شعر درباره حضرت معصومه
شهادت حضرت معصومه (س) - قم
دهم ربیع الثانی ،سالروز شهادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها ) بر امام عصر (عج) و بر شما و همه شیعیان و دوستداران آن حضرت تسلیت باد آن بانویی که دختر موسی بن جعفر(س) است دخت علی و فاطمه ، بنت پیمبر (ص) است مـهـتـابی از تـلألـو خـورشـیـد انـبـیــا اسـت یک فاطمه است و زاده ی زهرای اطهر است او را لقب به حضرت معصومه (س) داده اند در پاکدامنی چو همانند مادر است با کاروانی از مدینه بیـامد به سمت قم قصدش رضای خالق و شوق برادر است او خواهـر امــام رضــا ، ثامـن الحجج (ع) هم عمـه ی امام جواد است و مهتر است اینک که روز رحلت آن « بی بی » آمده دل های شیعیان ز وفاتش مکدر است شما رو به خدا این اشعار رو با لحن نوحه و مرثیه زمزمه کنید .برای ما هم دعا کنید. حمیدرضا فاطمی - فروردین ۱۳۸۸
شعر سید حمیدرضا برقعی برای حضرت معصومه(س) 2
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا بی اختیار سمت حرم میکشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل میکند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست میدهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو با زمزم نگاه دمادم هزار شمع روشن کننند هاجر و مریم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست خونین تر است ماه محرم کنار تو مادر کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری ات شدیم ما با تو در پناه تو آرام می شویم وقتی که با ملائکه همگام می شویم بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست باران میان مرمر آیینه دیدنیست این صحنه در برابر ایینه دیدنیست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرف های خود اصرار میکنم در مثنوی و در غزل اقرار میکنم ما در کنار دختر موسی نشسته ایم عمریست محو او به تماشا نشسته ایم اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم قم سالهاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم مربع از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان من هم دلیل حسرت افلاک می شوم روزی که زیر پای شما خاک می شوم...
شعری برای حضرت معصومه و روز دختر
خبر:پنجشنبه شب در جمع مردم شهرستان تفت و منطقه اسلامیه در یادواره شهدا اجرای برنامه دارم ..میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه(فاطمه ما ایرانی ها) و روز دختر بر همه دختران بزرگوار و همه عاشقان خاندان عصمت و طهارت مبارک باد....این اشعارو الان گفتم:حضرت معصومه یک دختر پر از احساس بودخواهر شمس الشموس و کوهی از الماس بوداو برای شیعیان مانند زهرای بتول عطر او همچون شمیم غنچه های یاس بودحضرت معصومه چون دُری میان شهر قمنایب زهرا در ایران بین خلق الناس بود """""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""عفت و ایمان مرام دختر است/ کل ارزش ها به نام دختر است گوش جان بسپار بر گفتار او / دُر و گوهر در کلام دختر است حسین وکیلیپ.ن:همایش دانشگاه یزد خیلی خوب بود اما برای دفعه اولم بود تا ساعت 12 شب در دانشگاه یزد برنامه اجرا میکردم..
شعر علی اکبر لطیفیان برای حضرت معصومه(س)
حرم امن تو کافی است هراسان شده رامثل شه راه بده آهوی گریان شده را دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانتتا که آباد کنی خانه ی ویران شده را مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان استخارج از دست خلیل است ، گلستان شده را گندم ری به تنور کرمت پخته شوداز تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر استاز طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیمچه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را گر قرار است جبینش به قدومت نرسدکافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچیدپخش کردند اگر قصه مهمان شده را شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّادستگیری نکنی دست به دامان شده را پنجره ساخته ای دور ضریح کرمتتا ببندند به آن زلف پریشان شده را ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیمگذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی توتا قم آورد دل شاه خراسان شده را
حضرت معصومه
تو مثل محبت دل پر عاطفه داری در دامن مهرت سر هر سلسله داری
شعر جواد محدثی برای حضرت معصومه(س)
شهرها انگشترند و «قم» ، نگين قم، هماره حجّت روى زمين تربت قم، قبله عشق و وفاست شهر علم وشهر ايمان و صفاست مرقد معصومه «ع» چشم شهر ما مهر او جانهاى ما را كهربا دخترى از اهل بيت آفتاب وارث درّ حيا، گنج حجاب در حريمش مرغ دل پر مى زند هر گرفتار آمده، در مى زند هر دلى اينجاست مجذوب حرم جان، اسير رشته جود وكرم اين حرم باشد ملائك را مطاف زائران را ارمغان، عشق و عفاف ديده پاكان به قبرش دوخته عصمت و پاكى از آن آموخته حوزه قم هاله اى بر گِرد آن فقه و احكام خدا را مرزبان قم هميشه رفته راه مستقيم بوده در مهد هدايتها مقيم شهر خون، شهر شرف، شهر جهاد شهر فقه و حوزه، علم و اجتهاد هركجا را هر چه سيرت داده اند اهل قم را هم بصيرت داده اند نقطه قاف قيامند اهل قم برق تيغ بى نيامند اهل قم اهل قم ز اوّل ولايت داشتند در دل و در ديده آيت داشتند اهل قم از ياوران «قائم» اند درقيام و پيشتازى دائمند دختر موسى بن جعفر «ع» را درود كز عناياتش تراويد اين سرود
