شعر ترحیم
اشعار در مورد غم از دست دادن پدر شعر مصیبت از دست دادن پدر، شعر ترحیم و اعلامیه
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل, تیشهای بود که شد باعث ویرانی من غم مرگ پدر کوچک غمی نیست. جگر می سوزدو درد کمی نیست. پدر زیبا گل باغ وجود است. که بی او زندگی جز ماتمی نیست. دلم پرازغم و درد است ای وای هوای خانمان سرد است ای وای پدر رفت و، از او ،جز قاب عکسی نمانده ،در کنارم نیست ای وای بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را بشکست پدر بار فراقت کمرم را تنها نه قدم از غم مرگ تو شکسته داغ تو شکسته کمر و بال و پرم را غمهای دلم قاتل جانم بود آخر آماده اجل ساخته بار سفرم را از جور عدو رفت زکف عز و جلالم چون برد فلک سایه لطف پدرم را دلتنگتر از هرشب و روز شدم من بی مهر پدر شمع پر از سوز شدم من تقدیر مرا بی سرو سامان و سپرکرد محروم زدیدار گل روی پدر کرد سخت است که دیدار رود تا به قیامت رویاست پدر، آید از این در به سلامت شب را به خیالش به سحرگاه رسانم از حکمت الله دیگر هیج ندانم سیمای پر از مهر عطوفت زکه جویم این سوز فراق دل خود را به که گویم آه از سر افسوس بیاید بسراغم خاموش شد از هجرت او نور چراغم پدر دستات برام گهواره بودن چشات مثل چراغ خــونه منبجز تو از همـــه دنیا بریدم کسی رو مثل تو عاشق ندیدم چون سايه ي رب بر سر ما سايه پدر بود برسايه ي رب در صحف همسايه پدر بود ايزد چو بفرمود که او رب صغير است در دفتر عشق آيه و سرمايه پدر بود پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل تیشهای بود که شد باعث ویرانی من یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من مه گردون ادب بودی و در خاک شدی خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من از ندانستن من، دزد قضا آگه بود چو تو را برد، بخندید به نادانی من آن که در زیر زمین، داد سر و سامانت کاش میخورد غم بیسر و سامانی من بسر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم آه از این خط که نوشتند به پیشانی من رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی بی تو در ظلمتم، ای دیدهی نورانی من بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند قدمی رنجه کن از مهر، به مهمانی من صفحهی روی ز انظار، نهان میدارم تا نخوانند بر این صفحه، پریشانی من دهر، بسیار چو من سربگریبان دیده است چه تفاوت کندش، سر به گریبانی من عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری غم تنهائی و مهجوری و حیرانی من گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من من که قدر گهر پاک تو میدانستم ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من من که آب تو ز سرچشمهی دل ...
شعر برای مجالس ختم و در سوگ پدر
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 سالی گذشت و ما همه محزون آن شبیم کز داغ جانگداز فراقت به سر زدیم پدر به وسعت بیکران دریای مهر تو در خون نشسته و در غم شناوریم آسمان امروز ببار، اينجا گلي پژمرده گشت از غم داغ رخش، يک محفلي افسرده گشت آسمان امروز ببار، ما صد جگر سوزانده ايم چون پدر از بين ما رفت، قلب ما هم مرده گشت پدرم بارش باران خدا بودپدرم حاکم پيمان وفا بود پدرم جلوه ايمان و رضا بود پدرم بر سر ما مرغ هما بود پدرم در همه حال کارگشا بود پدرم آيت آينده ما بود درد من، درد فراق است، خدایا کم نیست اشکهایم بجز از فراق و غم و ماتم نیست بر دل غم زده و بغض پر از فریادم