شعر اخلاص

  • لطیفه

    قل مراد یه تلویزیون می خره .می ره کنترلشو پس می ده .می گه: آقا ماشین حساب توش بود حروم خوری به ما نیومده. ********************* جوک **********************  قل مراد میره ماشینش رو بیمه کنه آقاهه بهش میگه : خداکنه هیچ وقت از این بیمه استفاده نکنی . قل مراد می گه الهی تو هم از این پول خیر نبینی ! ********************* جوک ********************** قل مراد دعا ميكرده ميگفته: خدايا مرا نيامرز ... ازش مي پرسن چرا اينجوري دعا مي كني؟ ميگه: دارم شكسته نفسي مي كنم  ********************* جوک ********************** قل مراد  ميره مشهد پيش امام رضا ميگه : يا امام جعفر قاسم، چطور دلشون اومد با شمشير بزنن تو فرقت، کي زهر ريخت تو غذات، در قلعه خيبر رو چطوري کندي، چطور همه ي عمرت رو تو زندون تونستي بگذروني، حالا کي ظهور ميکني؟؟    به یه نفر ميگن شغل شما چيه؟ ميگه : يه مامور اطلاعات هيچوقت شغلش رو لو نميده. <<<<<<<<<<<<<<<<>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>  يه روز یه بچه‌ هه به باباش ميگه : پنكه سقفي سوخت باباش ميگه : پانزده‌ نفري ميخوابين زيرش خوب آخرش همين ميشه ديگه    رم طبیبیکی از پزشکان هر وقت به گورستان می رفت پارچه ای به سر خود می کشید. از او پرسیدند: چرا چنین می کنی؟گفت : بیشتر مردگان این گورستان را من کشته ام و اکنون از ایشان خجالت می کشم.------------------------------------دبیر جغرافیدکتر : آقا کجایتان درد می کند؟دبیر جغرافیا : سمت شمال شرقی سرم!------------------------------------ طیفه مذهبیروزی هدهد نزد سلیمان آمد و گفت: می خواهم تو را در جزیره ای مهمان کنم.حضرت سلیمان فرمود: خودم تنها میهمانم یا با لشکرم.گفت : با لشکرت.هدهد با حضرت سلیمان و لشکرش به آن جزیره آمدند ، هدهد ملخی را صید کرد و آن را در دریا انداخت. رو به پیامبر کرد و گفت: لطفا بفرمایید اگر گوشت به همه نرسد آب گوشت به همه می رسد.     ......حیف نون می خواسته نماز بخونه، میگه:الحمدلله رب العالمین… خدایا! سرتو درد نمیارم… ولاالضالین...بچه‌های دیروز آرزو داشتند خلبان بشن‌بچه‌های امروز شب‌ها کابوس خلبان شدن می‌بینن !!!.غضنفر کارت عابر خودشو میندازه تو ضریح امام رضامیگه یا امام رضا حاجتمو بده تا رمزشو بگم         151- به يك تركه ميگن: 2*2 چند مي‌شه؟ ميگه: 5 تا! مي‌گن: برو بابا، 4 تا ميشه! ميگه: آخه من از يه راه ديگه رفتم! 153- تركه و تهرونيه دعواشون ميشه، ميبرنشون كلانتري. افسرنگهبان از تهرونيه ميپرسه: اسمت چيه؟ يارو با بيخيالي ميگه: فِري... افسره حسابي چپ و راستش ميكنه، ميگه: بي پدر فكر كردي اينجا خونه خالست خودموني شدي؟ گفتم اسمت چيه؟ تهرونيه كه حساب دستش اومده بوده ميگه: فريدون قربان! افسره برمي‌گرده به تركه ميگه اسم توچيه؟! ...



  • شعر در مورد نماز

    صد قصر در بهشت بنا میکند نمازشولای نور بر تن ما میکند نماز                 ما را غریق مهر خدا می کند نمازبا بانگ پر صلابت قد قامت الصلوه               ما را به کوی عشق صدا می کند نمازدلهای خوگرفته به مرداب شرک را               سرچشمه خلوص و رضا می کند نمازهر صبحدم به روی خداباوران خاک              درهای رحمت است که وا می کند نمازکن تکیه بر نماز که در شط حادثات              ایمن تو را ز موجب بلا می کند نمازبنگر به پیر عشق که بر تخت احتضار            وقت سفر چگونه ادا می کند نمازآکنده از طنین عبور فرشته هاست               آنجا که بال نافله وا می کند نمازاز بندهای وسوسه، طاووس روح را               در آسمان نور رها می کند نمازمردان راه راز جفا و وفای  دوست                 پیمانه نوش خوف و رجا می کند نماز  با زانوی ادب چو نشینی گه سلام               بر تو سلام عشق و صفا می کند نمازمقبول حق چو گشت نمازت، برای تو          صد قصر در بهشت بنا می کند نماز شعر از همایون علیدوستی

