ماشين ركابي
آييننامه حفاظتي تاسيسات و ماشينهاي اره چوب بري
آييننامه حفاظتي تاسيسات و ماشينهاي اره چوب بري قسمت اول - تعريف دستگاههاي اره چوب بري اره تسمهاي: اره تسمهاي عبارت از يك نوع ماشين چوب بري است كه داراي يك يا چند تسمه فولادي بي انتها بوده و روي يك يا هر دو لبه آنها يك رشته دندانه وجود دارد. اين تسمه فولادي روي دو فلكه سوار شده محور اين فلكهها در يك صفحه افقي يا در يك صفحه قائم و در دو طرف ميز كار قرار گرفته است. ارههاي گرد: 1- ماشين اره گرد عبارت از يك يا چند صفحه نازك فولادي گرد كه محيط آنها بهصورت دندانههاي اره درآمده و اين صفحات روي محورهاي افقي يا عمودي نصب شده و با گردش محور عمل برش چوب انجام ميگيرد. طرز قرار گرفتن اين محورها ميتواند بهترتيب زير باشد: الف - محور زير ميز كار قرار گيرد و صفحات اره از شيارهايي كه در سطح ميز و در مقابل آنها تعبيه شده بيرون آمده باشد. ب - بالاي ميز كار قرار گرفته باشد (در هر حال فاصله بين صفحه اره و ميز كار قابل تنظيم است). ج - محور اره كه حركت دوراني خود را از محور ناقل نيرو اخذ ميكند روي بازويي كه داراي حركت نوساني است قرار گرفته و عمل برشچوب به وسيله نوسان اين بازو انجام ميگيرد. 2- اره گرد مضاعف ماشيني است كه داراي دو صفحه اره گرد بوده و براي بريدن چوب بطور معين بكار ميرود. 3- اره گرد چند تيغهاي ماشيني است كه براي بريدن چوب به طولهاي معين بكار ميرود. فاصله تيغههاي اين اره روي محور بهوسيله حلقههاي كشويي كه زير ميز قرار گرفته تنظيم شده و بار دادن بهوسيله اهرمها - پدالها يا هواي فشرده (كه سبب بالا آمدن محور اره ميگردد) انجام ميشود. البته شيارهاي صفحه روي ميز نيز از نظر مطابقت با فواصل صفحات اره قابل تنظيم ميباشد. 4- ماشين اره گرد (توفالبر) ماشيني است براي برش دستههاي توفال بهطولهاي مشخص كه داراي يك يا دو اره گرد ميباشد همچنين شامل بازوهايي است كه با حركت نوساني خود دستههاي توفال را گرفته و عمل بار دادن را انجام ميدهند. 5- ماشين اره چند تيغهاي نوساني با مفصلهاي فوقاني ماشيني است كه براي تنظيم دو انتهاي قطعات اره شده و برش آنها بهطولهاي مشخص بكار ميرود اين دستگاه داراي دو يا ...
مسابقه حدس اختلاف دو تصوير-- طنز سياسي- تاريخي!