بجز آن لطف نگاه پدرم مرهم نیست پدرم در سوگ تو دلهای ما پیوسته می گرید سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته می گرید تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه به یادت چشم، چون ساغر بشکسته می گرید خواهید که مرا سوی نگارم ببرید پیوسته به زیر این شعارم ببرید با مهر حسین آمده ام من به جهان با یاد حسین از این دیارم ببرید از عرش صدای ربنا می آیدفریاد خوش خدا خدا می آید فریاد که درهای بهشت باز کنید میهمان خدا پیش خدا می آید رفت تا نامش از گرد زمین پاک بماند آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند آنان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال، شمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه ای و در خواب شدند چه سخت است در دل گريستن و سخنی بر زبان نراندن ، چه سخت است بدون او زيستن و چهره پرمهر خندان، باصفا و صميمی او را در خاک جستن ، اکنون که به تقدير و مشيت الهی در فراق پرواز روح بلند پدری مهربان مي سوزيم ، از تو مي خواهيم ما را در همه حال صبور و بربار قرار دهی حال ما در هجر بابا، کمتر از یعقوب نیستاو پسر گم کرده بود و ما پدر گم گرده ایم پدرم سالی نبودی، قرن ها بر من گذشت در جهان هر چه خوشی بود، رفت و دیگر برنگشت رستم افسانه هایم، بابک بی هم مثال چون که رفتی، تیر غم شهبال دنیایم شکست ز غوغاي جهان رستيم و رفتيمکتاب زندگي بستيم و رفتيمنداي ارجعي از حق شنيديمجوابش يا علي گفتيم و رفتيم مردان حقیقت که به حق پیوستند از قید تعلقات دنیا رستند چشمی به تماشای جهان بگشودند دیدند که دیدنی ندارد، بستند آن که با روح خدا، همسفر دلها بود آن که در خلوت اندیشه خود، با ما بود زنده با عشق خدا بود و بقا یافت ز مرگ مردنی داشت که چون زندگیش زیبا بود ای دریغا راد مرد لطف و رحمت درگذشتاسوه صبر و تلاش و کار و همت درگذشت او که با عشق علی قلبش به ...
اشعار مجالس ترحیم
گلچین روزگار از شاخ عمر مرغ جوانی پرید و رفت نگرفت انس با من و دوری گزید و رفت آن همدم قدیم که نامش شباب بود برخاست از کنارم و دامن کشید و رفت روزم سیاه شگت که آن آفتاب عمر شد همچو ابراز نظرم ناپدید و رفت یارب مگر چه دید خطا آن بهار عمر کز پیش من چو آهوی وحشی رمیده و رفت گفتم مگر به ناله ی من رحمت آورد نشنید ناله های مرا یا شنید و رفت یارن همه رفتند از بزم جهان باده گساران همه رفتند ما با که نشینیم که یاران همه رفتند نی کوهکن بی سرو و پاد ماند و نه مجنون از کوی جنون سلسله داران همه رفتند زین باغ شهیدان تو با گریه ی جانسوز ماتم زده چون ابر بهاران همه رفتند از دست غمت بی سرو پایان همه مردند با داغ وفا سینه فکاران همه رفتند ز آن طوطی طبع تو خموش است غزالی کائینه دلان نکته گذاران همه رفتند مصیبت پدر ای پدر از غمت بی قرارم ، سر به روی مزارت گذارم سربر آرای گلم از دل خاک ، بی تو گشته خزان نو بهارم رفته از کف قرار و شکیبم - شد غم و غصه آخر نصیبم ای پدر ای پدر ای پرد جان من که از غصه ات در خروشم ، کی صدای تو آید به گوشم باورم شد لباس مصیبت ، باید اندر عزایت بپوشم بی تو تنها شدم ای پدر جان - صید غم ها شدم ای پدر جان ای پدر ای پر ای پدر جان خسته جان بی قرار تو هستم ، گرد شمع مزار تو هستم با غم و غصه ها آشنایم ، تا سحر در کنار تو هستم ای توان و امیدم پدر جان - بین چه غمها کشیدم پدر جان ای پدر ای پدر ای پدر جان غم گرفته فضای دلم را ، چهره حق نمای دلم را بی تو دنیا شکسته دلم را ، گوهر ...
