شعر در مورد چشم زیبا

  • جملات زیبا کوتاه عاشقانه جدید و باحال

    پیامک عاشقانه اس ام اس های عاشقانه شعر عاشقانه       .   خاطره تنها مدرکي است که فراموشي   را محکوم مي کند ، پس بمان در خاطرم .         پیامک عاشقانه اس ام اس های   عاشقانه شعر عاشقانه         جملات زیبا Beautiful sentences     اس ام اس عاشقانه جملات عاشقانه       دعاي باران چرا ؟ دعاي عشق بخوان !   اين روزها دلها تشنه ترند تا زمين ، خدايا کمي عشق ببار .           اس ام اس عاشقانه جملات عاشقانه اس ام اس های عاشقانه   .   . چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن   در جاده اي که در آن هيچ بادي نمي وزد !           اس ام اس عاشقانه جملات عاشقانه اس ام اس های عاشقانه   .   . نه مرا خواب به چشم ، نه مرا دل به دست   چشم و دل هر دو به ديدار تو آشفته و مست .         جملات زیبا Beautiful sentences       چنديست ز ياران قديمي خبري نيست   از آن همه خوبي و محبت اثري نيست   چشمم به در و گوش و دلم تنگ   در کوچه ي تنهايي من رهگذري نيست .       شعر عاشقانه شعرهای عاشقانه sms       دنيا را ميدهم براي لبخندت ،   هراسي نيست ! شاد که باشي ،   دنيا دوباره از آن من خواهد شد .       شعر عاشقانه شعرهای عاشقانه sms       مي روم شايد فراموشت کنم   با فراموشي هم آغوشت کنم   مي روم از رفتنم دل شاد باش   از عذاب ديدنم آزاد باش       جملات زیبا Beautiful sentences         وقتي که از کنار گل با تو عبور مي کنم   من به حسادتش به تو حس غرور مي کنم   زلالي آب روان به پيش چشم پاک تو   عشق تو را به هر زمان باز مرور مي کنم   وسعت دريا و کوير به وسعت روح تو نيست   چشم حسادت زمان به بوسه کور مي کنم .           شعر عاشقانه اس ام اس عاشقانه           اگه بعضي وقتها نميشنوي دوستت دارم ،   به خاطر سايلنت دلمه ، نه اينکه معرفتم کمه !         جملات زیبا Beautiful sentences اس ام اس عاشقانه,جملات عاشقانه       آوای باد انگار ، آوای خشکسالیست   دنیا به این بزرگی یک کوزه ی سفالیست   باید که عشق ورزید ، باید که مهربان بود   زیرا که زنده بودن هر لحظه احتمالیست .   .   اس ام اس عاشقانه,جملات عاشقانه   .     .   اس ام اس عاشقانه,جملات عاشقانه   .                   جملات زیبا Beautiful sentences             اگه تو زندگیت یکی از سیمهای سازت پاره شد   آهنگ زندگیتو جوری ادامه بده که هیچکس   نفهمه به تو چی گذشت حتی اونیکه سیمو پاره کرد . . .       جملات زیبا Beautiful sentences         سوال امتحان غضنفر :اسب سفید رستم          چه رنگی بود و مال کی بود؟       جواب غضنفر :مشکی بود و مال زورو بود           جملات زیبا Beautiful sentences جوک جدید             خسیسه واسه زنش کارت شارژ میخره میگه:       بزن ستاره ...



