فروشگاه اینترنتی لوازم کمپینگ
چاقو شکاری
لوازم شکار لوازم ماهیگیری لوازم مسافرتی لوازم کمپینگ کوهنوردی وسایل شکار تفنگ چاقو شکاری قطب نمادار اندازه متوسط تفنگ لوازم شگفت انگیز لوازم شکار لوازم ماهیگیری لوازم مسافرتی قطب نمادار اندازه متوسط تفنگ بادی و تفنگ شکاری تپانچه و کلت و گامو و والتر دیانا و دیانا مدل و قمه شکاری و چوب ماهیگیری و لنسر و مگسک و کوهنورد و وسایل مورد نیاز و لوازم چاقو شکاری قطب نمادار ضروری و خرید لوازم و فروش لوازم و فروش وسایل و خرید وسایل فروشگاه و فروشگاه اینترنتی بهترین فروشگاه چاقو شکاری اندازه متوسط بهترین وسیله بهترین تفنگ شکار طبیعت فروشگاه کمپ و فروشگاه گجت کمپ چاقو شکاری وسیله دفاع شخصی لوازم کوهنوردی وسایل شکار لوازم کمپینگچاقو شکاری قطب نمادار+چاقو شکاری+خرید چاقو+چاقو+انواع چاقو+www.gajetcamp.in
چاقو شکاری
لوازم شکار لوازم ماهیگیری لوازم مسافرتی لوازم کمپینگ کوهنوردی وسایل شکار تفنگ چاقو یک تکه مارک دار cccpتفنگ لوازم شگفت انگیز لوازم شکار لوازم ماهیگیری لوازم مسافرتیچاقو یک تکه مارک دار cccpتفنگ بادی و تفنگ شکاری تپانچه چاقو یک تکه مارک دار cccpو کلت و گامو و والتر دیانا و دیانا مدل و قمه شکاری و چوب ماهیگیری و لنسر و مگسک و کوهنورد و وسایل مورد نیاز و لوازم ضروری و خرید لوازم و فروش لوازم و فروش وسایل و خرید وسایل فروشگاه چاقو یک تکه مارک دار cccpو فروشگاه اینترنتی بهترین فروشگاه بهترین وسیله بهترین تفنگ شکار طبیعت فروشگاه کمپ و فروشگاه گجت کمپ چاقو شکاری چاقو یک تکه مارک دار cccpوسیله دفاع شخصی لوازم کوهنوردی وسایل شکار لوازم کمپینگچاقو یک تکه مارک دار cccp.چاقوشکاری.خریدچاقو.چاقو.www.gajetcamp.in
دوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲
دوربین شکاری مونوکولار مناسب برای شکار و مسافرت و طبیعت گردیدوربین تک چشمی مونوکولار بهترین وسیله برای شکارچیان و شکار می باشد که با شفاویت ۳۲*۱۲ است و از کیفیت زوم بالایی برخوردار استدوربین مونوکولار داخل یک کیف برزنتی در برابر شکستگی محافظت میشود این دوربین تک چشمی را به تمامی مشتریان عزیزمان تضمین میکنیم سکه ۵۰ تومانی بیانگر سایز دوربین می باشد.لوازم شکار لوازم ماهیگیری لوازم مسافرتی لوازم کمپینگ کوهنوردی وسایل شکار تفنگ دوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲تفنگ لوازم شگفت انگیز لوازم شکار لوازم ماهیگیری لوازم مسافرتیدوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲تفنگ بادی و تفنگ شکاری تپانچه و کلت و گامو و والتر دیانا و دیانا مدل و قمه شکاری دوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲و چوب ماهیگیری و لنسر و مگسک و کوهنورد و وسایل مورد نیاز و لوازم ضروری و خرید لوازم و فروش لوازم و فروش وسایل و خرید وسایل دوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲فروشگاه و فروشگاه اینترنتی بهترین فروشگاه بهترین وسیله بهترین تفنگدوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲شکار طبیعتدوربین شکاری مونوکولار مناسب برای شکار و مسافرت و طبیعت گردیدوربین تک چشمی مونوکولار بهترین وسیله برای شکارچیان و شکار می باشد که با شفاویت ۳۲*۱۲ است و از کیفیت زوم بالایی برخوردار استدوربین مونوکولار داخل یک کیف برزنتی در برابر شکستگی محافظت میشود این دوربین تک چشمی را به تمامی مشتریان عزیزمان تضمین میکنیم سکه ۵۰ تومانی بیانگر سایز دوربین می باشد.