طرح سنگ قبر پدر
نوشته سنگ قبر و شعر سنگ قبر
شعر سنگ قبر ۲قلبم شده رنجور زهجر تو مادرفکرم شده اینگونه پریشان تو مادرهر لحظه کنم آرزوی روی تو افسوسدستم شده کوته زدامان تو مادرشعر سنگ قبر ۳مادرم فردا که زهرا پا به محشر می نهددر صف خدمتگزارانش ترا جا می دهدباز ان جا هم مرام مادری را پیشه گیرجان مولا پیش زهرا دست ما را هم بگیرشعر سنگ قبر ۴در چمن هر ورقی دفتر حال دگر استحیف باشد که زکار همه غافل باشینقد عمرت ببرد غصه دنیا بگزافگر شب وروز دراین قصه مشکل باشیگرچه راهی ا ست پر از بیم ز ما تا بر دوسترفتن آسان بود ار واقف منزل باشیشعر سنگ قبر مادرشعر سنگ قبر ۵مادرم ای رفته در خوابی درازیاس هایت توی ایوان گشته بازگرچه گلهایت همه تنها شدندبا شقایق های آن دنیا بسازشعر سنگ قبر ۶مادر گمان مبر زخیال تو غافلمگر مانده ام خموش خدا داند و دلمشعر سنگ قبر ۷این چه شمع است که خاموش نگردد هرگز مرگ مادر که فراموش نگردد هرگزشعر سنگ قبر ۸مادر به تو سوگند که در این خانه خاموش افسانه شادی وخوشی گشته فراموششعر سنگ قبر ۹ای خاک تیره مادر ما را عزیزدار این نور چشم ماست که در برگرفتهشعر سنگ قبر ۱۰مادر امروز جهان بی تو نبیند چشمم این منم بر سر خاک تو که خاک بر سرمشعر سنگ قبر ۱۱اینجا بهشت ارزو در زیر خاک است ارامگاه مادری مظلوم وپاک استشعر سنگ قبر ۱۲مادرم غم تو.همنفسم شد به جان تو با این غم بزرگ چه خاکی بر سر کنمشعر سنگ قبر ۱۳ مادرم رفتی و داغت به دل ماست هنوز هرکجا می نگرم روی تو پیداست هنوزشعر سنگ قبر ۱۴این که مرقد عشق وآرزوهاست این تربت پاک مادر ماستای خاک تو حرمتش نگهدار این رنج کشیده مادر ماستشعر سنگ قبر ۱۵مادر ای آفتاب هستی بخش زیر پایت بهشت جاوید استدامن پاکت ای فرشته مهر باغ آلاله گون توحید استشعر سنگ قبر ۱۶امروز هستی ام ز امید دعای توست فردا کلید باغ بهشتم رضای توستمادرم بهشت من همه اغوش گرم توست گویی سرم هنوز بر بالین نرم توستشعر سنگ قبر ۱۷بخواب ای مادرم آرام وخسته بخواب ای مادرم ای دل شکستهبمیرم من برای غصه هایت بمیرم من برای اشک هایتشعر سنگ قبر ۱۸مادرم ای چشمه ی مهرو وفا مادرم ای آیت لطف خدامادرم ای روز سختی یار من مادرم ای بهترین غمخوار مشعر سنگ قبر ۱۹ای روح ایثار ای مادر من ای خاک پایت تاج سر مناز شوق رویت ای مهر تابان خون میزند جوش در پیکر منشعر سنگ قبر ۲۰ ...