  • شعری در مورد حجاب

    شعری در مورد حجاب

    شعر بسیار زیبا در مورد حجاب  در خیابان چهره آرایش مکن                 از جوانان سلب آسایش مکن<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> زلف خود از روسری بیرون مریز               در مسیر چشم ها افسون مریز یاد کن از آتش روز معاد                        جلوه ی گیسو مده در دست باد خواهرم دیگر تو کودک نیستی              فاش تر گویم عروسک نیستی خواهرم،این لباس تنگ چیست؟           پوشش چسبان و رنگارنگ چیست؟ خواهرم،اینقدر تن نازی مکن                با اصول شرع لج بازی مکن خواهرم ای عاشق دین مبین               یک نظر ازواج پیغمبر ببین

  • داستان زیبا در مورد چشم برزخی (حتما بخوانید)

    داستان زیبا در مورد چشم برزخی (حتما بخوانید)

    از حوزه ی درس مرحوم «آیت حق آخوند ملامحمد کاشی» معروف به آخوند کاشی نقل می کردند: یک روز مرحوم آخوند قرار گذاشت که «تفسیر کشاف» را برای شاگردان درس بدهند، و بعد هم اعلام کردند در فلان تاریخ مثلاً سر هفته هر کس که می خواهد سر درس بیاید حتماً باید با خودش کتاب بیاورد. مرحوم آخوند حرفشان لایتغیر بود و حرفی که میزد از حرفش روگردان نبود، روز موعود هم می رسد، طلبه ها حاضر می شوند. در میان طلبه ها، طلبه ای بود که مشهور به قدس و تقوی بود که خیلی تحویلش می گرفتند. این طلبه اتفاقاً آن روز کتاب را نیاورده بود، مرحوم آخوند درسشان را می دهند، بعد یک نگاهی می کنند که کی کتاب دارد و کی ندارد، می بینند این طلبه معروف کتاب ندارد مرحوم آخوند هم تندخو بود فرمودند: کتابت کو؟ گفت نیاوردم. مرحوم آخوند هر چه ناسزا بود به آن طلبه می گویند که تمام طلبه ها به ایشان شک می کنند، و ناراحت و منزجر می روند. وقتی آخوند عصبانی می شد، کسی جرئت نداشت از ایشان سئوال کند، تا اینکه دو سه روز از ماجرا گذشت، یک روز آخوند قلیان می کشید (هر وقت آخوند قلیان می کشید سرحال بود.) یکی از خِصیصین مرحوم آخوند که ظاهراً مرحوم خراسانی بوده اند می گوید: آقا این طلبه را شما چرا اینقدر اذیتش کردید این توی طلاب مشهور به قدس و تقوی است، خلاصه به استاد ایراد می گیرد، مرحوم آخوند این شعر را که حافظ گفته می خواند. تو مو می بینی من پیچش مو تو ابرو بینی و من اشاره های ابرو. جوابی نمی دهد. چیزی نمی گذرد که آخوند مرحوم می شود و بعد از دو هفته می بینند چیزهای این طلبه را از توی حجره ی مدرسه نیم آور دارند بیرون می ریزند کاشف به عمل می آید ایشان مُبلّغ بابی ها و بهایی هاست و این گرگی بصورت میش بوده، توی این مدت مرحوم آخوند با چشم برزخی دیده بوده. تازه می گویند شاگردان مرحوم آخوند توبه می کنند

