مانتو رنگ خردلی
ترکیب رنگ ها 1
رنگ هاي اصلي: آبي- قرمز- زرد رنگ هاي روشن : رنگ اصلي + سفيد رنگ هاي تيره : رنگ اصلي+ سياه تركيب رنگها قرمز + زرد = نارنجي آبي + قرمز = بنفش آبي+ زرد = سبز سبز + مشكي = سبز لجني آبي + سفيد = آبي آسماني قرمز + مشكي = زرشكي ( قرمز+ صورتي سير= زرشكي ) زرد(كم) + آبي +سفيد = فيروزه اي نارنجي +قهوه اي = حنائي سبز + آبي = فيروزه اي پر رنگ آبي + كمي مشكي = سورمه اي سفيد + سياه = خاكستري قرمز + سفيد = صورتي مشكي + قرمز +زرذ = قهوه اي روشن صورتي + زرد = كرم سياه + زرد = قهوهاي مايل به سبز قهوهاي + قرمز = گلبه اي نارنجي + زرد = خردلي سياه+ نارنجي = قهوه اي سفيد+ آبي تيره= آبي روشن قرمز+ بنفش= بنفش مايل به صورتي زرد+ سفيد= ليمويي رنگ هاي گرم قرمز - زرد - نارنجي رنگ هاي سرد آبي - سبز - بنفش
سفیر… +اضافه شد
سرم درد می کنه.الان دارم برمیگردم اما بچه ها هنوز نشستند.یه دورهمیه دوستانه با بچه های قدیمی دانشگاه. از شب قبلش فکرم درگیر اینکه چی بپوشم بود. صبح که چه عرض کنم ظهر از خواب پاشدم.تا کار خونه و حموم و سر وضعم برسم ساعت شش شد. خب مانتو خردلی و شلوار مشکی تایید شد. بین روسری و شال گیر کردم، نتونستم تمرکز کنم.تمامشون رو زمین ریختم.فایده اینهمه شال و روسری چیه وقتی هیچ کدوم به مانتوم نمیاد؟ میگن دختر دزد وسائل مامانشه،من بودم.روسری مشکی با طرح طلایی خردلی برداشتم. ساعت ۷:۳۰ شد.روسری رو دور گردنم گره زدم. یه چشمک زدم،هنوز زود بود. نشستم نشستم نشستم ۸ شد. نیم ساعت دیگه زنگ میزنم آژانس. یه نگاه به خودم کردم.حس اینهمه خانوم بودن اذیتم میکرد.طی یک حرکت انتحاری ،تمامی لباسم رو در آوردم.شلوار مخمل پوشیدم. آخیشششش،حوصله بیشتر فکر کردن نداشتم.یه دست مشکی پوشیدم. عزا نمی ری که گلم.مانتو پاییزی قرمز به اندازه کافی رنگ داشت. یه همچین آدم بی ثباتیم.سر هر چیزی کلی فکر می کنم آخر سر یه کار دیگه انجام میدم بچه ها زیادی شاد بودند.صدای موزیک رو مغزم بود. اینا هم یک صدا می خوندن.مزاحم شادیشون نمی شدم و با یک لبخند همراهیشون می کردم.الکی به گارسون گفتند تولد دوستمونه میشه به خواننده بگین تولد مبارک بخونه. کل رستوران برای دوستی که نبود تولدت مبارک می خوندند. تو این بین فقط مبین فهمید حالم خوش نیست.تاریکی زیاد محیط رو بهانه کردم.هرچقدر اصرار کردند باهاشون نرفتم. مرد آژانسی بد نگاه می کنه.کاش حداقل یکیشون باهام بود تا این مردک اینجور نگام نمی کرد. دیرتر نوشت: این آخرین باره…!! یه حس خوبیه قبل ابی خودمون داستانش رو قلم زدیم.داستان ما شیرینتر بود. نمی دونم عاقل شدم یا نه!! اما برگشتم خونه. خیلی خوبه از اینکه این آهنگ مثه آیه دق روزی چندبار برات پخش میشه. خیلی خوبه که مطمئنم وقتی این آهنگ رو میشنوی،فقط و فقط یاد من می افتی. خیلی خوبه که تو رو به زانو در آوردم. خیلی خوبه که الان فهمیدی برای بقیه چه آدم یوبسی بودی. آهای "یکی" یاد بگیر دست بالا دست زیاده. آهای "یکی" یاد بگیر با دختر خانوما درست برخورد کنی. آهای "یکی" خوشحالم اعتراف کردی. آهای "یکی" دوست ندارم اما با فکر بهت یه لبخند رو لبم می شینه،اینو دوست دارم. آهای یکی،خیلی تکی…!! خیلی بعد تر دیرتر نوشت: +++ سرجیک عزیز همین پنج شنبه من و مخاطبا رو به کافه لورکا دعوت کرده،می خواستم بگم اما یادم میرفت.ببخشید +++الان که فکر می کنم چقدر نیاز داشتم به دیشب. کمی فکر می کنن میبینم "آهنگ تولدت مبارک" زیاد بی راه هم نبود.7 نفر مهر ماهی تو جمع حضور داشتند.گلی دونه دونه تاریخ تولدا رو پرسید.جالب ...
