شعر علم و دانش

  • اشعاری در مورد علم و دانش

      میاسای زآموختن یكزمان ز دانش میفكن دل اندر گمان زمانی میاسای زآموختن اگر جان همی خواهی افروختن به آموختن گر ببندی میان ز دانش روی بر سپهر روان توانا بود هر كهدانا بود زدانش،دل پیر، برنا بود نكوهش مكن چرخ نیلوفرى را برون كن ز سر باد خیره سرى راتو چون مى كنى اختر خویش را بد مدار از فلك چشم نیك اخترى رادرخت تو گربار دانش بگیرد به زیر آورى چرخ نیلوفرى را ارزش انسان ز علم و معرفت پیدا شود بى هُنر گر دعوى بیجا كند رسوا شود در مسیر زندگى هرگز نمى افتد به چاه با چراغ دین و دانش گر بشر بیناشود هر كه بر مردان حقّ پیوست عنوانى گرفت قطره چون واصل بدریا مى شود دریا شود آدمى هرگز نمى بیند ز سنگینى گزند از سبك مغزى بشرچون سنگ پیش پاشود سر فرو مى آورد هر شاخه از بارآورى مى كند افتادگى انسان گر دانا شود قیمت گوهر شود پیدا بر گوهر شناس قدر ما، در پاى میزان عمل پیدا شود عقل تحصیلى مثال جوى هاکآن رود در خانه اى از کوى هاراه آبش بسته شد شه بى نوااز درون خویشتن جو چشمه را



  • چهل حدیث زیبا درباره علم و دانش-1

    چهل حدیث بسیار زیبا درباره ...علم و دانش... پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم : 1- السُّؤالُ نِصفُ العِلم .پرسش نیمى از دانش است .کنزالعمّال : ۲۹۲۶۰ پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :2- العِلمُ خَزائنُ ومَفاتِیحُهُ السُّؤالُ ، فَاسألُوا رَحِمَکُمُ اللّه‏ُ فإنّهُ یُؤجَرُ أربَعةٌ : السائلُ ، والمُتَکلِّمُ ، والمُستَمِعُ ، والُمحِبُّ لَهُم؛دانش گنجینه‏ هایى اسـت و کـلـیدهاى آن پرسش است ؛ پس ، خدایتان رحمت کند ، بپرسید ، که با این کار چهار نفر اجر مى‏ یابند : پرسشگر ، پاسخگو ، شنونده و دوستدار آنان . تحف العقول : ۴۱ منتخب میزان الحکمة : ۲۶۰ پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم : 3- مَن تَعَلَّمَ العِلمَ‏لِغَیرِ اللّه تَعالى فَلْیَتَبَوَّأْ مَقعَدَهُ مِن نارٍ ؛ هـر که دانـش را براى غـیر خدا بیاموزد ، جایگاهش دوزخ باشد . کنزالعمّال : ۲۹۰۳۵ منتخب میزان الحکمة : ۴۰۰ پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم : 4- مَن طَلَبَ العِلمَ فهُوَ کالصّائمِ نَهارَهُ ، القائمِ لَیلَةُ ، وإنَّ بابا مِنَ العِلمِ یَتَعَلَّمُهُ الرَّجُلُ خَیرٌ لَهُ مِن أن یَکونَ أبو قُبَیسٍ ذَهَبا فأنفَقَهُ فی سَبیلِ اللّه ؛ هر که دانش بجوید ، مانند کسى است که روز خود را به روزه گذراند وشبش را به عبادت . اگر کسى یک بابِ علم بیاموزد ، برایش بهتر است از این که کوه ابو قبیس طلا باشد و او آن را در راه خدا انفاق کند . منیه المرید : ۱۰۰ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸ پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم : 5- طالِبُ العِلمِ طالِبُ الرَّحمَةِ ،طالِبُ العِلمِ رُکنُ الإسلامِ ، ویُعطى أجرَهُ مَعَ النَّبِیّینَ ؛ جویاى دانش ، جویاى رحمت است . جوینده دانش رکن اسلام است و پاداشش با پیامبران داده مى‏شود. کنز العمّال : ۲۸۷۲۹ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸ یامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم : 6- إنَّ طـالِبَ العِلمِ تَـبسُطُ لَـهُ الـمَلائکَةُ أجـنِحَتَها وتَستَغفِرُ لَهُ ؛ فـرشتگان ، بـالهاى خـود را براى جوینده دانش مى ‏گسترانند و برایش آمرزش مى‏طلبند . کنز العمّال : ۲۸۷۴۵ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸ پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم : 7- مَن کانَ فی طَلَبِ العِلمِ کانَتِ ‏الجَنَّةُ فی طَلَبهِ ؛ هر که در جستجوى دانش باشد ، بهشت در جستجوى او برآید . کنزالعمّال : ۲۸۸۴۲ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸ امام على علیه‏السلام : 8- مَن جاءَتهُ مَنِیَّتُهُ وهُوَ یَطلُبُ العِلمَ فبَینَهُ وبَینَ الأنبیاءِ دَرَجَةٌ؛ هر کس در حال طلب دانش مرگش فرا رسد ، میان او و پیامبران تنها یک درجه تفاوت باشد . مجمع البیان : ۹ / ۳۸۰ منتخب میزان ...

