فلک شدن
خاطره ی فلک شدن توسط خانم معلم
سلام . من پیمان شیرازی هستم و 24 سال سن دارم . در حال حاضر دانشجوی رشته ی پزشکی دانشگاه شیراز هستم . مدتی هست که با این وبلاگ اشنا شدم و تصمیم گرفتم که خاطرات فلک شدنم رو در اختیارتون قرار بدم .. مدرسه ای که من تو ابتدایی توش درس می خوندم از انواع تنبیهات بدنی استفاده می شد .. اما تنها تنبیهی که من تا 5 ابتدایی ازش چیزی ندیده و نشنیده بودم چوب و فلک بود .. من بار ها توسط معلم و ناظم و مدیر کف دستی خورده بودم و گاهی اوقات هم سیلی می خوردم اما فلک نمی شدم .. مدیر سر صف چندین بار بچه های تنبل رو به فلک کردن تهدید می کرد اما از چوب و فلک استفاده نمی کرد . سال 5 ابتدایی که بودم یک خانم معلمی داشتیم به نام خانم فیروزه ای که روی تنبیه کردن ما خیلی حساس بود و ما همیشه ازش کف دستی می خوردیم .. یک روز خانم معلم برای اخر هفته خیلی خیلی زیاد مشق داده بود .. من با خودم گفتم : خوب .. اصلا ارزش نداره که من اخر هفته ام رو خراب کنم .. به جای مشق نوشتن می رم تفریح می کنم و بازی می کنم .. نهایتا خانم معلم 10 تا ترکه می زنه کف دستم .. می تونم 10 تا رو تحمل کنم .. پس تصمیم گرفتم که مشق ننویسم .. یعنی یه جورایی کف دستی خوردن برام عادی شده بود .. به خاطر همین مشقام رو ننوشتم و شنبه با خیال نسبتا راحتی رفتم مدرسه .. بقیه ی بچه ها با هر زحمتی شده اون همه مشق رو نوشته بودند .. اما من ننوشته بودم .. خانم معلم اومد سر کلاس .. از قیافه اش میشد فهمید که اصلا حالش خوب نبود و عصبانی بود و این کمی من رو نگران کرد .. به ترتیب از میز اول مشق بچه ها رو میدید .. چند نفر که بد خط نوشته بودن کف دستی خوردن تا این که به نیمکت من رسید .. گفت مشقات کو ؟ گفتم خانوم یادمون رفت بنویسیم .. خانم گفت : چه طور این همه دانش اموز یادشون نرفته . تو چطور یادت رفته ؟؟ گفتم ببخشید . دیگه تکرار نمیشه .. کف دست راستم رو گرفتم سمتش و اماده ی کف دستی خوردن شدم .. خانم معلم ترکه رو برد بالا که بزنه کف دستم که نمی دونم چی شد نظرش عوض شد !! گفت : نه .. کف دستی فایده ای نداره .. می دونم چی کارت کنم .. یالا برو پای تخته .. من هم رفتم پای تخته .. خانوم معلم گفت : کفش و جورابت رو در بیار .. من نمی دونستم می خواد باهام چی کار کنه .. فکر می کردم می خواد بگه دو دست و یک پا بالا وایسم !! و از سرنوشت دردناکم خبر نداشتم .. خانوم معلم رفت بیرون از کلاس و چند دقیقه بعد اومد .. یه چوب بلند که به دو سرش طناب وصل شده بود همراهش بود .. به من گفت بخواب زمین و پاهات رو بالا بگیر .. من از همه جا بی خبر هم هر چی خانوم معلم می گفت انجام می دادم .. خانم معلم پاهای برهنه ی من رو گذاشت تو فلک و به دو تا از بچه ها گفت که سر فلک رو بالا بگیرن .. بعد اون طناب رو پیچوند دور ...
