شعر در مورد صبح

  • شعر در مورد بسیج

    ..........بسيج...........    نونهال باطراوت پرگهر باشد بسيج ميوه اش شيرين درخت پر ثمر باشد بسيج بوي عطر گل زبستان صفا و معرفت غنچه هاي لاله از ايثارها دارد بسيج نور ايمان و فضيلت در دلش تابان شده زهد و تقوا و صداقت خوي خوش دارد بسيج حافظ قرآن و دين و پاسداري از وطن پرچم اسلام را بردوش خود دارد بسيج قلب او سرشار از حب علي مرتضي (ع ) است حب زهراي بتول (س ) مصطفي (ص ) دارد بسيج عاشق ثار حسين (ع ) و راه اصحاب حسين (ع ) چون لباس جان نثاري را به تن دارد بسيج بر صعود قله بام شهادت آرزوست تشنه وصل حسين بن علي (ع ) باشد بسيج در جهاد است او دلاور مرد بي نام و نشان تربيت در مكتب روح خدا دارد بسيج در تمام صحنه رزم و دفاع از دشمنان قدرت و مردانگي بي انتها دارد بسيج در فداكاري جهان را مات خود بنموده است سينه اش فرهنگ عاشورا زبر دارد بسيج او مطيع رهبر و بر خط رهبر استوار شمع پرنور ولايت دست خود دارد بسيج هر زمان دشمن نگاه چپ به خاك ما كند با صلابت پوزه اش بر خاك مي مالد بسيج در بر مكر منافق تيز هوش است با شجاعت كيد شيطان بر ملا سازد بسيج روزها هوشيار در سركوبي خائن بود نيمه شب با حق تعالي راز دل گويد بسيج در بر مستضعفان و تنگدستان جهان قلب پر مهر و صفا دست سخا دارد بسيج بهر كسب علم و دانش روز و شب او در تلاش اعتلاي دين اسلام و وطن خواهد بسيج كار و رفتارش همه بهر رضاي كردگار نصرت و فتح و ظفر را از خدا خواهد بسيج وعده حق نصرت و نصر بسيجي حتمي است بذر ايثار و شهادت در جهان كارد بسيج شير خواران نوجوانان پير مردان كهن اين شهيدان اسوه اند و نام و ره باشد بسيج بارالها اين بسيج مردمي را تا ظهور صاحبش همچنان خورشيد تابان در جهان تابد بسيج