مجلس ترحیم
اين پست و مقام و جاه و دنيا چون لنگ حموم بوده باشد امروز به پاي توست بسته فردا ز كمر گشوده باشد چون بي خبر از تو مي ربايند حيثيت تو زدوده باشد عاقل بود آن كه كسي كه زيرش يك شورت به پا نموده باشد
برگ ترحیم (این شعر من تقدیم به همه ی دلشکسته ها)
اگه اومدی تو کوچمون دیدی کوچه عزاداره یا هرکسو تو که دیدی توی صداش غمی داره یه وقتی خشکت نزنه یه وقتی دلواپس نشی برای کنجکاوی نشه درخونم یه وقت بری اخه گلم اگه میخوام سراغمو تو نگیری چون نمیخوام برگ ترحیم منو به روی دیوار ببینی اگه دیدی گریه نکن اشکاتو لطفا کن تو پاک اره عزیزم دیر شده عاشقه تو رفته دیگه به زیر خاک هرچند بدی کردی به من ولی نگفتمت بمیر این تنه بی جونه منو حالا بیا بغل بگیر حالا که ول کردی منو دیگه تو رو من نمیخوام درسته که مردم حالا،ولی به خوابت نمیام حالا که تموم دنیاتو با اون سرکردی دیگه با اصرار ازت من نمیخوام برگردی این همه زخم که زدی بهم فراموش نمیشه چراغ زندگیم داره بی تو خاموش میشه با رفتنت عزیز من چه ساده این دلم شکست گرد غم ترانه هام رو کل دنیا که نشست گریه و غم حالا شدند همدم این تنهایی هام با چه امید زنده باشم با این همه خستگی هام درسته که قسمت نشد تو زندگی باشی باهام ولی یه روز می بینمت تو افتادی به رو پاهام ولی شبهای جمعه تو،یکم برام تو گریه کن به قبر بی کسم گلم یه شاخه گل هدیه توکن حالا که ول کردی منو دیگه تو رو من نمیخوام درسته که مردم حالا،ولی به خوابت نمیام حالا که تموم دنیاتو با اون سرکردی دیگه با اصرار ازت من نمیخوام برگردی
نمونه متن زیبا برای اگهی فوت
نمونه شعراعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم برای زن مرد جوان کودک مادر پدر نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم در عرش ندای ربنا می آید—– آوای خوش خدا خدا می آید فریاد که واکنید درهای بهشت —– مهمان خدا زکربلای می آید نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم فلک آخر ربودی نو گل فرزانه ما را ——- به خاموشی سپردی محفل و کاشانه ما را ندانم از چه رو کردی شغل خویش گل چیدن ——- گل ما چیدی و بر هم زدی گلخانه ما را نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم مردان خدا چه با صفا می میرند —— جان باخته در راه خدا می میرند گویی که رسیده حکم آزادیشان ——- خندان لب و با میل و صفا میمیرند نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم مرا ای دوستان گر شاد خواهید —— در الفت بروی هم گشایید ندارد ارزشی این چرخ گردون —— صفا آرید گر اهل صفائید به هم چون در نشستید با محبت —— یقین دانید مقبول خدائید گذشت از مرگ جانسوزت چهل روز ——- مثال شمع می سوزیم شب و روز نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم ای سفر کرده تو دانی که بیادت هستیم—— ای گل پرپر ما چشم براهت هستیم تو سفر کرده ای و آسوده شدی از دوران ——- ما ماتم زده چشم براهت هستیم نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم از خاطر دلها نرود یاد تو هرگز——ای آنکه به نیکی همه جا ورد زبانی نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند—— آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم مردان خدا گوهر دریای وجودند —— بر گوهر ارزنده بهائی نتوان یافت نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم غم زمانه خورم یا فراق یار کشم ——به طاقتی که ندارم مدام بار کشم نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم در رفتن جان از بدن گویند هر نوع سخن —— من خود به چشم دیدم که جانم میرود نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم نه در برابر چشمی نه غایب از نظری—— نه یاد می کنی از ما نه میروی از یاد نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم گفتمش نقاش را نقشی کشد از زندگی —— با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم ما به پای عشق باتلا می رویم —— وز سرمستی به اعلا می رویم در نمی گنجد به عالم عشق ما ——عشق بالا می رود ، ما می رویم نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم آید آن روز که من هجرت از این خانه کنم—— ا ز جهان پر زده در باغ عدن لانه کنم نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم سایه ای بود و پناهی بود و نیست——شانه ام را را تکه گاهی بود و نیست سخت دلتنگم ، کسی چون من مباد —— اینچنین غم قسمت دشمن مباد اشک آن مایه ندارد که نماید ...