چوب و فلک چیست ؟؟
سلام . شاید خیلی از کودکان و یا نوجوانان امروزی ندانند که چوب و فلک چیست ؟ و شاید برایشان سوال پیش امده که کاربرد ان چه بوده و چه زمانی استفاده می شده و خیلی از سوال های دیگر .. در ابتدا قصد دارم به معرفی چوب و فلک این ابزار تربیتی مهم ( ! ) بپردازم .. چوب و فلک وسیله است ( بود ! ) برای تنبیه دانش اموزان . فلک چوبی بود به طول حدودی 1 متر تا 1.5 متر و بعضا حتی 2 متر که دو سر ان سوراخ هایی تعبیه شده بودند که طنابی از این سوراخ ها رد شده بود . هنگامی که یک دانش اموز محکوم به چوب و فلک شدن می شد ابتدا باید کفش و جوراب خود را در میاورد . در غیر این صورت به اجبار کفش و جوراب او را در می اواردند . سپس باید روی زمین به پشت دراز می کشید . ( شخص فلک شونده که همان دانش اموز باشد را مفلوک و شخص فلک کننده را که معمولا معلم یا ناظم یا مدیر و حتی گاهی اوقات مبصر کلاس بود فالک می گویند . ) . سپس فالک , پاهای برهنه ی دانش اموز خطاکار را داخل فلک می گذاشت . به طوری که پاهای دانش اموز را از طناب رد می کردند و سپس با پیچاندن و چرخاندن چوب فلک , طناب فلک دور پای دانش اموز محکم می شد و از تکان دادن پاها موقع فلک شدن جلوگیری می کرد . بعد دو نفر که گاهی اوقات معلم یا ناطم یا مدیر و اکثر اوقات دو دانش اموز دیگر بودند دو سر فلک را می گرفتند و تا حدی بالا می اوردند . به طوری که کف پاهای برهنه ی مفلوک به سمت فالک باشد . مقدار بالا اوردن چوب فلک بستگی داشت به قد دانش اموز . برای مفلوک های بزرگ تر و بلند قد تر فلک را بالا تر می گرفتند . حدودا فلک را یک متر و گاهای اوقات بیش تر از سطح زمین بالا می گرفتند . حال همه چیز اماده ی اغاز مرحله ی اصلی چوب فلک هست ! پاهای دانش اموز بیچاره کاملا در فلک قرار داشتند و هیچ کاری هم از او بر نمی امد . سپس فالک اصلی ( معلم یا ناظم یا مدیر یا فراش یا مبصر کلاس ) با یکی از این وسیله ها به کف پاهای دانش اموز می زد . ( با شلنگ گاز یا اب , با ترکه ی انار یا گردو , با خط کش چوبی یا فلزی , با کمربند چرمی زخیم یا نازک و باریک که بیش تر به شلاق شبیه بود .) . درد کمربند چرمی زخیم از همه ی این وسایل تنبیه بیش تر بود و خط کش چوبی کم ترین درد را داشت .. تعداد ضرباتی هم که به کف پاها زده می شد بستگی داشت به خطای دانش اموز .. تعداد ضربات حداقل 30 ضربه و حداکثر 100 ضربه بود . فالک با بی رحمی تمام به کف پاهای برهنه و در بند دانش اموز می زد و یک نفر هم ضربات را می شمرد . گاهی اوقات که ناظم یا معلم از دست دانش اموز خیلی عصبانی بود بدون توجه به این که چند ضربه به کف پاها می زند فلک می کرد .. تا هنگامی که خسته شود یا تا زمانی که کف پاها به اندازه ی مطلوب ورم کند و زخمی شود ...