فرزندشهید سنگقبر پدر را بهخانهبرد/انقراضفرهنگي در گورستانهايجديد
گروه استانها-خراسان رضوی: نوشته ها و عکسهای موجود در مزار شهدا بخشی از میراث شفاهی دفاع مقدس است که امروز با ندانم کاری برخی مسئولین در آستانه نابودی قرار گرفته است. تخریب قبور شهدا که تحت عنوان ساماندهی یا بازسازی انجام میگیرد با یکسان سازی قبور، بخشی از تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس را نابود می کند. ویترینهایی که خانواده شهدا بر سر مزار عزیزانشان قرار داده شده بودند و دربردارنده تصاویر، وسایل و سایر نمادهایی از آن شهید است، موجب شده تا مزار شهدای دفاع مقدس تبدیل به یک موزه مردم شناسی دفاع مقدس شود که با سلیقه مردم ایجاد شده است. از میان برداشتن این ویترینها و همسان سازی قبور شهدا اگرچه با عنوان فریبنده ساماندهی انجام میگیرد اما نتیجه ای جز از بین رفتن این مرجع بزرگ شناخت دفاع مقدس نخواهد داشت. یکسان سازی قبور شهدا یا آب در آسیاب دشمن؟ در این زمینه یکی از كاربران کاشمری با ارسال یادداشتی در مورد تخریب قبور شهدا در اين شهر نوشته است: چندروز قبل بعد از مدتها به آرامگاه شهید مدرس رفته بودم و به دنبال تابلوی زیارتنامه شهـدا می گشتم، ولی خبری از آن تابلوی قدیمی نبود. دیدن بچه هایی که اطراف قبور شهدا اسکیت بازی می کردند و عبور و مرور بی تفاوت اکثر خانواده ها از بین قبور شهدا، من را بهیاد مطلبی انداخت که تیترش این بود كه "تبدیل گلزار شهدا به چیزی شبیه پارک، ما را به حقیقت شهدا نزدیک می کند یا دور؟" در ذهنم گلزار شهدای آرامگاه را با گلزار شهدای باغمزار مقایسه می کردم: سنگ های سفید و عکس های باطراوت ویترین مزار شهدا در باغمزار کجا و سنگ قبرهای سیاه و عکسهای بی روح حکاکی شده روی آنها در آرامگاه کجا؟ اکثر افراد با دیدن گلزار شهدای باغمزار و ویترینهای مزین به عکس شهدا و پرچم برافراشته اسلام می ایستادند و با نثار فاتحه ای ادای دین میکردند. برخی هم با دیدن تابلوی زیارتنامه شهدا (که البته تا چند مدت قبل ناقص بود و نه در شأن شهدا) مشغول زیارتنامه خواندن می شدند و با نگاه به ویترینها در حس و حال دفاع مقدس غرق شده و لحظاتی عرفانی را تجربه می کردند. چرا باید ویترینهای متنوع و روحانی مزار شهدا را برداریم و بعد برای نشان دادن تصویر آنها مجبور شویم از حکاکی روی سنگهای سیاه استفاده کنیم؟ تصاویر شهدا که در ویترینها قرار گرفته است، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. خیلی از جوانها وقتی شهید را با لباس بسیجی یا لباس غواصی می بینند، می گویند این هم سن وسال من بوده؟ هم کلاسی من بوده؟ اما این عکسهای یکدست حکاکی شده روی سنگهای سیاه کجا این ارتباط را برقرار می کند؟ عجیب نیست که مردم ...
فرزندشهید سنگقبر پدر را بهخانهبرد/انقراضفرهنگي در گورستانهايجديد
گروه استانها-خراسان رضوی: نوشته ها و عکسهای موجود در مزار شهدا بخشی از میراث شفاهی دفاع مقدس است که امروز با ندانم کاری برخی مسئولین در آستانه نابودی قرار گرفته است. تخریب قبور شهدا که تحت عنوان ساماندهی یا بازسازی انجام میگیرد با یکسان سازی قبور، بخشی از تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس را نابود می کند. ویترینهایی که خانواده شهدا بر سر مزار عزیزانشان قرار داده شده بودند و دربردارنده تصاویر، وسایل و سایر نمادهایی از آن شهید است، موجب شده تا مزار شهدای دفاع مقدس تبدیل به یک موزه مردم شناسی دفاع مقدس شود که با سلیقه مردم ایجاد شده است. از میان برداشتن این ویترینها و همسان سازی قبور شهدا اگرچه با عنوان فریبنده ساماندهی انجام میگیرد اما نتیجه ای جز از بین رفتن این مرجع بزرگ شناخت دفاع مقدس نخواهد داشت. یکسان سازی قبور شهدا یا آب در آسیاب دشمن؟ در این زمینه یکی از كاربران کاشمری با ارسال یادداشتی در مورد تخریب قبور شهدا در اين شهر نوشته است: چندروز قبل بعد از مدتها به آرامگاه شهید مدرس رفته بودم و به دنبال تابلوی زیارتنامه شهـدا می گشتم، ولی خبری از آن تابلوی قدیمی نبود. دیدن بچه هایی که اطراف قبور شهدا اسکیت بازی می کردند و عبور و مرور بی تفاوت اکثر خانواده ها از بین قبور شهدا، من را بهیاد مطلبی انداخت که تیترش این بود كه "تبدیل گلزار شهدا به چیزی شبیه پارک، ما را به حقیقت شهدا نزدیک می کند یا دور؟" در ذهنم گلزار شهدای آرامگاه را با گلزار شهدای باغمزار مقایسه می کردم: سنگ های سفید و عکس های باطراوت ویترین مزار شهدا در باغمزار کجا و سنگ قبرهای سیاه و عکسهای بی روح حکاکی شده روی آنها در آرامگاه کجا؟ اکثر افراد با دیدن گلزار شهدای باغمزار و ویترینهای مزین به عکس شهدا و پرچم برافراشته اسلام می ایستادند و با نثار فاتحه ای ادای دین میکردند. برخی هم با دیدن تابلوی زیارتنامه شهدا (که البته تا چند مدت قبل ناقص بود و نه در شأن شهدا) مشغول زیارتنامه خواندن می شدند و با نگاه به ویترینها در حس و حال دفاع مقدس غرق شده و لحظاتی عرفانی را تجربه می کردند. چرا باید ویترینهای متنوع و روحانی مزار شهدا را برداریم و بعد برای نشان دادن تصویر آنها مجبور شویم از حکاکی روی سنگهای سیاه استفاده کنیم؟ تصاویر شهدا که در ویترینها قرار گرفته است، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. خیلی از جوانها وقتی شهید را با لباس بسیجی یا لباس غواصی می بینند، می گویند این هم سن وسال من بوده؟ هم کلاسی من بوده؟ اما این عکسهای یکدست حکاکی شده روی سنگهای سیاه کجا این ارتباط را برقرار می کند؟ عجیب نیست که مردم با ...
شعر :
آن گنج نهان در دل خا نه پدرم هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود هر جا که زمن نا م و نشانی طلبید ند آوازه نامش سند معتبر م بود قلبم شده رنجور زهجر تو مادر فکرم شده اینگونه پریشان تو ما در هر لحظه کنم آرزوی روی تو افسوس دستم شده کوته زدا مان تو مادر مادر م فردا که زهرا پا به محشر می نهد در صف خد متگزارانش ترا جا می دهد باز ان جا هم مرا م مادری را پیشه گیر جان مو لا پیش زهرا دست ما را هم بگیر در چمن هر ورقی دفتر حا ل دگر است حیف با شد که زکا ر همه غا فل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا بگزاف گر شب وروز دراین قصه مشکل باشی گرچه راهی ا ست پر از بیم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی مادر مادرم ای رفته در خوابی دراز یا سهایت توی ایوان گشته باز گرچه گلهایت همه تنها شدند با شقایق های آن دنیا بساز شعر سنگ قبر در این بخش سعی شده است تا انواع شعر سنگ قبر و شعر سنگ قبر ارائه شود. هر کدام از بخش های بر اساس گروه های موضوعی تفکیک شده است. شعر سنگ قبر گوناگون شعر سنگ قبر ۱ آن گنج نهان در دل خانه پدرم هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود هر جا که زمن نام و نشانی طلبیدند آوازه نامش سند معتبرم بود شعر سنگ قبر ۲ قلبم شده رنجور زهجر تو مادر فکرم شده اینگونه پریشان تو مادر هر لحظه کنم آرزوی روی تو افسوس دستم شده کوته زدامان تو مادر شعر سنگ قبر ۳ مادرم فردا که زهرا پا به محشر می نهد در صف خدمتگزارانش ترا جا می دهد باز ان جا هم مرام مادری را پیشه گیر جان مولا پیش زهرا دست ما را هم بگیر شعر سنگ قبر ۴ در چمن هر ورقی دفتر حال دگر است حیف باشد که زکار همه غافل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا بگزاف گر شب وروز دراین قصه مشکل باشی گرچه راهی ا ست پر از بیم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی شعر سنگ قبر مادر شعر سنگ قبر ۵ مادرم ای رفته در خوابی دراز یاس هایت توی ایوان گشته باز گرچه گلهایت همه تنها شدند با شقایق های آن دنیا بساز شعر سنگ قبر ۶ مادر گمان مبر زخیال تو غافلم گر مانده ام خموش خدا داند و دلم شعر سنگ قبر ۷ این چه شمع است که خاموش نگردد هرگز مرگ مادر که فراموش نگردد هرگز شعر سنگ قبر ۸ مادر به تو سوگند که در این خانه خاموش افسانه شادی وخوشی گشته فراموش شعر سنگ قبر ۹ ای خاک تیره مادر ما را عزیزدار این نور چشم ماست که در برگرفته شعر سنگ قبر ۱۰ مادر امروز جهان بی تو نبیند چشمم این منم بر سر خاک تو که خاک بر سرم شعر سنگ قبر ۱۱ اینجا بهشت ارزو در زیر خاک است ارامگاه مادری مظلوم وپاک است شعر سنگ قبر ۱۲ مادرم غم تو.همنفسم شد به جان تو با این غم بزرگ چه خاکی بر سر کنم شعر سنگ قبر ۱۳ مادرم رفتی و داغت به دل ماست هنوز هرکجا می نگرم روی ...