  • عاشورا و جلوه های آن در ادب معاصر

    عاشورا و جلوه های ان در ادب معاصر عاشورا هم اوج حماسه است و هم اوج تراژدي، چشم تاريخ چنين حماسه شکوهبار و چنين تراژدي خونرنگي را ، در سراسر حيات بشر، هرگز نديده است. عاشورا، حماسه است؛ از آن رو که امام حسين (ع) يک تنه و بي سلاح ، روياروي حکومتي سفاک ايستاد. به يزيد دست بيعت نداد و گفت: کسي مانند من ، با کسي مانند يزيد، بيعت نخواهد کرد. در مقابل زور ، گردن خم نکرد و تن به ذلت نداد و آشکارا گفت: مرگ با عزت بهتر است از زندگي با ذلت. ايستاد، جنگيد، زخم برداشت، کشته شد ؛ اما همه زخم‌ها در جلو بدنش بود. بدان رو که به دشمن پشت نکرد. استفاده از شعر به عنوان يكي از راهكارهاي اساسي انتقال احساس و انديشه ، سابقه طولاني دارد و همواره مورد استفاده بوده است. يكي از اين حوزه ها كه شعر به خوبي توانسته در آن عرصه وارد شود و به انتقال بار عظيم انديشه و احساس بپردازد، مقوله عاشورا است ، شعر آئيني همواره در مراسم مختلف مذهبي و به ويژه در انتقال حماسه عظيم عاشورا مورد استفاده قرارگرفته است و سرايش شعر در اين باره، هميشه مورد توجه شاعران بوده است. پس از واقعه عاشورا حدود سه قرن شعر آئيني و مذهبي در سكوت و خفقان ناشي از حكومت‌هاي جور قرار مي گيرد، پس از اين مدت معزالدوله احمد بن ديلمي كه بر بخش‌هايي از عراق، خوزستان و فارس حكومت مي رانده است، فرماني صادر مي كند كه به موجب آن از عاشوراي آن سال تمام بخش‌هاي حكومتي تحت سيطره او براي عزاداري حسيني (ع) در ملأ عام ، آزادي عمل به‌دست مي‌آورند. از اين سال به بعد عزاداري براي سيدالشهدا نه تنها جرم محسوب نمي شود بلكه به شكل يك فرمان فراگير به همه جا ساري مي شود. از اين زمان به بعد مرثيه سرايي و نوحه خواني در سوگ سالار شهيدان به شكلي مبسوط و بدون رعب و وحشت آغاز مي شود بدين ترتيب وقتي تاريخ و پيشينه شعر عاشورايي را بررسي مي كنيم ، اولين شاعري كه اشعار او به شكل مكتوب به دست ما رسيده است ، كسايي مروزي است . با وجود اين بايد گفت يافتن خط سيري منطقي براي شاعران مرثيه سرا در تاريخ ادبيات فارسي كار دشواري است .اما اين روند از قرن نهم كه حكومت شيعي مذهب صفويان روي كار مي آيد تغيير مي كند، به طوري كه اظهار تشيع در اشعار و سرودن نوحه و مرثيه در سوگ امامان شيعه به ويژه امام حسين (ع) در ديوان‌ها به طرزي چشمگير افزايش مي يابد. از جمله شاعران بزرگ مرثيه سرا مي توان به محتشم كاشاني و وصال شيرازي اشاره كرد . دوازده بند محتشم كاشاني نيز در اين عصر سرآغاز حركتي بالنده در مسير شعر عاشورايي شد و شاعران بسياري را به استقبال از اين اشعار فرا خواند. وحشي بافقي ، حزين ، عاشق اصفهاني و بسياري ديگر از شاعران از آن دوران ...

