عشق نام کوچک توست
تولدت مبارك عشقم !!!
تولدت مبارک عشقم تولدت مبارکامروز سالروز تولد توست و من برایت هدیه ای نخریده ام آنچه خریدنی است بی شک ٬ لایق تو نیست. نمی دانم با کدام جمله “دوستت دارم” را برایت انشا کنم اما کاملتر از این چیزی ندارم دوستت دارم ، تولدت مبارک ببین طلوع چشمات، به دنیا چه قشنگهنگاه شیطون تو صمیمی و یه رنگهروز تولد توست، همه میگن مبارکمنم میگم عزیزم، تولدت مبارکتولدت مبارکگل ها رو تو گلدون جا بدید، باغچه ها رو آبپاشی کنیدهمه کوچه ها چراغونی، خونه ها رو نقّاشی کنید ماه و ستاره درمیاد، تو اومدی به جشنمونمی ارزه برق چشم تو به نور سر تا پاشونروز به این قشنگی، هرگز کسی ندیدهصدای ساز و آواز، به آسمون رسیدهامروز فقط روز توست، می خوام دنیا بدونهبرای اسم زیبات، می خونم عاشقونهتو آمدی به دنیا، تو قلب من نشستیخوش آمدی عزیزم، که عشق من تو هستیمنم تا دنیا دنیاست، قدر تو رو می دونمامروز تولّد توست، از ته دل می خونمتولدت مبارک، مبارک و مبارکتولدت مبارک، مبارک و مبارکتولدت مبارک، مبارک و مبارک تــــــــــولــــدت مــــبـــــارک آرزو می کردم که درجشن میلادت تک ستاره آسمان چشمانت باشم تا در آغوشت طولانی ترین شبم را تقدیمت کنم !و درکلبه انتظارت بوسه هایم را میهمانت تولدت مبارک نوبت کیک تو وجودت واسه من یه معجزه ست مثل تو هیچ کجا پیدا نمیشه روز میلاد قشنگت میمونه توی تقویم دلم تا همیشه بازم میگم تولدت مبارک امشب تو ببین چه شور و حالی و صفاییراستی که گل سرسبده محفل ماییامشب رو لبا گلهای خنده واسه توستآرزوی ما بخت بلند در طالع توستعزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه تولدت مبارکسبز ترین خاطرات ازآن کسانیست که در ذهنمان عاشقانه دوستشان داریم دوستت دارم و تولدت مبارک
شعر درباره شهدا
تقدیم به شهدای هشت سال دفاع مقدس می خواهم امشب عقده از دل وا کنم من می خواهم امشب دیده را دریا کنم من امشب دلم مجنون ِ مجنون است ای عشق چون لاله های خفته در خون است ای عشق یاد کبوترهای بی بال وپر عشق یاد شقایقهای سرخ ِسنگر عشق شب بود وسنگر بود وشوقِ کربلا بود قناسه بود وترکش خمپاره ها بود شیران شب از هر چه غیر از خود گذ شتند یاد عزیزانی که دیگر بر نگشتند کردیم یارانِ غریب خود فراموش با دست خود کردیم شمعِ عشق خاموش آری شقایقها همه یکرنگ بودند مردان مرد جبهه های جنگ بودند رفتند وما ماندیم وعهد خود شکستیم دل را به دنیای دنی بستیم بستیم هر روز وشب بر لاله ها پا می گذاریم غیر از غم نان هیچ غم دیگر نداریم بر جانمان دلبستگی ها رنگ خورده دلهایمان چندیست آری زنگ خورده امشب دل خود را به دریا می زنم من مجنون تر از مجنون به صحرا می زنم من ((آئینه وار اما غیور رنج بودند مردان مرد کربلای پنج بودند )) پُست وریاست چشم مارا کور کرده دلهایمان از معنویت دور کرده آن روزها دلها صفای دیگری داشت جانهایمان قرب وبهای دیگری داشت آخر اسیر نفس بد کردار گشتیم با نفس بد کردار خود ما یار گشتیم ((ماندیم و خواندیم و دعا کردیم اما بیش از دعا مان ادعا کردیم اما)) شوق شهادت در وجود جا نشان بود چون کوه محکم همت وایما نشان بود وقت جدایی هر کسی چشم تری داشت سربند یا زهرا صفای دیگری داشت شب بود وسنگر بود وسوز ناله ها بود سجاده بود وترکشِ خمپاره ها بود آنان وضوی خویش را با خون گرفتند تا خاک را از دشمن مجنون گرفتند امروز مائیم وهزاران بی وفایی ای وای من از لاله ها تا کی جدایی شعر از حسین مسرور –کازرون
[جملات زیبای دکتر شریعتی در قالب اسمس
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند... ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر... مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي .... براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ... در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ... او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ... او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد .... او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني .... او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ..... ------------ --------- -------- اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست ------------ --------- -------- عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگي کني . دکتر شريعتي ------------ --------- -------- اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت، اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند، اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند.... فقط از فهميدن تو مي ترسند ------------ --------- -------- آن روز که همه به دنبال چشم زيبا هستند، تو به دنبال نگاه زيبا باش ------------ --------- -------- هر لحظه حرفي در ما زاده ميشود هر لحظه دردي سر بر ميدارد و هر لحظه نيازي از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش ميکند اين ها بر سينه ميريزند و راه فراري نمييابند مگر اين قفس کوچک استخواني گنجايشاش چه اندازه است؟