در سوگ پدر:
گاهی دلم از بزرگ شدنم میگیرد،دوست دارم کودکی باشم که به هر بهانه ای می خواهد به آغوشی پناه ببرد .گاهی دلم می خواهد به آغوش مهربان پدرم سر گذارم و او برایم مثل بچگی هایم قصه بگوید ،ولی اکنون فقط بغضهایم را در سیاهی شب بیصدا دفن خواهم کرد. چشمانم را می بندم و خودم را در آغوش پدر پیدا می کنم،وای چه لذتی دارد محبت پدرانه ،دستهای مهربانش موهای بلند خرماییم را نوازش می کند و من با ناز سرم را هر چه بیشتر بر سینه او فرو می برم به طوری که دیگر صورتم دیده نمی شود و با تمام وجود بوی مهربانی پدر را به اعماق ریه هایم فرو می برم ،پاهایم را جمع می کنم تا کاملاً در آغوشش جای بگیرم، مانند کبوتر بچه ای که خود را به زیر بالهای پدر مخفی می کند. بوسه ای بر پیشانیم می زند و شروع می کند به خواندن شعرهای شاه نامه "از زال ،اسفندیار ،رستم و سهراب ،وفای پدر و پسر"..... چشمانم بسته است، نجواهای پدر انه اودر گوشم ،آرامم کرده ،آرام می گوید نمی خوابی ،قصه هایم تمام شد ! ولی من تشنه شنیدن بودم ،دلم نمی خواست از روی پای پدرم بلند شوم ، سر بر زانوی پدر گذاشتم پتوی گرم خود را به رویم کشید ،با دست پر از مهرش به شانه ام می زد "بخواب ،بخواب دیگر صبح شده ،چیزی به سپیده نمانده است ... بی قرار از اینکه نکند صبح شود و او را در کنار خود نبینم چشمانم را محکم فشار می دادم تا سپیدی صبح را احساس نکنم ،هنوز گرمای دست پدر را روی پیشانیم درک می کردم.تنم از تب می سوخت ،سرفه امانم نمی داد ،ابر چشمانم شروع به باریدن کرد،بغضم ترکید و صدای هق هق گریه در میان سرفه هایم طنین انداخت و لی دلم نمی خواست چشمانم را باز کنم ،هنوز حضور پدر را کنارم حس می کردم ،نگران دست بر پیشانیم گذاشته بود. قطرات داغ اشک از گوشه چشمانم سرازیر شد ،باید با پدر خداحافظی می کردم،با تمام وجود تنهاییم را در یک صبح طوفانی درک نمودم .نبودن پدر برای همیشه !... با صدای زنگ تلفن برخواستم ،قلبم بقدری تند میزد که صدای آن را از مغز سرم میشنیدم با ترس گوشی را برداشتم؛خبر سفر پدرم بود ،برای همیشه به سفری بی انتها،بدون بازگشت،تنهای تنهای در جاده ای سرد و تاریک و من ،به تنهایی در دنیایی خالی از مهر رها گشتم. روز هجدهم آبان سال ۱۳۸۵........... ساعت شروع انتظار،انتظار و انتظار.................... تمام تنم یخ کرده بود گویا خودم را در کشوی سردخانه میدیدم ،مرده ای متحرک،پدر را با دستهای لرزان خود تحویل گرفتم ،یخ کرده بود ،دستم را روی صورتش کشیدم هنوز با چشمان باز مرا نگاه می کرد،گویا او نیز تنهاییم را فهمیده بود و نگران چشم به من دوخته بود.............. وقتی کنارش نشستم دستش را در دستم گرفتم وجود بی جانش هنوز برایم آرامش بخش ...
