صور مکتوب
متن کامل سی دی تزکیه در صور پنهان 1 {مهندس دژاکام}
به نام خدا متن کامل سی دی تزکیه در صور پنهان 1{مهندس دژاکام} سلام دوستان حسین هستم یک مسافر، بحثی که امروز می خواهم ادامه بدهم تزکیه در صور پنهان است که صحبت های [رعد] است توی این بازی ما که در تاریخ 13/9/83 با دیالوگ هایی است که با نگهبان دارند. من یک پاراگراف را می خوانم بعد به مسائل می پردازیم. [رعد] می گوید که جهان با تمام هستی به سویی که خداوند می خواهد می رود، در نتیجه این امتحانات است که ما بایستی در مقابل پروردگار عالمیان بدهیم. خوب ما هم به جاهایی که باید طبق فرمان می رویم تا با اندیشه های اندرون دست یابیم و به استخراج آن مطالب که در ادامه حیات ماست بپردازیم. مطالب گذشته ما، وظیفه ما را در راستای هدف مشترکمان تعیین می کند. اگر سوالی دارید بنمائید. [نگهبان] می گه اگر ممکن است خودتان در مورد صور پنهان انسان مطالبی را بگوئید یا سایر موجودات که در کتاب آمده است. [رعد]: در مطالعات خود در کتاب خود مطالبی برخورد نمودید که برایتان کاملاً این مسئله واضح شده که در تفسیر و ترجمه به اصل مطلب توجهات لازم انجام نشده و این با تکامل انسان پیش می رود و برای اینکه انسان را به یک مقطع ساکن نگه دارند، همیشه جنگ نیروهای الهی و شیطانی و یا نیروهای مثبت یا منفی با سلاح پنهانی است که ما و شما نمی توانیم ببینیم ولی با این نیروها کاملاً آشنایی دارید. اگر بعضی ها این نیروها را خرافات بپندارند، در واقع نمی دانند یا نمی خواهند که بدانند، بعضی وقت ها در موضوعات علمی هم در این مسائل پیش می آید اما چون آنها قابل رویت بحث و بررسی می باشند، قابل قبولتر است از صور پنهان که قابل رویت نیستند، مانند همان سفرهای سماوی که برای شما پنهان نبوده ولی برای بیان به دیگران پنهان محسوب می شود. انسان را با یک پوشش بسیار ظریف و نازک پیچیده اند که ظاهرش ما و شما هستیم. اما در درون یا صور پنهان برای هر قسم از خلق برنامه هایت دقیق و حفظ شده. خوب، مبحثی که داریم امروز باز دوباره، بحث ما راجع به انسان است، وضعیت بل بشویی است و مثل یک بازار مکاره است و آنقدر حجم اطلاعات و انبوه اطلاعات ریخته می شه که آدم نمی داند حرف که را چکار کنه، باور کنه و قبول کنه، ولی خوب مطالبی که در کتاب آمده اینه که همیشه مطرح کرده که افراط و تفریط کار خوبی نیست، زیاده روی و کم روی در هر موضوعی امر خوبی نیست. در وادی سیزدهم بود یا چهاردهم می گوئیم افراط و تفریط کار شیطانی است. ولی تعادل، الهی است. اونجا که تعادل ها رعایت می شود همه چیز سر جای خودش است، که همان عدالت است، تعادل است. پایداری است. وقتی از عدالت و تعادل و پایداری خارج می شویم مشکلات عدیده ای بوجود می آید و یک مسئله دیگر است که ...