لوازم شکار لوازم ماهیگیری لوازم مسافرتی لوازم کمپینگ کوهنوردی وسایل شکار تفنگ دوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲تفنگ لوازم شگفت انگیز لوازم شکار لوازم ماهیگیری لوازم مسافرتیدوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲تفنگ بادی و تفنگ شکاری تپانچه و کلت و گامو و والتر دیانا و دیانا مدل و قمه شکاری دوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲و چوب ماهیگیری و لنسر و مگسک و کوهنورد و وسایل مورد نیاز و لوازم ضروری و خرید لوازم و فروش لوازم و فروش وسایل و خرید وسایل دوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲فروشگاه و فروشگاه اینترنتی بهترین فروشگاه بهترین وسیله بهترین تفنگدوربین تک چشمی مونوکولار۳۲*۱۲شکار طبیعتدوربین شکاری مونوکولار مناسب برای شکار و مسافرت و طبیعت گردیدوربین تک چشمی مونوکولار بهترین وسیله برای شکارچیان و شکار می باشد که با شفاویت ۳۲*۱۲ است و از کیفیت زوم بالایی برخوردار استدوربین مونوکولار داخل یک کیف برزنتی در برابر شکستگی محافظت میشود این دوربین تک چشمی را به تمامی مشتریان عزیزمان تضمین میکنیم سکه ۵۰ تومانی بیانگر سایز دوربین می باشد.لوازم ...
همایش کویرنوری
تاریخ برگزاری همایش کویرنوری 26 لغایت 28 آبان ماه مصادف با عید سعید قربان میباشد مدارک ثبت نام : 1. تکمیل فرم ثبت نام 2. واریز مبلغ 300،000ریال به شماره حساب جام 2162141949 بانک ملت به نام گروه کوهنوردی مهر بیرجند 3. ارسال فیش واریزی و فرم ثبت نام به شماره فکس 2227195-0561 مهلت ثبت نام : تا پایان وقت اداری 20 آبان ماه 89 لازم به ذکر است به دلیل محدودیت در پذیرش متقاضیان ، اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام نموده اند. وسایل مورد نیاز برای شرکت کننده ها : 1. کیسه خواب 2. چادر 3. لباس و کفش مناسب 4. کلاه نقابدار و عینک آفتابی 5. قمقمه آب 6. لوازم شخصی تذکر: با توجه به پیش بینی وضعیت هوا ، چون دمای هوا در شب به صفر و پایین تر خواهد رسید . لذا همراه داشتن لباس گرم ، چادر و کیسه خواب مناسب ضروری می باشد . زمان پذیرش : روز سه شنبه 25 آبان 89 از ساعت 14 به بعد شروع مراسم : روز چهارشنبه 26 آبان 89 ساعت 8 صبح پایان مراسم : روز جمعه 28آبان پذیرایی از شرکت کننده ها از شروع ( روز چهارشنبه ) تا پایان مراسم به عهده برگزار کننده می باشد . آدرس سایت :www.deserttraveling.com تذکر :به مدارکی که بعد از تاریخ فوق الذکر دریافت شود ، ترتیب اثر داده نخواهد شد . جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09157564080 و یا با [email protected] تماس بگیرید.