مدل ساعت های مچی پرطرفدار این روزها
مدل ساعت های مچی پرطرفدار این روزها طراحیهای جدید برندهای معتبر ساعت نشان میدهد که امسال ساعتهای استیل جایشان را به ساعتهای بند چرمی دادهاند و این یعنی حالا باید در میان ساعتهای بند چرمی سراغ مدل مورد علاقهتان بگردید. این نکته را به خاطر بسپارید و نگاهی بیندازید به مدلهایی که ما از میان ساعتهای جدیدی که این روزها روی پیشخوان مغازهها جا خوش کردهاند برای شما گلچین کردهایم از آقای کروکدیل گرفته تا زرد مثل خردلی! زرد مثل خردل! این هم یک ساعت کاملا فانتزی که دختر و پسر نمیشناسد! لازم نیست یادآور شویم که این مدل از مدلهای جدید برند Swatch است. این مدل کرونوگراف است و تاریخشمار هم دارد اما ویژگی اصلی آن جنس بند و رنگ خردلی آن است. بند این ساعت پارچهای است و از جنس نوعی پارچه کتان بافتدار. فریم آن هم از جنس آلومینیوم است و بالاخره اینکه این ساعت فانتزی میتواند تا عمق 30 متری در برابر آب مقاومت کند! دستبند چرمی این ساعت را به خانمهایی پیشنهاد میکنیم که ساعتهای ساده را دوست دارند. این مدل که از طراحیهای تابستان 2013 برند FENDI است یک ساعت ساده و ظریف است با فریمی از جنس استیل ضدزنگ به رنگ طلایی و با شیشهای کریستالی و ضد خش. ویژگی اصلی این مدل، بند چرمی بلند آن است که درست مثل یک دستبند چرمی دور دست شما میپیچد! جینبازها ببینند این ساعت پیشنهاد ما به جینبازهاست! یک ساعت تمام جین با فریم آلومینیومی و به رنگ سرمهای. جنس بند این مدل، از نوعی پارچه جین است با زیره چرمی و همین نقطه عطف طراحی آن در میان طراحیهای جدید برند Swatch است.این مدل کرونوگراف است و یک تاریخشمار کوچک هم دارد. در برابر آب هم مقام است البته تا عمق 30 متری! یک پیشنهاد تابستانه این هم یک پیشنهاد تابستانی بازهم برای آقایان. این ساعت که البته رنگ قرمز آن را هم میتوانید انتخاب کنید از آن مدلهای اسپرت ماندگار است، چرا که بند سیلیکونی آن، آنقدر با دوام هست که حالاحالا دست از سر شما برندارد! فریم این ساعت استیل ضدزنگ است و قاب دور آن هم از پلیکربونات. در برابر آب کاملا مقاوم است( تا عمق 100 متری). این مدل که باز هم از طراحیهای جدید برندGUESS است کرنوگراف نیست اما تاریخشمار دارد. آقای کروکدیل! این مدل پیشنهاد ما به آقایانی است که طرفدار ساعتهای اسپرت هستند. ترکیبی ویژه از چرم و استیل به رنگ رزگلد و قهوهای! این ساعت کرونوگراف است و بند آن هم از چرم طبیعی است با طرحی از پوست کروکدیل. استیل به کار رفته در فریم آن نوعی استیل ضد زنگ است با آبکاری یونی که در قسمت فریم به رنگ قهوهای در آمده. این ساعت در برابر آب، تا عمق ...