  • شعر در مورد علم ودانش

    در صفت علم علم بالست مرغ جانت را بر سپهر او برد روانت را علم دل را به جای جان باشد سر بی‌علم بدگمان باشد دل بی‌علم چشم بی‌نورست مرد نادان ز مردمی دورست علم علم بر برین بالا تا برو چون علم شوی والا مبر از پای علم و دانش پی تا به قیوم در رسی و به حی علم عقلست و نفس علم خدای بیش ازین بیخودی مکن به خود آی زانچه بر جان نبشت در بوتات شاخ علمست و میوه معلومات نیست آب حیات جز دانش نیست باب نجات جز دانش هر که این آب خورد باقی ماند چشم او در جمال ساقی ماند مدد روح کن به دانش و دین تا شوی همنشین روح امین دین به دانش بلند نام شود دین با علم کی تمام شود؟ نور علمست و علم پرتو عقل روشنست این سخن چه حاجت نقل؟ علم داری مشو به راه ذلیل علم بس راه را چراغ و دلیل چون چراغ و دلیل و پرسیدن هست، در شب چراست ترسید؟ علم نورست و جهل تاریکی علم راهت برد به باریکی دانشست آب زندگانی مرد خنک آن کاب زندگانی خورد! در پی کشف این و آن رفتن جز به دانش کجا توان رفتن؟ نفس بیشه است و گر بزی شیرش عقل بازو و علم شمشیرش علم خود را مکن ز عقل جدا تا بدانی که کیست عقل و خدا؟ تن به دانش سرشته باید کرد دل به دانش فرشته باید کرد

  • ٍٍسخنان بزرگان اندیشمندان در باره ارزش علم ودانش

    آنچه به‌روح آرامش می‌بخشد همانا علم است و بس.» سیدارتا گوتاما - گوتاما بودا «آنچه در علم بیش می‌باید// دانش ذات خویش می‌باید» اوحدی «آنچه مغز و قلب را از آلایش پاک می‌کند، فقط دانش است؛ مابقی بی‌دانشی است.» کریشنا «آنکه همه چیزش را به جهان می سپارد و خود سخن تازه ایی ندارد نباید مدعی داشتن خرد باشد و دانش.» ارد بزرگ «آن قدر دانش آدمی را کفایت است که راه راست از کج و سعادت را از شقاوت شناسد.» اثر حکمت آن‌گاه در شخص حکیم ظاهر شود که خویشتن را حقیر و ناچیز شمارد.» سقراط «از این روست که از عالمان همهٔ ادیان و متفکران و دانشمندان و هنرمندان سراسر جهان و از همهٔ نهادهای بین‌المللی و منطقه‌ای مجدّانه می‌خواهم که برای پیشبرد این مهم، در برابر امواج غیریت‌سازیی‌های مصنوعی که ابزار دست قدرت‌های خشونت‌گراست بایستند و بخصوص برای بیرون بردن حریم قدسی پیامبران و مقدسات همهٔ ادیان از عرصهٔ منازعات سیاسی و فرهنگی به‌اقدامات مؤثر بین‌المللی و تلاش‌های جدید حقوقی بیندیشند.» محمد خاتمی «افرادی که بزرگ‌ترین خدمت را به علم و فرهنگ نموده‌اند، نویسندگان و محققانی بوده‌اند که در انزوا می‌زیسته‌اند و هرگز در مباحثات دانشگاهی شرکت نکرده و حقایق صددرصد اثبات نشده را در آکادمی‌ها ابراز نداشته‌اند.» ولتر «اگر به زبان تمامی آدمیان و فرشتگان سخن گویم.... و از عشق بی‌بهره باشم طبل میان‌تهی و سنج پرهیاهویی بیش نیستیم، اگر از کرامت غیب‌دانی و پیش‌گویی بر خوردار باشم و همه اسرار جهان را دریابم و قلمرو دانش را تمام مسخر کنم و در ایمان چنان راسخ و نیرومند باشم که کوه‌ها را به رفتار آورم و از عشق بی‌بهره باشم، کسی نیستم. اگر همه دارایی خویش به مستمندان بخشم و جسم خویش را به آتش بسپارم و از عشق بی‌بهره باشم مرا هیچ سود نخواهد بخشید.عشق بردبار و مهربان است عشق از حسد برکنار است عشق لاف خودستایی نمی‌زند عشق اطوار ناپسند ندارد عشق به اندک چیزی در خشم نمی‌آید و اندیشه شر نمی‌کند و از بی‌عدالتی خشنود نیست اما با حقیقت و راستی شاد و خرم است همه چیز را تحمل می‌کند همه چیز را باور می‌کند و به همه چیز امیدوار است و هیچگاه از پای نمی‌افتد اما پیشگوی‌ها همه شکست می‌خورند و زبان‌ها همه قطع می‌شوند و دانش‌ها در غبار زمان پنهان می‌شوند و دانش ما جزیی است و نبوت ما جزیی است و آنچه جزیی است روی در فنا دارد انچه می‌ماند ایمان و امید و عشق است و از این هر سه، عشق را برترین مقام است.» پائولو کوئیلو/ عطیه برتر «اگر دانش به روزی بر فزودی// زنادان تنگ روزی تر نبودی» سعدی «اگر دانش را به‌خاطر کسب درآمد فرا می‌گیرید به‌حق ...