مطلب از سردار با نگهبان 83/9/7 مکتوب سی دی تجزیه
کنارچند نفرهستیم و کنار چند نفر دیگر سخن از انسان است،واینکه چه مطالبی را در خود جای دارد وهمین طور مقام وجایگاهش کجاست و غیره. (فقط بحث ما در مورد انسان وشناخت انسان است ، امروز اکثر انسانها حتی افراد معروف هنرمند یا ورزشکار هم بهم ریخته و بعضا معتادند و دست به خودکشی میزنند که همه مشکلات بدلیل جنگ با خود است چون بدنبال عمل صالحات نیستند) اگر ما در جهان مانند همان ماقبل یعنی دوره حیوانی را در نظر داشته باشیم وجانوران را ببینیم و از هر نوع آنها را دقیق مشاهده کنیم البته به غیر از انواع آنها فقط به خصوصیات آنها خوب توجه بنماییم ،میبینیم که درنده وجنگجو وآرام و موذی وبه هر حال همه نوع را میبینیم. (به هر حال بزرگان معتقدند هر کدام به نوعی که انسانها خصوصیات حیوانات را در درونشان دارند یعنی درندگی موذی و...) حال که به درجه انسانی میرسند درآن حرفهایی که گفته شد از دو قسم جسم ،جان یا همان صور پنهان در قسمت تزکیه در این بودن وشدنهای بسیار به تبدیلات میرسند که در جسمیت مشاهده مینماییم. (همه میخواهند تبدیلات انجام بدهند بدون تغییرات یعنی انسانها میخواهند یک شبه به هر روشی تبدیل شود به انسان درمان شده صالح و درستکار) مثل اینکه بگوییم این شخص بسیار خوب است چون مهربان است حق از نا حق را می فهمد ودر عمل به آن توجه میکند ولی شما میدانید اینها ممکن است واقعی نباشد وحکایت از درون انسان ننماید اما در طولانی مدت این نقاب برداشته میشود. (از قوانین هستی است که هر پنهانکاری و ظاهرسازی در طول زمان مشخص میشود .مهم اینجاست که انسان در چه موقعیتی باشد و مسیر مستقیم را انتخاب کند یعنی توان و شرایط انجام ضد ارزشها وخلاف را داشته باشیم وآنها را انتخاب نکنیم ،مهم است مثل داستان زاهد بیابان نشین که وقتی در شرایط انجام گناه قرار گرفت ایمانش وکراماتش را از دست داد.) اگر واقعی باشد این موضوع آنها را بین مردم محبوب ودر نزد خداوند عزیز میگرداند واین انسان را به طرف الهامات الهی میرود ودو قسم از وجودش یکی میشود یعنی صور آشکار وپنهان یا ظاهر وباطن البته در یک دوره یابعد از حیات یکی میشوند البته ما نمیتوانیم بگوییم کی شاید یک دوره از حیات را ما میبینیم اما این هزاران هزار بار بوده ومیتواند این موجود یعنی انسان عروج کند واگر فرمانی نباشد ویا خودش نخواهد بازگشت نکند به آنچه خالق فرمان داده است برسد (انسان وقتی در مرحله ای ظاهر وباطنش یکی شد آنوقت انتخاب میشوند،عروج میکند وبا فرمان خداوند به مراتب بالای انسانی وخاص میرسند وکامل میشود مثل نامیانی که الان نیستند مثل رسول خدا و علی ابن ابیطالب مثل مسیح و ...
معرفی مختصر روزنامه صور اسرافیل
ایران در دوره محمد شاه قاجار به همت میرزا صالح شیرازی و با نام« کاغذ اخبار» در 22 رمضان سال 1252 هجری قمری بود. روزنامه صور اسرافیل با شروع انقلاب مشروطه سیلی از ایده های جدید و گفتمان های فکری در ایران به راه افتاد و به دنبال پیروزی انقلاب تعداد روزنامه ها و نشریات به سرعت افزایش یافت.اما از این میان چند روزنامه مانند: روزنامه انجمن تبریز، مجلس، حبل المتین، مساوات و از جمله «صور اسرافیل» توانستند جایگاه ویژه ای را در جامعه به دست بیاورند.این روزنامه به صورت هفتگی منتشر می شد . تاریخ انتشار آن در تهران از 17 ربیع الثانی 1325 تا 20 جمادی الثانی 1326 بود.پس از به توپ بستن مجلس کار انتشار روزنامه در ایوردن( Iverdon) سوئیس و از اول محرم 1327 تا 15 صفر همان سال ادامه یافت.2 صور اسرافیل توانسته بود با مدیران و نویسند گانی همچون میرزا جهانگیر خان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی _که به خواست شاپشال روسی و به دستور محمد علی شاه قاجار در باغشاه به شهادت رسیدند_ و میرزا علی اکبر دهخدا برای نخستین بار فاصله عظیم بین توده های شهری و روشنفکران رادیکال را کمتر کند.دهخدا بسیاری از سنت های اجتماعی سیاسی و فرهنگی ایران را به هجو ونقد گرفت. در این میان بخش چرند و پرند روزنامه که ادوارد براون انگلیسی آن را بهترین نمونه طنز فارسی دانسته3 توانست خوانندگان بسیار زیادی را به خود جلب کند.اگر چه تیراژ روزنامه چیزی حدود 5000 تا5500 بود ولی خوانند گان بسیار بیشتر از این تعداد بوده است.به طوری که در مواقع عصر قیمت آن ار صبح که چند شاهی بود به چند قران و حتی چند تومان نیز افزایش پیدا می کرد. نقالان در قهوه خانه ها و مردم در کوچه پس کوچه ها شعر ها و مطالب طنز آن را برای یکدیگر می خواندند.چرند و پرند اگر چه با امضای اسامی مختلفی چون «دخو»،«روزنومه چی»،«سگ حسن دله»،«نخود همه آش»،«خادم الفقرا دخو علیشاه»«خرمگس»،« غلام گدا»4 و.. بود ولی همه توسط دهخدا قلمی می شد وسایل کار این نویسنده خلَاق بسیار ساده به نظر می آمد : بازی با کلمات، تعبیر و تفسیر جدید از مثل های قدیمی و باز گویی حکایتها از ان جمله بود.نثر او پلی بود بین داستان سرایی و روزنامه نگاری.5 در زیر یک نمونه از چرند و پرند از شماره 6 روزنامه صور اسرافیل باز نویسی گردیده است. این نوشته با عنوان مکتوب شهری و با امضای غلام گدا و روزنومه چی قلمی گردیده است.