چه كسی گفته این رنگها به همه میآیند؟
برترین ها: طرحهای بینظیر، تركیب رنگهایی كه فكرشان را نمیكنید، مدلهای بدون قرینه كاری و كاملا رها از قید و بند، ویژگی شالهای دزیره است؛ شالهایی كه سپیده ریحانی آنها را طراحی میكند نه قرمز، نه آبیاین یك طرح كاملا مدرن است و بعد از شال خردلی فیروزهای، پرطرفدارترین شال است. در طراحی آن از نوار پهنی استفاده كردم كه برای یك مانتو از خرازی خریده بودم. نوار را تكهتكه كردم. مربعها را از آن درآوردم و بقیه تكههایش را جای دیگری به كار بردم. آبیاش با سرمهای هماهنگ است و قرمزش نیز رنگ همین قرمز است كه در شال استفاده شده. گرم و سرد در كنار هماین مدل یكی از پرفروشترین شالهایم است. ویژگیاش این است كه در طراحی آن از 2رنگ كاملا متضاد استفاده شده، 2 رنگی كه از 2 خانواده متفاوت هستند و یكی از آنها كاملا سرد و دیگری گرم است. در تركیب با هم گرما و سرمای این 2 رنگ گرفته میشود. رنگ زرد كوچكتر است و در آن سرمهای كار شده كه با آبی تناسب داشته باشد. در بخش آبی هم برای همراهی با زرد، طلایی كار شده. آن را با مانتوی قهوهای و سرمهای راحت میشود هماهنگ كرد.شاد و زیبا باشیدتركیب سرمهای- قهوهای را خیلی دوست دارم و در این شال دقیقا از همین تركیب استفاده كردهام. نواری كه در این شال كار شده، طرحهایی شبیه طرحهای دوره ساسانی دارد. شابلونش را به دلیل حس و حال سنتی كه دارد، خیلی دوست دارم. طرح كوچكی از آن را در طرف دیگر شال هم كار كردهام. رنگ خاص نوار كه در آن رنگ قرمز به كار رفته است، بی حس و حالی سرمهای و قهوهای را شكسته و آنها را به هم مرتبط كرده است.مشكی نباید ساده باشدهمه خانمها شال مشكی را ساده سر میكنند اما رنگهای روشن و شاد، رنگهایی مثل طلایی، سبز و زرد، روی مشكی خودشان را خیلی خوب نشان میدهند. پارچه طرحدار را انتخاب كردم و نواری را از آن درآوردم و نوار را با چسبپارچه روی آن نصب كردم و این چاپها را با رنگهای براق روی شال كار كردم تا طراحی آن كامل شود.هارمونی قهوهایهادر این شال 3 رنگ قهوهای، كرم تیره و كرم روشن كنار هم كار شده است. در این طرح اول میخواستم فقط قهوهای و كرم روشن كار كنم اما بعد حس كردم این كرم تیره، هماهنگی را كامل میكند. قهوهای تیره با سبز و قرمز هماهنگی خوبی دارد. آنوقت یك طرح روشن در قسمت تیره گذاشتم كه خودش را نشان دهد و پارچهای را كه در بخش تیره بود، در قسمت روشن بین 2رنگ كرم تكرار كردم. با این كار بین تیره و روشنها هماهنگی ایجاد شد. برای اینكه قسمت روشن هم خالی نباشد چند طرح در آن كار كردم. این شال با مانتوی مشكی، سرمهای، آبی فیروزهای ...