معرفي كتاب هاي مجالس ختم خواني - 2
1. کتاب:مجالس ترحيم - جلد سوم نشر آثار دانشوران مدير مسؤل: محمد تقي پاشايي آدرس: قم - پاساژ قدس - طبقه آخر - پلاك 180 تلفن: 7735414-0251 نام کتاب: مجالس ترحيم جلد سوم نويسنده: معصومي حسين نوبت چاپ: اول سال چاپ : 1390 چاپخانه: كتيبه قطع: رقعي تيراژ: 3000 نسخه قيمت: 25000 ريال تعداد صفحات: 120 صفحه شماره شابک: 978-600-5775-12-9 زبان کتاب: فارسي شمه ای از کتاب: يارب اين عمر عجب زود و شتابان بگذشت خوب و بد زشت و نكو مشكل و آسان بگذشت آرزوهاي جواني چو فريبنده سراب پرده اي بود كه از منظر چشمان بگذشت چون كه تو روز خبر مي دهد از رفتن عمر جاي خزان است كه سالي دگر از آن بگذشت كتاب حاضر با نام مجالس ترحيم جلد سوم ارائه شده است كه حاوي اشعاري است براي مجالس ترحيم كه براي هر مجلس از اول تا آخر اشعاري آورده شده است كه موضوع اشعار در بي وفايي دنيا و گذشت عمر و آمادگي براي آخرت ومطالبي از اين قبيل است و همينطور ذكر مصيبت و اشعاري متنوع براي اهل بيت عليهم السلام كه در مجالس متناسب با متوفي و بستگان خوانده مي شود. 3. كتاب نوای فراق نوای فراق (اشعار و نغمههای مجالس ترحیم) کد کتاب : ۱۳۴۲۶۹۴نویسنده : فرهاد فکریاردبیلیمحل نشر : اردبیلتاریخ نشر : ۸۶۱۰۰۱رده دیویی : ۸fa۱.۰۵۱۶۲قیمت : ۲۵۰۰۰قطع : جیبیجلد : شومیزتعداد صفحه : ۳۶۸زبان کتاب : فارسÛŒ/عربÛŒنوبت چاپ : ۴تیراژ : ۲۰۰۰شابک : ۹۶۴-۵۸۶۳-۱۸-Xموضوع : شعر فارسی - قرن ۱۴,شعر مذهبی - قرن ۱۴3. آموزش روش مداحي در مجالس ختم و حجاج موضوع: مداحي پديدآورنده: گردآورنده:عباس زارعي ناشر: دارالعلم 152 صفحه - رقعي (شوميز) - چاپ 1 - 1000 نسخه 4 -012-204-964-978 978-964-204-012-4 تاريخ نشر:22/02/88 قيمت پشت جلد :20000 ريال كد ديويي:297.757 زبان كتاب:فارسي محل نشر:قم - قم صفخات اوليه كتاب معرفي مختصر كتاب: آموزش مداحي ذاكرين اهلبيت (ع) در مجالس ختم، سوگواري اهلبيت و مولوديخواني براي جشنهاي مذهبي است. در اين نوشتار سعي شده است اصول صحيح مداحي در مجالس مختلف مربوط به اهلبيت و مجالس ترحيم و روش مداحي در اين مجالس بيان گردد. نگارنده به نحوه استفاده از اشعار مذهبي و مقاتل معتبر در اين مجالس اشاره كرده و نحوه گزينش مقاتل، اشعار، دوبيتيها، روضه و مصيبت خوانيها نوحهخوانيها و مطالب و اشعار پندآموز در مجالس مختلف را بررسي نموده است و پرهيز ...
شعر مجلس ترحیم
مجلس ترحیمدوستی از دوستانم در دورودهمسرش مرد و عزادارش نمودتا عزاداري به رسم آن دیارآبرومندانه گردد برگذارآگهی در روزنامه درج کردختم جانانه گرفت و خرج کردچاي و قهوه ، میوه ، سیگار و گلابلاي خرما مغز گردو بی حسابتاق شال دست باف فومنیتکه حلوا لاي نان بستنیمنقل اسپند و عود کاشمرشربت و شربت خوري ، قند و شکرفرش ابریشم به نقش یا علیقاري و مداح و میز و صندلیترمه و جام و قدح یک در میانگیره ي نقره براي استکانحجله ي سیصد چراغ یک تنیرحل و سی جزء و بلندگوي سونیبر و دیوار خانه صد قلمبیرق و ریسه ، کتیبه با علمدر میان مجلس و ما بین جمعده چراغی زنبوري ، پنجاه شمعقاب کرده وان یکاد و چار قلنصب کرده در میان تاج گلباز تا شادان شود در آن جهانروح آن مرحومه ي خلد آشیانواعظی با فهم و دانا و بلدکرد دعوت تا سخنرانی کند***آشنایان قدیمی و جدیدآمدند از راه نزدیک و بعیداهل و فامیل ریا کار و دغلکاسب و همسایه و اهل محلدوستان با وفا با تربیتآمدند از بهر عرض تسلیتمجلسی با احترام و با شکوهلیک واعظ غایب و او در ستوهگرچه رسما دعوتش بنموده بودلیک شاید جاي بهتر رفته بودمجلسی با آن شکوه و احترامبی