مناظره مکتوب در باره وحدت وجود با مدیر شبکه اهلبیت
بسم الله الرحمن الرحیم آن چه در ذیل آمده است مناظره ی مکتوب بنده حقیر با حسن الهیاری است که از طریق ایمیل صورت گرفته است و در باره ابن عربی و نظریه وحدت وجود که در عرفان اسلامی زیر بنا است می باشد و اگر چناچه ادامه یافت نشر خواهیم کررد توسلی سلام حاج شیخ آن شب شما در برنامه زنده خود گفتید که پیروان ابن عربی می گویند همه چیز خداست اما تحقیقات نشان می دهد که هیچ عارفی این حرف را نمی زند مقاله ای [1]که برایت ارسال می کنم نوشته ی حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم کاکایی است که تقریرهای مختلفی از نظریه ی وحدت جود را بیان کرده است که در میان عارفان کسی را نمی یابید که بگوید همه چیز خدا است توحید عارفان با وحدت وجود تعمیق می یابد متکلمان توحید را تنها در واجب الوجود منحصر می داند اما عارف می گوید وجود هم یکی بشتر نیست و وجود بقیه به منزله ی سایه و صاحب آن است چگونه شما برای سایه خود وجودی قایل نیستید در عالم نیز چنین است آیه ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی و دیگر آیات قران به خوبی بر این مطلب دلالت دارد تامل در این جمله امام علی علیه السلام نیز لازم است: مع کل شیئ لا بمقارنة و غیرکل شیئ لا بمزایله حسن الهیاری اما جواب شما در باره حرف آقاي كاكايي: حرف اين ايشان مغلطه است ابن عربي خودش ميكويد سبحان الذي اظهر الاشياء و هو عين الاشياء داستان مفصل است وقت براي تفصيل ندارم توسلی عبارت مذکور درآثار ابن عربی دیده نشد و آن چه الان سرج کردم عبارت ذیل را پیدا کردم: فهو عين كل شيء في الظهور ما هو عين الأشياء في ذواتها سبحانه و تعالىبل هو هو و الأشياء أشياء فبعض المظاهر لما رأت حكمها في الظاهر تخيلت أن أعيانهااتصفت بالوجود المستفاد فلما علمناأن ثمفي الأعيان الممكنات من هو بهذه المثابة من الجهل(الفتوحات (4-ج) جلد2 484 ) حسن الهیاری يقول ابن عربي في فتوحاته ج 2 ص 459 ان اللّه تجلى للنوع من حيث ما هو نوع فلم يتغير عن نوعيته كما لم يزل الها في ألوهته ثم يظهر لذلك النوع في صور مختلفة اقتضتها ذاته تعالى فظهر في أشخاص النوع اختلاف صور على وزنها ومقدارها فلولا انه في استعداد هذا النوع المتغير بالشخص في الاشكال والالوان والمقادير التى لا تخرجه عن نوعيته لما قبل هذا التغيير ولكان على صورة واحدة واذا كان الكثيف مع كثافته مستعدا لقبول الصور المختلفة بصنعة الصانع فيه كالخشب وما تصور منه بحسب ما يقوم في نفس الصانع من الصور المختلفة فاللطيف أقبل للاختلاف كالماء والهواء فما كان ألطف كان أسرع بالذات لقبول الاختلاف فتبين لك ان اختلاف صور العالم من أعلاه لطفا الى أسفله كثافة لا يخرج كل صورة ظهر فيها عن كونه نفس الرحمن ...