اشعار ولادت حضرت معصومه(س)
مسیحا زاده تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی در میان شوره زار قم بهشتی ساختی مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا و شدی جا نماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی ناز چشمان تو و دکر خداهای پدر کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند بر حسین خانواده زینب کبری شدی خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا بهترین تمکین قلبت صوت قرآن رضا از همان اول دلت گشته گرفتار رضا بین صحن چشمهایت نقش رخسار رضا جنس بی قیمت که جایش در حریم یار نیست عشق تو باشد متاع ناب بازار رضا یوسف بازار ما چون پرده بردارد ز رخ عاشقی چون تو فقط باشد خریدار رضا در تمام عرضه های بندگی پاک تو همچنان آیینه ایی پیداست رفتار رضا تا میان خطبه ها تفسیر قرآن می کنی کاملا باشد کلامت عین گرفتار رضا آمدی تا پرچم معشوق بر شانه کشی در حریم عاشقی باشی علمدار رضا هرکه عمری خاک بوسی حریمت را کند تا قیامت می شود محرم به اسرار رضا ای کریمه چاره ایی کن لحظه ی جان دادنم دیده ام روشن شود هنگام دیدار رضا روز محشر چون گنه گردد گریبان گیر من آبرو داری بود کار تو و کار رضا دلخوشم خاک حریم تو نشسته بر سرم خاکساری تو می گردد شفیع محشرم تا که دل را آه سینه راهی قم می کند با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند آه چون از دل برآید کار آتش می کند بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا خون زینب در رگان تو تلاطم می کند کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند قاسم نعمتی یاد تو آسمان دلم را فراگرفت باران بهانه داشت، سراغ تو را گرفت چادر به سر کشیدم و یادم نمانده کی؟ دستم میان دست ضریح تو جا گرفت گم شد دلم حوالی عطر گلاب و عود از سقف و سنگفرش حرم بوسه ها گرفت می گفت روی منبر قلبم کسی ...خوشا دستی که دست خواهر مولا رضا گرفت هم اسم مادر تو مرا نام کرده اند این عشق در وجودم از آغاز ...
وفات حضرت معصومه (س) ــ شعر وفات شهادت گونه حضرت معصومه
ای که بــــوی فاطـــمه آید ز خــاک کوی تو برتراز عطر بهشت است به جانها بوی تو مسجد الحرام عشقی کعب راخود قــبله ای چون شرف دارد به کعبه خاک قبر و کوی تو یادگـــــار بی مثال مـــــــادری غـم دیـده ای ثانی زهـرا شدی و دیـده ها شد ســـوی تو فاطمه هستی و هم معصومه ومظلومه ای فاطـــــمه هستی ولی نیلی نبـاشد روی تو فاطمه هستی و نــورانی چو زهرایی ولی کی شده بشکسته از ضــرب جفا پهـلوی تو
اشعار وفات حضرت معصومه(س)
اشعار وفات حضرت معصومه(س) – قاسم صرافان و دانه ريخت بيايي کبوترش باشي دوباره آينهاي در برابرش باشي نه اينکه پر بکشي و به شهر او نرسي ميان راه پرستوي پرپرش باشي «مدينه» شهر غريبي براي «فاطمه»هاست نخواست گم شدهاي مثل مادرش باشي خدا تو را به دل بی قرار ما بخشيد و خواست جلوهاي از حوض کوثرش باشي به «قم» رسيدي و گم کرد دست و پايش را چو ديد آمدهاي سايهي سرش باشي اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد و تا هميشه تو ياس معطرش باشي نگاه تو همه را ياد او مياندازد به چهرهات چه ميآيد که خواهرش باشي خدا نخواست تو هم با «جوادِ»کوچکِ او گواه رنج نفسهاي آخرش باشي نخواست باز امامي کنار خواهر خود ... نخواست «زينبِ» يک شام ديگرش باشي قاسم صرافان ******** اشعار رحلت حضرت معصومه(س) – علی اکبر لطیفیان حرم امن تو کافی است هراسان شده را مثل شه راه بده آهوی گریان شده را دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را گندم ری به تنور کرمت پخته شود از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را گر قرار است جبینش به قدومت نرسد کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید پخش کردند اگر قصه مهمان شده را شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا دستگیری نکنی دست به دامان شده را پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت تا ببندند به آن زلف پریشان شده را ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو تا قم آورد دل شاه خراسان شده ر علي اكبر لطيفيان برگرفته از وبلاگ نودو پنج روز باران ******** اشعار رحلت حضرت معصومه(س) – علی اکبر لطیفیان روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سالها منتظر روی برادر بودم بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟ من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟ روی قبرم بنویسید جدایی سخت است اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است یوسفم رفته واز آمدنش بی خبرم سالها میشود واز پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تن خسته وبا قد خمیده رفتم بنویسید همه دور ربرم ریخته اند چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند چقدر مردم این شهر ولایی خوبند که سرم را نشکستند خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت ...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟ من کجا بام کجا کوچه وبازار کجا؟ بنویسید ...