با توجه به همه گزينه هاي صحيح آيا كدام تصوير با كدام تصوير چه اختلاف بيشتري دارد؟تصوير شماره 1:تصوير شماره 2:گزينه 1) عكس شماره 2 به "تاريخ" پيوست؛ اما عكس شماره 1 تازه به تاريخ، "پيوست".گزينه 2) عكس شماره 2 صرفآ داراي اهداف انتخاباتي و پوپوليستي؛ و عكس1 نشانه اميد و انگيزه عمومي براي رفع موانع و مشکلات است. گزينه 3) دویدن مردم پشت ماشین شماره 2 و نيز طي كردن كيلومتر ها راه پياده، با حفظ كرامت انساني منافات دارد؛ درحالي كه در تصوير 1 به وضوح شور و نشاط و كرامت و تندرستي و ورزش و غيره ديده ميشود.گزينه 4) بوسيدن دست مردم در تصوير 2 دون شأن رئيس مملكت، و سلام نازي (منظور نگارنده ناز و ظريف (منظور نگارنده نرم و لطيف!)) در تصوير 1 بيانگر واقعيتي است كه «مردم نوكر نميخواهند؛ مدير ميخواهند»گزينه 4.5) در تصوير 2 به طرز ماهرانه اي جليقه ضدگلوله زير كاپشن پوشانده شده (به برآمدگي پشت كاپشن دقت كنيد؛نديديد؟ حتمآ دقتتون خراب شده!)؛ ولي در تصوير شماره 1 به طرز ناشيانه اي هيچ سپر ضد گلوله اي (حتي در زير دست محافظ -ببخشيد مسافر- سمت راست تصوير) ديده نمي شود. (مشغول ضمّه ايد اگه به عكس هاي ديگه اون روز نگاه كنيد!).گزينه 5) تصوير شماره 2 با بهره گيري از فنون فتوشاپ جمعيت تصوير شماره 1 را چيده و به خود چسبانده است؛ براي اثبات به رنگ چشم چپ نفر يازدهم صف سوم از سمت وسط دقت كنيد!گزينه 5.5) جمعيت در تصوير شماره 2 حاصل هفته ها تبليغات و توزيع سانديس و سيب زميني در محل!، و فراخوان كشوري بسيج بوده؛ اما جمعيت شماره 1 كاملا خودجوش و بي دعوت و عليرغم تاكيد بر عدم استقبال مردم از سوي مسئولين، و بعضآ با زيرشلواري و ركابي يهو سبز شده اند.گزينه 6) مراسم استقبال در تصوير شماره 2 بسيار پرهزينه و ريخت و پاش بوده؛ اما در تصوير شماره 1 حتي در مسير استقبال بعضي مردم را هم كه به خانه يا اداره مي رفتند بدون كرايه سوار ماشين شاسي بلند كرده و حدود 3250 تومان در هزينه جاري كشور صرفه جويي شده است. گزينه 7) «آن مرد رفت»؛اين مرد آمد!----------------------------------------------------------------------------------------------------------------گزينه هاي شما {بخش نظرات}:گزينه 8) {به نقل از كامنت اصغر آقا!}: (مطابق فرموده مسئولين مربوطه)، همچنان که در تصویر 1 به وضوح کامل مشاهده میشود هیچ استقبال مردمی صورت نگرفته است.(من که نمیبینم).اگر دوستان جماعتی را در تصویر میبینند مشکل چشمهای خودشان است.گزينه 9) {مرتضي}:در تصویر دوم مردم مشکلات عدیدهای دارند و برای شکایت از مدیریت غیرکارشناسانه که باعث این مشکلات شده دور خودرو رئیسجمهور حلقه زدهاند، اما در تصویر اول مشکلات مردم حل شده و در فضای آرامش و امیدی که در کشور حکمفرما ...
