هـفـتــا خونـهخـــودش کجـاهـاست خدا می دونـهمـــی رنآدمـــااز او نـــا فــــقـــط خــاطــره هـاشــون بـه جـا مـی مونهتسبیح و مهر بی بی جون هنوزگـوشــه تـاقــچــهتـوی ایـوونـهخودش کجاهاست خدا می دونهخودش کجاهاست خدا می دونهمـــیرنآدمـــااز او نـــا فــــقـــط خــاطــره هـاشــون بـه جـا مـی مونهپـرســیـد زیـر لـبیـکـی با حـسـرتپـرســیـد زیـر لـبیـکـی با حـسـرتکه از ما بعدها چی یادگاری به جا می مونهمـــیرنآدمـــااز او نـــا فــــقـــط خــاطــره هـاشــون بـه جـا مـی مونهمـــیرنآدمـــااز او نـــا فــــقـــط خــاطــره هـاشــون بـه جـا مـی مونه
خوش تيپي لازمه مجري گري تلويزيون
هموطن-گويا مجري گري و گويندگي در صداوسيما بيش از آنکه مبتني بر توانمندي ها و معيارهاي علمي باشد براساس رابطه، خوش تيپي و گاه هنر حرافي است؟ تنها کافي است که بتواني اداي يک مجري معروف را در بياوري و با تهيه کننده هم رابطه خويشاوندي داشته يا برقرار کني، در آن زمان تبديل به مجري خواهي شد که چند صباحي بر جعبه جادويي پادشاهي خواهي کرد. عصر يک روز سرد پاييزي در حالي که از همه جا دلم گرفته بود ناگهان زنگ تلفن به صدا درآمد. پسرعمه مادر بزرگه بابام بود. بعد از کمي احوال پرسي، متوجه شدم دست برقضا در تلويزيون مشغول کار شده وقراره يک برنامه تلويزيوني با حضور ميهمانان رنگارنگ بسازد. دنبال کسي بود که بتواند به راحتي از پس پنجاه شصتا ميهمان بربيايد. با توجه به سابقه ديرينه اي از مجلس گرداني من داشت، گويا بنده براي اين پست انتخاب شده بودم. در ابتدا کمي بهانه آوردم اما نتوانستم در مقابل اصرارهاي او مقاومت کنم و به ناچار اين پست نه چندان معتبر و غير حرفه اي را پذيرفتم. زماني که مي خواستم براي بستن قرارداد به دفتر قوم وخويش خود بروم، در راه با خودم فکر مي کردم که در دهه اخير هم زمان با گرايش فزاينده نسل جوان به خوانندگي، فوتبال و هنرپيشگي در سينما، گرايش به مجري گري تلويزيوني نيز افزايش يافته است. به طوري که هر روز بر تعداد علاقه مندان به اين حرفه افزوده شده و در طرح هاي مختلف به منصه ظهور مي رسند. ويژگي هاي يک مجري خوب را در ذهنم مرور کردم تا بتوانم من هم اين خصوصيت ها را در خودم تقويت کنم. چانه زني، چرب زباني، فراتر نرفتن دايره واژگان از 50 کلمه، داشتن چهره اي عجيب وغريب، تقليد از کار ديگران، قورت دادن ميهمان برنامه در کوتاه ترين زمان ممکن، استوديوي برنامه را مانند محيط آرام و مفرح خانه حس کردن، ميهمان برنامه مانند پسر خاله فرض کردن و... . اين افراد ويژه بيش از 80 درصد مجريان حال حاضر صداوسيما را تشکيل مي دهند و هر روز نيز در قد وقواره هاي متنوعي کار خود را به پشتيباني بند "پ" آغاز مي کنند. اين بند در برخي از قسمت هاي صدا وسيما از ضروريات محسوب مي شود و من هم براي ادامه کارم بايد اين عامل را بيش از گذشته تقويت کنم. به اين ترتيب من هم ورود خودم به عرصه اجرا را با تقويت اين عامل اعلام کردم و از آن زمان تاکنون در پررنگ کردن اين فاکتور مهم دايره مطالعات خودم را گسترده تر کردم. ويژگي هاي يک مجري خوب شناخت از مردم، هوشمندي، قدرت تجسم، قريحه طنز، درك و پردازش مسائل فرهنگي اجتماعي، توانايي كار گروهي و شفقت و همدردي با مردم، صداي خوب و داشتن يك چهره مناسب مؤلفههاي قطعي يك مجري را شكل ميدهند. اما چند درصد مجريان حال حاضر تلويزيون ...