cd هیزم شکن 5 .......{مهندس دژاکام}
کاری که الآن من دارم انجام می دهم مثل آن قصه است که شخصی در کنار دریا با ظرف ماست نشسته بود ، و ماست در آب دریا می ریخت ، گفتند چه کار می کنی ، گفت دارم دوغ درست می کنم ، گفت مگه می شه ، گفت اگه بشه می دونی چه کره ای می ده ؟ حالا این حکایت ماست ، اگر صور پنهان وآشکار برای ما مشخص بشود و محرز بشود ، می دانید چه فوایدی دارد، یعنی تمام علوم انسانی کاملاً دگرگون می شود ، چه روانشناسی ، چه پزشکی ، فیزولوژی و ... چون ما تا حالا یک پارامتری را در نظر نمی گرفتیم و حالا ممکن است وجود داشته باشد . وقتی اعتقاد داریم دنیای پس از مرگ هست یا نیست ، ما دارای روح یا نفس هستیم یا نیستیم ، فرق چیه ؟ ممکن است بگوئیم فرق چندانی دارد ، همه ما دینی داریم و همه به آن احترام می گذاریم ، ولی ما در اینجا مسئله دین و عرفان و مذهب را درس نمی دهیم ، چون خود من نه عارف هستم ، نه صوفی هستم ، نه مرد مذهبی و من هیچ کدام از اینها نیستم . گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی شمع نیم ، جمع نیم ، دود پراکنده شدم گفت که با بال و پریم من بال و پرت ندهم کز هوس بال و پرش رفتم و پرکنده شدم . من صوفی نیستم ، فقط می خواهیم بدانیم که به چه دردی می خورد ، یک مثالی می زنیم که براتون مسئله داشتن صور پنهان روشن شود. شما فرض کنید که یک خانه ای دارید ، در خانه قرار میگیرید ، مثلاً 5 روز خانه در اختیار شماست ، شما زیاد توجهی به این خانه نمی کنید ، شما اگر خیال کنید که 5 روز این خانه یا باغ در اختیار شماست زیاد به این خانه توجه نمی کنید ، اما اگر گفتند برای همیشه این خانه یا باغ برای شماست ، یک مرتبه زاویه دید شما عوض می شود و تمام تفکرات شما تغییر می کند ، زوج هم همینطور است ، وقتی می گویند برای شماست نگاهتان کاملاً عوض می شود . تا حالا دیوار داشت خراب می شد ، حالا می گوئید برای چی سقف خراب شده ، لوله ها چرا زنگ زده ، چرا درها موریانه خورده ، این لوله کشی باید عوض شود ، این دیوارها باید اینجور شود و .... کسی که زوج شماست ، برای چی شکم تو بزرگ شده ، چرا سرت رو شانه نکردی ، چرا اینکار رو نکردی ، ... همه چیز عوض می شود. ما نمی خواهیم یکسری مطالب رو یاد بگیریم به دلیل اینکه فقط بلد هستیم ، و بله وجود دارد ما آمدیم اینجا عارف بشویم و ... نه ما کاری به اینها نداریم ، ما می خواهیم بدانیم که اگر ما بتوانیم صور پنهان باور و قبولمان شود ، ما دچار چه نوع نوساناتی می شویم ، یک مرتبه کلیه اطلاعات ما فرق می کند ، زاویه ما عوض می شود ، حالا اگر به ما بگویند شما در این جهان چند روزی زندگی می کنید و از بین می روید ، این مثل این می ماند که بگویند این خانه چند ...
ملاحظاتی پیرامون مکتوب شماره قبل آقای غرویان
تضاد عقلانیت وحیانی با فلسفه یونانی توهم است یا واقعیت؟! اگرچه جناب آقای غرویان از کنار بسیاری از مباحث و کدهای مطرح شده در مکتوب پیشین اینجانب بدون جواب گذشتهاند، با اینحال بنده به نکات مطرح شده در مکتوب ایشان به اختصار پاسخ میدهم: 1- من گفتهام اغلب قاطع فقهای شیعه ضد فلسفه بودهاند و ایشان گفتهاند این مطلب خلاف واقع است. از مهمترین ادله اثبات این امر مخالفت صریح اکثریت قریب به اتفاق فقها با نظریه وحدت وجود و کفر دانستن آن است که قله معرفتی فلسفه و عرفان است. ضمنا حضرت آیتالله مصطفوی که در اظهاراتی در مخالفت با مناظره تلویزیونی، به دفاع از آقای غرویان برخاستند و آقای غرویان نیز از ایشان بهنحوی تقدیر کردند، بر مخالفت اکثریت فقهای تشیع با فلسفه و عرفان مهر تأیید زدهاند. 2- گفتهاند صوفیگری که در طول تاریخ موجب انحرافات شده، ربطی به فلسفه و عرفان حقیقی ندارد اما نگفتهاند که مصادیق این صوفیان بد و جهله صوفیه چه کسانیاند؟ آیا از حلاج و بایزید و جنید و عطار و مولوی و شمس تبریزی و ابن عربی که حرفها و اعتقاداتشان مملو از مطالب و عقاید خلاف موازین برهان و قرآن و عترت است، صوفیتر داریم؟ اگر آری، ایشان کیانند و اگر نه، چرا این افراد تا این اندازه مورد ستایش ملاصدرا و شیفتگان فلسفه ملاصدرا هستند؟ 3- فلسفه نمیتواند قایل به خلقت و مخلوقات باشد. عین الربط بودن و ظل بودن و وهم و خیال بودن عالم، چه ربطی به موضوع خالق و مخلوق و واجب و ممکن دارد؟ اینکه هر موجودی آیتی بر خالقیت خداوند است و وجود او در حدوث و بقاء به خداوند وابسته است، حرف متکلمین و فقهای مکتب است نه حرف فلاسفه و عرفا. البته هر وقت عرصه بر فلاسفه و عرفا تنگ میشود، چون متکلمان سخن میگویند. اما وقتی عرصه فراخ باشد اینگونه سخن میگویند: «چون یک وجود هست و بود واجب و صمد، از ممکن اینهمه سخنان فسانه چیست؟» (از سخنان آیتالله حسنزاده آملی) 4- گفتهاند اگر جهان، حادث زمانی باشد و قدیم زمانی نباشد، پس در زمان قبل از آن، خداوند چرا دست به خلقت نزده است؟ پاسخ این است که زمان و مکان با خلقت اشیاء و موجودات محقق میشوند و پیش از آن، سخن از زمان و مکان گفتن بیمعناست اگرچه تصور آن برای ما انسانها که همهچیز را از دریچه زمان و مکان میبینیم مشکل است. ضمنا خواجه نصیر الدین طوسی «قدس سره» در «تجرید الاعتقاد» در نفی قدیم بودن عالم میفرماید: هیچ موجود ازلیای جز خداوند تعالی وجود ندارد. و علامه حلی «قدس سره» در شرح آن مینویسد: گروه فراوانی با این امر مخالفت کردهاند و مخالفت ...
مطلب از سردار با نگهبان83/9/7 مکتوب سی دی تجزیه
کنارچند نفرهستیم و کنار چند نفر دیگر سخن از انسان است،واینکه چه مطالبی را در خود جای دارد وهمین طور مقام وجایگاهش کجاست و غیره. (فقط بحث ما در مورد انسان وشناخت انسان است ، امروز اکثر انسانها حتی افراد معروف هنرمند یا ورزشکار هم بهم ریخته و بعضا معتادند و دست به خودکشی میزنند که همه مشکلات بدلیل جنگ با خود است چون بدنبال عمل صالحات نیستند) اگر ما در جهان مانند همان ماقبل یعنی دوره حیوانی را در نظر داشته باشیم وجانوران را ببینیم و از هر نوع آنها را دقیق مشاهده کنیم البته به غیر از انواع آنها فقط به خصوصیات آنها خوب توجه بنماییم ،میبینیم که درنده وجنگجو وآرام و موذی وبه هر حال همه نوع را میبینیم. (به هر حال بزرگان معتقدند هر کدام به نوعی که انسانها خصوصیات حیوانات را در درونشان دارند یعنی درندگی موذی و...) حال که به درجه انسانی میرسند درآن حرفهایی که گفته شد از دو قسم جسم ،جان یا همان صور پنهان در قسمت تزکیه در این بودن وشدنهای بسیار به تبدیلات میرسند که در جسمیت مشاهده مینماییم. (همه میخواهند تبدیلات انجام بدهند بدون تغییرات یعنی انسانها میخواهند یک شبه به هر روشی تبدیل شود به انسان درمان شده صالح و درستکار) مثل اینکه بگوییم این شخص بسیار خوب است چون مهربان است حق از نا حق را می فهمد ودر عمل به آن توجه میکند ولی شما میدانید اینها ممکن است واقعی نباشد وحکایت از درون انسان ننماید اما در طولانی مدت این نقاب برداشته میشود. (از قوانین هستی است که هر پنهانکاری و ظاهرسازی در طول زمان مشخص میشود .مهم اینجاست که انسان در چه موقعیتی باشد و مسیر مستقیم را انتخاب کند یعنی توان و شرایط انجام ضد ارزشها وخلاف را داشته باشیم وآنها را انتخاب نکنیم ،مهم است مثل داستان زاهد بیابان نشین که وقتی در شرایط انجام گناه قرار گرفت ایمانش وکراماتش را از دست داد.) اگر واقعی باشد این موضوع آنها را بین مردم محبوب ودر نزد خداوند عزیز میگرداند واین انسان را به طرف الهامات الهی میرود ودو قسم از وجودش یکی میشود یعنی صور آشکار وپنهان یا ظاهر وباطن البته در یک دوره یابعد از حیات یکی میشوند البته ما نمیتوانیم بگوییم کی شاید یک دوره از حیات را ما میبینیم اما این هزاران هزار بار بوده ومیتواند این موجود یعنی انسان عروج کند واگر فرمانی نباشد ویا خودش نخواهد بازگشت نکند به آنچه خالق فرمان داده است برسد (انسان وقتی در مرحله ای ظاهر وباطنش یکی شد آنوقت انتخاب میشوند، عروج میکند وبا فرمان خداوند به مراتب بالای انسانی وخاص میرسند وکامل میشود مثل نامیانی که الان نیستند مثل رسول خدا و علی ابن ابیطالب مثل مسیح و افراد غیر دینی) اما به حیات ...