سخنرانی نمی گردد تماممجلس با آبرو و با وقاربی سخنرانی بود بی اعتبار***ساعتی بی واعظ و منبر گذشتعاقبت صاحب عزا بی تاب گشترفت و در پس کوچه تا پیدا کندواعظی تا مدح میت را کنددید شیخی با عرقچین و عباریش و نعلین و عصا ، شال و قباگفت: اي دستم به دامانت بیااز غم و غصه رهایم کن ، رهامجلس ختمی است وعظی مختصرپول و بستان ، آبرویم را بخرشیخ از هول حلیم روغنیرفت با سر توي دیگ ده منیآمد و شد در عزایش نوحه خوانطبق عادت هی چاخان پشت چاخانبی خبر کان مرده زن بوده نه مردرفت بر منبر سخن آغاز کرد:کو بري بود از بدي و هرزگیمی شناسم من ورا از بچه گیمن خودم او را بزرگش کرده امکودکی بود و سترگش کرده اممن نمی گویم چرا رنجور بودرازها در بین ما مستور بودوه چه شب هاي درازي را که منصبح کردم با وي اندر انجمنمجلس آراي و سخن پرداز بودبا همه اهل محل دمساز بودما دو جسم و لیک یک جان بوده ایممست و مدهوش و غزل خوان بوده ایماو نه تنها بر منش ایثار بودمطمئنم با شما هم یار بودما به او احساس دیرین داشتیمخاطرات تلخ و شیرین داشتیمآتشی در این هواي سرد بودجمله مردان را دواي درد بودنازنینی رفته است از بین مااز کجاي او بگویم با شماهر شب جمعه بداد از پیش و بسبر گدیان نان و خرما و عدسیاد باد آن شب که خود را باختمدست را درگردنش انداختمزیر گوشش نرم کردم زمزمهدرد دل کردم به او یک عالمهسر به زانویش نهاده سوختمچشم در چشمان شوخش دوختمدست خود را بر سر و گوشم کشیداز سر رافت درآغوشم کشید***تا رسید این جا ...
شعر طنز مجلس ترحیم
گرچه رسما دعوتش بنموده بود لیک شاید جای بهتر رفته بود مجلسی با آن شکوه و احترام بی سخنرانی نمی گردد تمام ساعتی بی واعظ ومنبر گذشت عاقبت صاحب عزا بی تاب گشت رفت در پس کوچه تا پیدا کند واعظی تا مدح میت را کند دید شیخی با عرقچین و عبا ریش ونعلین و عصا ،شال و فبا گفت ای دستم به دامانت بیا از غم وقصه رهایم کن رها مجلس ختمیست وعظی مختصر پول بستانو آبرو یم را بخر شیخ از هول حلیم رو غنی رفت با سر توی دیگ ده منی آمدو شد در عزایش روضه خوان طبق عادت هی چاخان ،پشت چاخان بی خبر کان مرده زن بوده نه مرد رفت بر منبر سخن آغاز کرد کو بری بود از بدی وهرزه گی میشناسم من وی را از بچگی من خودم او رابزرگش کره ام کودکی بودو ستوردش کرده ام من نمی گویم چرا رنجور بود رازها در بین ما مستور بود وه چه شبهای درازی را که من صبح کردم با وی اندر انجمن مجلس آرای و سخن پرداز بود با همه اهل محل دم ساز بود ما دوجسم و لیک یک جان بوده ایم مست و مدحوشو غزل خان بوده ایم اونه تنها بر منش ایثار بود مطمئنا با شما هم یار بود ما به او احساس دیرین داشتیم خاطرات تلخ و شیرین داشتیم آتشی در این هوای سرد بود جمله مردان را دعوای درد بود نازنینی رفته است از بین ما از کجای او بگویم با شما یاد باد آن شب که خود را باختم دست را در گردنش انداختم زیر گوشش نرم کردم زمزمه درد دل کردم به او یک عالمه سر به زانویش نهاده سوختم چشم در چشمهای شوخش انداختم دست خود را بر سرو گوشم کشید از سر رافت در آغوشم کشید تا رسید اینجا سخن صاحب عزا بر سر او کوفت با چوب عصا کی همه نفرین و عصیان وگناه با عیال خویش کردی اشتباه تو چه سری با زن ما داشتی دختر سعدی به را پنداشتی تو نپرسیدی زقبل گفتگو زن بود لیلی ویا مرد ای عمو گفت و گفت و گفت تا بی هوش شد کف به لب آورده و خاموش شد جمع گشته دور او پیر و جوان آن به این دستور می داد آن به آن های قنداب آوریدو چای داغ آن یکی گل مالید بر زیر دماغ این یکی می شست رویش را به آب آن یکی می گشت دنبال گلاب این وری نبضش گرفته می شمرد ...