متن سنگ مزار سروده شده توسط یعضی از شعرای آذربایجان
متن سنگ مزارها از خلال ديوان اشعار شعراي آذربايجاني رضا همراز این خط جاده ها که به صحرا نوشته اند یاران رفته با قلم پا نوشته اند سنگ مزار ها همه سر بسر نامه ایست کز آخرت به مردم دنیا نوشته اند صائب تبریزی نوشتن سنگ مزار براي شخص متوفي تاريخي بس ديرين و قديمي دارد .در ازمنه ي قديم متون نقر شده بر روي سنگ مزارها كه گاهي به اشكال نيز مزين مي گرديدند در اكثريت قريب به اتفاق ملت ها مرسوم بودند . سنگ قبور به يادگار مانده كه گاهي زينت بخش بعضي از موزه ها ي امروزي نيز هستند خود گواه محكمي مي توانند باشند . در كنار نام متوفي به روي سنگ قبرها معمولا بعضي چيزها نيز به سليقه اشخاص نوشته مي شدند . مانند پيشه يا كسب شخص فوت شده ، شكلي از ابزارهايي كه در زمان حيات كاربرد داشتند يا مراثي و غيره .بعد از اسلام سنگ مزار نويسي ادامه داشت و معمولا بعد از چندين سده اين نوشتارها كه قبلا با خطوطي چون سومري ، هيروگليفي، اويغوري و... نوشته مي شدند با خطوط عربي معمول گشتند . از مهمترين و معروف ترين سنگ قبرهاي به يادگار مانده از آن عهد مي توان به بيتي عربي از ابوالعلاي معري شاعر روشندل اشاره كرد كه در دسترس است . اين سنت ادامه يافت تا اينكه در قرن هشت يعني زمان حافظ شيرين سخن زبان و ادبيات فراگير شدند . در اين دور و زمان نيز بعد از آنكه شخص معروفي يا مثلا شاعري چشم از جهان فرو مي بست از ميان آثارش به سليقه دوستداران و بستگانش بيت يا ابياتي با فراخور حال به روي سنگ قبرش مي نوشتند . مانندمتن سنگ مزار حافظ كه اكنون معلوم نيست به سليقه چه كسي به اين صورت نقش بسته . معمولا اين نوع اشعار جز ادبيات رثائي محسوب شده و چنانكه مذكور گشت از ميان شعرهايي كه بيشتر زبانحال بودند و هستند از خلال شعرهاي شاعر يا سراينده انتخاب و به روي سنگ مزارها حك مي گرديدند .در اين نوع سليقه ها در آذربايجان سهم باياتي ها و آغي ها كه سراينده آنها خود مردم هستند بيشتر از ديگر اشعار مي باشند . اين كار طي ساليان متمادي ادامه داشت تا اينكه در اواخر حكومت قاجار اين سليقه رنگين تر شدند . جالب است بدانيم كه گه گاهي نيز اخوانياتي كه براي ياد شخص سروده شده اند به روي قبر نوشته مي شوند يا زماني كه دوست ، فاميل و يا يكي از بستگان شاعري دستش از دار بقا كوتاه مي شود ؛ او به فراخور متوفي و به ياد خاطرات گذشته ابياتي را مي سرايد كه گاهي وقتها آن بيت ها به روي سنگ قبر نقر مي شوند .مانند چندين شعر استاد شهريار كه در رثاي دوستان و يا اقرباي خود سروده كه بعضي از آنها اكنون به روي مزار آنها نقش گرديده اند . مانند اين شعر استاد شهريار كه به روي سنگ مزار مرحوم ...
قدری تامل کنیم در اعمالمان...