  • شعر های زیبا در مورد خدا

    گر با سحر خو کنی بانگ خدا را بشنویدل را اگر گیسو کنی ، هرشب ندا را بشنویدر آن سکوت جانفزار از عرش می آید صداگوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی مهدی سهیلی       راهی به خدا دارد  خلوتـگه  تنـهاییآنجا که روی از خود آنجا که به خود آییهر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جاییبیدار تو تا بـــــودم رویای تو می دیدم بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستیوز زلف تو می زایـد انگیزه ی شیداییهر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشید مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیباییچشمی که تماشاگر در حسن تو باشد نیستدر عشق نمی گنجد این حسن تماشـایی شهریار    هرگز دلم از یاد تو غافل نشودگر جان بشود مهر تو از دل نشودافتاده ز روی تو در آیینهٔ دلعکسی که به هیچ وجه زایل نشود   یا رب نظری بر من سرگردان کنلطفی بمن دلشدهٔ حیران کنبا من مکن آنچه من سزای آنمآنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن ابوسعید ابوالخیر خوشا آنانکه الله یارشان بیبحمد و قل هو الله کارشان بی  خوشا آنانکــه دایم در نمازندبهشت جاودان بازارشـــان بی   به صحرا بنگرم صــحرا ته وینمبه دریا بنگرم دریا ته وینم  بهر جا بنگرم کوه و در و دشتنشان روی زیبای ته وینم  بابا طاهر   الهي به مستان ميخانه اتبه عقل آفرينان ديوانه اتبه میخانه وحدتم راه دهدل زنده و جان آگاه دهميي ده كه چون ريزيش در سبوبر آرد سبو از دل آوز هواز آن مي كه در دل چو منزل كندبدن را فروزان تر از دل كنداز آن مي كه چون چشمت افتد بر آنتواني در آن ديد حق را عياناز آن مي كه گر عكسش افتد به باغكند غنچه را گوهر شب چراغاز آن می که گر عکسش افتد بجانتوانی بجان دید حق را عیاناز آن می که گر شب ببیند بخوابچو روز از دلش سر زند آفتابميي صاف ز آلودگي بشرمبدل به خير اندرو جمله شرمي معني افروز و صورت گدازميي گشته مجنون راز و نيازميي از مني و تويي گشته پاكشود جان ، چكد قطره اي گر به خاكچشي گر از اين باده كوكو زنيشوي چون از او مست هوهو زنيميي سر به سر مايه عقل و هوشميي بي خم و شيشه در ذوق و جوشبيا ساقيا مي به گردش درآرکه می خوش بود خاصه در بزم یارميي بس فروزانتر از شمع روزمي و ساقي و بادهٔ و جام سوزميي کو مرا وارهاند ز منز آئین و کیفیت ما و مناز آن مي حلال است در كيش ماكه هستي و بال است در پيش مااز آن مي حرام است برغيرماكه خارج مقامست در سير ماميي را كه باشد در او اين صفتنباشد به غير از مي معرفتتو در حلقه مي پرستان در آكه چيزي نبيني به غير از خدابگویم که از خود فنا چون شویز یک قطره زین باده مجنون شویبشوریدگان گر شبی سر کنیاز آن می که مستند لب تر کنی... رضی الدین آرتیمانی   به نام خداوند جان ...

  • شعر بسیار زیبا در مورد حجاب

    شعر بسیار زیبا در مورد حجاب  در خیابان چهره آرایش مکن                 از جوانان سلب آسایش مکن<?xml:namespace prefix = o /> زلف خود از روسری بیرون مریز               در مسیر چشم ها افسون مریز یاد کن از آتش روز معاد                        جلوه ی گیسو مده در دست باد خواهرم دیگر تو کودک نیستی              فاش تر گویم عروسک نیستی خواهرم،این لباس تنگ چیست؟           پوشش چسبان و رنگارنگ چیست؟ خواهرم،اینقدر تن نازی مکن                با اصول شرع لج بازی مکن خواهرم ای عاشق دین مبین               یک نظر ازواج پیغمبر ببین

  • شعر بسیار زیبا در مورد حـجـــــــــــــــــــــــاب

    شعر بسیار زیبا در مورد حـجـــــــــــــــــــــــاب

    خواهرم در خیابان چهره آرایش مکن                                                           ازجوانان سلب آسایش مکن      زلف خود از روسری بیرون مریز                                                               در مسیر چشم ها افسون مریز                                   <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />               یاد کن از آتش روز معاد                                                             جلوه ی گیسو مده در دست باد     خواهرم دیگر تو کودک نیستی                                                                 فاش تر گویم عروسک نیستی خواهرم،این لباس تنگ چیست؟                                                                  پوشش چسبان و رنگارنگ چیست؟      خواهرم،اینقدر تن نازی مکن                                                           با اصول شرع لج بازی مکن    خواهرم ای عاشق دین مبین                                                            یک نظر ازواج پیغمبر ببین رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله(یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت(پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند.