عشق و آتش 2
ساعت 8 شده بود ..صداي چرخ چرخا كه باهاش بارارو جابه جا مي كردن ..صداي مردا.. پسرا كه مي گفتن برو كنار بار داره مياد ....مغازه دارا ...مردم ...همه و همه دست تو دست هم مي داد كه من كارو راحتر انجام بدممخصوصا كه بعضي جاها انقدر ادما بهم فشرده مي شدن كه اگرم دستم بهشون مي خورد شكي نمي كردن ...تا ظهر جيب چند نفري رو زدم .....يه گوشه دنج پيدا كردم كه تو ديد نباشه ...اولين كيفو باز كردم ...نزديك 50 هزار تومن ...بعدي 10 تومن ..اوه چه بيچارهبعدي 30 تومن.....- بيا اين همه جون بكن ..دست بچرخون اخرشم اين .....خوب بد نبود .....كيفارو تو صندوق صدقات انداختم و از بازار زدم بيرون ....با خودم فكر كردم به يكي از محلهاي بالا ی شهر سر بزنم ..شايد اونجا بختم وا بشه ....اونقدر لارج بودن كه بدون دزدي اگه فقط دست جلوشون دراز مي كردي كمترين پولي كي مي دادن 10 تومن بود....فقط بدبختي این بود سر هر كوچه باجه نگهباني گذاشته بودن و نمي زاشتن هر كي بره تو ...از خير دزدي اونجا هم گذشتم ....تو راه برگشت از كنار مغازه هاي لوكس و گرون قيمت رد مي شدم و نيم نگاهي به اجناس تو مغازه مي كردم از كنار يه مغازه لباس مجلسي رد شدم ...وايستادم به يكي از لباسا نگاه كردم ...يكي از لباسا بدجور چشممو گرفته بود ....يعني قيمتش چنده ...فري هر چقدر باشه (خوب كه چي )....شايد بتونم بخرم (پولشو داري....)...نهپس غلط مي كني بهش فكر مي كني ...اره راست مي گي نيلايي تازه داشته باشم بايد كدوم قبرستوني تنم كنم ...افرين دختر خوب بلاخره اون مخ اكبندت راه افتاد..ولي جون تو نيلا...براي حال گيري تو هم شده مي خرمش كه انقدر حرفت مفت نزني ...وا ....والاچادرو كمي كشيدم بالا...و دوباره راه افتادم كه صداي ممتد بوق ماشيني نظرمو به خودش جلب كرد ....سر چرخوندم ....خواهر نبينم غريبي كني ...دوتا پسر سوسول با مزداي نقري رنگ داشتن كنارم با ماشين حركت مي كردن...چيزي نگفتم و به راهم ادامه دادمخواهر برسونيمتون....- ممنون برادر مي ترسم زحمتتون بشه تعارفي ميكني خواهر ...- نه برادر جان ...پس در خدمت باشيم خواهر ...- اوف برادر اينطور كه تو التماس مي كني ...هيلاري كيلينتونم كم مياره ....من كه جاي خود دارمخواهر شما خودت يه پا جنيفر لوپزيماشينو نگه داشتن ..بغل دستيش سريع از ماشين پياده شد و در عقبو برام باز كرد...- واي چه جنتلمن برادر ....خدا از جوني كمت نكنه ....انشالله هر شب خواب حورياي بهشتي رو ببينيخواب چرا خواهر ..الان داريم زنده اشو مي بينيم ....- مواظب باش پخش زنده است برادر..... مي ترسم شبكه برفكي بشه ...نه خواهر حالا حالا ها برفكي نميشه- از ما گفتن بود برادر ...من نشستم و اون درو بست دوتا شون به خيال اينكه بزم امشبشون جور شده ....ذوق مرگ شده بودن(اخه جوجه فكليا هنوز نفهميديد ...