فرزند شهید کاشمری قبر بابایش را به خانه برد.. نوشته ها و عکسهای موجود در مزار شهدا بخشی از میراث شفاهی دفاع مقدس است که امروز با ندانم کاری برخی مسئولین در آستانه نابودی قرار گرفته است. تخریب قبور شهدا که تحت عنوان ساماندهی یا بازسازی انجام میگیرد با یکسان سازی قبور، بخشی از تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس را نابود می کند. ویترینهایی که خانواده شهدا بر سر مزار عزیزانشان قرار داده شده بودند و دربردارنده تصاویر، وسایل و سایر نمادهایی از آن شهید است، موجب شده تا مزار شهدای دفاع مقدس تبدیل به یک موزه مردم شناسی دفاع مقدس شود که با سلیقه مردم ایجاد شده است. از میان برداشتن این ویترینها و همسان سازی قبور شهدا اگرچه با عنوان فریبنده ساماندهی انجام میگیرد اما نتیجه ای جز از بین رفتن این مرجع بزرگ شناخت دفاع مقدس نخواهد داشت. یکسان سازی قبور شهدا یا آب در آسیاب دشمن؟ چندروز قبل بعد از مدتها به آرامگاه شهید مدرس رفته بودم و به دنبال تابلوی زیارتنامه شهـدا می گشتم، ولی خبری از آن تابلوی قدیمی نبود. دیدن بچه هایی که اطراف قبور شهدا اسکیت بازی می کردند و عبور و مرور بی تفاوت اکثر خانواده ها از بین قبور شهدا، من را بهیاد مطلبی انداخت که تیترش این بود که ”تبدیل گلزار شهدا به چیزی شبیه پارک، ما را به حقیقت شهدا نزدیک می کند یا دور؟” در ذهنم گلزار شهدای آرامگاه را با گلزار شهدای باغمزار مقایسه می کردم: سنگ های سفید و عکس های باطراوت ویترین مزار شهدا در باغمزار کجا و سنگ قبرهای سیاه و عکسهای بی روح حکاکی شده روی آنها در آرامگاه کجا؟ اکثر افراد با دیدن گلزار شهدای باغمزار و ویترینهای مزین به عکس شهدا و پرچم برافراشته اسلام می ایستادند و با نثار فاتحه ای ادای دین میکردند. برخی هم با دیدن تابلوی زیارتنامه شهدا (که البته تا چند مدت قبل ناقص بود و نه در شأن شهدا) مشغول زیارتنامه خواندن می شدند و با نگاه به ویترینها در حس و حال دفاع مقدس غرق شده و لحظاتی عرفانی را تجربه می کردند. چرا باید ویترینهای متنوع و روحانی مزار شهدا را برداریم و بعد برای نشان دادن تصویر آنها مجبور شویم از حکاکی روی سنگهای سیاه استفاده کنیم؟ تصاویر شهدا که در ویترینها قرار گرفته است، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. خیلی از جوانها وقتی شهید را با لباس بسیجی یا لباس غواصی می بینند، می گویند این هم سن وسال من بوده؟ هم کلاسی من بوده؟ اما این عکسهای یکدست حکاکی شده روی سنگهای سیاه کجا این ارتباط را برقرار می کند؟ عجیب نیست که مردم با دیدن این قبور بدون اینکه درگیر فضا شوند، یک صلواتی می فرستند و بعد از آن طرف ...
راز سنگ قبر آیت الله بهجت
برای خطاطی و حجاری هنرمندانی از قم و اصفهان و تهران معرفی میشوند و تقسیم كار صورت میگیرد كه در این میان سهم ستاد بازسازی عتبات اصفهان قابل توجه بود؛ هنرمندانی صدیق و متدین كه بیوضو دست به كار نبردند.پس از عروج ملكوتی آیت الله بهجت و خاكسپاری ایشان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) تا حدود دو ماه نشان خاص و ثابتی روی مزار ایشان موجود نبود و پس از آن هم یك صندوق چوبی با پوششی سیاه و پارچهای روی قبر این عالم دینی قرار گرفت. بعد از مدتی نیز آن پارچه، با بنری كه نقش محراب داشت و متنی توصیفی و عربی روی آن نوشته شده بود جایگزین شد.به گزارش تریبون مستضعفین، اما سرانجام از طرف بیت آیت الله بهجت سنگی به ابعاد ۸۰ × ۱۸۰ پیشنهاد میشود اما در بازار سنگ این نوع سنگ بسیار كمیاب بود و نیاز به پیگیریهای مداوم داشت؛ از سوی دیگر برداشت از وجوهات شرعی، برای تهیه سنگ مزار به هیچ عنوان مورد نظر بیت معظم له نبود و برخی دوستداران و شاگردان آیت الله بهجت، داوطلب پرداختی به میزان توانایی خود و چند نفری نیز داوطلب پرداخت كل وجه شدند.