اشعار در مورد فراق مادر شعر اعلامیه و ترحیم
مادر دلسوز ترین فرد برای فرزندچه بگویم از تو مادر که صفای خانه بودیکه یگانه تکیه گاهم تو درین زمانه بودی چه کسی رسد به پایت به محبت و صفایتبه وفا و مهربانی به جهان یگانه بودیتوئی محرم ترین یارم توئی مونس و غم خوارم مادرهمیشه دوستت دارم بنــــــــــــازم همت والاي مــــــــــادر به قـــــــربان قـــــــد و بالاي مـــــادر تن جـــــان و سر و پايم فــــــدا بـــــاد بــــــــه راه صبر جـــــــانفرساي مادر نمي رفتم به خــــواب راحت و خوش نبــــــود از نغمه يي لالاي مـــــــــادر فــروغش روشنايي بخش جانهــــاست رخ همر جهـــــــــان آراي مــــــــادر ادا نتوان كنـــــم حقش ,اگــــــــــر سر بريزم همچــــــو زر در پـــــــاي مادر به كودك , بـــــوي مادر مـي دهد جان نگيرد دايه هـــــرگز, جاي مـــــــــادر همه شب دـــــيده گان من , بــــــود باز كه باشد انـــــدر آن , مـــــاواي مـــادر لبم را بوسه ها مــــــــــــي زد شبانگاه لب شيــــرين شكـــــــــر زاي مـــــادر مي عشق و وفـــــا, دركــام من ريخت بـــــود اين مستي از صهباي مـــــــادر مــــــرا با شيره ي جان , پرورش داد دل پر مهــــــــــــر و پرغــوغاي مادر نخستين حـــــــرف را , او يـاد من داد منم يك قطر ه از در پــــاي مـــــــــادر گلـم با آب مهر ش , چـون عجين گشت بـــــــه سر باشد مرا , سوداي مـــــادر نبي فـــــــــرموده انــــــدر شــــان مادر كــــــه جنت هست , زيـــــــر پاي مادر نرفت از سرم هـــــر گز هواي تو مادرهنوز مي تپد اين دل براي تو مـــــــــادر چســـــــان زبان بگشايم كه خجلت آهنگمنكرده ام دل و جـــــــــان را فداي تو مادر چه چـــــاره گر نبرم داغ هجر تو به عدماميد قلب حزينم لــــــــــــــقاي تو مـــــــادر چو شبنم است سرو برگ رنگ اين گلشنمدام ميشنوم من صــــــــــــــــداي تو مادر درين چمن كه حضور جفاست مضمونشچه نعمت است به عـــــــــالم وفاي تو مادر مــــــــــــقيم منزل عزت كسي توان گشتنكه بود حـــــــــاصل كارش رضاي تو مادر نشد ز كيف و كــــــم عمر چشم ما روشنحقيقت است به هــــــــر جا صفاي تو مادر رموز جـــــوهر تُست ( بايزيد) و( بايقرا)به اين مـــــــــــــقام رسيدن عطاي تو مادر نبود لايق اين گنج و اين كمــــــــا ل (رفيع)اگر نبود نصيبش دعــــــــــــــــــاي تو مادر دلم خوش نیست،مدتهاست مادر گل دلبند تو تنهاست مادرچرا در پای او آبی روان نیست چرا ...