مکتوب آغاز شگفت انگیز2
پرده ها کنار میروند، تا چهره واقعی اشخاص به سبب جبران پلیدی ها نمایان بشود و این همان رحمت خداوندی است که برای انسان فرستاده میشود. (پرده ها یعنی بندهایی که انسان به خودش وارد میکند وتا بازپرداخت آنها را ندهد پرده ها کنار نمیرود) و برای بهبودی او، مانند کودکی است که راه نمی تواند برود به او کمک می شود، اگر این کمک را پذیرفت یک گام به جلو رانده میشود به عبارتی وقتی صورت ظاهر و باطن با هم یکی میشوند، به آرامی دیگر باعث مشکلاتی برای جهان و جهانها نمیشوند، می شوند مثبت وهمه چیز را آموزش درست می بینند اما اگر در صور پنهان باقی بماند، و نخواهد که تکامل در راستای حیات بردارند گامها به جلو نمی روند بلکه در همان باقی مانده مانند یک مرداب وباتلاق شده ومحل این مکانها را موجودات پنهانی اشغال میکنند وشما این حالات را در جهان خود هر روز مشاهده میکنید. (کمک ورحمتهای خداوند مرحله به مرحله است ویکمرتبه ویکجا به انسان داده نمی شود.به غیر از این جهان خاکی و فیزیکی ما، جهانهای دیگری مثل جهانهای متخارج، متقاطع، متداخل، جهان برزخ، جهان آخرت و حیاتهای دیگر غیر قابل شمارش وجود دارند وقطعا با وجود گستردگی سیارات و ستاره ها حیات به شکلهای دیگر ودر کرات دیگر وجود دارد) ما در جهانی که هستیم طبق فرمان میگویند همه مرداب ها را نمی توان خشک نمود(همه انسانها و خلافکارها را نمیتوان هدایت واصلاح نمود) پس باید بگوییم تا در اثر تحولاتی که همان فرمانگیری هست سرنوشت آن انسانها مشخص بشود.(فرمان خداوند هم کاملا تاثیر دارد که آن پرده ها کنار برود یا نرود) و شما کاملا متوجه اعمال ورفتار در آنها می شوید ودیگران هم همین طور در انجام فرامین به تقوی های راستین میرسند که نشانه های را در بعضی از موارد به شما اشاره نمودند.(انسانی که در مسیر راست وارزش ها باشد از نظر ظاهر ،نگاه کردن ،صحبت کردن و سیمایش کاملا قابل تشخیص است وهین جور انسانهای بهم ریخته) تحولات در علم طبیعی است از نقطه ای به نقطه ای که بیشتر اشاره کرده بودیم، از کاینات آنچه به طور فرمان است قابل کنترل تر است(در سیستم آفرینش هر چیزی که فرمانش صادر و زمانش برسد به انجام میرسد وکنترل میشود) بایستی افعال را درست صرف کنیم (کارها را باید درست انجام بدهیم ) و به عبارتی اگر بخواهیم و بتوانیم در ان جهت حرکت کنیم پالایش ها انجام میگیرد مانند همان آزمایشاتی که ما انجام دادیم. (بارها وبارها بیان شده که برای رسیدن به صلح وآرامش فقط و فقط تزکیه و پالایش باید انجام بدهیم وهیچ راه دیگری ندارد) .به هر حال انسان موجود بسیار شگفت انگیزی است وما فقط مقدار کمی از آن را دیده ایم وداریم ذره ذره ذره ...
