صرافي كيش لحظه اي
استانبول
بياييد از هر لحظه زندگي لذت ببريم.براي آغاز يك زندگي شاد و سعادتمند لازم نيست كه در انتظار بنشينيم: در انتظار فارغ التحصيلي، بازگشت به دانشگاه، كاهش وزن ، افزايش وزن، شروع به كار، ازدواج، شروع تعطيلات، صبح جمعه، در انتظار دريافت وام جديد، خريد يك ماشين نو، باز پرداخت قسطها، بهار و تابستان و پاييز و زمستان، اول برج، پخش فيلم مورد نظرمان از تلويزيون، مردن، تولد مجدد و… خوشبختی یک سفر است ، نه يك مقصد هيچ زماني بهتر از همين لحظه براي شاد بودن وجود ندارد.زندگي كنيد و از حال لذت ببريد. در حدود قرن هفتم قبل از ميلاد عده اي از يونانيان پا به منطقه بوسفور گذاشتند و شهري ساختند كه اسم آن را " بوزانتيون" نام نهادند . اين منطقه بواسطه بوسفور رو به ترقي نهاد و بعدها به تصرف روم درآمد . ديوار باستاني فاتح در سال ۳۳۶ ميلادي امپراطور روم " كنستانتين" شهري جديد بر روي شهر بوزانتيون ساخت و آن را "كونستان تي نوپل" نام گذاري كرد . كه بعدها قسطنطنيه نام گذاري شد و رسما" از سال ۱۹۳۳ استانبول ناميده شده است . استانبول بزرگترين شهر تركيه و تنها شهر دنياست كه در دو قاره آسيا و اروپا قرار گرفته . با اينكه چندين دهه پايتخت كشور به آنكارا انتقال يافته باز شهر استانبول همچنان پر رونق است و يكي از مراكز فرهنگي و اقتصادي تركيه ميباشد. چينعلي كوشك اين عمارت در قرن ۱۵ ميلادي توسط محمد ، فاتح استانبول ساخته شد . از اين عمارت امروزه بعنوان يك موزه سراميك استفاده ميگردد . در اين موزه نمونه هايي از كاشي ها و سفالهاي قرن ۱۶ ميلادي مربوط به دوران سلجوقيان و عثمانيها نگهداري ميشود . اين موزه همه روزه بجز دوشنبه ها جهت بازديد همگان باز است. مسافرت به استانبول واقعا" يك برنامه پيش بيني نشده بود كه بمدت ۱۰ روز بطول انجاميد كه ۸ روز آن از صبح تا شب مشغول كار بودم و فقط ۲ روز باقيمانده را توانستم به چند جاي ديدني سري بزنم . البته چون قبلا" دو بار خودم به استانبول سفر كرده بود براي همين مقداري به شهر آشنا بودم . روز اول را اختصاص دادم به تور بوسفور و روز دوم را به موزه توپ کاپی و موزه ایاصوفیه . البته اگه وقت داشتم حتما" سری هم به جزیره بیوک آدا میزدم چون برای گشت زنی در این جزیره زیبا هم احتیاج به یک روز کامل زمان لازم است. جزیره بیوک آدا جزیره ایست لمیده بر دریای مرمره که از رفت و آمد ماشین خبری نیست تنها وسیله نقلیه درشکه و دوچرخه میباشد و برای رفتن به این جزیره میتوان از اسکله امین نونو استفاده کرد. پل بوسفور پل بزرگ بوسفور که بر روی تنگه بوسفور زده شده در حقیقت دو قاره آسیا و اروپا را به هم ...