اشک عشق (1) قسمت 7
خیلی میسوزه؟؟؟؟ نگاهم از اینه به چشماش دوختم که داشت جاده رو نگاه میکرد... کم نه....خمیر دندون خیلی خنکم کرد.... یکم سرعتشو کم کرد و گفت: تو.... ادامه نداد و دستشو برد سمت دهنشو گفت: تو چی گفتی؟؟؟ انگشت اشارمو بردم سمت سینه ام و گفتم: من؟؟؟؟ اره من چیزی نگفتم سرشو با کلافگی اینور و اونور کرد و گفت: الان و نمیگم..... پس کی و میگی؟؟؟؟ تو به مامانم داشتی چی میگفتی؟؟؟؟در مورد خانواده صولتی؟؟؟؟ سرمو به صندلی تکیه دادم و گفتم: گفتم که شمیم اومد دم در خونه و گفت شب خانوادش میان ویلا.. فقط خانوادش؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونم... بعد با حالتی مشکوک پرسیدم: حالا واسه چی میپرسی؟؟؟؟ جلوی درمونگاه شبانه روزی نگه داشت و گفت: همینجوری واز ماشین پیاده شد. در ماشین و باز کردم و خواستم پیاده شم که دیدم بدون کفش پامو کجا بزارم؟؟؟عصا هم نداشتم بهش تکیه بدم... علی عطا یکم نگاهم کرد و گفت: پس چرا پیاده نمیشی؟؟؟ نگاهش کردم و گفتم الان میام... ناخوداگاه دستمو کشیدم به زنجیر تو گردنم و به سختی از ماشین پیاده شدم...پامو رو بالا گرفته بودم...علی عطا قفل در و زد و داشت میرفت...اصلا حواسش بهم نبود..نمیدونم چی شد که یکدفعه ساکت شده بود و مدام فکر میکرد...یه قدم رفتم جلو ولی چون کفش پام نبود سختم بود لی لی برم...اخر سر علی رو صدا زدم.. علی عطا؟؟؟ متوجهم نشد...یه قدم دیگه لی لی رفتم و گفتم: علی عطا؟؟ بازم متوجه نشد...بغضم گرفت....اصلا حواسش بهم نبود....همونجوری لی لی کنون خودم و رسوندم به در درمونگاه.علی عطا سرجاش پشت به من وایستاده بود و داشت فکر میکرد... با صدایی که توش بغض بود گفتم: چرا وایستادی برو تو دیگه.. با شنیدن صدام برگشت و نگاهم کرد..انگار تازه متوجه من شده بود..چشماشو گرد کرد و گفت: تو تا اینجا چطوری اومدی؟؟؟ بغضم و قورت دادم و گفتم: سلام خوبی؟؟؟؟ تعجبش بیشتر شد و گفت: چرا سلام میکنی؟؟؟؟میگم تو تا اینجا چطوری اومدی؟؟؟؟ با عصبانیت گفتم: یکی از اقایون داشت رد میشد منو بغل کرد و اوردم اینجا... رگ گردنش زد بیرون...تو چشماش رگه های خون نمایان شد... حنانه....حیف....که.. با داد گفتم حیف چی؟؟؟؟هان؟؟؟؟؟تو منو اوردی خبر مرگم درمونگاه ولی خودت داری جلو جلو میری معلوم نیس حواست کجاست....مدام صدات کردم بلکه کمکم کنی تا اینجا مثل این بچه ها تو خیابون لی لی نرم ولی خب تو معلوم نبود داری به چی فکر میکنی...حالا هم که حیف حیف راه انداختی...برو کنار میخوام برم داخل درمونگاه...با دستم زدمش کنار و خواستم برم تو که گوشه مانتومو کشید و گفت: خیلی خب ببخشید..وایسا با هم بریم... بیشتر عصبی شدم و گفتم: با هم بریم؟؟؟؟؟میشه ...