شعر اعلامیه برای سال گرد پدر

  • نمونه متن زیبا برای اگهی فوت

    نمونه شعراعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم برای زن   مرد   جوان   کودک   مادر  پدر نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم در عرش ندای ربنا می آید—–  آوای خوش خدا خدا می آید فریاد که واکنید درهای بهشت —–  مهمان خدا زکربلای می آید نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم فلک آخر ربودی نو گل فرزانه ما را  ——-   به خاموشی سپردی محفل و کاشانه ما را ندانم از چه رو کردی شغل خویش گل چیدن ——-  گل ما چیدی و بر هم زدی گلخانه ما را نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم  مردان خدا چه با صفا می میرند ——  جان باخته در راه خدا می میرند گویی که رسیده حکم آزادیشان  ——-  خندان لب و با میل و صفا میمیرند نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم مرا ای دوستان گر شاد خواهید ——  در الفت بروی هم گشایید ندارد ارزشی این چرخ گردون ——   صفا آرید گر اهل صفائید به هم چون در نشستید با محبت ——  یقین دانید مقبول خدائید گذشت از مرگ جانسوزت چهل روز ——- مثال شمع می سوزیم شب و روز  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم  ای سفر کرده تو دانی که بیادت هستیم—— ای گل پرپر ما چشم براهت هستیم تو سفر کرده ای و آسوده شدی از دوران ——- ما ماتم زده چشم براهت هستیم  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم  از خاطر دلها نرود یاد تو هرگز——ای آنکه به نیکی همه جا ورد زبانی  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم  رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند—— آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم  مردان خدا گوهر دریای وجودند —— بر گوهر ارزنده بهائی نتوان یافت  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم  غم زمانه خورم یا فراق یار کشم ——به طاقتی که ندارم مدام بار کشم  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم در رفتن جان از بدن گویند هر نوع سخن —— من خود به چشم دیدم که جانم میرود  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم  نه در برابر چشمی نه غایب از نظری—— نه یاد می کنی از ما نه میروی از یاد  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم  گفتمش نقاش را نقشی کشد از زندگی —— با قلم نقش حبابی  بر لب دریا کشید  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم  ما به پای عشق باتلا می رویم ——  وز سرمستی به اعلا می رویم در نمی گنجد به عالم عشق ما ——عشق بالا می رود ، ما می رویم  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم آید آن روز که من هجرت از این خانه کنم—— ا ز جهان پر زده در باغ عدن لانه کنم  نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم  سایه ای بود و پناهی بود و نیست——شانه ام را  را  تکه گاهی بود و نیست سخت دلتنگم ، کسی چون  من مباد —— اینچنین غم قسمت دشمن مباد  اشک آن مایه ندارد که نماید ...



  • سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 (مروری بر تاریخ )

    سالگرد  کودتای 28 مرداد 1332  (مروری بر تاریخ  )