بر چسب
سوگ پدر, سوگ مادر, سوگ فرزند, سوگ همسر, سوگ عزیزانشعر سنگ قبر, در سوگ مادر, سوگ مادر, شعر سنگ قبر مادر, شعر برای سنگ قبر مادرسوگ فرزند, سوگ همسر, سوگ عزیزان, نوشته, سوزناکشعر در سوگ پدر, پدرم, مرگ پدر, سوگ پدر, شعر ترحیم پدرشعر ترحیم + شعر سنگ قبر + شعر سنگ قبر مادر + شعر برای سنگ قبر مادر + متن تسلیت مادرشعر سنگ قبر پدر + شعر ترحیم + سوگ پدر + متن تسلیت پدر + شعر در سوگ پدراعلامیه سالگرد, تشکر از ابراز همدردی, چهلم, متن اعلامیه برای مراسم چهلم, اعلامیه فوتوفاتیه, ابراز همدردی, اشعار ترحیم, شعر سنگ قبر, اعلامیه فوتاعلامیه سالگرد, تشکر از ابراز همدردی, چهلم, متن اعلامیه برای مراسم چهلم, اعلامیه فوتشعر ترحیم + شعر سنگ قبر + شعر سنگ قبر مادر + شعر سنگ قبر پدر + سوگ پدرتقدیر و تشکر + اعلامیه فوت + وفاتیه + ابراز همدردی + اشعار ترحیم + تقدیر وتشکر + شعر ترحیم + تشکر + شعر سنگ قبر + متن تشکر و اعتذار ترحیم + اعلامیه سالگرد + تشکر از ابراز همدردی + چهلم + متن اعلامیه برای مراسم چهلم +شعر در سوگ پدر + پدرم + مرگ پدر + سوگ پدر + شعر ترحیم پدر + پدر + فوت پدر + آگهی ترحیم پدر + در وصف پدر +درسوگ پدر + در فراق پدر + شعر در فراق پدر + اشعاری در سوگ پدر +شعری در سوگ پدر + فراق پدر + اشعار در سوگ پدر + شعر اعلامیه ترحیم پدر + شعر سنگ قبر پدر + سوگ + شعر چهلم پدر + شعر ترحيم پدر + در سوگ مادر +سوگ مادر +شعر سنگ قبر مادر + شعر برای سنگ قبر مادر + نوشته + سوزناک + سنگ نوشته های سوزناک + سوگ پدر + سوگ مادر + سوگ فرزند + سوگ همسر + سوگ عزیزان
ترحیم مجلسی
شعر طنز :ترحيم مجلس ائله دیم بیرگونی بیر مجــلس ترحیـــــــــــــــمه گذار وارد اولجاق قاپـــــیدان مسجده با حـــــــال نـــــــزار عرشه خوان گورجک همان سسله دی قوی گل قاباغا امرینه طاعت ائدیب گئــــــــــــتدیم اورا دوردی ایاغا خوش و بش دن سورا اول مادح با فضـــــــل و برات بوتون امواتـــــــــــــــیمه گوندردی بش التی صلوات سوفته ده ائتدی تلاوت نئچه خط قــــــــــــــــــــــرانی چئیـــــــــــــــــــنه ییب حلقی ازیب مدی قاتیب اخفانی ائله بیر لحن ایله قــــــــــــــــــــــــــرانی تلاوت ایلدی ائله بیل شمر گلیب خیــــــــــــــــــــمه نی غارت ایلدی سونـــــرا نوبت یئتیشیبدیر اوخوسون اشـــــــعـــاری فیض عظـــــمایه یئتیرسیــــن اوتوران حضـــــــــاری بیر قصـــــــــــــــــیده ایله یامان پوزدی بیزیم احوالی شعـــــری بیر هنگیله اجــــــرا ائلدی چـــــوخ عالــی سیــــــــــندیریب وزنی بوتون ووردی یئره قافیه نی آرخــــــــــــــــاسی اوسته یئره چیپدی قصیده دییه نی ائله کی شاعیرین او نکـــــــــــــــوارینا قوشدی هولا قیزیشیبدی بوغــــــــــــــازی دیل دوداقی دوشدی یولا باشــــــــــــــــلادی مرثیه نی مشتری دیر گوز یاشینا آغزیــــــــــــنا هر نمه نه گلدی دئــــــــدی اوز باشینا آقا مین ال ایاقین باغــــــــلادی تســــــــــــلیم ائله دی ایکی اللی آپاریب دشـــــــــمنه تقـــــــــــــدیم ائله دی وقت او وقت اولــــــــــــــدی قرائت ائله سین اعلانی بو آخــــیر بندیله تکــــــمیل ائله سین احســــــــــانی دئــــــــــــدی کی مجلیســــــیمزده نجبــــــــالر واردی شـــــــعــــرا لــــر فضــــــــلا لر ادبـــــــالــــر واردی یکه باشـــــــــلار ائله ییب مجلیسه اجـــــــــلال نزول هر رقــــــــم شخص گلیب ســــائل و مسئول و فضول دسته گوللر یئتیشیب مســـــجده اولوبـــــــدور بستان ائـــــوی آباد وئریلیب قیـــــــرخ ایکی یئردن اعلان ناگهــــــان چایچی گلیب وئـــــــردی اونا بـــــیر نامه نامه کیمـــــــــدندی؟ وکیلدندی...قوپوپ هـــــــنگامه اوخـــــویوب نامه نی مخلوقی پریشـــــــــان ائله دی اویانیق ســـــــوزلریله گوزلــــــــری گریان ائله دی نامـــــــــه ده یازمیشدی اولـــــــمادیم ای وای منه یوخســـــــا جــــان اوسته اولان وقته گوپردوم تپمه باغلیــــــاردیم گوزنی غسل وئــــــــــــــرردیم بدنه اوز الیمـــــله او عزیز جســـــــــــمی بوکردیم کفنه ممــــــکن اولسا ائلـــــــــــیون رحم من مـــظلومه چکمـــــیون ...