پايان و كارنامه ساسانيان (روايت استاد زرين كوب)
پايان و كارنامه ساسانيان (روايت استاد زرين كوب)چهارده قرن رويدادهاي پرخطر 16-1- اگر چه دنياي باستاني ايران كه از آغاز عهد ماد و تا پايان عصر ساسانيان، چهارده قرن رويدادهاي پر خطر را - جز در ماجراي كوتاه اما خونين اسكندر - به آساني و بيزيان عمدهاي از سر گذرانيده بود و همچنان بالان و نازان در سر جاي خويش باقي مانده بود، ناگاهان در مقابل يك ضربهي «به هنگام» و نفسگير، آن هم از جايي كه هيچ از آنجا احساس بيم و خطر نميكرد تقريباً بيهوده و رايگان از پا درآمد و دين و دولت او با هم به كام فراموشي و فنا- هر چند نه براي هميشه- در افتاد، باز كارنامهي روزگاران گذشتهاش، مثل شمارنامهي عمر يك پهلوان پير، پر از خاطرههاي خوش، نشانهاي افتخار، و يادگارهاي غرورانگيز بود. در ديدهي مورخ انديشهور دقيق امروز، اين چهارده قرن عمر پركشمكش و آكنده از متانت و وقار، به رغم مرگ نابيوسيدهاي كه آن را پايان داد، بيهوده نبود چرا كه ايران باستاني از اين مايه عمر، كه در چهار راه حوادث همه در ماجراهاي پر هول و خطر گذشت، براي دنيايي كه بر روي ويرانههاي آن شكفت خاطرهي خوش و ميراث ارزندهاي كه در خور عمرهاي دراز و افتخارآميز است باقي گذاشت. درسهاي ايران باستان به جهانيان 16-2- ايران باستان به دنيا درس تسامح آموخت، درس عدالت و درس قانون و انضباط ياد داد. به دنيايي كه آشور و بابل و مصر و يهود آن را از تعصب و خشونت آگنده بود نشان داد كه با اعمال تسامح بهتر ميتوان امپراطوريهاي بزرگ را از اقوام گونهگون به وجود آورد و اداره كرد. به دنيا تعليم داد كه عدالت هم اگر با دقت و مساوات همراه باشد به اندازهي آزادي يا بيش از آن ميتواند صلح و آرامش را تأمين كند. به اهل عصر نشان داد كه انسان، آنجا كه نيكي ميكند با آنچه انجام ميدهد به آنچه مبدأ نيكي است كمك ميكند و آنجا كه به بدي ميگرايد دنيايي را كه تعلق به شر دارد افزايش ميدهد. به عالمي كه گه گاه مفتون زهد و رياضت بود تعليم داد كه پارسايي در ترك دنيا در التزام زهد و رياضت نيست. پارسايي واقعي سعي در آباداني دنيا و افزوني نعمت و برخورداري از شاديهاي اين جهاني است. به دنيا آموخت كه شادي موهبت ايزدي است و آن كسي كه ...
داستان انبیا’درالمیزان8
داستان اصحاب كهف در روايات در تفسير قمى در ذيل آيه ((ام حسبت ان اصحاب الكهف )) از امام (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: ما به تو آيت ها و معجزه هائى داديم كه از داستان اصحاب كهف مهم تر بود، آيا از اين داستان تعجب مى كنى كه جوانانى بودند در قرون فترت كه فاصله نبوت عيسى بن مريم و محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بود، زندگى مى كرده اند. و اما ((رقيم )) عبارت از دو لوح مسى بوده كه داستان اصحاب كهف را روى آن حك نموده اند كه دقيانوس ، پادشاه آنها چه دستورى به ايشان داده بود، و آنان چگونه از دستور او سر پيچيده اسلام را پذيرفته بودند، و سرانجام كارشان چه شد.و باز در همان كتاب از ابن ابى عمير از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: سبب نزول سوره كهف اين بود كه قريش سه نفر را به قبيله نجران فرستادند تا از يهوديان آن ديار مسائلى را بياموزند و با آن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را بيازمايند، و آن سه نفر نضر بن حارث بن كلده و عقبة بن ابى معيط و عاص بن وائل سهمى بودند.اين سه نفر به سوى نجران بيرون شده جريان را با علماى يهود در ميان گذاشتند. يهوديان گفتند سه مساءله از او بپرسيد اگر آنطور كه ما مى دانيم پاسخ داد در ادعايش راستگو است ، و سپس از او يك مساءله ديگر بپرسيد اگر گفت مى دانم بدانيد كه دروغگو است .گفتند: آن مسائل چيست ؟ جواب دادند كه از احوال جوانانى بپرسيد كه در قديم الايام بودند و از ميان مردم خود بيرون شده غايب گشتند. و در مخفيگاه خود خوابيدند، چقدر خوابيدند؟ و تعدادشان چند نفر بود؟ و چه چيز از غير جنس خود همراهشان بود؟ و داستانشان چه بود؟