متن مجري روز مادر
مادر، تو شکوفاتر از بهار، نهالِ تنم را پر از شکوفه کردی و با بارانِ عاطفه های صمیمی، اندوه های قلبم را زدودی و مرهمی از ناز و نوازش بر زخم های زندگی ام نهادی. در «تابستان»های سختی با خنکای عشق و وفای خویش، مددکار مهربان مشکلاتم بودی تا در سایه سارِ آرامش بخش تو، من تمامی دردها و رنج ها را بدرود گویم. با وجود تو، یأس دری به رویم نگشود و زندگی رنگ «پائیز» ناامیدی را ندید. تو در «زمستانِ» مرارت های زندگی، چونان شمع سوختی تا نگذاری رنجش هیچ سختی ستون های تنم را بلرزاند. مادر، ای بهار زندگی، شادترین لبخندها و عمیق ترین سلام های ما، همراه با بهترین درودهای خداوندی، نثار بوستان دل آسمانی ات باد.زهره ی زهرا ی علی، فاطمه همسر و همپای علی، فاطمهآیه ی رحمت که بود، فاطمه مایه ی نعمت که بود، فاطمهفخر زمینی و زمان، فاطمه جوهر دینی تو بمان فاطمهشعله ی افروخته ام، فاطمه چشم به در دوخته ام فاطمهپرتوی از مهر درخشان تویی جلوه ای از بذر گل افشان توییموجد مجدی و شفابخش دل مظهر عشقی و صفابخش دلنورنبی همسفر راه تو دست علی همره و همراه توبه نام علیمی که فاطمه ( س ) را دخت گرانقدر محمد مصطفی ( ص ) و همسر علی مرتضی ( ع ) قرارداد.سلام بر مادر رسالت، همسر ولایت، رحمت حق، گل گلزار نبی، عزیز سرمدی، نور چشمان نبی، عزیز داور، علی را یاور، یگانه گوهر از نسل احمد، خاتون دوسرا، ام ابیها و درود بر شما زنان و مادران مهربانامروزاز فیض نگار، جان هستی به هیجان آمده است و در بزم میلاد مسعود یگانه دخت احمد که یکتاگهری ز بحر سرمد است به یمن ریزش کریمانه ی تحفه ی آسمانی، دایره ی دلدادگی و مستانگی کوثر پیغمبری نقش تجلی زده است و عالم گلشن و دیدگان همگنان روشن گشته است؛ این روز شکوهمند را به همه ی زنان و مادران و نیز شما نازنینان تبریک و تهنیت عرض می نماید. با امید به اینکه با سرافرازی، عزت ، عظمت و حشمت رهرو راه آن بانوی همام باشیم.ای فاطمه:دخت نبی هستی و هم یار او ام حسینی و طرفدار اوکان کرم، معدن جود وسخا درج شرف منبع نور و صفادست مرا گیر که بیچاره ام کن مددی چاره به یک باره امدر و صدف از تو نسب یافته اصل شرف از تو سبب یافتهشمع شدم، ...
با امیرحسین مدرس در باره مجری و اجرا
با امیرحسین مدرس در باره مجری و اجرا اميرحسين مدرس، مجري بسياري از برنامههاي مناسبتي معتقد است كه انتخاب مجري براي برنامههاي مناسبتي خيلي مهم است، چرا كه او حتما بايد در اين حوزه تخصص داشته و حداقل اينكه با تاريخ و مذهب آشنايي داشته باشد. هر چقدر اين مطالعه و آشنايي بيشتر باشد مخاطب هم احساس همدلي بيشتري با او و برنامهاش ميكند. او سواد مجري را در اينگونه برنامهها تاحدي ميداند كه اگر نويسنده هم دچار خطا شده باشد مجري بتواند آن را اصلاح كند و بپوشاند و اگر مطلب رسا نبود او بتواند با انتخاب لحن و رفتار مناسب آن را تفهيم كند. او كه خيلي با تقسيمبندي مجريان براي حيطههاي مختلف برنامهسازي موافق نيست، معتقد است: «اگر مجرياي توانايي حضور در چندين برنامه با موضوعات مختلف را داشته باشد هيچ مشكلي به وجود نميآيد. چه بسا مجرياي كه به ادبيات واقف است بتواند بهتر يك برنامه مناسبتي و عزاداري را اجرا كند تا كسي كه مطالعات ديني دارد اما نميتواند يك بيت شعر را درست بخواند. به نظر او بايد تقسيمبندي مجريان براي حضور در برنامههاي مختلف براساس تواناييهاي آنها سنجيده شود.» اما مدرس به نكته ديگري هم در اين باره اشاره ميكند و آن وجود يك شوراي معارف در صدا و سيماست كه سالهاست تركيبش تغيير نكرده است. اين شورا با تصويب قوانيني براي ساخت برنامههاي مناسبتي تاحدي دست تهيهكنندهها را براي خلاقيت و نوآوري بسته است و به اين