هزار
هزار کرمان چهارشنبه ۹۰.۳.۴ با پرویز و محمد و فرزانه به سمت قم راه افتادیم. بسی خوشحال شدیم که فرزانه دیر اومد و یه بستنی مهمونمون کرد. چقدر دلم برا بچه ها تنگ شده بود.حمید٬ یاسر٬ علی کمالی٬ سمانه. هفته پیش تولد مهدی بود. بچه ها زحمت کشیده بودن براش یه پتو کادو آورده بودن ( سگ ملافه سگ پتو ). تا کرمان چیزی یادم نمیاد چون به شدت خوابیدم.کجا؟ زیر صندلی عقب ون .... فک کنین .... پنجشنبه ۹۰.۳.۵ آقای جاوید نیا که تو برنامه دونا باهاشون آشنا شده بودیم زحمت کشیدن این برنامه در خدمتشون بودیم چون تا حالا هزار نرفته بودیم. مسیر تقریبا پاکوب هست.صبحانه رو کنار جانپناه خوردیم. و مسیر رو ادامه دادیم. شیب نسبتا تند بود. نزدیکای قله که رسیدیم هوا بهم ریخت و صاعقه میزد.آقا جونمون که واجب تر بود.دیدیم پرنده ها هم دارن کوچ میکنن میرن یه ور دیگه.برگشتیم پایین. نهار رو کنار آبشار خوردیم و رفتیم خونه آقای جاویدنیا.کلی بازی کردیم و داور خیلی ناداوری کرد سر والیبال وکمک داور هم که هی فرت و فرت کارت یا همون کارد زرد و قرمز نشون میداد.یاسر و مهدی کیک گرفته بودن خوردیم و خوابیدیم جمعه ۹۰.۳.۶ صبح هم چه صبحانه ای.تخم مرغ تازه تولید شده توسط مرغ عزیز. کلی به آقای جاویدنیا زحمت دادیم. رفتیم یه شیرینی فروشی اگه بدونین چی کار کردیم.فکر کنم یارو تا حالا چنین مشتری هایی ندیده بود. نهار رو نایین یه رستوران کنار یه پمپ بنزین خوردیم. چه مرد مهربونی بود.کلا در رستوران رو به خاطر ما بست. ۱۱ شب رسیدیم قم. ۳ هم خونه بودیم. قراره یه دفعه دیگه بریم. اینجوری نمی شه. تو گلومون گیر کرد
آبشار لاتون - جنگل فندقلو
آبشار لاتون - جنگل فندقلو چهارشنبه ۸۹.۳.۱۲ تیم ۸۳ نفره ما ساعت ۱۰:۳۰ شب از کرج با دو دستگاه اتوبوس حرکت کرد. هشتگرد - آبیک - قزوین - خروجی رشت پنجشنبه ۸۹.۳.۱۳ لوشان - منجیل - رودبار - امامزاده هاشم - بعد از پلبیس راه خروجی پل بسمت آستارا و فومن - صومعه سرا - ۱۵ کیلومتری آستارا خروجی دست چپ بسمت لوندویل - کوته کومه و باش محله .قبل از اینکه راه بیفتیم " مامان روزت مبارک " - کوله های یک روزه رو به دوش انداختیم کوله های سنگین رو بر نیسان گذاشتیم و براه افتادیم. به هفت گروه تقسیم شدیم و همه با نظم و در یک ستون براه افتادیم. هوا گرم و شرجی زیاد بود. به کلبه نور محمد رسیدیم و صبحانه رو خوردیم ادامه مسیر دادیم تا آبشار. گرمی هوا باعث شد که بیشتر بچه ها تنی به آب بزنند بعد از کمی استراحت از سمت راست آبشار در یک شیب نسبتا زیاد براه افتادیم نهار رو کنار رودخانه خوردیم و بعد از ناهار در طول مسیر کلی توت فرنگی وحشی خوردیم و تا تاج عروس پیش رفتیم اینم یه دریاچه ابری.... قشنگه نه .... کم و بیش بچه ها خسته شده بودند. بالاخره به محل کمپینگ رسیدیم و کلی شاد شدیم. خیلی نگذشته بود که شادیمان چند برابر شد چرا که ماشین کوله ها هم رسید. چادرها برپا شد و شام و شب بخیر جمعه ۸۹.۲.۱۴ صبحانه و نرمش و حرکت بسمت فندقلو البته باز هم بی کوله. کوله ها رو نیسان برد و در طول مسیر ۲ بار اومد ماها رو هم برد فکر کنم فرشته ها از لا بلای این چمنها رد شدن. چون رد پاهاشون هست. شما هم میبینید ناهار و استراحت کنار رودخانه و کمی پیاده روی تا دشت بابونه ها و شام و کمی شادمانی و خواب انگاری اینجا برف اومده ولی برفش از بابونه است شنبه ۸۹.