رمان عشق وآتش قسمت اول
پشت فرمون ماشين نشسته و منتظر علامتم ....اين اولين بارم نيست پس از اضطراب خبري نيست...فقط كمي كلافه ام.... اونم به خاطر زياد منتظر موندن ...اهنگ يساري داره مي خونه منم همراه آهنگ با انگشت دستام رو فرمون ضرب ميام ......از صداش خسته مي شم مي زنم اهنگ بعدي..... عباس قادري .....ايينه ماشينو به طرف خودم بر مي گردونم در حالي كه ادامسي رو تو دهنم مي چرخونم دستي به چتري جلوي موهام مي كشم ..........و زير كلاه مشكي كه سرم كردم مخفيشون مي كنمبه روبه رو خيره ميشم اكبر هنوز علامت نداده ...چشمم به شلوار كتون كرم رنگم مي خوره .... تازه ديروز گرفتمش ..تو داشبورد رو زير رو مي كنم...... جز چندتا قبض جريمه و كاغذ مچاله شده دور ساندويچ چيزي ديگه اي توش نيست...صداي سوت اكبرو مي شنوم ....سرمو بالا ميارم ...بلاخره علامت داد ...جلدي از ماشين پياده مي شم ...كلاه كاپشنو مي كشم رو سرم و صورتمو كلاملا مي پوشونم...دستامو مي كنم تو جيبم و با عجله از خيابون رد مي شم ...سر صبحه رفت و امد زيادي نيست ...قد متوسط.... هيكلي لاغر ....و به همراه لباسي كه پوشيدم باعث مي شه كمتر كسي شك كنه كه من يك دخترم ...به محل مورد نظر دارم نزديك مي شم...با ارامش ادامسمو تو دهنم مي چرخونم و مي ندازم لاي دندونام و فكمو تكون مي دم ... دستمو مي كشم زير بينيم......دارم به طرف نزديك مي شم...اغاز نقشه است ...مثل هميشه ....برام يه تفريح شده ...- .آي قربونت ...بيا .....بيا نزديكتر مي خوام اون لبخند كذايتو از لبات براي هميشه پاك كنم ...اي جان يكم ديگه بيا جلوتردست مي كنم تو جيبم ....تو دستم مي گيرمش تا وقتي نزديك شد از جيبم درش بيارم ...دو قدم ديگه ....سريع از جيبم درش ميارم و مي زنم به پهلوش و از كنارش رد مي شم ...تعادلشو از دست داد ...نفسش بند امده ...حقم داره با اين شوك الكتريكي فيل هم از پا در مياد تو كه مورچه اي فدات ...افتاد رو زمين ...جمشيد منتظره ....صداي سوت دوم ..يعني كسي نيست ...با دو بر مي گردم عقب بيچاره از حال رفته ..محكم با دستش دسته كيفو گرفته ....يه لگد مي كوبم به پهلوش كه به خودش مي پيچه و دستش شل مي شه ..كيفو از دستش مي كشم ....به طرف جمشيد مي دوم ...كه صداش در مياداي دزد ..بگيرينش ...دزد ...زندگيمو برد ...دزد ...چند نفر متوجه شدن... به طرف من مي دون ....مي خوام از خيابون رد بشم كه يه ماشين از جلوم رد مي شه .- اي بخشكي شانس ...جمشيد دور مي زنه ....مجبورم از يه كوچه ديگه در برم ...... كيف تو بغلم ...يه نفس مي دوم .بگيرينش داره از اون ور در ميره وارد يه خيابون ديگه مي شم....هنوز دنبالمن ....ناكس چه مي دوه..... بگيرينش الان درميرهچند نفر ديگه هم اضافه شدن ...يه خيابون ديگه... ماشينا پشت چراغ قرمز وايستادن ..به عقب نگاه مي كنم حالا 5 -6 نفري شدن ...به ماشينا مي رسم ...
لیست کا مل وسایل نوزاد
دانلود لیست وسایل نوزاد لیست کا مل وسایل نوزاد سرويس لباس 19،12،10،5 تيكه لوسيون جغجغه سرويس لباسهاي تيكهاي صابون روروك بلوز ركابي وازلين كالسكه 4چرخ ، 6 چرخ ، 8 چرخ بلوز آستين كوتاه و آستين بلند پودر كالسكه مدل (119 سوپر) بلوز زير دكمهدار بلند صابون كهنهشوي بچه تخت و گهواره ميلاد بلوز زير دكمهدار كوتاه پودر صابون تخت وگهواره (خيمهاي) شلور گوشپاك كن تخت وگهواره سحر شورت عينكي پوشك كامل تخت و گهوراه دوكاره 110 بلوز مانتو انواع پوشك كامل خارجي كن بيبي ـ مولفيكس ـ بيبي كو ـ ال ببك و ... قنداق و بند پوشك معمولي تخت وگهواره چوبي روسري شماره 1 و 2 نواربالدار تخت چوبي كلاه نرم ...