                                                         تنهایی مصدق  مصدق در احمد آباد .- ملک خودش -پس از ۳سال زندان به آنجا تبعید شد ودر سال ۱۳۴۵در آنجا در گذشت    شاه در کنار شعبان جعفری  ( شعبان بی مخ ) سر دسته ی اوباش  تهران ، که در کمک به کودتا و سرکوب مردم نقش فعال داشت یکی از میتینگ های  سندیکای کارگران  ایران، با سازماندهی حزب توده ، که کمونیسم هراسی را تقویت می کرد    جنگ سرد میان ابر قدرتها و کشمکش بر سر مناطق نفوذ ؟ عزم انگلیس بر کنترل دوباره صنعت نفت ایران ؟ کمونیسم هراسی طبقه ی متوسط ُ روحانیون  و بازار ؟ واقعیت خطر  از جانب شورویبرای رسیدن به آبهای گرم خلیج فارس ؟ تحریم نفت برای فلج کردن اقتصاد ایران ؟ عدم توجه مصدق به هشدارهاو سهل انگاری در مورد توطئه های دربار و انگلیس و.. ؟  خوش گمانیمصدق نسبت به آمریکا ؟ اختلافات بین نیروهای ملی ؟ بی عملی حزب توده در  برابر کودتا؟ مقابله به مثل نکردن مصدق و نیاوردن  هواخواهانش به خیابان ها در روز کودتا ؟ جدایی آیت اله کاشانی و فدائیان اسلام از کاشانی  ا      سید مجتبی میر لوحی ، معروف به نواب صفوی، رهبر و بنیانگذار فدائیان اسلامعقب ماندگی اجتماعی و استبداد کهن شرقی ؟. کم تجربگی نیروهای ملی ُ ۴۵سال پس از پیروزی مشروطیت ؟ چرا نهضت ملی به شکست انجامید ؟ چرا مصدق تنها ماند ؟ در ۹۰ کیلومتری تهران ُ در روستای من رویدادهایی که  بُه کودتای۲۸ مرداد  منجر شد انعکاس قابل مشاهده ای نداشت ُ . من کم سن و سال تر از آن بود م که این موضوعات را بفهمم  ُ بعدها شنیدم که در دهه ی بیست  حزب توده در ساوه اجتماعاتی داشته و از زرند نیز عده ای  در آن شرکت می کردند ( از جمله پدرم یکی دو بار). یک بار نیز نماینده ای از حزب توده به مامونیه آمده وبرای مردم سخنرانی کرده بود  در روستای مجاور نیز چند خانواده توده ای شده بودند . بعدها میگفتند آن روستا مرکز توده ای های زرند بود.همان گونه که روستا ی بزرگ دیگری  به شاه پرستی معروف گردید . درمرکز بخش - یعنی مامونیه - همه تیپ آدم پیدا می شد - انگشت شمارُی هم توده ای .  که یکی از آنان بعدا به خبرچین ساواک  تبدیل شد ..  . پس از کودتا معروف شد که یکی از اهالی مامونیه  در غارت خانه ی مصدق شرکت داشته و  غنایمی هم نصیبش شده بود . عموی پدرم - دکتر جواد فرزانه ُ - پزشک بخش زرند  و یکی از افراد شاخص - از گذشته ها شیفته ی رضا شاه بود که ارث  را به پسرش  محمد رضا رسانیده بود.و من که بسیار جوان بودم  یک بارُ پس از ۱۵خرداد در یک   جمع بزرگ خانوادگی  با او به بحث  نشسته بودم .او همان استدلال  واعظ معروف را تکرار می کرد که زنبور ها شاه دارند . مملکت  ...