ترتيب يك مجري مجبور است گاه متنهاي بسيار ضعيف، شتابزده و كم عمق را بخواند؛ متنهايي كه حتي حالت چالشي ندارند و بحثهاي معارفي را ايجاد نميكنند. آن وقت چطور ميشود انتظار داشت كه تعداد مخاطبان برنامههاي مناسبتي هر روزافزايش يابد.» در ادامه، مدرس به حضور مهمانان برنامههاي مناسبتي اشاره ميكند و معتقد است كه در دعوت از مهمانان حتما بايد اصول زيباشناسي رعايت شود و بيان شيوا، ظاهر آراسته، ادب، مخاطبشناسي و حتي داشتن اطلاعات تازه و به روز براي يك مهمان بسيار مهم است در حالي كه مديران گروه حتي به اين مسئله نه اشراف دارند و نه معتقد به انجام آن هستند. مدرس در پايان به برنامه راديويي «اينجا چراغي روشن است» كه در ماه مبارك رمضان سال گذشته از راديو جوان پخش ميشد اشاره ميكند و ميگويد: « اين برنامه ثابت كرد كه ميتوان با بهرهگيري از متون ادبي و غنا بخشيدن به بيان يك مجري راز و نيازي را با خدا داشت كه اشك مخاطب را دربياورد و او را چند درجه روحانيتر كند. حتي اگر يك برنامه معارفي و مناسبتي در تلويزيون فقط بتواند براي لحظهاي مخاطب را درگير كند و قلب او ...
متن مجری فرزاد جمشیدی
با فرزاد جمشيدي مجري و نويسنده برنامه ماه خدا نشاني ماهي از جنس بهشت ديباچه گفتگو را با كلامش از ماه بارش بيدريغ بهار آمرزش كه خود، سرمه چشمان دلرباي اسلام مي نامدش، آذين ميبندد و ميگويد: «در تنهايي ابدي انسان، آن زمان كه خاطره بهشت بودن خدا، چونان يادي دور و لرزان در هجوم لحظهها گم ميشود و معصوميت كودكي، فراق مادرانه خدا را در اشك دلشكسته خويش فرياد ميكند؛ در آن هنگام كه فقط نام پروردگار، تشنگي جانها را شفا ميبخشد و دست لطف او، تاول دير سال دوري را از شانههاي روح، برميدارد؛ گريزان ميآيم اي خدا از گردنههاي مه آلود گناه تا جادههاي پر مخاطره شوق. پس از سالها جستجو، گم شدهام را دركنار ميگيرم و بندرگاه بندگي، مرا به خويش ميخواند چون تنها خداست كه چراغ مغفرتش، دلهاي دريايي را راه و پناه ميدهد. و تو رمضان، حصار توكلي، نشاني وادي ايمني، موساي مساواتي، عيساي استقامتي، محمد مجتبي، رمضاني تو كه با برق بيبديل عنايت خدايي، خرمن اهريمني هواي نفس را ميسوزاني. تو همنشين دلنشين با فرشتههاي مقربي كه ما را به روزهاي رنج رسول خدا (ص) ميبري. رمضان! با تو ميشود از دلها و ديدهها، آفتابگرداني ساخت و دنبال خورشيد خرسندي خدا رفت.رمضان! مرهم نفسهاي سحرگاهي تو، ريههاي اميد را باز ميكند و يا كريم افطارهايت، اشك اشتياق را برچهره مينشاند.رمضان! در خانه خدا را بزن و دلهاي از گناه رميده ما را به قيمت سكههاي دوستي با پروردگار، به خدا نشان بده.»وقتي پاي صحبت فرزاد جمشيدي مينشيني، گويي به دنياي ديگري قدم گذاشتهاي. دنيايي كه كوچه پس كوچههايش با هر جاي ديگري متفاوت است و اگر دقت نكني بعيد نيست در انبوه واژههاي زيبايي كه از رخ انديشه، نقاب برميكشند، گم شوي. واژههاي پاكي كه ترنمشان، سينه سيناوش مخاطبان را با مهرباني شبانه سحر، محرم ميكند و با تعقل سبز، توان فهميد... متفاوتتر از هميشه با او كه براي سومين سال از شبكه اول سيما، دلواژههايش را مهمان سحرهايمان كرده است، همنشين لحظههاي نابتان هستيم. فرزاد جمشيدي، مجري راديو و تلويزيون، خرداد 1349 در تهران به دنيا آمد. وي دورههاي عالي تحصيلي را در مقاطع و رشتههاي كارشناسي حقوق و دكتراي علوم قرآني گذراند و پس از جنگ تحميلي، فعاليت خود را با حوزه هنر و انديشههاي اسلامي در زمينه نويسندگي، آغاز كرد.حضور فعال و گسترده در نشريات و روزنامههاي معتبر كشور، نقد فيلم، تئاتر، موسيقي و نگارش و آمادهسازي كتابهاي مختلفي چون: اين شرح بينهايت، آبي به رنگ خاطره، هنرناب مردان خدا (بازنويسي ...