فلک تنبیه رایج وعواقب وتاثیرانش
@@@@@@@@ فلک (تنبیه رایج) از رایج ترین تنبیهات عراقی ها فک کردن بود. این آلت تنبیه را چوبی به طول یک متر که به دو سر آن طنابی بسته شده بود تشکیل می داد. نحوه تنبیه بوسیله فلک :فرد را وادار به درازکشیدن برپشت نموده فرد مور تنبیه قرار گرفته علاوه برکفشها جورابهایش راباید در میآوردوپاهایش را تا مچ بین طناب وچوب فلک قرارمیداد،دراین وضعیت سربازان عراقی چوب فلک را چند بار می پیچاندند تا پاها ی فرد محکم وکامل بین چوب وطناب قرار بگیردکه این کار موجب وارد شدن فشار بیش ازحد برساق وپشت پا می شد واگرکسی زمان زیادی را درحال فلک شدن بود چوب فلک وطناب پاهارا زخم می کرد. بدلیل بالا بودن پاها شلوار بچه ها معمولا تا ساق پائین می آمد که همین امر موجب زخمی شدن ساق پاهانیز می گشت. عواقب وتاثیرات فلک شدن : ورم کردن پاها بعدازضربات اولیه که معولا با شدت وحدت بیشتری نواخته می شدو پوکیدن پوست پا وجاری شدن خون- متورم شدن کف پاها،فلک شدن بلافاصله تاثیرات منفی برکلیه ها می گذارد ویکی از راهای پیشگیری این آسیب قدم زدن بودکه در این وضعیت کاری سخت وطاقت فرسا می باشدزیرا هرگاه قدم برزمین گذاشته می شد انگار که کف پایت را بر روی صدها سوزن قرار داده ای وناچارا ناخواسته پایت را بسرعت از زمین برداشته، قدم دیگر را که بر زمین می گذاشتی همین احساس تکرار می شدوراه رفتن دشوار بود بسیار اتفاق افتاد که بچه ها نماز بعد از فلک را باجبار نشسته اقامه کنند « مرتضی،خ» دانش آموزسال سوم هنرستان بود که اسیرشده بود.پای راست این نوجوان تا قوزک قطع بود. یادم نمی رود دریکی از روزهایی که ایشان فلک شده بود لنگ کفش بدست« لی لی» کنان از انبار بیرون آمد به اولین ستونی که رسید نشست ودستانش را برروی زانوانش گذاشت و از شدت دردسرخود را برروی دستانش قرارداد. معتقدم اگر این عزیزگریه کرده بهترین عمل راانجام داده بود. معمولا برای ضربه زدن از کابل هایی در سایزهای مختلف استفاده می کردند. بهنگام خروج از اتاقک محل تنبیه سرعت عمل حرف اول را میزد چونکه می بایست کفشها وجورابهایت را بر می داشتی وکلون درب رابرای خروج می کشیدی دراین فاصله ی زمانی ضربات مشت ولگد،کابل بود که بر سروصورت بچه ها وارد میشد راوی گفت:یکبار هنگام فلک شدن موقع درازکشیدن باسنم داخل طشت پلاستیکی موجود در انبارقرار گرفت وبه همان حال شروع به ضربه زدن به پاهایم نمودند که با هر حرکت من طشت بسرعت ازاین طرف به آنطرف می رفت ، همین امر موجب وارد شدن درد و فشار زیادی ...
فلک کردن تنبیه رایج عراقی ها
بسیار اتفاق افتاد که بچه ها نماز بعد از فلک را باجبار نشسته اقامه کنند « مرتضی،خ» دانش آموزسال سوم هنرستان بود که اسیرشده بود.پای راست این نوجوان تا قوزک قطع بود. یادم نمی رود دریکی از روزهایی که ایشان فلک شده بود لنگ کفش بدست« لی لی» کنان از انبار بیرون آمد به اولین ستونی که رسید نشست ودستانش را برروی زانوانش گذاشت و از شدت دردسرخود را برروی دستانش قرارداد. معتقدم اگر این عزیزگریه کرده بهترین عمل راانجام داده بود. معمولا برای ضربه زدن از کابل هایی در سایزهای مختلف استفاده می کردند. بهنگام خروج از اتاقک محل تنبیه سرعت عمل حرف اول را میزد چونکه می بایست کفشها وجورابهایت را بر می داشتی وکلون درب رابرای خروج می کشیدی دراین فاصله ی زمانی ضربات مشت ولگد ُکابل بود که بر سروضورت بچه ها فرود میآمد. راوی می گفت:یکبار هنگام فلک شدن موقع درازکشیدن باسنم داخل طشت پلاستیکی موجود در انبارقرار گرفت و عراقی هادرهمان وضعیت شروع به ضربه زدن به کف پاهایم نمودند که با هر حرکت من طشت بسرعت ازاین طرف به آنطرف می رفت ، همین امر موجب وارد شدن درد و فشار زیادی بر پا هایم می شد. موقع خروج کلون درب راکه می خواستم بسمت چپ بکشم کلون از جا درآمد حالا خر بیار وباقلا بار کن چند دقیقه ای را که مشغول جا گذاری کلون بودم نیزکتک مفصلی خوردم. http://tahha.blogfa.com/
خاطره .....