  • زندگی باراک اوباما در مجموعهء از تصاویر

    زندگی باراک اوباما در مجموعهء از تصاویر

    زندگی باراک اوباما درمجموعهء از تصاویر باراك حسين اوباما كانديداي دموكرات انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده رقيب اصلي هيلاري كلينتون در انتخابات درون حزبي موسوم به كاكس محسوب مي شود. وي پدري كنيايي و مادري آمريكايي دارد. اوباما به واسطه آرمان گرايي بي حد حصرش از محبوبيت بالايي در ميان مردم آمريكا برخوردار است. او تاكنون در كاكس آيوا پيروز شده است.تاريخ: ۰۶ بهمن ۱۳۸۶ - ۱۴:۰۶ باراک اوباما، سناتور سیاهپوست ایلینوا در میان اشخاص تراز اول ، یکی از گزینه های مطلوب دموکرات ها در جریان رقابت انتخاباتی آمریکا محسوب می شود. باراک حسین اوباما در 4 اوت 1961 از یک مادر آمریکایی به نام "آن دونام" و پدری کنیایی متولد شد. در این عکس او دو سال دارد.   پدرش باراک حسین اوباما. این عکس متعلق است به سال 1962 در شهر هونولولو که باراک اوباما در آنجا متولد شد. باراک اوباما در سال 1963 در شهر هونولولو. در این سال پدر و مادر او از هم جدا شدند. پدرش به کنیا برمی گردد. او تنها یک بار دیگر پدرش را پیش از مرگش در 1982 دوباره خواهد دید.     باراک اوباما پس از چند سال زندگی در اندونزی که مادرش در آن دوباره ازدواج کرد، در سن ده سالگی نزد پدربزرگ و مادربزرگش در شهر هونولولو بر می گردد. او که "باری" نیز نامیده می شد، به مدرسه پونائو، یکی از مراکز معتبر هاوایی می رود.   باراک پس از اینکه به عنوان یکی از طرح ریزی کنندگان جنبش های اجتماعی در محله های سیاه پوست فقیرنشین شیکاگو کار می کرد، برای مدت سه سال در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد تحصیل کرد. این عکس مربوط به سال 1992 است.   نوامبر 1994. باراک اوباما به همراه ساره اوگول اونیانگو، زنی که پدرش را بزرگ کرده است. در این عکس باراک در جلوی خانه او در کنیا دیده می شود.   در 1992، او با میشل رابینسون، از حقوقدانان شیکاگو ازدواج می کند. حاصل این ازدواج 2 دختر به نام های "مالیا آن" (متولد 1999) و ناتاشا (متولد 2002) است.     در 2 نوامبر 2004، او با همسرش میشل و دخترش، در انتظار اعلام نتایج انتخابات مجلس سنا هستند.     خانواده اوباما بر روی سن در جشنی بزرگ به مناسبت انتخاب باراک به عنوان تنها سناتور سیاه پوست حوزه انتخابیه خود.   12 اکتبر 2005، باراک اوباما در ابتدای بازی بیس بال به همراه تیم خود به نام "فرشتگان آناهیم" شهر لوس آنجلس مقابل تیم "وایت ساکس" شهر شیکاگو به جمعیت سلام می کند.     28 اوت 2006، در بازگشت به کنیا جایزه نوبل صلح (pais) در 2005 را به دست می آورد.   باراک در جریان مراجعت به آفریقا از منطقه "واجیر" در شمال شرقی کنیا در مرزهای سومالی و اتیوپی دیدن به عمل می آورد. در این منطقه میلیون ها نفر با 4 سال خشکی رو در رو شده ...

  • پروین اعتصامی

    پروین اعتصامی

    شما از پرتال آکاایران در سایت بیوگرافی آکا بخش بیوگرافی و زندگینامه قسمت بیوگرافی شعرا و نویسندگان- زندگینامه پروین اعتصامی بازدید می کنید امیدواریم بپسندیدبیوگرافی - زندگینامه شاعران - زندگینامه پروین اعتصامی  پروین اعتصامی که نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 هجری شمسی در تبریز متولد شد ، در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت...زندگینامه پروین اعتصامی ، و هنگامیکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروین در زمینه سرایش شعر کمک کرد." پدر پروین"یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین "چاپخانه" را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود.اعتصام الملک مدیر مجله بنام "بهار" بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و یک دختر است."مادر پروین"مادرش اختر اعتصامی نام داشت . او بانویی مدبر ، صبور ، خانه دار و عفیف بود ، وی در پرورش احساسات لطیف و شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد."شروع تحصیلات و سرودن شعر"پروین از کودکی با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وی مطالب علمی و فرهنگی به ویژه ادبی را از لابه لای گفت و گوهای آنان درمی یافت در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاشها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بیاندوزد.هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد ، شعر " ای مرغک " او در 12 سالگی سروده شده است:ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه پرواز کن و پریدن آموز تا کی حرکات کودکانه؟در باغ و چمن چمیدن آموزرام تو نمی شود زمانهرام از چه شدی ؟ رمیدن آموزمندیش که دام هست یا نه بر مردم چشم ، دیدن آموزشو روز به فکر آب و دانههنگام شب آرمیدن آموزبا خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که اسباب بازی اش " کتاب" است ؛ دختری که از همان نوجوانی هر روز در دستان کوچکش ، دیوان قطوری از شاعری کهن ...