مزار داشی شعرلری( شعر های سنگ مزار - ترکی)
عزيزيم دويماديم سندننه تئز مندن دويوب گئدين؟اجل گلجك بو قوربتدهمنى يالقيز قويوب گئدين. (اوستاد شهريار) ***************** نه باخير سان ،منيم كيمي من باخيرديم ،سنين كيمي ياتاجاقسان ،منيم كيمي باخاجاقلار، سنين كيمي ملا محمد فضولي ***************** آنا چوخ عزيز دير،چوخدا مو قدس آنجاق اولاديچون صاباح آتادير او ئوره ك دير، جان دير هم ده قان ، نفس عائيله ده تك قيبله گاه آتادير آتادير اولادي اؤزو آغ ائدن آتادير تپه ني اوجا داغ ائدن آتادير ويراني ، جنت باغ ائدن اولادين يولوندا ماياغ آتادير گله جكي خوشبخت ليكده گؤره نيم يامان گؤنده كؤمك اَل وئرنيم حيات بلدجيسي يول گؤستره نيم اَن بؤيوك صنعتكار داهي آتادير اولاد گؤردون مجليس لرده شاخ دورار آتاسيز اولاد بؤينونو بورار اولادا وار گونده مجليس لر قورار اونون آرخاسيندا، اوداغ آتادير آتا سيز بير كسين اولماز حورمتي ياخشي اوغول چكر آتا حسرتي تئز تئز دوشسون يادا آتا صوحبتي آتاسيز چكيلن بير آه آتادير عمي لر، دايي لار دورا يان يانا قارداش باجيلار ، جان دئيه سانا باشيوي ديزينه قوي سادا آنا يئنه دار مقامدا پناه آتادير ***************** كوچوب گئدون سون منزيله سنسيز گولمز اؤزوم آتا سن يانان چيراغيم ايدون اَن ايستي قوجاغيم ايدون هم آرخام ، داياغيم ايدون سنسير نئجه دؤزوم آتا اولومونه ، ائل آغلادي يئر آغلادي ، گؤي اغلادي اوجاقيمدا ، غم چاغلادي درديم ، دؤزوم دوزم ،آتا سنين باالان بو حالينان دوزمه ييره م، يوخلوقونا كعبه م ، پيريم، مزارينا قوربان اولوم ، اؤزوم آتا ***************** مزارينا ديز كو چه ره ك آغلارديم چيچك لري با داشينا باغلارديم سونرا گونلي ياماج لارا قالخارديم اَليم چاتمير، مزارينا آي آتا حسرتلي يم اؤز يوردوما آي آتا آي آتا، آي تا، آي آتا يوخولاردا ، روحونلا گؤرشورم ديز كؤچورم ، اللريني اوپو رم نه دن سني هر واخت كوسگون گورورم اولاجاغيم نه دي بيلمم آي آتا سجده قيلام من روحونا اي آتا حسرتلي اؤز يوردوما آي آتا ***************** ای وای سنون قصه جانسوزوی هر کس کی اشیتدی بیر آه چکیب کوسدی فلکدن سنه خاطر ای دوست سنون شانسوی هر کس کی بولوردی چوخ آرزولارين آتدی نظردن سنه خاطر *****************ئولمه ، توپراقلارا وئرمه رم سنی یئرین قوللارمین ...