خماری
خماری . . . وقتی انسان وارد دنیای اعتیاد میشود دقیقاً در نقطهای قرار میگیرد که تمام محیط زندگیاش پر از دغدغههای گوناگون میشود. دغدغه مکانی برای مصرف، دغدغه پنهان کردن اعتیادش از دیگران، دغدغه محیط کار و همکاران و ... یکی از دغدغههای بزرگ و اصلی که تقریباً در رأس همه دغدغهها برای یک فرد مصرفکننده قرار میگیرد دغدغه «جنس خوب» است. هر شخص با هر نوع مصرفی اعم از تریاک، شیره، کراک، شیشه و ... همیشه به دنبال یک ساقی خوب بوده تا بتواند بهترین نوعش را تهیه و مصرف کند و شاید تمامی این افراد به دنبال اصطلاحی هستند به نام «نشئگی بیشتر» این حالت دقیقاً نقطه مقابل یک گمان است که سوای لذتجوییها شاید بتوان گفت گزینهای است به نام ترس از خماری. کمتر کسی یافت میشود که مصرفکننده باشد و درد خماری را با گوشت و پوستواستخوان نچشیده باشد. خماری رفتاری از انسان است که در 2 بخش صور آشکار و صور پنهان نسبت به عادتها و وابستگیها، نیازها و یا هوس با شدت کم یا زیاد نمایان میشود. کلمه خماری ممکن است نسبت به یک موضوع همراه با درد و سختی باشد و نسبت به موضوعی دیگر در حد یک سرگردانی ساده. قبل از کنگره باورم بر این بود که خماری فقط مربوط به اشخاصی است که مصرفکننده مواد هستند؛ اما امروزه نظرم بر این است که میتوان از کلمه خماری در بسیاری از مسائل زندگی که از روی عادت و هوس و نیاز در 2 بخش صور آشکار و پنهان نمایان میشود استفاده نمود. اگر کمی دقت کنیم در اطراف زندگیمان انسانهای بهاصطلاح سالمی را میبینیم که مثلاً برای خوابشان یک یا چند قرص را شبها باید مصرف کنند و اگر شبی قرص نباشد رفتارهای شخص شبیه رفتارهای خمار گونه فردی میشود که مواد مصرف میکند. البته نه به آن شدت خماری مواد، ولی مسلماً شخص رفتارهایی از قبیل بیقراری، اضطراب، عصبانیت، بیحوصلگی و بیخوابی و شاید چند رفتار دیگر در قسمت صور آشکار و پنهان، با شدتهای کموزیاد نمایان شود. بهنوعی میتوان گفت فرد با مصرف نکردن قرص حالش خوب نیست و از حالت تعادل بیرون میآید. فرض کنید دریکی از روزها از منزل خارج شدید و فراموش کردید که دستگاه تلفن همراهتان را با خود به همراه بیاورید و قرار است یک روز تمام را بدون این وسیله سپری کنید. با این حساب که تماسهای ورودی و خروجی مهم و ضروری هم ندارید! ببینیم آیا واقعاً حال آن روز شما مثل بقیه روزهاست که تلفن همراهتان در جیبتان هست؟! یا اینکه رفتاری در صور پنهان شما شکل میگیرد که نشأتگرفته از کمی بیقراری است و یا شاید فکر میکنید آن روز یکچیزی کم دارید، و گاهی هم ممکن است ناخودآگاه دست در جیبکنید ...
متن کامل سی دی تجزیه { مهندس دژاکام }
به نام خدا متن کامل سی دی تجزیه { مهندس دژاکام } بحث ما انسان است ما غیر از انسان دیگه بحثی نداریم. ما هم دیگر هر وقت بحث می کنیم هر چه صحبت می کنیم راجب انسان است و انسان را از زوایای متعدد آنرا نگاهش می کنیم دفعه قبل بحثی داشتیم آغاز شگفت انگیز بود که مال تاریخ 6/9/83 بود بحث امروز تجزیه است که مال تاریخ 7/9/83 است تحت عنوان تجزیه. مطالبی که عنوان می کنم سردار می گوید: دیگه این سردار و رعد را دیگه نمی خواهید بگوئید استاد سردار یا استاد رعد، همین طور که اسم ساده را بگوییم کافی است. خب یک پاراگراف را می خوانم که وارد وحله می شویم. کنار چند نفر هستیم سردار می گوید کنار چند نفر دیگر سخن از انسان است و اینکه چه مطالبی در خود جای دارد و همین طور مقام و جایگاهش کجاست، همش بحث ما راجب انسان است و شناخت انسان. انسانها همه موجوداتی هستند که در خسرانند یعنی زیانکارند و همین جور موجودی حریص اند و جزء می کنند و لکنودند. ویژگیهای مختلف دارند. انسانها موجودات ساده ای هم هستند و تمام مسائل یعنی حریص و لکنود، یعنی ناسپاس و خسران و زیانکار همه در اثر این است که انسان نمی داند دانش او به اون وحله آگاهی نرسیده، دانشی که من صحبت می کنم منظورم همان معرفته یعنی به اون بیداری هنوز نرسیده. اگر انسان به اون بیداری و به اون هوشیاری برسد مسائل حل است، انسانی که بیدار باشد به آگاهی رسیده باشد و هوشیار باشد اون خطا نمی کند او اشتباه نمی کند، گناه را کسی مرتکب می شود که نادان است، جاهل است، شما می گوئید نه، این از نظر علمی یا از نظر موقعیت دینی و از هر نظری در مرتبه بالایی قرار دارد ولی باز به عقیده من نادان است نمی داند. نادان به معنی ابله که نیست نادان یعنی نمی داند که ما را از نادانی رها کنید از ندانستن، گرچه به انسانهای کم شعور گاهی اوقات نادان اطلاق می شود. پس همه اینها برای عدم شناخت است یا سوء تفاهم تمام مسائل.اگر انسان به اون آگاهی و بیداری برسد خیلی، خیلی مسائل حل می شود. بچه های کنگره دارای یک تحولی می شوند این تحول در پرتو اون دانستن و اون آگاهی است. امروز اکثر انسانها به هم ریخته هستند مثلاً: شما نگاه می کنید و می بینید یک هنرپیشه هالیود که هنرپیشه بسیار موفق است و جایزه اسکار هم گرفته در سن 63 سالگی خودکشی می کند و می گوئید خودکشی کرده است که در اخبار شنیدید یا الکلی بوده است، الآن در سطح جهان خیلی از هنرمندها هستند بزرگها هستند الکلی اند یا اعتیاد دارند راه درمان هم بلد نیستند. الآن اگر در هالیود مستقر می شدم کل اینها را درمان میکردم یا ورزشکار های خیلی قوی، چون راهش را بلد نیستند پس می بینید که همه در اثر همان عدم آگاهی است. به اون ...