سلام دوباره..این خاطره ای که می خونید خاطره ی یکی از همکاران خانم ما هست .. .... سلام به همه .. من 30 سال معلم 5 ابتدایی مدارس پسرانه بودم .. الان 60 سال دارم .. کنترل کردن کلاسی که توش پر از پسربچه ی شیطون بود برای من خیلی سخت بود .. سال های اوایل تدریسم یکی از همکاران روش تنبیه چوب و فلک رو بهم پیشنهاد داد و من هم قبول کردم .. یک چوب و فلک از نجاری گرفتم و اومدم سر کلاس و رو به بچه ها گفتم هر کی درس نخونه فلک میشه .. بعد از چند نفر از بچه ها درس پرسیدم .. از 5 نفر 2 نفر درس نخونده بودند .. من کفش و جوراب های یکی از اون دو نفر رو در اواردم و خوابوندمش رو زمین .. بعد بساط چوب و فلک رو حاضر کردم و پاهای برهنه ی اون پسربچه رو گذاشتم تو فلک و تا جایی که تونستم طناب فلک رو دور مچ پاهاش محکم کردم .. بعد دو تا از بچه ها رو صدا زدم تا سر فلک رو بالا بگیرن .. کف پاهای برهنه ی اون دانش اموز رو به من و بقیه ی بچه های کلاس بود و پاهاش کاملا در اختیار من بودن .. بعد رفتم و یک ترکه ی بلند البالو اواردم و شروع کردم به زدن به کف پاهای اون دانش اموز .. من عادت نداشتم واسه فلک کردن تعداد ضربات تعیین کنم .. اونقدری به کف پاهاشون می زدم تا حسابی درد بکشن .. و شدت ضربات هم ستگی داشت به کار بدی که انجام دادن .. اون قدر به کف پاهای اون دانش اموز ترکه زدم که خسته شدم ..موقع فلک شدن اون دانش اموز همش اه و ناله می کرد و می گفت غلط کردم .. ببخشید .. دیگه تکرار نمیشه .. ایییییی .. کف پاهام سوخت .. ببخشید خانم .. و موقع فلک شدن کف پاهاش رو تکون می داد که البته تاثیری نداشت چون پاهاش کاملا تو فلک بودن و در دسترس من بودن .. بعد از فلک کردن اون دانش اموز سراغ نفر بعدی رفتم و اون رو هم حسابی فلک کردم تا یاد بگیرن که درساشون رو بخونن .. من تو اون دوران تقریبا هر روز 4 نفر رو فلک می کردم .. دوست دارم با دانش اموزانی که فلکشون می کردم حرف بزنم و نظرشون رو بدونم .. من تو کرج درس می دادم .. هر کی توسط من فلک شده تو قسمت نظرات نظر بده و ای میلش رو هم بده .. فامیلی من خانم شیرزادی هست .... ممنون از همه ی شما دوستان ..........
اولین خاطره من از فلک کردن ...
با سلام خدمت همه ی شما دوستان .. تا کنون چند خاطره از فلک شدنم خواندید . حالا یک خاطره از فلک کردن .. من تو 18 سالگی وارد دانشگاه شدم و ررشته ی ادبیات فارسی رو برای ادامه ی تحصیل انتخاب کردم ... بعد از گرفتن مدرک لیسانس به دلیل این که توی یکی از مدرسه ها کمبود ناظم داشتند من رو به عنوان ناظم انتخاب کردند .. وقتی به عنوان ناظم مدرسه دوره ی راهنمایی انتخاب شدم 26 سالم بود و یکی از جوان ترین ناظم های مدارس بودم .. سال 1359 بود و اوج دوران چوب و فلک در مدرسه ... روز قبل از باز گشایی مدارس مدیر یک جلسه گذاشته بود . من نمی دونستم راجع به چی هستش . وقتی وارد جلسه شدم و مدیر هم اومد شروع کرد به صحبت کردن و بعد از خوشامد گویی گفت : تو این جلسه ای که گذاشتم می خوام راجع به چوب و فلک و ضرورت استفاده از اون تو مدرسه بگم .. با شنیدم اسم چوب و فلک تمام خاطرات بچگیم زنده شد .. مدیر گفت : بچه ها تو این سن خیلی شر و شیطون هستن و روش تعلیم و تربیت تو این مدرسه بر مبنای