  • شعر زیبا در مورد خدا

    شعر زیبا در مورد خدا پیش از اینها فکر می کردم خدا خانه ای دارد کنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس خشتی از طلا پایه های برجش از عاج وبلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه برق کوچکی از تاج او هر ستاره، پولکی از تاج او اطلس پیراهن او، آسمان نقش روی دامن او، کهکشان رعد وبرق شب، طنین خنده اش سیل وطوفان، نعره توفنده اش دکمه ی پیراهن او، آفتا ب برق تیغ خنجر او ماهتاب هیچ کس از جای او آگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست پیش از اینها خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان،دور از زمین بود، اما در میان ما نبود مهربان وساده و زیبا نبود در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا از زمین، از آسمان، از ابرها زود می گفتند : این کار خداست پرس وجو از کار او کاری خداست هرچه می پرسی، جوابش آتش است آب اگر خوردی، عذابش آتش است تا ببندی چشم، کورت می کند تا شدی نزدیک، دورت می کند کج گشودی دست، سنگت می کند کج نهادی پای، لنگت می کند با همین قصه، دلم مشغول بود خوابهایم، خواب دیو وغول بود خواب می دیدم که غرق آتشم در دهان اژدهای سرکشم در دهان اژدهای خشمگین بر سرم باران گرز آتشین محو می شد نعره هایم، بی صدا در طنین خنده ی خشم خدا … نیت من، در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا هر چه می کردم، همه از ترس بود مثل از بر کردن یک درس بود مثل تمرین حساب وهندسه مثل تنبیه مدیر مدرسه تلخ، مثل خنده ای بی حوصله سخت، مثل حل صدها مسئله مثل تکلیف ریاضی سخت بود مثل صرف فعل ماضی سخت بود … تا که یک شب دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر در میان راه، در یک روستا خانه ای دیدم، خوب وآشنا زود پرسیدم : پدر، اینجا کجاست ؟ گفت، اینجا خانه ی خوب خداست! گفت : اینجا می شود یک لحضه ماند گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند با وضویی، دست و رویی تازه کرد با دل خود، گفتگویی تازه کرد گفتمش، پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟ گفت : آری، خانه او بی ریاست فرشهایش از گلیم و بوریاست مهربان وساده و بی کینه است مثل نوری در دل آیینه است عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی خشم، نامی از نشانی های اوست حالتی از مهربانی های اوست قهر او از آشتی، شیرین تر است مثل قهر مهربان مادر است دوستی را دوست، معنی می دهد قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست قهری او هم نشان دوستی است… … تازه فهمیدم خدایم، این خداست این خدای مهربان وآشناست دوستی، از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیک تر آن خدای پیش از این را ...

  • شعر بسیار زیبا در مورد حجاب

     در خیابان چهره آرایش مکن                 از جوانان سلب آسایش مکن<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> زلف خود از روسری بیرون مریز               در مسیر چشم ها افسون مریز

  • شعر زیبا در مورد برف

    شعر زیبا در مورد برف

    پشت كاجستان ، برف.برف، يك دسته كلاغ.جاده يعني غربت.باد، آواز، مسافر، و كمي ميل به خواب.شاخ پيچك و رسيدن، و حياط.من ، و دلتنگ، و اين شيشه خيس.مي نويسم، و فضا.مي نويسم ، و دو ديوار ، و چندين گنجشك.يك نفر دلتنگ است.يك نفر مي بافد.يك نفر مي شمرد.يك نفر مي خواند.زندگي يعني : يك سار پريد.از چه دلتنگ شدي ؟دلخوشي ها كم نيست : مثلا اين خورشيد،كودك پس فردا،كفتر آن هفته.يك نفر ديشب مردو هنوز ، نان گندم خوب است.و هنوز ، آب مي ريزد پايين ، اسب ها مي نوشند.قطره ها در جريان،برف بر دوش سكوتو زمان روي ستون فقرات گل ياس.(سهراب سپهری)