متن کامل سی دی کلام حق {مهندس دژاکام}
به نام خدا متن کامل سی دی کلام حق {مهندس دژاکام} در تاریخ 77/7/11 دیالوگ هایی که بین سردار و نگهبان گفته می شود. برای شما که مانند یک انسان در مقابل آنچه می بایست شود ایستاده اید خوشحال هستیم و دعا می کنیم. اکنون می دانیم که کلام حق با بیان ساده در دلهای آنانی که باید نوشته شود حک می گردد و یک ریشه ای پی می شود که در کلام و سخن بکار می رود و یک مصدری می شود که از آن کلام انشعاباتی استخراج می گردد که بنیان خیلی از بنیادها را واژگون می گرداند. در انجام کار همانطوری که می دانید اگر در کلام خداوند تبارک و تعالی اشکالی می بود در دلها نمی نشست و جهانها را برای جهد آماده و مهیا نمی نمود. حق به معنای راستی، درستی، حقیقت چیزی که درست باشد می کند حق و حقیقت. کلام هم یعنی بیان ما اکنون می دانیم که کلام حق با بیان ساده در دلهای آنانی که باید نوشته شود می نشیند. من توی این آموزشهایی که دادم از روز نخست تمام هدف فقط همون یک کلمه بوده که بگوییم بدی بد است و خوبی خوب که حالا اگر بخواهیم این رو بشکافیم که چگونه بوجود می آید انسان هر چه می کند به خودش می کند. هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی خود انسان است که همه چیز رو بوجود می آورد و خلق می کند و منشاء و مبداش هست. ما در نقطه ای قرار داریم که از آینده خبر نداریم، از گذشته هم خبر نداریم. هر دو نقطه برای ما مجهول است البته برای اکثریت حال برای ماست ولی گذشته ما زمان حال ترسیم کرده و زمان حال ما گذشته و ترسیم می کند. نکات خیلی ساده ای یعنی کلام حق و یا حقیقت و یا قوانین جهان هستی قانونمند. این رو من می خوام خیلی وقتها آموزش بدم. همونجوری که برای صور آشکار ما قانونمند است یعنی گندم همیشه در یک زمان خاصی به عمل می آید همیشه درختها در یک فصل خاص میوه می دهند، همیشه درختها در یک فصل خاص برگ ریزان می کنند، همیشه برف در سرما و درجه خاص می آید. اینجا همه صور آشکاره، صور پنهان هم همینطور است. در جهان هستی صور آشکار و صور پنهان در حقیقت یکی است در جهان هستی ما صور آشکار و صور پنهان نداریم ولی حالا قراردادی آن چیزی که ما حس می کنیم و می بینیم و درک می کنیم می گیم صور آشکار و آنچیزی که درک نمی کنیم می گیم صور پنهان. حقیقت در اعمال و ادامه نقاب از رخ برمی گیرد ما هرگز نمی تونیم یک حقیقتی را پنهان کنیم. اصلاً امکان پذیر نیست. هر کس که تصور کند که توانایی این رو دارد که یک حقیقتی را پنهان کند و بقول امروزیها دو دوزه بازی کند یا دوسربازی کند اصلاً امکان پذیر نیست. دیر یا زود بر ملا میشه خیلی خیلی زود خیلی سریع. ما نمی توانیم بر مبنای کجی به یک آرامش برسیم. خیلی این ...