  • از علی آموز اخلاص عمل

     از علی آموز اخلاص عمل   مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) در دفتر اول مثنوی خود داستان مبارزه حضرت علی علیه السلام و عمرو بن عبدود را به صورت شعری سروده است و از این طریق جوانمردی و اخلاص آن حضرت را ستوده است . خلاصه ماجرا به این صورت است که:  حضرت در جنگ خندق با عمرو بن عبدود رو به رو شد و بعد از چیرگی بر عمرو، او بر صورت مبارک حضرت آب دهان انداخت. آن حضرت از روی سینه او برخاست و چندم قدم دور شد و دوباره برگشت و سر از تن آن دشمن خدا جدا کرد. زرهی گران قیمت و بی‏نظیر بر تن عمرو بود و انتظار همه این بود که آن حضرت زره را به عنوان غنیمت از تن عمرو، به در آورد؛ ولی ایشان بدون برداشتن غنیمتی، از کنار جسد عمرو عبور کرد و به لشکرگاه مسلمانان بازگشت. وقتی به خواهر عمرو ماجرای کشته شدن وی به دست امیرمؤمنان را گفتند، گفت: هرگز برای برادرم گریه نخواهم کرد؛ زیرا خوشحالم و افتخار می‏کنم که قاتلش یک جوانمردِ شجاع است که حتی از زرهش چشم پوشی کرد!( ر.ک: منتهی الآمال و کتب تاریخی دیگر.)  و این هم شعر زیبای مولوی در مدح علی علیه السلام:   از علی آموز اخلاص عمل                         شیر حق را دان مطهر از دغلدر غزا بر پهلوانی دست یافت                    زود شمشیری بر آورد و شتافتاو خدو انداخت در روی علی                     افتخار هر نبی و هر ولیآن خدو زد بر رخی که روی ماه                  سجده آرد پیش او در سجده‌گاهدر زمان انداخت شمشیر آن علی              کرد او اندر غزااش کاهلیگشت حیران آن مبارز زین عمل                 وز نمودن عفو و رحمت بی‌محلگفت بر من تیغ تیز افراشتی                     از چه افکندی مرا بگذاشتیآن چه دیدی بهتر از پیکار من                     تا شدی تو سست در اشکار منآن چه دیدی که چنین خشمت نشست      تا چنان برقی نمود و باز جستآن چه دیدی که مرا زان عکس دید              در دل و جان شعله‌ای آمد پدیدآن چه دیدی برتر از کون و مکان                 که به از جان بود و بخشیدیم جاندر شجاعت شیر ربانیستی                     در مروت خود کی داند کیستیدر مروت ابر موسیی بتیه                         کآمد از وی خوان و نان بی‌شبیهابرها گندم دهد کان را بجهد                     پخته و شیرین کند مردم چو شهدابر موسی پر رحمت بر گشاد                    پخته و شیرین بی زحمت بداداز برای پخته‌خواران کرم                            رحمتش افراخت در عالم علمتا چهل سال آن وظیفه و آن عطا                کم نشد یک روز زان اهل رجاتا هم ایشان از خسیسی خاستند            گندنا و تره و خس خواستندامت ...

  • شعر در باره اخلاص در انفاق

    بسم الله الرّحمن الرّحیم  بزرگی  داد  یک   درهم  گدا را               که هنگام دعا یاد کن ما را یکی خندید و گفت این درهم خرد              نمی ارزید این بیع و شری را مکن هرگز به طاعت خودنمایی               حجاب دل مکن روی وریا را تو نیکی کن به مسکین وتهیدست              که نیکی خود سبب گردد دعا را به  وقت  بخشش و انفاق  پروین               نباید داشت در دل جز خدا را پروین اعتصامی

  • شعر در باره اخلاص در انفاق

    بسم الله الرّحمن الرّحیم  بزرگی  داد  یک   درهم  گدا را               که هنگام دعا یاد کن ما را یکی خندید و گفت این درهم خرد              نمی ارزید این بیع و شری را مکن هرگز به طاعت خودنمایی               حجاب دل مکن روی وریا را تو نیکی کن به مسکین وتهیدست              که نیکی خود سبب گردد دعا را به  وقت  بخشش و انفاق  پروین               نباید داشت در دل جز خدا را پروین اعتصامی

  • بسیجی ، اخلاص و بصیرت در کلام مقام معظم رهبری

    بسیجی ، اخلاص و بصیرت در کلام مقام معظم رهبری

    گردهمایی بزرگ ۱۱۰ هزار نفری بسیجیان در بیعت با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای، اخلاص و بصیرت را ارکان اساسی بسیج دانستند و افزودند:  این دو عنصر تعیین کننده، دارای هم افزایی متقابلند به گونه ای که هر قدر، بصیرت فرد بیشتر شود اخلاص او افزون ترخواهد شد و هر اندازه، کسی مخلص تر باشد خداوند نور بصیرت را در او بیشتر می کند.   رهبر انقلاب اسلامی، هواهای نفسانی را مهمترین موانع بصیرت دانستند و با اشاره به عملکرد برخی در فتنه طراحی شده و پیچیده سال 88 افزودند: در آن حوادث، فتنه گرانی برای دست یافتن به قدرت، مصلحت کشور را نادیده گرفتند و به حقانیت روشن یک راه، پشت کردند، به گونه ای که دشمنان درجه یک ملت از اقدامات آنان به هیجان و شوق آمدند و از آنان حمایت کردند اما عده ای این حقایق روشن را ندیدند و نمی بینند، البته برخی هم با وجود اینکه این حقایق را درک و فهم می کنند اما به علت ظلمت دل و هواهای نفسانی، حاضر نیستند به این فهم خود، ترتیب اثر دهند. فرمانده معظم کل قوا، در بخش دیگری از سخنانشان بسیجی بودن را امری مبارک خواندند اما تأکید کردند: بسیجی ماندن و ایستادگی در راه، مهمتر است و بسیجی ماندن نیز به مراقبت و مواظبت دائم نیاز دارد. اصل خبر و متن کامل بیانات و آلبوم کامل تصاویر زیبای این مراسم با شکوه