  • حدیث در مورد دین

    احادثی در خصوص دین    امام على عليه السلام : يا مَعشَرَ الفِتيانِ، حَصِّنوا اَعراضَكُم بِالدَبِ وَ دينَـكُم بِالعِلمِ؛ اى جوانان! آبرويتان را با ادب و دينتان را با دانش حفظ كنيد. تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 210  رسول اكرم صلى الله عليه و آله : مَن خانَ أَمانَةً فِى الدُّنيا وَلَم يَرُدَّها إِلى أَهلِها ثُمَّ أَدرَكَهُ المَوتُ ماتَ عَلى غَيرِ مِلَّتى وَيَلقَى اللّه‏َ وَ هُوَ عَلَيهِ غَضبانٌ؛كسى كه در دنيا به امانتى خيانت كند و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بميرد بر دين من نمرده است و با خدا ديدار مى‏كند در حالى كه بر او خشمگين است.  امالى صدوق، ص‏516  امام صادق عليه‏السلام : اَبصَرَ رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رَجُلاً شَعثا شَعرُ رَأسِهِ وَ سَخَةً ثيابُهُ، سَيِّئَةً حالُهُ فَقال رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : مِن الدّينِ المُتعَةُ وَ اِظهارُ النِّعمَةِ؛پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مردى را ديدند كه موهاى ژوليده و جامه‏اى چركين و سر و وضع نامرتّبى داشت، فرمودند: بهره بردن از نعمت‏هاى خدا و آشكار ساختن نعمت جزء دين است. كافى، ج 6، ص 439، ح 5  رسول اكرم صلى الله عليه و آله : أَلا اُخبِرُكُم بِأَفضَلَ مِن دَرَجَةِ الصِّيامِ وَالصَّلاةِ وَالصَّدَقَةِ؟ صَلاحُ ذاتِ البَينِ، فَإِنَّ فَسادَ ذاتِ البَينِ هِىَ الحالِقَةُ؛آيا شما را به چيزى با فضيلت‏تر از نماز و روزه و صدقه (زكات) آگاه نكنم؟ آن چيز اصلاح ميان مردم است، زيرا تيره شدن رابطه ميان مردم ريشه‏كن كننده دين است.  نهج الفصاحه، ح‏458  رسول اكرم صلى الله عليه و آله : ما مِن شابٍ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَيطانُهُ : يا وَيلَهُ ، يا وَيلَهُ! عَصَمَ مِنّى ثُلُـثَى دينِهِ ، فَليَتَّقِ اللّه‏َ العَبدُ فِى الثُّـلُثِ الباقى ؛ هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى‏آورد كه : واى برمن ، واى بر من! دو سوم دينش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده بايد براى حفظ يك سومِ باقى مانده دينش ، تقواى الهى پيشه سازد . نوادر راوندى، ص 112 رسول اكرم صلى الله عليه و آله : اَلغيبَةُ اَسرَعُ فى دينِ الرَّجُلِ المُسلِمِ مِنَ الكِلَةِ فى جَوفِهِ؛غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست. كافى، ج2، ص357، ح1 رسول اكرم صلى الله عليه و آله : رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :يا عَلىُّ مَن أَكَلَ الحَلالَ صَفادينُهُ، وَرَقَّ قَلبُهُ، وَدَمِعَت عَيناهُ مِن خَشيَةِ اللّه‏ِ تَعالى وَلَم يَكُن لِدَعوَتِهِ حِجابٌ؛اى على هر كس حلال بخورد، دينش صفا مى‏يابد، رقّت قلب پيدا مى‏كند، چشمانش از ترس خداوند متعال ...

  • شعر پروین اعتصامی در مورد داستان حضرت موسی

    شعر پروین اعتصامی در مورد داستان حضرت موسی

      مادر موسی، چو موسی را به نیل     در فکند، از گفته‌ی رب جلیلخود ز ساحل کرد با حسرت نگاه    گفت کای فرزند خرد بی‌گناهگر فراموشت کند لطف خدای      چون رهی زین کشتی بی ناخدایگر نیارد ایزد پاکت بیاد                 آب خاکت را دهد ناگه ببادوحی آمد کاین چه فکر باطل است     رهرو ما اینک اندر منزل استپرده‌ی شک را برانداز از میان      تا ببینی سود کردی یا زیانما گرفتیم آنچه را انداختی          دست حق را دیدی و نشناختیدر تو، تنها عشق و مهر مادری است   شیوه‌ی ما، عدل و بنده پروری استنیست بازی کار حق، خود را مباز         آنچه بردیم از تو، باز آریم بازسطح آب از گاهوارش خوشتر است     دایه‌اش سیلاب و موجش مادر استرودها از خود نه طغیان میکنند           آنچه میگوئیم ما، آن میکنندما، بدریا حکم طوفان میدهیم        ما، بسیل و موج فرمان می‌دهیمنسبت نسیان بذات حق مده         بار کفر است این، بدوش خود منهبه که برگردی، بما بسپاریش       کی تو از ما دوست‌تر میداریشنقش هستی، نقشی از ایوان ماست   خاک و باد و آب، سرگردان ماست   قطره‌ای کز جویباری میرود         از پی انجام کاری میرودما بسی گم گشته، باز آورده‌ایم     ما، بسی بی توشه را پرورده‌ایممیهمان ماست، هر کس بینواست     آشنا با ماست، چون بی آشناستما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند        عیب پوشیها کنیم، ار بد کنندسوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت   زاتش ما سوخت، هر شمعی که سوختکشتی زاسیب موجی هولناک      رفت وقتی سوی غرقاب هلاکتند بادی، کرد سیرش را تباه     روزگار اهل کشتی شد سیاهطاقتی در لنگر و سکان نماند       قوتی در دست کشتیبان نماندناخدایان را کیاست اندکی است     ناخدای کشتی امکان یکی استبندها را تار و پود، از هم گسیخت   موج، از هر جا که راهی یافت ریختهر چه بود از مال و مردم، آب برد     زان گروه رفته، طفلی ماند خردطفل مسکین، چون کبوتر پر گرفت       بحر را چون دامن مادر گرفتموجش اول، وهله، چون طومار کرد         تند باد اندیشه‌ی پیکار کردبحر را گفتم دگر طوفان مکن             این بنای شوق را، ویران مکندر میان مستمندان، فرق نیست      این غریق خرد، بهر غرق نیست   صخره را گفتم، مکن با او ستیز    قطره را گفتم، بدان جانب مریزامر دادم باد را، کان شیرخوار       گیرد از دریا، گذارد در کنارسنگ را گفتم بزیرش نرم شو     برف را گفتم، که آب گرم شوصبح را گفتم، برویش خنده کن      نور را گفتم، دلش را زنده کنلاله را گفتم، که نزدیکش بروی     ژاله را گفتم، که رخسارش بشویخار را گفتم، که خلخالش مکن     مار را گفتم، که طفلک را مزنرنج را گفتم، که صبرش اندک است   اشک را گفتم، مکاهش کودک استگرگ را گفتم، تن ...