مطلب دوم اينكه از او بپرسيد داستان موسى كه خدايش دست ور داد از عالم پيروى كن و از او تعليم گير چه بوده ؟ و آن عالم كه بوده ؟ و چگونه پيرويش كرد؟ و سرگذشت موسى با او چه بود؟سوم اينكه از او سرگذشت شخصى را بپرسيد كه ميان مشرق و مغرب عالم را بگرديد تا به سد ياءجوج و ماءجوج برسيد، او كه بود؟ و داستانش چگونه بوده است .يهوديان پس از عرض اين مسائل جواب آنها را نيز به فرستادگان قريش داده گفتند: اگر اينطور كه ما شرح داديم جواب داد صادق است و گرنه دروغ مى گويد.پرسيدند: آن يك سؤ ال كه گفتيد چيست ؟گفتند: از او بپرسيد قيامت چه وقت به پا مى شود، اگر ادعا كرد كه من مى دانم چه موقع به پا مى شود دروغگو است ، و اگر گفت جز خدا كسى تاريخ آن را نمى داند راستگو است .فرستادگان قريش به مكه برگشتند و نزد ابوطالب جمع شدند و گفتند: پسر برادرت ادعا مى كند كه اخبار آسمانها برايش مى آيد، ما از او چند مساءله پرسش مى كنيم اگر جواب داد مى دانيم كه راستگو است و گرنه مى فهميم كه دروغ مى گويد.ابوطالب ...
داستان اصحاب كهف
أَمْ حَسِبْت أَنَّ أَصحَب الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ ءَايَتِنَا عجَباً(9) إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنك رَحْمَةً وَ هَيىْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشداً(10) فَضرَبْنَا عَلى ءَاذَانِهِمْ فى الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً(11) ثُمَّ بَعَثْنَهُمْ لِنَعْلَمَ أَى الحِْزْبَينِ أَحْصى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً(12) نحْنُ نَقُص عَلَيْك نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَهُمْ هُدًى (13) وَ رَبَطنَا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لَن نَّدْعُوَا مِن دُونِهِ إِلَهاً لَّقَدْ قُلْنَا إِذاً شططاً(14) هَؤُلاءِ قَوْمُنَا اتخَذُوا مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لَّوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسلْطنِ بَينٍ فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً(15) وَ إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ فَأْوُا إِلى الْكَهْفِ يَنشرْ لَكمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَ يُهَيىْ لَكم مِّنْ أَمْرِكم مِّرْفَقاً(16) وَ تَرَى الشمْس إِذَا طلَعَت تَّزَوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَات الْيَمِينِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضهُمْ ذَات الشمَالِ وَ هُمْ فى فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِك مِنْ ءَايَتِ اللَّهِ مَن يهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن يُضلِلْ فَلَن تجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِداً(17) وَ تحْسبهُمْ أَيْقَاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَات الْيَمِينِ وَ ذَات الشمَالِ وَ كلْبُهُم بَسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطلَعْت عَلَيهِمْ لَوَلَّيْت مِنْهُمْ فِرَاراً وَ لَمُلِئْت مِنهُمْ رُعْباً(18) وَ كذَلِك بَعَثْنَهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنهُمْ قَالَ قَائلٌ مِّنهُمْ كمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظرْ أَيهَا أَزْكى طعَاماً فَلْيَأْتِكم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَ لْيَتَلَطف وَ لا يُشعِرَنَّ بِكمْ أَحَداً(19) إِنهُمْ إِن يَظهَرُوا عَلَيْكمْ يَرْجُمُوكمْ أَوْ يُعِيدُوكمْ فى مِلَّتِهِمْ وَ لَن تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً(20) وَ كذَلِك أَعْثرْنَا عَلَيهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ أَنَّ الساعَةَ لا رَيْب فِيهَا إِذْ يَتَنَزَعُونَ بَيْنهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيهِم بُنْيَناً رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهِم مَّسجِداً(21) سيَقُولُونَ ...