چوب و فلک هست . از اون جایی که درس بچه ها از هر چیزی مهم تره این درست نیست که وقت ارزشمند کلاس برای فلک کردن پاهای بچه ها تلف بشه .. به همین دلیل امسال تصمیم گرفتم که چوب و فلک کردن دانش اموز ها رو به ناظم های مدرسه بسپرم . هر دانش اموزی که مشق ننوشته بود یا درس بلد نبود یا هر خطای دیگه ای انجام داد توسط معلم ها به دفتر ناظم فرستاده می شن تا اونجا فلک بشن و معلم به ادامه ی درس دادنش بپردازه .. ناظم ها در شدت فلک کردن دانش اموز ها کاملا ازاد هستن اما بهتره که طبق قوانین مدرسه که روی این برگه نوشته شده اون ها رو فلک کنن .. برگه رو گرفتم و خوندم .. توش نوشته شده بود : قوانین چوب و فلک مدرسه . 1- دیر اومدن و تاخیر داشتن تا 5 دقیقه : 30 ضربه .. 2- تاخیر بیش تر از 5 دقیقه : 50 ضربه .. 3-ننوشتن یا به همراه داشتن تکالیف : 50 ضربه .. 4-به همراه نداشتن لوازمی که معلم می گوید به همراه بیاورید مانند : کیف و کتاب و مداد و ... 40 ضربه .. 5-بلد نبودن درس : 60 ضربه ... بلند بودن و نامرتب بودن ناخن های پا : 30 ضربه .. 6- بلند بودن و نامرتب بودن ناخن های دست : 30 ضربه .. 7- بد بو بودن پاها و کثیف بودن کف پا : 30 ضربه .. 8-گرفتن نمره ی زیر 10 در هر درسی : 100 ضربه ( سر صف ) .. 9-دعوا کردن با دانش آموزان : 80 ضربه ( سر صف ) .. 10 – شیطنت های متفرقه ( از جمله گوش ندادن به حرف معلم و دعوا گرفتن با معلم ) : 100 ضربه ( سر صف ) .. من با خوندن این برگه فهمیدم که تو این مدرسه سرم خیلی شلوغه و باید کلی از دانش اموز ها رو فلک بکنم .. اون روز گذشت و فردا رفتم مدرسه .. مدیر ازم پرسید : دوست داری با چی فلک کنی ؟ شلنگ یا کمربند یا ترکه یا خط کش ؟؟ گفتم : سر صف با کمربند فلک ...
فلک شدن نعمت به دست قیس از زبان علیرحیمی
سید محسن حیدری پرسید : نعمت برای چی تو آسایشگاه ما فلک شد ؟رضا علیرحیمی گفت : نعمت با یعقوب (مسئول آسایشگاه10 بند3 اردوگاه تکریت11) درگیر شد جروبحث کرده بودند یعقوب نامرد ! رفت یه چیزی به این ( به قیس نگهبان عراقی ) گفت ؛ دقیقاً یادم نیست که چی گفته ! اما باعث شد که یه چیزی حدود60 تا کابل به کف پای نعمت دهقانیان بزنند.الان هم نمی تونه راه بره ، بعداز اون ماجرا بود که دیگه حوله به پاهاش می پیچید . حالا حاج علی(خطاب به علی قربانپور) توفکرشو بکن تو زمستون نعمت پاشو رو زمین میذاشت دقیقاً زمانی که همه دنبال جوراب می گشتند این پاشولخت می کرد توی اون هوای سرد روسنگ میذاشت روسیمان های کف آسایشگاه و الان هم رو سرامیک خونه میذاره !! اگه غیر این می بود واقعاً نمی تونست تحمل کنه ازپا درد میمرد . راوی آقای مهندس رضا علیرحمی از آزادگان اردوگاه تکریت11
^^ كودكي ها ^^
حکمِ جریمه، نمازِنیمه<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> گالشِ نم دار، چترِکجاوهلقمه ی ناشتا ، مونده ی دیشب ، لذتِ نذری ، ماهِ مبارک آخ که چه روزگاری بود ، گذشته های کودکیترس فلک شدن واسه، خنده های قایمکیگوله ی برفی، جمعه ی تب دار، ولو توکوچه، موشک کاغذینبشِ سرپیچ، ماتِ خیابون، وایستاده هرروز، لباس قرمزیبره های بریده سر، کنارِجویِ آبِ شاه، تعذیه های دیدنی، ترگریه هایِ گاه گاهآخ که چه روزگاری بود، گذشته های کودکیترس