  • زندگینامه نظامی گنجوی

    زندگینامه نظامی گنجوی نظامی گنجویگروه : علوم انسانی      رشته : زبان و ادبیات فارسی      گرایش : شعر      تاریخ تولد : 0 خلاصه : جمال الدین ابو محمد الیاس بن یوسف نظامی از شاعران بزرگ زبان فارسی است. نظامی از شاعران سده ششم(614-530) و عصر سلجوقی است كه خمسه او از پر آوازه ترین منظومه های زبان فارسی است. نظامی توانست شعر تمثیلی را در زبان فارسی به حد اعلای تكامل برساند. او در انتخاب الفاظ و كلمات مناسب، ایجاد تركیبات خاص تازه، ابداع و اختراع معانی و مظامین نو و دلپسند در هر مورد، تصویر جزئیات و نیروی تخیل و دقت در وصف، ایجاد مناظر رائع و ریزه كاری در توصیف طبیعت و اشخاص و احوال و بكار بردن تشبیهات و اسعتارات مطبوع و نو، در شمار كسانی است كه بعد از خود نظیری نیافته است. والدین و انساب : نظامی به سال 530 یا 540 هجری در گنجه متولد شد. پدر او، یوسف بوده و مادرش رئیسه نام داشت. برخی اصل او را از عراق، نواحی قم و تفرش می دانند. هر چند كه او از زادگاه خود خشنود نبود، اما تمام عمر خود را در گنجه سپری كرده است.[دكتر روشن، همان، ص9 ] تحصیلات رسمی و حرفه ای : نظامی نیز مانند تمام بزرگان دانش و ادب در زمان جوانی به دانش اندوزی و كسب هنر و كمال اشتغال داشت. او به دلیل كوشش و رنج بسیار در راه فرا گرفتن دانش و ادب به آن مقام و مرتبه عالی در فرهنگ و سخنوری رسیده است.[دكتر شهابی، همان، ص29 ]. با مروری در آثار نظامی اهتمام بسیار او در كسب دانش های زمان را یم توان مشاهد ه نمود چنانكه آورده است: به بازی نبردم جهان را به سر- كه شغلی دگر بود جز خواب و خور نخفتم شبی شاد بر بستری- كه نگشادم آن شب ز دانش دری چون نظامی در فراگیری علوم رایج رنج می برد و همروزگاران خود را از خود فروتر می یابد. به خود ستایش می پردازد: ز چندین سخنگو سخن یاد دار- سخن را منم در جهان یادگار سخن چون گرفت استقامت به من- قیامت كند تا قیامت به من منم سر و پیر ای باغ سخن- به خدمت میان بسته چون سرو من [ دكتر روشن، محمد، نظامی گنجه ای، ماهنامه كلك، فروردین 1370، شماره 13، ص10 ] استادان و مربیان : بنابر بعضی اقوال، نظامی در طریقت و سیرو سلوك از مریدان اخی فرج زنجانی شمرده می شد.[نثر آفرینان، جلد ششم، ص 54 ] هم دوره ای ها و همكاران : نظامی در زمان حیات خود از دوستی و همارهی افراد زیادی برخوردار بود. وی با اكثر معاصران خود روابط حسنه ای داشت. از جمله شاعران معاصر او، خاقانی و عوفی می باشند. گویند كه نظامی به آنها ارادت خاص داشته و حتی در مرگ خاقانی، مرثیه ای سروده است.[اثر آفرینان، زندگینامه نام آوران فرهنگی ایران، جلد ششم، زیر نظر دكتر عبدالحسین نوایی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1380، ...