آنتی عشق 4
چایمو یه قلپ یه قلپ خوردم.... بعد شیر خوردم... وای خدا دیگه داشتم میترکیدم.... خوب پاشو برو دیگه ... من دوست ندارم با تو جایی بیام... عجب ادم صبوریه ها...یه نفس کشیدم و دست از عمل دلنشین خوردن کشیدم... هامین تند بلند شد وگفت: خوب بریم؟چه هول و ولایی هم داشت... با حرص از جام بلند شدم وگفتم: الان اماده میشم....هامین : من تو ماشین منتظرتم....خداجون.... چه کنه ایه این... برو منتظر عمه ات باش... هرچند عمه هم که نداری... ناچاری مانتو وشلوارمو پوشیدم و از خاله کلی تشکر کردم و به سمت ماشین جدیدی که توی حیاط پارک شده بود رفتم. فکر کنم عمورسول این ماشین و به خاطر بازگشت غرور مندانه ی پسرش گرفته بود... سرمو تکون دادم. واقعا که ملت نون ندارن بخورن این شازده تو ماشین کمتر از صد میلیون نمیشینه... صد رحمت به پراید مهراب ... اخ یادم باشه به مهرابم زنگ بزنم.... گوشیم طبق معمول از بی شارژی احتمالا خفته بود. هرچند گوشیم دست مارال بود دیشب... تا اونجا که یادمه ... سوار ماشین شدم و اون راه افتاد. ماشین بوی نویی میداد ... حدسم درست بود.تا رسیدن به خونه لام تا کام هم حرف نزد... منم که کلا چیزی نداشتم برای گفتن.... حینی که ازش خواستم سر کوچه نگه داره گفتم: ممنون پسرخاله....یه لبخندی زد وگفت: خواهش میکنم مرضیه ..... و لبخندش عمیق تر شد.محلش نذاشتم.... حتی تعارفش نکردم که بیاد تو خونه... مرضیه و مرض! پسرک دیوانه است!!!به سمت خونه میرفتم که یه لحظه حس کردم اونم از ماشین پیاده شد وداره پشت سرم میاد... بی توجه بهش زنگ خونه رو زدم.. اونم کنارم ایستاد.یه نگاهی بهش انداختم... چشم سفید کجا افتاده دنبال من؟ مگه کار نداشت؟ مگه عجله نداشت؟ مگه نمیخواست بره جایی؟ بزنم خمیرش کنما ... سنگ قبرشو بشورم... پاشده اومده تو کوچه حالا ملت می بینن سه میشه عزتی گوربه گوری که اونم سنگ قبرشو شستشو شو خودم به عهده میگیرم پشت سرم حرف در میاره ...در باز شد و من بهش نگاه کردم. اونم به من زل زده بود.بالاخره حس مهمان نوازیم ترشح شد رو زبونم یه تعارف زدم: بفرما تو...یه لبخند مرموزانه تحویلم داد و منو زد کنار و وارد خونه شد. میگن فرنگی ها واسشون تعارف معنا نداره .... بیا حالا خوبه همش چند سال اونجا بوده ... خاک برسرت که فرهنگ اونا رو به ایرانی جماعت که یه عمر باستانی دراز مدتی داره فروختی... تف به این همه وطن فروشیت... ای تف... پشت سرش اومدم تو خونه مامان با هیجان تمام داشت با اون چندش روبوسی و صحبت میکرد.بابا با دیدن من تندی اومد سمتمو محکم بغلم کرد و کلی قربون صدقه ام رفت.الهی بگردم باباییم کلی دلش نگرون من بوده... خوب ذوق بسه ...-بابا بیخیال ... من سیزده چهارده تا جون دارم... خیالت تخت خواب...بابا باز پرسید: حالت خوبه؟ ...