  • باغمیشه در گذر زمان

    در مسجد حاجی ولی دارند برای جبهه کمک جمع می کنند . مادر قند شکسته می دهد به مسجد ببرم . می گویند قند زیاد آورده اند و من قند ها را برمی گردانم . بعد از نمی دانم کدام عملیات ، اعلامیه ترحیم دسته جمعی بر دیوار های باغمیشه می زنند و عکس خیلی هایی را که می شناختم و شیون مادرها و ملودی حمله ؛ شنوندگان عزیز توجه فرمایید ، شنوندگان عزیز توجه فرمایید  و چند سال بعد صدای آژیر قرمز و خانه پسری که در ردیف سوم کلاسمان می نشیند با خاک یکسان می شود و فردا معلم حرفه می پرسد چرا آن صندلی خالی است و چند تا از بچه ها هق هقشان بلند می شود . ما را به راهپیمایی می برند و آنقدر شعار می دهیم که صدایمان می گیرد . دیگر نامه ای از پدر نمی آید . جنگ تمام می شود و باغمیشه پوست می اندازد ، آرا کوچه اسفالت می شود و از وسط دالی کوچه ، یک خیابان رد می شود . دیگر کسی روی دیوارهای تراورتن خانه ها ، جنگ جنگ تا پیروزی نمی نویسد . دیگر کسی لباس وصله دار نمی پوشد ، بچه ها فارسی صحبت می کنند ، کم کم بزرگتر ها هم به یئر کوکی ، هویج می گویند . دیگر کسی لقب ندارد ، دیگر همسایه ها همدیگر را نمی شناسند و این مرگ باغمیشه است . چشمه ها خشک می شود ، باغها را یکی یکی می فروشند ، باغ دستمالچی می شود کوی دستمالچی و هزار هزار خانه .  باغ حصار می شود کوی حصار و حتی یک درخت نمی ماند . آدم ها بسته بندی می شوند ، خانه ها هم . دیگر کسی رویش نمی شود سر کوچه شان  آشیق بازی کند . کسی به حمام حاجی نقی نمی رود . دیگر همه در خانه هایشان حمام دارند . پسرها موهایشان را ژل می زنند و با لهجه دخترانه حرف می زنند . دخترها ازدواج نکرده ، هفت قلم آرایش می کنند . دیگر کسی از اون فحش های قدیمی نمی دهد . خانه های کاهگلی را دوباره با آجر می سازند و درهای چوبی را آهنی می کنند ، دیوار اتاق ها را برمی دارند و یک پذیرایی بزرگ می سازند و آشپزخانه را با هر قرض و قوله ای که شده اوپن می کنند و مبل می خرند و کرکره افقی می خرند و بعد کرکره عمودی و بعد پرده توری مد روز . همه تلویزیون سیاه سفید می خرند و بعد تلویزیون رنگی کوچک . بچه ها برنج و سیب زمینی سرخ کرده می خورند . مرد سالاری ،  می شود زن سالاری و بعد هم بچه سالاری . به پشت بام می روی همسایه دارد ماهواره اش را تنظیم می کند و انگار که ترا نمی شناسد به زور سلامش می دهی و به سردی مجبور می شود پاسخی بگوید .  سید سبزی فروش ، کافی نت می شود و مشه ممی ، شارژ ایرانسل می فروشد . باغمیشه همان باغمیشه نیست و مردم همان مردم نیستند . رخساره گاوش را می فروشد و برای ماهمید یک پیکان پنجاه و سه می خرد که مسافر کشی کند . همه می خواهند به دانشگاه بروند . کم کم آنقدر ماشین زیاد می شود ...