با گذشت بیش از یكسال نه تنها جستجوی سنگ بلكه متن، نوع خط، نوع تركیب بندی و … مشخص نبود! گویا هیچ متنی رسا نبود تا آن شخصیت والا را توصیف و معرفی كند تا اینكه هنرمندی متعهد و از ارادتمندان خود آیت الله بهجت پیشنهاد میكند: «رساترین كلام در تعریف آقا امضای ایشان بود؛ العبد». این پیشنهاد مورد تأیید قرار میگیرد.با پیگیری و همراهی آستانه مقدسه حضرت معصومه(س)، كارگاهی در اطراف تهران كه سنگی با ابعاد مورد نظر را دارد معرفی میشود. اما بدلیل عدم آماده بودن وجه خرید سنگ، مدتی طول میكشد تا سرانجام بانی سنگ مشخص و سنگ خریداری میشود.برای خطاطی و حجاری هنرمندانی از قم و اصفهان و تهران معرفی میشوند و تقسیم كار صورت میگیرد كه در این میان سهم ستاد بازسازی عتبات اصفهان قابل توجه بود؛ هنرمندانی صدیق و متدین كه بیوضو دست به كار نبردند.به این ترتیب در وسعتی از سادگی و خلوتی سنگ، اصالت و هویتی برجسته، رخ مینماید: «العبد محمد تقی بهجت بن محمود». «العبد» در قطعهای میناكاری نقش میگیرد و در هنری زیبا و كاری بسیار بدیع، روی سنگ قبر متصل میشود.
آسیب شناسی مجالس ترحیم
آسیب شناسی مجالس ترحیم سلام.این مطلب با عنوان «گامی در آسیب شناسی مجالس ترحیم » در دوهفته نامه سرو کاشمر منتشر شد: چندی است که در برخی از روستاها شاهد همت اهالی در جلوگیری از توزیع انواع برگه های تسلیت در پُرسه ها و جلسات عزداری و بزرگداشتهای اموات هستیم. بزرگان این آبادیها اهالی را دعوت به صرفه جویی و هزینه کردن برای خیرات و شادی روح درگذشتگان کرده اند.در کاشمربازاندیشی اصلاحگرایانه پیرامون مراسم ترحیم مردم ؛ همانند کم کردن از هزینه ها و تعداد مجالس طاقتفرسای بیپایه و پرهزینه آن قابل بررسی است. شاید تصور کنید این مسایل جزو فرهنگ عامه بود و از ویژگیهای منطقه است؟ جالب است بدانید بیشتر این آداب و رسومی در گذشته رایج نبوده و امروزه در "عرف" دیده میشوند. عرف "توافقی ناگفته" است. عرف دنیای حُجب و حکمتهای مرموز و نانوشته است. عرف "مجموعهای رفتاری ـ پنداری" (عینیتها و ذهنیتها) است که تطابقی با مناسک دین و آموزههای ملی ندارد. دستورهای عرفی سررشته منطقی امور زندگی را از اختیار آدمی خارج میکنند. مطابق با سفارشات ارزشمند دین پاک و مبین اسلام، در صورت بروز چنین مصیبت اندوهناکی، این بستگان و همسایهها هستند که موظف به خدمتگزاری بوده و حتی تا سه روز طعام خانواده متوفی را نیز تامین نمایند. این توصیه اسلامی مقایسه شود با تشکیلات دراز و طویل برپایی مراسم ترحیم من درآوردی و متکثر فعلی. ضرورت اصلاح وقتی بیشتر احساس و نمایان میشود که سنجیده و دیده شود در این گونه اعمال چقدر عرف و شرع از هم فاصله گرفتهاند و چقدر در زندگی مردم مزاحمت ایجاد میشود. شاید برخی در وهله اول متعجب شوند وقتی بشنوند که معتبرترین سند در خصوص تاریخ و فرهنگ هر شهری اطلاعات متنوع فراوان (ولی نهفته و پراکنده)، قابل دسترسی و جمعآوری از قبرستان همان شهر است. دین و مذهب رایج در قدیم و امروز، حادث شدن بلایای طبیعی، وقوع جنگها، شیوع بیماریهای مهلک همهگیر، نامهای خانوادگی اصیل و قدیمی، حرفهها و مشاغل رایج در گذشته، میزان تمول خاندانها، توان مالی فعلی مردم (بویژه در تهیه رنگ و جنس سنگ و حجاری و نقوش آن)، میزان وابستگی و اعتقادات عاطفی میان بازماندگان و متوفی، زیباییشناسی عمومی در تزیین مقابر، تنوع و تفاوتهای ظاهری موجود مابین قبور قدیمی و جدید، خوردنیهایی که بنا به رسم هر اقلیم نذر و توزیع میشوند، تعیین ایام و روز خاص هفته به جهت سرکشی به مقابر، میزان هزینه کرد و توجه دستاندرکاران نسبت به قبرستان (استقرار وسایل آمد و شد و ارایه خدمات بهداشتی و شهری) و ... اشارهای به بخشی از این دست اطلاعات ...
