قالب بلاگفا دوستی
دوستی
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!پرسیدند : چه می کنی ؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم !گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد! گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟ پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد! دوستی نه در ازدحام روز گم می شود نه در سکوت شب ، اگر گم شد هرچه هست دوستی نیست...
شماره دختر و پسر
سلام من میخوام شماره دختر و پسر برا شما بزارم شماهم برا من هم نظر بذارین اینم از شماره: . . . . . . . . . . . . رضا:۰۹۳۰۴۴۵۹۹۷۹ مهسا:۰۹۱۶۵۱۳۲۴۸۲ نرگس:۰۹۱۶۷۸۰۲۹۹۶ هنوزم میک سری شماره براتون گذاشتم با مشخصاتشون ارمغان ۲۲ ساله از تهران ۰۹۳۸۱۰۱۳۸۷۶ بهار ۱۴ ساله از اصفهان ۰۹۳۸۴۰۴۵۴۳۸ نیلوفر ۲۱ ساله از اصفهان ۰۹۳۹۶۱۷۲۴۶۸ مینا۱۷ ساله از رشت ۰۹۳۸۰۳۶۶۱۷۰ ندا ۱۹ ساله از کرمانشاه ۰۹۳۳۱۵۷۴۴۶۸ مریم ۱۸ ساله از قارس ۰۹۳۰۱۲۷۸۴۶۲ یلدا ۲۰ ساله از تهران ۰۹۳۹۷۳۴۹۲۲۱ نازی ۱۷ ساله از بوشهر ۰۳۹۷۲۰۸۳۱۴۸ زهرا ۲۷ ساله از مشهد ۰۹۳۰۶۹۳۷۱۱۹ سیما ۲۹ ساله از قزوین ۰۹۳۹۷۲۸۹۵۴۰ محمد ۱۶ ساله از اصفهان ۰۹۳۹۰۷۴۸۱۱۹ علیرضا ۱۸ ساله از برخوار ۰۹۳۸۱۳۶۸۴۸۷ مسیح ۲۰ ساله از آذربایجان شرقی ۰۹۱۴۵۷۰۹۰۰۷ آرمین ۱۶ ساله از اصفهان ۰۹۳۹۷۲۹۹۸۷۰ نیما ۱۲ ساله از اصفهان ۰۹۳۰۶۱۳۸۴۴۵ بینندگان محترم این سایت فقط برای دوستیابی می باشد لطفا برای دیگران مزاحمت ایجاد نکنید با تشکر.... یزارم اگه نظر بدین
اس ام اس های عاشقانه
اس ام اس عاشقانه جدید In B o o o o o o o o O o o o o o S Male toe * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * |""""""""""|_:!""-., "@@"""""" ""@"" ده تن آجر فدای زیر بنای وجودت * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * در10روز9سوال ازتوکردم8روزفکرکردی وطی7روزبه6تاازآنها5جواب دادی،4بارتورابه 3پارک دعوت کردم،2بارخواهش کردم تا یک بار گفتی: I LOVE YOU * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * قلب من با قلب توخورده گره نكنه نازكنی باز كنی این دوگره * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * واسه اینکه یه گل بخنده حتمأباید ابری گریه کنه،ابرتم گلم،همیشه بخند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ماکه به دل عشق تو را کاشتیم،ماکه به سرشوق تو پنداشتیم،بود اگرصحبت دوست داشتن،بیشتر ازهر که تو را دوست داشتیم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * شمع این مساله را بر همه روشن كرد/ كه تواند همه شب گریه بی شیون كرد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دارم به دل صحبت یاران رفته را/ یاری كن ای اجل كه به یاران رسانیم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض/ پادشاهی كامران بود از گدایان عار داشت . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ای وای بر اسیری كز یاد رفته باشد/ در دام مانده مرغی صیاد رفته باشد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دوری پایان دوستی نیست لطیف ترین غم دنیاست. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف،این زمان یوسف من نیز به من باز رسان متن های بسیار زیبا و عاشقانه و غمگین برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را برای بار دوم برایت باز گوید. چرا مرا شکستی ؟چرا؟ اشعاری برایت سرودم که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟ چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم چرا این چنین کردی با من ؟چرا؟ زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم. خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم. چرا این چنین شد/؟چرا؟ من که بودم؟ که هستم به کجا دارم می روم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * میخواهی بروی؟ خب برو... انتظار مرا وحشتی نیست شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود برو... برای چه ایستاده ایی؟ به جان سپردن كدامین احساس لبخند میزنی؟ برو.. تردید نكن نفس های آخر است نترس برو... احساسم اگر نمیرد ..بی شك ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست برو... یك احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود پس راحت برو مسافری در راه انتظارت را میكشد طفلك چه میداند كه روحش سلاخی خواهد شد برو... فقط برو..... * * * * * ...
کفرنامه دکتر علی شریعتی
خدایا کفر نمیگویم،پریشانم،چه میخواهی تو از جانم؟!مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.خداوندا!اگر روزی ز عرش خود به زیر آییلباس فقر پوشیغرورت را برای تکه نانیبه زیر پای نامردان بیاندازیو شب آهسته و خستهتهی دست و زبان بستهبه سوی خانه باز آییزمین و آسمان را کفر میگویینمیگویی؟!خداوندا!اگر در روز گرما خیز تابستانتنت بر سایهی دیوار بگشاییلبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاریو قدری آن طرفترعمارتهای مرمرین بینیو اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشدزمین و آسمان را کفر میگویینمیگویی؟!خداوندا!اگر روزی بشر گردیز حال بندگانت با خبر گردیپشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.خداوندا تو مسئولی.خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندندر این دنیا چه دشوار است،چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است . . .