  • دفتر پرسش ها

    دفتر پرسش ها

    نام کتاب: دفتر پرسش هانام نویسنده: پابلو نرودانام مترجم: نازی عظیماانتشارات: مازیارنوبت چاپ: چاپ اول ۱۳۸۰چاپ: طیف نگارنوع کتاب: شعر شیلیایی<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />  از پیشگفتار  کتابپابلو نرودا (۱۹۰۴-۱۹۷۳) که نام اصلی او نفتالی ریکاردو ریس باسوالتو است، روز ۱۲ ژوئیه سال ۱۹۰۴در شهر پارال در شیلی بدنیا آمد. پدرش کارمند راه آهن بود و مادرش معلم که اندکی پس از تولد او از دنیا رفت. چند سال بعد، پدر او که به شهر تموکو نقل مکان کرده بود، با ترینیداد کاندیا مالورده ازدواج کرد. شاعر، کودکی و جوانی خود را در شهر تموکو گذراند و در آن جا بود که با گابریلا میسترال رئیس مدرسه دخترانه، آشنا شد و گابریلا میسترال به او علاقه پیدا کرد. در سیزده سالگی به نوشتن مقالاتی در روزنامه فردا دست زد.  نرودا در کنارفعالیت های ادبی خود به تحصیل در رشته های زبان فرانسه و تعلیم و تربیت در دانشگاه شیلی در سانتیاگو نیز سرگرم بود.  در سال های ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۵، در شغل کنسول افتخاری دولت شیلی در برمه، سیلان، جاوه، سنگاپور، بوئنوس آیرس، بارسلون و مادرید خدمت می کرد. جنگ داخلی اسپانیا و قتل گارسیا لورکا که نرودا با او آشنایی داشت، به شدت بر او تاثیر گذاشت وسبب شد که نرودا به نهضت جمهوری خواهان در اسپانیا و سپس در فرانسه بپیوندد. در سال ۱۹۳۹، نرودا در مقام کنسول مهاجران اسپانیایی به پاریس رفت و اندکی بعد به عنوان سر کنسول عازم مکزیکو شد. در سال ۱۹۴۳، نرودا به شیلی بازگشت و در سال ۱۹۴۵ به عنوان سناتور جمهوری شیلی انتخاب شد. او هم چنین در این سال به حزب کمونیست شیلی پیوست.  مقدمه کتاب از ویلیام اُدِیلیآدورنو، از کتاب می نی ما مورالیا: «اندیشه راستین آن است که به معنای خود پی نبرد» پابلو نرودا، دفتر پرسش ها را در سپتامبر ۱۹۷۳، چند ماهی مانده به مرگش، به پایان رساند.  نرودا با سرایش این کتاب، دایره هستی خود را به گونه انسان و به مثابه هنرمند کامل می کند. شاعر ۶۹ ساله از سرچشمه مشترک همه آثار اساسی اش می نوشد و دوباره بر سرِ آن «چاه ژرف جاودانگی»: تخیل بازآفرینی و ژرف بینی، باز می آید. این شعرهای کوتاه، که سراسر سرایش پرسش اند، بیان گر استغراق او در – به  گفته هایدن کاروت– «ساختار احساس» بر زمینه تجربه اند. نرودا، اگر چه در بسیاری از مکتب های فکری، سبک های شعری، و صداها کاوید، اما عشق او یافتن و بداهه سرودن بر اساس ضرب-آهنگ های اساسی ادراک برای آشکارکردن حقیقت های ناگفته و نا گفتنی بود. نرودا در دفتر پرسش ها به حساسیت و درون نگری ای بس ژرف تر از آثار پیشینش دست می یابد. این اشعار، شگفت زدگی های کودکان را با تجربه بزرگ سالان در ...