۲.۱۵ عجب صبحانه ای. سرپرست کولاک کرد. سر شیر محلی و عسل محلی و نان محلی . به به بستن کوله ها و رفتن کنار برکه و کمی آبتنی و سوار بر اتوبوس و حرکت بسمت شهرمون. از گردنه حیران برگشتیم. تو راه باز کلی شادمانی کردیم. توقف کوتاهی در رودبار داشتیم. ساعت ۱:۳۰ شب هم رسیدیم کرج بسیار سپاس از آقای طاهری عزیز سرپرست خوبمون که همیشه با لبخندش خستگی رو از تنمون بدر میکنه
گنبد کاووس، ننه اژدر و چهل ساعت بیداری - قسمت دوم
ساعات اضطراب ماشین مهناز بود.خدای من. شیشه راننده کاملن شکسته بود. شیشه جلو که خودتون دارید میبینین. معلوم بود که کمربند نبسته. علی آقا میگفت وقتی با ماشین حسین آقا رسیدن تصادف رو دیدن. تو ماشین دنبال وسایلشون گشتیم. مدرک شناسایی چیزی. مدارک هیچی نبود. فقط دفترچه بیمه یکیشون رو پیدا کردیم. در صندوق عقب باز نمیشد. بالاخره باز کردیم . کوله پشتی و هر چی وسایل بود برداشتیم. پلیس اومد. توضیحات خواست. چیز خاصی نمیدونستیم جز اسم بچه ها و حدس اینکه کی راننده بوده. سوار مینی بوس شدیم و راه افتادیم. آخه کجا بریم؟ کجا بردنشون؟ تیمی که همراهمون بود و چی کار کنیم؟ همه چی بهم ریخته بود. موبایل آنتن نمیداد. بالاخره تونستیم با حسین آقا تماس بگیریم. گفت بردنشون کلاله. ولی احتمالن مهناز رو اعزام کنن گنبد. چون حالش خوب نیست. احمد آقا زنگ زد به یکی از دوستاشون تو گنبد که بره بیمارستان گنبد. مهناز اعزام شد گنبد. تو راه خاطره صبح که با هم تو ماشین بودیم برام زنده شد. چقدر خندیدیم. مهناز مقاومت کن. خدایا طوریش نشه. حال خوشی نداشتیم. رسیدیم گنبد. من و نوید و احمدآقا و علی آقا رفتیم تو بیمارستان. بخش اورژانس. آمبولانس تازه رسیده بود. آقای منتظری بالای سر مهناز بود. گفت الان بالا آورده .... نـــــــــــــــــــه ... خدای من ... استفراغ اصلن علامت خوبی نیست ... باید بستری میشد. براش تشکیل پرونده دادیم و رفت برای سی تی اسکن.و بعدش هم رادیولوژی. مهدی با بچه ها رفتن خونه. وقتی بردنش اسکن من مشغول تشکیل پرونده بودم . وقتی اومد بیرون بهش گفتم : مهناز خوبی. گفت : آرزو چی شده؟ یه کم خیالم راحت شد وقتی صدامو تشخیص داد. بعد از رادیولوژی بردنش بخش اورژانس بستری شد. جواب اسکنش اومد. خدارو شکر آسیب مغزی نداشت. شکستگی هم نداشت. ولی پیشونیش و بینیش پاره شده بود. محسن و مریم رو هم آوردن گنبد. مریم بینیش شکسته بود و محسن لبش جر خورده بود. محسن وقتی وارد بیمارستان شد گیج و مبهوت بود. فقط میگفت مهناز چی شده. مریم هم همینطور. مریم رو به زور راضیش کردم که با بچه ها بره خونه. محسن اصرار داشت که باید مهناز و ببینه. هر چی میگفتم خوبه تو بخش بستریه قبول نمیکرد. وقتی بردمش رادیولوژی رفتیم تو بخش تا یه کم خیالش راحت بشه. خودش رو مقصر میدونست. حق هم داشت. ولی خدا رو شکر اتفاق بدتری نیوفتاد. دائم با مهدی در ارتباط بودیم و خبر میدادیم به بچه ها. اونا هم نگران بودن. برای محسن هم تشکیل پرونده دادم و بستری شد. کنارش بودم و باهاش حرف میزدم تا یه کم آروم شه. صحنه بعد تصادف رو برام تعریف کرد که خودش شیشه سمت راننده رو شکونده و اومده بیرون. خودش بچه ها رو از ماشین کشیده بیرون و ... شنیدنش ...