چند پیشنهاد برای مجریان ! اجرای زیبای معرفی سخنرانها
چند پیشنهاد برای مجریان ! اجرای زیبای معرفی سخنرانها اول/ چیزی را که می خواهید بگویید از قبل کاملا آماده کنید. حتی اگر متن معرفی بسیار کوتاه است و یک دقیقه هم طول نمی کشد، باید دقیق آماده شود. ابتدا باید واقعیت ها را جمع آوری کنید. این واقعیت ها حول سه محور باید جمع آوری شوند: موضوع صحبت گوینده، توانایی های او برای صحبت درباره موضوع مورد بحث و نام او. گاهی هم محور چهارمی اضافه می شود: چرا سخنران این موضوع را انتخاب کرده است؟ این نکته غالبا برای شنونده بسیار جالب است. سعی کنید این اطلاعات را مستقیم از خود سخنران بگیرید. اگر ناچارید در این مورد به شخص ثالث، مثلا مدیر برنامه ها مراجعه کنید، این اطلاعات را به شکل کتبی کشف و کمی قبل از شروع سخنرانی با سخنران بررسی کنید. احتمالا بخش اعظم آمادگی شما شامل جمع آوری واقعیت هایی درباره شایستگی های سخنران خواهد بود. البته واقعیت های زیاد، کسالت آور هستند، به خصوص اگر در میان قابلیت های سخنران از ارزش کمتری برخوردار باشند. وقتی به این نکته اشاره می کنید که سخنران شما دکترای فلسفه است، اشاره به لیسانس و فوق لیسانس، موجب اتلاف وقت است. به همین شکل در مورد شغل هایی که داشته است، بهتر آن که به آخرین شغل های مهم او اشاره شود، نه این که تک تک شغل های او بعد از فارغ التحصیلی شمرده شوند. از همه مهم تر، از کارهای برجسته و مهم او نگذرید و کارهای بی اهمیت را ذکر نکنید. قبل از هر چیز از نام سخنران مطمئن شوید و تلفظ صحیح آن را یاد بگیرید. دوم/ از فرمول م- ا- س استفاده کنید. برای اغلب معرفی ها، فرمول (م- ا- س) راهنمای خوبی برای سامان دادن به اطلاعاتی است که جمع آوری کرده اید. 1- «م» نشانه موضوع است. معرفی خود را با ارائه دقیق موضوع سخنرانی آغاز کنید. 2- «ا» نشانه اهمیت است. در این مرحله، شما بین موضوع سخنرانی و علائق ویژه حضار پل ارتباطی می زنید. 3- «س» نشانه سخنران است. در اینجا شایستگی های سخنران را فهرست می کنید و به خصوص روی آنهایی که به موضوع ارتباط پیدا می کنند، انگشت می گذارید. سرانجام هم نام او را واضح و با تلفظ صحیح بیان می کنید. در این فرمول امکان استفاده از تخیل، بسیار زیاد است. معرفی باید کوتاه و بدون حاشیه روی باشد. سوم/ مشتاق و سرحال باشید. در هنگام معرفی یک سخنران، رفتار گوینده هم به اندازه موضوعی که درباره آن سخن می گوید مهم است. باید سعی کنید لحن دوستانه ای داشته باشید و به جای این که بگویید چقدر خوشحال هستید، واقعا با خشنودی سخن بگویید. اگر طوری حرف بزنید که اوج هیجان و اشتیاق شما در انتهای صحبت و هنگام معرفی سخنران باشد، حضار نیز با اشتیاق بیشتری برای او کف خواهند زد. هنگامی ...