  • حدیث در مورد هدایت

         پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : مَن دَعا اِلى هُدىً كانَ لَهُ مِنَ الجرِ مِثلُ اُجورِ مَن تَبِعَهُ لا يَنقُصُ ذلِكَ مِن اُجورِهِم شَيئا و مَن دَعا اِلى ضَلالَةٍ كان عَلَيهِ مِنَ الاِثمِ مِثلُ آثامِ مَن تَبِعَهُ لا يَنقُصُ مِن آثامِهِم شَيئا؛ هر كسى، به هدايتى راهنمايى كند، پاداشى را كه براى پيروان هدايت وجود دارد، براى او نيز خواهد بود؛ بى آن‏كه از پاداش پيروان كاسته شود، و هر كس به گمراهى‏اى راهنمايى كند گناهى كه براى پيروان آن وجود دارد، براى او نيز خواهد بود؛ بى‏آن‏كه از گناه آنها كاسته شود. (منية المريد، ص 102)  امام صادق عليه‏السلام : كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيرِ اَ لسِنَتِكُم، لِيَرَوا مِنكُم الوَرَعَ وَ الجتِهادَ وَ الصَّلاةَ وَ الخَيرَ، فَاِنَّ ذلِكَ داعيَةٌ؛ مردم را به غير از زبان خود، دعوت كنيد، تا پرهيزكارى و كوشش در عبادت و نماز و خوبى را از شما ببينند، زيرا اينها خود دعوت كننده است. (كافى، ج 2 ، ص 78، ح 14)  پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : اَلصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّينِ وَ فيها مَرضاةُ الرَّبِّ عَزَّوَجَلَّ وَ هِىَ مِنهاجُ النبياءِ وَ لِلمُصَلّى حُبُّ المَلائِكَةِ وَ هُدىً و ايمانٌ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ بَرَكَةٌ فِى الرِّزقِ؛نماز، از آيين‏هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. براى نمازگزار، محبت فرشتگان، هدايت، ايمان، نور معرفت و بركت در روزى است. (خصال، ص 522، ح 11) پيامبر صلى‏لله‏ عليه ‏و ‏آله : بى اُنذِرتُم وَ بِعَلىِّ بنِ أبى طالِبِ اهْتَدَيتُم... وَ بِالْحَسَنِ اُعْطيتُمُ الإْحسانُ وَ بِالْحُسَينِ تَسعَدونَ وَ بِهِ تَشقونَ ألا وَ إنَّ الْحُسَينَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه‏ُ عَلَيهِ ريحَ الْجَنَّةِ؛ به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسيله حسن احسان مى‏شويد و به وسيله حسين خوشبخت مى‏گرديد و بدون او بدبخت. بدانيد كه حسين درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى‏كند. (مأة منقبة، ص 22)  قال الله تعالی : إنّى قَد قَضَيتُ لِكُلِّ قَومٍ هاديا أهدى بِهِ السُّعَداءَ وَ يَكونُ حُجَّةً عَلَى الأشْقياءِ؛ من براى هر قومى راهنمايى قرار دادم، كه خوشبختان را به وسيله آن هدايت مى‏كنم و حجتى براى بدبختان است. (الكافى، ج 8 ، ص 285، ح 430) پیامبراکرم (ص) : لَئِن یَهدِی اللهُ بِکَ رَجُلاً واحِداً خَیرٌ لَکَ مِنَ الدُّنیا وَ ما فِیها؛ اگر خداوند بوسیله تو یک نفر را هدایت کند برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه در آن است. (بحارالانوار، ج2، ص2)   برگشت ...