دو فیلم با یک بلیط ... ( قایق سواری در رودهای خروشان )
Rafting - 1 پنجشنبه ۹۲.۲.۱۹ ظهر با ۳ دستگاه خودرو سواری بسمت اصفهان راه افتادیم.شب رو قرار بود اصفهان باشیم و ابوالفضل از دوستای خوب اصفهانیم یه جایی رو ( مهد کودک ) برامون اوکی کرده بود. نزدیکای ساعت ۶بود که رسیدیم اصفهان. ماشین رو یه جایی اطراف میدون نقش جهان پارک کردیم و رفتیم یه قهوه خونه قدیمی تو بازار که در و دیوارش پر بود از کشکول و تسبیح و کاسه و چراغ نفتی و ... هر چیز قدیمی. جای همه تون خالی نشستیم گوش فیل با دوغ خوردیم و البته چایی. از من میشنوید حتمن این قهوه خونه رو برید. ( ببخشید که هیچ عکسی از قهوه خونه ندارم آخه رو دیوارش نوشته بود Don't Photo. با ابوالفضل تو میدون نقش جهان قرار گذاشتیم. ابوالفضل اومد و به سمت مهد کودک راه افتادیم. یه چند تا خیابون و اشتباه رفتیم و دست آخر یه مسیر طولانی رو دنده عقب رفتیم. با عرض پوزش٬چراغ قرمز رو هم دنده عقب رد کردیم. بالاخره رسیدیم به مهد کودک و یه شامی خوردیم و کیسه خوابها رو پهن کردیم و خوابیدیم. جمعه ۹۲.۲.۲۰ صبح خیلی زود که چه عرض کنم تقریبن نصفه شب از خواب بیدار شدیم و وسایل رو جمع کردیم و با ماشین رفتیم سمت ترمینال. ماشینها رو پارکینگ ترمینال پارک کردیم و ساعت ۴ صبح امیر با یکعدد اتوبوس اومد دنبالمون و بسمت شهر کرد حرکت کردیم. تازه چشمامون گرم شده بود که بیدارمون کردن و گفتن خانمها باید از اتوبوس پیاده شن با ماشین سواری بیان. هنوز یادم نمیاد کی سوار ماشین شدیم و چرا اصلن سوار ماشینمون کردن؟ ۱۰ دقیقه بعد از ماشین پیاده شدیم و دوباره سوار اتوبوس شدیم و تخته گاز خوابیدیم تا روستای دوپلان. از اتوبوس پیاده شدیم و لباسهای مخصوص قایق سواری رو پوشیدیم و با طناب از پل دادنمون پایین و قایق سواری و هیجان شروع شد. تقریبن به نیمه های راه که رسیدیم از قایق پیاده شدیم و نهار جوجه کباب در انتظارمون بود. به نفر پنجم از سمت راست دقت کنین. بعد از پرتاب کردن کلاهش،دندونش شکست ادامه مسیر پر هیجانتر بود اما بالاخره تموم شد. بسمت اصفهان حرکت کردیم و ساعت ۱۰ شب رسیدیم اصفهان. شام پیتزا خوردیم و ساعت ۱۱ بسمت تهران حرکت کردیم. بذارید از رانندگیِ سخت اون شب تا تهران براتون چیزی تعریف نکنم و همین خاطره خوب قایق سواری تو ذهنتون بمونه. مرسی از امیر٬امید٬مجید و حیدر عزیز که لحظات خوشی رو برامون ساختن و اما .... Rafting - 2 چهارشنبه ۹۲.۳.۲۲ از اونجایی که ما اصلن آدمهای تک خوری نیستیم و حاضریم همه لحظات خوشمون رو با دوستامون تقسیم کنیم با یه تعداد دیگه از دوستامون دوباره بسمت شهرکرد حرکت کردیم. اینبار با یه میدل باس. بیوک پا شکسته دیر سر قرار رسید و ما حرکت کردیم و اون هم با سواری تا قم اومد تا ...