رسوائی در استانبول متهم در تهران
واكنشها به ورود دو ميلياردجوانايراني بهپروندهفسادماليتركيه کد مطلب : 25462 گروه سياسي: بازداشت رضا ضراب تاجر جوان ايراني در تركيه به اتهام پولشويي و فساد مالي بزرگ، بازتاب وسيعي در بين رسانة هاي داخلي و خارجي داشته است. او همان كسي است كه چند سال قبل زمانی که برای اولین بار دست همسرش يعني همان خواننده معروف ترك را گرفته و به ایران آمد مهمان برخي از سياسيون دولت قبل بود. يكي از واکنشهاي جالب از سوي نوه امام بوده است. نوه دختری امام خمینی(ره) در آخرین استاتوس فیس بوکی خود نسبت به این پدیده نوظهور عرصه اقتصادی کشور، واکنش نشان داده است. خانم زهرا اشراقی در صفحه فیس بوک خود درباره بابک زنجانی نوشته است:«پولشویی بابک زنجانی و شرکا(!) ۸۷ میلیارد یورو است که معادل ۳۵۳هزار و ۲۲۰ میلیارد تومان می شود. بودجه کشور ، ۱۹۵هزار میلیارد تومان استپ.ن۱: ۳هزار خاوری کجا ، ۳۵۰هزار بابک خان کجا!!!!!؟؟؟؟؟پ.ن۲: بعد میگن چند تار موی زنان و اعتراض مدنی پایه های نظام را به لرزه میاندازد.فتنه گر واقعی کیست؟؟» رضا ضراب و همسرش (ابو گوندش)كه خواننده معروف تركيه استمسعود كاظمي در گزارشي مفصل در روزنامه قانون نوشته است: اِبرو گوندش، خواننده معروف تركيهاي با يك جوان ايراني ازدواج كرد. اين خبر در ابتدا شايعه قلمداد شد، اما پس از مدتي و با حضور اين خواننده در ايران، شايعه به يك خبر واقعي تبديل شد. جوان ايراني كه 10 سال از همسرش كوچكتر بود، عليرضا ضراب بود. خبر در ابتدا از عشق ماجراجويانه اين زن به جواني حكايت ميكرد كه ميتوانست به شهرت بيشتر اين خواننده منتهي شود.آن زمان كسي تصور نميكرد كه اين ازدواج به بزرگترين پرونده فساد اقتصادي در تركيه ربط پيدا كند و به ايجاد هزاران سوال ايرانيان دامن بزند. خبر بسيار تكان دهنده است. همسر ايراني اِبرو گوندش به اتهام پولشويي و پرداخت رشوه به مقامات تركيه براي جابهجا كردن پول و طلا به شركت سورينت كيش در ايران بازداشت شده است. بيش از 60 مسئول تركيهاي در اين پرونده متهم و بازداشت شدهاند. اكنون و با مشخص شدن ابعاد كوچكي از اين پرونده، ميتوان نتيجه گرفت كه آن ازدواج يك ماجراي عشقي و حتي يك موضوع سرگرم كننده نبوده است. ازدواج پرماجراي خواننده مشهور تركيهاي با جوان ثروتمند ايراني، معاملهاي سياسي و اقتصادي با هدف پولشويي يا به قولي براي دور زدن تحريمهاي ايران بوده ...