تخریب مزار شهدا/راز مزار/03
شهيدي که سرش از بدن جدا شده يا به دليل زخم عميق چهره و بدن امکان شناسايي او دشوار بود، با «امام حسين عليه السلام»، اگر ساقي يا سردار جبههها بود يا دستانش جدا شده بود، با «ابوالفضلالعبّاس»، اگر کودکی در حملات هوايي و موشکي جان باخته بود، با «علي اصغر»، اگر تازه داماد بود، با «قاسم» و «علي اکبر» و اگر پير و سالخورده بود، با «حبيب بن مظاهر» مقايسه و تطبيق داده شده است. پيوند مزار نوشتهها با فرهنگ عاشورا، سند معتبر و گويايي براي نسلهاي آينده است تا بدانند اين نسل به پشتوانه کدام آرمان و ايمان جنگيد، از کجا ملهم شد و پيروزي و سربلندي او رهآورد چه مکتب وفرهنگي بوده است. مزار نوشتههائي که با فرهنگ عاشورا پيوند دارند، در يک نگاه و نظام کلّي داراي موضوعات زير هستند: الف) طرح جهتگيري عاشورايي، اعلام وفاداري به آرمانهاي عاشورا، عشق به اباعبدالله و شهادت دراين راه، از فراگيرترين موضوعاتياند که بر مزار سروده ها و مزار نوشته ها به چشم ميخورد: .وفا کـردم بـه عـهدم روز اوّل در اين ميدان وفاي من حسين است به محشر هر کسي دارد صدايي در اين صحرا صداي من حسين است (تهران: چيذر، امامزاده علي اکبر، سنگ مزار شهيد مهدي چگيني ) اگر شهيدان به امام خميني(قدسسره) عشق ميورزند، به دليل عشقورزي به حسين است؛ زيرا انقلاب امام، از قيام اباعبدالله الحسين(عليه السلام) الهام گرفته است: گلي از گلـستان ديـن ز مـا پـرپـر شد، احـمد از عشق حـسين يـاور رهـبر شد در ازل ميخواست چون گردد شهيد در کنار باهنر، همچون بهشتي دفن شد ( تهران: بهشت زهرا، سنگ مزار شهيد احمد زرافشان ) دوستي خالصانه و اميد به شفاعت اباعبدالله الحسين وداشتن تفکّر حسيني در اين مزار سروده ديده ميشود: خوشا بر من که دلدارم حسين است بـه مـحـشـر يـاور و يـارم حـسين است ســرو کـاري نـدارم در دو عــالـم کـه در عـالم مـدد کـارم حـسيـن است بـه بـالـينم نـميخـواهـم طـبيـبي که را خواهم؟ که غمخوارم حسين است نـدارم غـير عـشـقـت فـکـر ديـگـر کـه هـم فـکر و هـم افکارم حسين است ( اراک: گلزار شهدا، سنگ مزار شهيد خسرو رفيعي ) ب (تطبيق شهيدان با شهيدان: کربلا پيشتر اشاره شد که چهرهها، صحنهها و حالات رزمندگان در همه جا و همه گاه با کربلا و عاشورا مقايسه ميشد که اين پيوستگي و همساني، نفوذ و رسوخ فرهنگ عاشورا در تار و پود جامعه را نشان ميدهد. گاه شهيدان در وصيّت شفاهي و مکتوب خويش به نوشتن همين عنوانها بر سنگ مزار توصيه ميکردند. نمونههائي چند، گوياي اين ويژگي در نوشتههاي مزار شهداست: ايـن پـير غـلام ...