فلک شدن واسه، خنده های قایمکیسکه ی براق ، ماهیِ مرده ، گردویِ پوچِ تلخِ دمِ عیدآبتنیِ من ، توحوضک سبز ، حرص وکلنجار ، با جدول ضربآخ که چه روزگاری بو د، گذشته های کودکیترس فلک شدن واسه ، خنده های قایمکیاذونِ مغرب ، نوای قرآن ، کوچه ی تاریک ، وحشت هرآننحثیِ سیزده ، مشغول بازی ایوون خالی ، ترانه سازیگودِ سیاهِ حمومِ بازار ناله ی جارو تو محل ، صبح ساعت چهارآخ که چه روزگاری بود ، گذشته های کودکی ترس فلک شدن واسه ، خنده های قایمکی
چرا قرآن به زبان عربي نازل شده است؟
چرا قرآن به زبان عربي نازل شده است؟ مدتي پيش يکي از دوستان در نظرات خود پرسيده بود: "دليل عربي نازل شدن قرآن چيست؟" و تقريبا آن را به نوعي ضعف براي اسلام و قرآن مي دانست. در اين پست سعي خواهيم کرد در حد توان به آن پاسخ دهيم. و نشان خواهيم داد که اين مسئله بسيار حکيمانه بوده و تاکيد بر اعجاز قرآن است. بسم الله الرحمن الرحيم مقدمه: خداوند رحمن مي خواست که بندگانش از خير و سعادت محروم نباشند، به همين علت اراده فرمود تا آنها را با آموزه ها و تعاليم راهگشايش به سعادت مطلوبشان هدايت کند. براي اين لازم بود تا بين دو عالم کاملا متفاوت يعني عالم ملکوت که جايگاه حقائق بدون لفظ است و عالم ملک يا همان ناسوت که جايگاه ماده و محسوسات است ارتباط برقرار شود. پس چاره اي جز اين نبود که اين حقايق به لفظ تبديل گردد تا براي همگان قابل فهم گردد. به همين منظور قرآن کتاب هدايت بشر به عربي نازل شد. اما حقيقتا اين سوال باقي است که چرا به زبان عربي نازل شده است. در پاسخ مي توان به چند نکته اشاره نمود: 1. اين سؤال که چرا قرآن عربي است را مي توان با يک سؤال عميقتر و ريشه اي تر نيز پرسيد و آن اينکه "مگر اسلام داعيه جهاني بودن ندارد. آيا اينکه به زبان عربي نازل شده است با اين ادعا در تناقض نيست؟" اينکه اسلام جهاني است به اين معني است که حقايق و معارفي که انسان را به آنها دعوت نموده است جهاني است.از آنجا که ما يک زبان مشترک بين تمام انسانها نداريم بايد اين مفاهيم در لباس يکي از زبانهاي زنده نازل مي شد و اگر قرآن به هر زبان ديگري غير از عربي نازل مي شد باز هم جاي اين سوال وجود داشت که چرا به آن زبان نازل شده است. درست است که اسلام داعيه جهاني بودن دارد اما اين به اين معني نيست که در همان ابتدای امر اسلام، خود را به تمام دنيا عرضه مي کند. بلکه رسالت پيامبر در چند مرحله انجام شده است. ابتدا خانواده و سپس اقوام و بعد اهالي مکه و شبه جزيره عربستان و بعد از طي شدن اين مراحل پيامبر اقدام به فرستادن نامه هايي به ساير ممالک و امپراطوريها از جمله ايران و روم نمود. چون در ابتدای امر مخاطبان قرآن عربها بوده اند و به دور از حکمت است که کتاب و پيامبر مبعوث شده براي آنها به زباني غير از زبان آنها سخن بگويد. اما اين سوال همچنان باقي است که چرا پيامبر بين عربها مبعوث شده است آيا نمي شد پيامبر از اهل ايران باشد يا هر جايي غير از عربستان؟ 2. يکي از مستحباتي که امام جماعت بايد رعايت کند اين است که نماز را زياد طولاني نخواند. اين بدان دليل است که برخي افراد مثل افراد پير و ناتوان توانايي نماز طولاني را ندارند و او بايد خودش را با ناتوانترينها منطبق کند. يکي از ...