سفرهای پرماجرا
قسمت اول - بوشهر دوشنبه ۸۹.۹.۲۲ ساعت ۶ بعدازظهر با یک عدد پراید با ۴ سرنشین به نامهای موریس،محمد،مهدی و خودم ( آرزو) به سمت اصفهان حرکت کردیم. ساعت ۱۱ شب رسیدیم اصفهان. شب سی و سه پل واقعا دیدنیه. موریس زنگ زد به یکی از دوستاش که ساکن اصفهان بود. ادیب اومد سی و سه پل مارو دید ما نرفتیم ها ٬ اون اومد.خوب به این قضیه دقت کنید. شام رو خوردیم و رفتیم به سمت شهرضا و سمیرم و یاسوج. ما خوابیدیم و راننده شب٬داداش موریس ام٬ از شهرضا تا یاسوج رفت . جاده یخ زده بود و با اینکه خواب بودم ولی صدای شنی رو که کف جاده ریخته بودن میشنیدم. سه شنبه ۸۹.۹.۲۳ ۴ صبح رسیدیم یاسوج. از اونجا هم رفتیم به سمت جاده کاکان.تقریبا ۶۰ کیلومتر که رفتیم رسیدیم به آبشار مارگون. حالا ساعت ۵ شده بود و هنوز هوا تاریک بود مجبور بودیم ۴۰ دقیقه ای بخوابیم تا آفتاب طلوع کنه. هوا خیلی سرد بود. آفتاب هم که دراومد تاثیری نداشت٬باز هم هوا خیلی سرد بود. اینم آبشار مارگون اینم نمایی از دنا از شهر یاسوج از یاسوج به سمت کازرون حرکت کردیم.نورآباد(ممسنی)- قائمیه - تنگ چوگان - غار شاپور غار شاپور در انتهای تنگ چوگان و در چهار کیلومتری شهر بیشاپور در شهرستان کازرون مهمترین پایتخت ساسانیان در ارتفاع حدود ۸۰۰ متری از سطح زمان قرار دارد و دهانهٔ آن حدود ۳۰ متر میباشد. در دهانهٔ این غار مجسمهٔ شاپور قرار گرفتهاست و به همین دلیل این غار به نام شاپور معروف شدهاست. مجسمهٔ شاپور با وجود گذشت ۱۷۰۰ سال کماکان پابرجا میباشد و تنها مجسمهٔ باقیمانده از دوران باستان است که حدود ۷ متر ارتفاع دارد و حاصل تراشیده شدن ستون سنگی موجود در غار میباشد. بعد از گذشت سالها کماکان سر این مجسمه سالم میباشد ولی دو دست آن شکستهاند. مجسمه در اثر وزن زیادش واژگون شدهبود که در سال ۱۳۳۶ توسط ارتش در جای خود قرار گرفت. این مجسمه، شاپور را به صورت ایستاده نشان میدهد.در دهانه غار دو کتیبه سنگی وجود دارد که یکی از آنها ترجمه کتیبه شاپور در نقش رجب و دیگری نحوه برپاسازی مجدد مجسمه پس از ۱۰۰۰ سال در سال ۱۳۳۶ توسط ارتش را شرح میدهد. هر دو کتیبه توسط ارتش ایجاد شده است. مسئول حفاظت از مجسمه مارو برد توی غار رو هم نشونمون داد از دیدن زیباییهای دالانهاش شگفت زده شدم اما دلم گرفت وقتی دیدم بعضیها رو دیواره یادگاری نوشتن. توی تنگ چوگان چند کتیبه بود که اونها رو هم دیدیم. اینا دارن منو مسخره میکنن.... خوب مگه چیه ؟ قتل که نکردم ... فقط دمپایی هام قرمزه بسمت برازجان حرکت کردیم. قبل از دالکی سمت چپ پیچیدیم و رفتیم سمت تنگ ارم برای دیدن آبشار رود فاریاب. ولی بر خلاف تصورمون با این صحنه ...