  • شعر در مورد ذبح

    ذبح و قربانی – مولوی     چون كه با تكبیرها مقرون شدند همچو قربان از جهان بیرون شدند معنى تكبیر این است اى امام كاى خدا پیش تو ما قربان شدیم وقت ذبح الله اكبر مى كنى همچنین در ذبح نفس كشتنى من چو اسماعیل و جان همچو خلیل كرد جان تكبیر بر جسم نبیل     بگو ببخش نفهمیده ام ندید بگیر  - سید محمد حسین ابوترابی     دو تكه پارچه ساده و سپید بگیر بپیچ بر تن خود، بوى صبح عید بگیر گرفته سینه تو، در تراكم ابرى! براى باز شدن بارش شدید بگیر بگیر سر بالا مثل نخل در شجره كه گفته سر پایین چون درخت بید بگیر گناه كردى؟ باشد! مگر چه كرده خدا؟ بگو ببخش نفهمیده ام! ندید بگیر بیا و فكرنكن بسته مى شود این در چقدر قفل به خود بسته اى، كلید بگیر نیاز نیست به ذكر و دعا بیا نزدیك و ذكر ساده یارب و یامجیر بگیر دلت شكسته اگر، در كنار كعبه گذار! بیا ز دست خدا یك دل جدید بگیر چقدر بوى رضایت گرفته اى حاجى! خدا خریده ترا، حالت شهید بگیر تولد تو مبارك برو! خداحافظ قبول شد حج ات، از خدا رسید بگیر     ای همه هستی ز تو پیدا   - نظامی گنجوی   ای همه هستی ز تو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده زیرنشین علمت کاینات ما بتو قائم چو تو قائم بذات هستی تو صورت پیوند نه تو بکسی کس بتو مانند آنچه تغییر نپذیرد توئی وانکه نمرده­ست ونمیرد توئی ما همه فانی و بقا بس تراست ملک تعالی و تقدس تراست خاک بفرمان تو دارد سکون قبة خضرا تو کنی بیستون جز تو فلک را خم چوکان که داد دیک جسد را نمک جان که داد تا کرمت راه جهان برگرفت پشت زمین بارگران برگرفت گرنه زپشت کرمت زاده بود ناف زمین از شکم افتاده بود عقد پرستش زتو گیرد نظام جز بتو برهست پرستش حرام هرکه نه گویای تو خاموش به هرچه نه یاد تو فراموش ساقی شب دستکش جام تست مرغ سحر دستخوش نام تست پرده برانداز برون آی فرد گرمنم آن پرده بهم در نورد عجز فلک را بفلک وانمای عقد جهان را زجهان واگشای نسخ کن این آیت ایام را مسخ کن این صورت اجرام را حرف زبان را بقلم بازده وام زمین را بعدم بازده ظلمتیان را همه بی نور کن جوهریان را زعرض دور کن کرسی شش گوشه بهم در شکن منبر نه پایه بهم در فکن حقه مه بر گل این مهره زن سنگ زحل بر قدح زهره زن دانه کن این عقد شب افروز را پر بشکن مرغ شب و روز را آب بریز آتش بیداد را زیرتر از خاک نشان باد را دفتر افلاک شناسان بسوز دیدة خورشید پرستان بسوز صفرکن این برج زطوق هلال باز کن این پرده زمشتی خیال تا بتو اقرار خدائی دهند بر عدم خویش گواهی دهند غنچه کمر بسته که ما بنده­ایم گل همه تن جان که بتو زنده­ایم منزل شب را تو دراز آوری روز فرو رفته تو بازآوری گرچه کنی ...