  • سراج ادیب : معرفی کشور تاجکستان / سراج ادیب

    سراج ادیب : معرفی کشور تاجکستان /  سراج ادیب

    گرد آورنده : سراج الدین ادیب کشور تاجیکستان نشان ملی تاجیکستان      پرچم تاجیکستان یا جمهوری تاجیکستان (به فارسی تاجیکستان: Ҷумҳурии Тоҷикистон) کشوری در آسیای میانه است. این کشور از جنوب با افغانستان ، از باختر (غرب) با ازبکستان ، از شمال با قرقیزستان ، و از خاور (شرق) با چین همسایه است. تاجیکستان یک کشور محاط در خشکی است که در گذشته راه ابریشم از آن گذر می‌کرده است . پهناوری تاجیکستان ۱۴۳٬۱۰۰ کیلومتر مربع (۹۵ام) است. تاجیکستان کشوری کوهستانی و پربارش است و منابع آّب فراوانی دارد. جمعیت تاجیکستان ۷٬۲۱۵٬۷۰۰ تن (براورد ۱۳۸۷) است. حدود ۸۰٪ مردم تاجیک هستند (که به فارسی تاجیکی سخن می‌گویند)، ۱۵٪ ازبک‌ و سایر مردم روس ، اوکراینی‌ ، چینی‌ ، کره‌ای‌ ، تاتار و غیره هستند. دین بیشتر مردم اسلام است (بیشتر سنی ، دارای اقلیت قابل توجه شیعه اسماعیلی). تاریخ و فرهنگ تاجیکستان با ایران اشتراکات بسیاری دارد. در دوران پیش از اسلام ، تاجیکستان جزئی از شاهنشاهی ایران بود. پس از اسلام، سرزمین خراسان بزرگ (از جمله تاجیکستان) زنده کننده فرهنگ ایرانی و به وجود آورنده زبان فارسی دری بود که جانشین زبان پهلوی شد. نخستین شاعران پارسی زبان از این ناحیه به پا خاستند، به ویژه رودکی ، که پدر شعر فارسی محسوب می‌گردد . در نخستین سده‌های هجری ، خراسان و ماوراالنهر مهد تمدن و علوم اسلامی بودند و بزرگانی مانند ابن سینا و فارابی در خود پرورند. حکومت سامانی نیز از تاجیکستان برخاسته است. واژهٔ تاجیکستان از دو بخش "تاجیک" و "ستان" تشکیل شده است که به معنای «سرزمین تاجیک‌ها» است. پایتخت تاجیکستان شهر دوشنبه است و زبان رسمی آن فارسی با گویش تاجیکی است، گرچه زبان روسی نیز کاربرد گستردهٔ بازرگانی و حکومتی دارد. یکای پول تاجیکستان، سامانی نام دارد. این کشور در سال ۱۳۷۰ هجری خورشیدی (۱۹۹۱) با فروپاشی شوروی، استقلال یافت. حکومت تاجیکستان ، جمهوری است و رئیس جمهور کنونی این کشور امامعلی رحمان است که از سال ۱۳۷۱ تاکنون بر سر قدرت است. تاجیکستان روابط خوبی با ایران دارد و ارتباطات دو کشور روز به روز بیشتر و عمیقتر می‌شود. تاريخ تاجیکستان سرزمین سغد باستان که سرزمین کنونی تاجیکستان را دربر می‌گیرد ، در زمان داريوش يکم به جزئی از امپراتوری هخامنشی تبديل شد . پس از یورش اسکندر مقدونی ، تاجیکستان به ترتیب جزئی از پادشاهی‌های سلوکی ، اشکانی ، کوشان و ساسانی بوده ‌است . در سال ۷۱۵ میلادی (در زمان امویان)، این سرزمین به تصرف عرب‌ها درآمد و مردم تاجیک دین اسلام را پذیرفتند. پس از اسلام تاجیکستان تبدیل به مهد زبان فارسی دری و فرهنگ و علوم گوناگون ...