  • شعر در وصف علم و دانش

    ارزش انسان ز علم و معرفت پیدا شود بى هُنر گر دعوى بیجا كند رسوا شود در مسیر زندگى هرگز نمى افتد به چاه با چراغ دین و دانش گر بشر بیناشود هر كه بر مردان حقّ پیوست عنوانى گرفت قطره چون واصل بدریا مى شود دریا شود آدمى هرگز نمى بیند ز سنگینى گزند از سبك مغزى بشرچون سنگ پیش پاشود سر فرو مى آورد هر شاخه از بارآورى مى كند افتادگى انسان گر دانا شود قیمت گوهر شود پیدا بر گوهر شناس قدر ما، در پاى میزان عمل پیدا شود 

  • زندگینامه احمد شاملو

    زندگینامه احمد شاملواحمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در خیابان صفی علیشاه تهران متولد شد. پدرش حیدر نام داشت که تبار او به گفتهٔ احمد شاملو در شعر من بامدادم سرانجام از مجموعهٔ مدایح بی‌صله به اهالی کابل برمی‌گشت. مادرش کوکب عراقی شاملو، و از قفقازیهایی بود که انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، خانواده‌اش را به ایران کوچانده‌بود. دورهٔ کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هر چند وقت را در جایی به مأموریت می‌رفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند. دوران دبستان را در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد گذراند و از همان دوران اقدام به گردآوری مواد فرهنگ عامه کرد. دوره دبیرستان را در بیرجند، مشهد و تهران گذراند و سال سوم دبیرستان را در دبیرستان ایران‌شهر تهران خواند و به شوق آموختن دستور زبان آلمانی در سال اول دبیرستان صنعتی ثبت‌نام کرد. زندگی نامه احمد شاملو شهرت اصلی شاملو به خاطر شعرهای اوست که شامل اشعار نو و برخی قالب‌های کهن نظیر قصیده و نیز ترانه‌های عامیانه‌است. شاملو تحت تأثیر نیما یوشیج، به شعر نو روی آورد،اما برای اولین بار درشعر «تا شکوفهٔ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و به‌صورت پیشرو سبک جدیدی را در شعر معاصر فارسی گسترش داد. از این سبک به شعر سپید یا شعر منثور یا شعر شاملویی یاد کرده‌اند. بعضی از منتقدان ادبی او را تنها شاعر موفق در زمینه شعر منثور می‌دانند. شاملو علاوه بر شعر، کارهای تحقیق و ترجمه شناخته‌شده‌ای دارد. مجموعه کتاب کوچه او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامیانه مردم ایران می‌باشد. آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی و ترکی ترجمه شده‌است. فعالیت سیاسی در اوایل دهه ۲۰ خورشیدی پدرش برای سر و سامان دادن به تشکیلات از هم پاشیده ژاندرمری به گرگان و ترکمن‌صحرا فرستاده شد. او هم‌راه با خانواده به گرگان رفت و به ناچار در کلاس سوم دبیرستان ادامه تحصیل داد. در آن هنگام در فعالیت‌های سیاسی شمال کشور شرکت کرد و بعدها در تهران دستگیر شد و به زندان شوروی در رشت منتقل گردید. پس از آزادی از زندان با خانواده به رضائیه (ارومیه) رفت و تحصیل در کلاس چهارم دبیرستان را آغاز کرد. با به قدرت رسیدن پیشه‌وری و جبهه دموکرات آذربایجان به هم‌راه پدرش دستگیر شد و دو ساعت جلوی جوخه آتش قرار گرفت تا از مقامات بالا کسب تکلیف کنند. سرانجام آزاد شد و به تهران بازگشت و برای همیشه ترک تحصیل کرد. ازدواج اول و چاپ نخستین مجموعهٔ شعر شاملو در بیست و دو سالگی ...