  • صبح‌ حرم‌

     شُهرت‌، اعتبار و ارزش‌ معنوي‌ شهر قم‌، با نام‌ حضرت‌ معصومه‌(س‌) عجين‌ شده‌ است‌. امروز حرم‌ آن‌ بانوي‌ زينبي‌، ميعادگاه‌ عاشقان‌ است‌. در سايه‌ي‌ وجود پاك‌ آن‌ حضرت‌(س‌)، عالمان‌ و دانشمندان‌ زيادي‌ از قم‌ برخاستند و پرچمدار عدالت‌ در جهان‌ شدند. اين‌ ابهّت‌ فاطمي‌، چنان‌ بر عاشقانش‌ تأثير گذار بوده‌ است‌ كه‌ هركس‌ با زبان‌ خاص‌ خودش‌، به‌ وصف‌ آن‌ بي‌بي‌ دو عالم‌، پرداخته‌ است‌. <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />  كتاب‌هايي‌ درباره‌ي‌ فضائل‌ آن‌ حضرت‌ نوشته‌ شده‌ و شعرها و آثار هنري‌ در وصف‌ ايشان‌ ارائه‌ شده‌ است‌. آنچه‌ مسلم‌ است‌ اين‌ كه‌ در تاريخ‌، به‌ اطلاعات‌ جامع‌ و كاملي‌ درباره‌ي‌ حضرت‌ معصومه‌(س‌) برنمي‌خوريم‌. آنچه‌ از ايشان‌ در كتب‌ تاريخي‌ آمده‌ است‌، بيش‌تر مربوط‌ به‌ سفر ايشان‌ است‌ و اتفاق‌ِهايي‌ كه‌ در بين‌ راه‌ براي‌ او و همراهانش‌ رخ‌ داده‌ است‌.  كمبود منابع‌ تاريخي‌ درباره‌ي‌ آن‌ حضرت‌، دست‌ نويسندگان‌ و هنرمندان‌ را براي‌ ارائه‌ آثار متنوع‌ بسته‌ است‌؛ امّا با تمام‌ اين‌ محدوديت‌ها، شاعران‌ در طول‌ تاريخ‌ بيكار ننشسته‌اند و در وصف‌ آن‌ حضرت‌ شعرهايي‌ سروده‌اند. در حوزه‌ي‌ ادبيات‌ كودك‌ و نوجوان‌، شعرهاي‌ كمي‌ درباره‌ي‌ آن‌ حضرت‌ وجود دارد. به‌ جرأت‌ مي‌توان‌ گفت‌ تعداد شعرهاي‌ ارائه‌ شده‌ درباره‌ي‌ حضرت‌ معصومه‌(س‌)، از شاعران‌ كودك‌ و و نوجوان‌، به‌ تعداد انگشتان‌ دست‌ هم‌ نمي‌رسد. شايد بتوان‌ جدي‌ترين‌ مجموعه‌ي‌ شعر در وصف‌ آن‌ حضرت‌ را مجموعه‌ «آمدي‌ در شهرما گل‌ كاشتي‌» دانست‌.  در اين‌ كتاب‌ ده‌ قطعه‌ شعر از آقاي‌ علي‌ باباجاني‌ در وصف‌ آن‌ حضرت‌ آمده‌ كه‌ بوستان‌ كتاب‌ قم‌ آن‌ را به‌ چاپ‌ سپرده‌ است‌.  از ده‌ شعر ارائه‌ شده‌ در اين‌ كتاب‌، يك‌ شعر در قالب‌ غزل‌ آمده‌ و شعر پاياني‌ مجموعه‌ نيز در قالب‌ نيمايي‌ است‌. بقيه‌ي‌ شعرها قالب‌ چهار پاره‌ دارند. اين‌ كتاب‌ در واقع‌ منظومه‌ي‌ بلندي‌ است‌ در وصف‌ حضرت‌ معصومه‌(س‌). شعرهاي‌ اين‌ مجموعه‌ داراي‌ دو حال‌ و هواي‌ متفاوت‌ هستند. تعدادي‌ از شعرها تاريخي‌ هستند و به‌ اتفاِق‌هايي‌ مي‌پردازند كه‌ براي‌ بي‌بي‌ دو عالم‌ افتاده‌ است‌. شعرهاي‌ ديگر اين‌ مجموعه‌ مربوط‌ به‌ زمان‌ حاضر است‌ و به‌ موضوع‌هايي‌ مي‌پردازد كه‌ امروزي‌ است‌. شعرهاي‌ «گل‌ نوراني‌»، «آفتاب‌ كاروان‌»، «در شهرما گل‌ كاشتي‌» و «آن‌ گل‌ رنجور» تاريخي‌ هستند و باقي‌ شعرها ...