شعر مدح و مصیبت حضرت فاطمه معصومه (س)
امشب که گلی نجمه به بر آورده بر سینهی عرشیان شرر آورده گویند به گوش هم در افلاک و زمین حق حضرت زهرای دگر آورده *********************** به دل حک شد به خط آشنایی شب میلاد و آغازِ گدایی گدای بارگاهِ سبزِ عشقم ببین امشب دلم گشته هوایی به پیش پای تو غرقِ سرشکم که شاید سر زنی بر بینوایی کریمه کاسهام بنگر که بالاست کرم بنما تو هر چه میتوانی تویی معصومه، عصمت پیش رویت کند سجده از این نورِ خدایی تویی بانوی قصرِ سرخِ مذهب که با زینب همیشه هم صدایی همین بس از تو ای معصومه جانم لقب گیرنده از جامِ رضایی رضا نامِ تو را معصومه خوانده که سر تا پا چنین زهرا نمایی همه امشب کنارِ بارگاهت من و این گریه و فصلِ جدایی دلِ فطرس شده در شامِ میلاد اسیرِ گنبدِ زردِ طلایی کریمانه ای گوهر درّدانه، یا حضرت معصومه ای روح کریمانه، یا حضرت معصومه موسی به برش گلشن، شد دیدهی او روشن یاسی تو به گلخانه، یا حضرت معصومه نجمه شده روحانی، از آن رخ عرفانی گویند به کاشانه، یا حضرت معصومه چشمانِ رضا خندان، قلبش چو درّی غلطان از دیدن جانانه، یا حضرت معصومه ای چشمهی پاکیها، ای مَضجَعِ خوبیها آبادیِ ویرانه، یا حضرت معصومه حوا شده مسرورت، مریم کمی از نورت ای روح مسیحانه، یا حضرت معصومه بانو نظری بنما، امشب تو بر این نجوا از عاشقِ دیوانه، یا حضرت معصومه طلوعِ عصمت ای همه آسمانِ شده، خیره به هر نگاه تو چشم رضا ستاره شد، مانده کنارِ ماهِ تو لشگرِ حوریان ببین، برگِ خزانِ مقدمت آمده تا که بال خود، فرش کند به راهِ تو سینهی کاظم ار شده، شاد ز مقدم شما برده قرار نجمه را، خندهی گاه گاهِ تو وقتِ ظهور عفت و طلوعِ عصمت آمده مانده شبِ سیاه دل، منتظرِ پگاه تو کی بشود که شاعری، مدح کمال گویدت وصف کند ز گوشهی گنبد و بارگاه تو کاش کنی عنایتی، ز روی لطف و مرحمت همیشه باشد این دلم، مرغکِ در پناه تو خجل به محشرم مکن، به پیشِ چشم دیگران دیدهی انتظار من، شفاعت و اله تو *********************** آسمونها گل براش هدیه آوردند کهکشونها عطرش و هر جا میبردند هر ستاره مستِ دیدارِ دوبارهاش هر فرشته دلا رو به اون سپردند از سماء ندا مییاد مقام اون خیلی رفیعه من و روزِ محشر و لطفِ تو بانویِ شفیعه معصومه جانم یا معصومه جانم (3) هر فرشته دلْ گره زده به بالش چشمِ نجمه به گلستانِ جمالش نور این گل که شبیهِ گلِ یاسه شده موسی مستِ حجبِ بی مثالش دختری اومده تو عرش و سما که بیقرینهاست به همه مژده بدید ثانی زهرای مدینهاست معصومه جانم یا معصومه جانم (3) همه عالم پیش پاش سر به سجودند حوریان از قدمش گرمِ سرودند در حضورِ رخِ دریای کرامت دیگه زنها مثل یه چشمه و رودند هر ...