  • حدیث در مورد شیطان

      پيامبر صلى الله عليه و آله : اِذا وُضِعَتِ المائِدَةُ حَفَّتها اَربَعَةُ آلفِ مَلَكٍ، فَاِذا قالَ العَبدُ: بِسمِ اللّه قالَتِ المَلائِكَةُ: بارَكَ اللّه عَلَيكُم فى طَعامِكُم ثُمَّ يَقولونَ لِلشَّيطانِ اُخرُج يا فاسِقُ، لا سُلطانَ لَكَ عَلَيهِم؛ هرگاه سفره پهن مى شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى آيند. چون بنده بگويد: «بسم اللّه » فرشتگان مى گويند: «خداوند، به غذايتان بركت دهد!» سپس به شيطان مى گويند: «اى فاسق! بيرون شو. تو بر آنان، راه تسلّط ندارى». (كافى، ج 6، ص 292، ح 1)  پيامبر صلى الله عليه و آله : صَلاةُ اللّيلِ مَرضاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ المَلائِكَةِ وَ سُنَّةُ النبياءِ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ اَصلُ اليمانِ وَ راحَةُ البدانِ وَ كَراهيَةٌ لِلشَّيطانِ وَ سِلاحٌ عَلَى العداءِ وَ اِجابَةٌ لِلدُّعاءِ وَ قَبولُ العمالِ وَ بَرَكَةٌ فِى الرِّزقِ؛نماز شب، موجب رضايت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پيامبران، نور معرفت، ريشه ايمان، آسايش بدن ها، مايه ناراحتى شيطان، سلاحى بر ضدّ دشمنان، مايه اجابت دعا، قبولى اعمال و بركت در روزى است. (ارشاد القلوب، ج 1، ص 191)  پيامبر صلى الله عليه و آله : لا يُطَوِّلَنَّ أَحَدُكُم شارِبَهُ وَلا شَعرَ إِبطَيهِ وَلا عانَـتَهُ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَتَّخِذُها مَخبَئا يَستَتِرُ بِها؛كسى از شما موهاى سبيل و موهاى زير بغل و موى زير شكم خود را بلند نكند؛ چرا كه شيطان (ميكروب) اين نقاط را پناهگاه خود قرار داده، و زير موها پنهان مى شود. (وسائل الشيعه، ج 1، ص 422، ح 6)  امام باقر عليه السلام : اِنَّما قُصَّ الظفارُ، لاَِنَّها مَقيلُ الشَّيطانِ وَ مِنهُ يَكونُ النِّسيانُ؛كوتاه كردن ناخن، از آن رو لازم است كه پناهگاه شيطان است و فراموشى مى آورد. (كافى، ج 6، ص 490، ح 6) پيامبر صلى الله عليه و آله : لا تُبَيَّتُوا القُمامَةَ فى بُيوتِكُم وَ اَخرِجوها نَهارا، فَاِنَّها مَقعَدُ الشَّيطانِ؛زباله را شب در خانه هاى خود نگه نداريد و آن را در روز به بيرون از خانه منتقل كنيد، زيرا زباله نشيمنگاه شيطان است. (من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 5، ح 4968)  پيامبر صلى الله عليه و آله : لا تُبَيَّتُوا القُمامَةَ فى بُيوتِكُم وَ اَخرِجوها نَهارا، فَاِنَّها مَقعَدُ الشَّيطانِ؛زباله را شب در خانه هاى خود نگه نداريد و آن را در روز به بيرون از خانه منتقل كنيد، زيرا زباله نشيمنگاه شيطان است. (من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 5، ح 4968) پيامبر صلى الله عليه و آله : لِيُبالِغ اَحَدُكُم فِى المَضمَضَةِ وَ ا لستِنشاقِ، فَاِنَّهُ غُفرانٌ لَكُم وَ مَنفَرَةٌ لِلشَّيطانِ؛سزاوار است هر يك از شما در دهان و بينى زياد ...