شعرهای نمایش سیاه بازی
سیاه بازی
سیاه بازی/ به چه کسی سیاه گفته می شود سیاه از کوچه های تنگ و تاریک غم آمده است، حرف زدن بلد نیست اما از شعرهای مولوی ، سعدی، و حافظ می خواند . حرکاتش ارادی نیست ؛گاه می لنگد و گاه روی دست و پا راه می رود ، وقتی هم گریه می کند گریه اش طبیعی نیست ،حزن آور است. چراکه؛برای او هر پدیده ی ناچیزی خنده آور است. سیاه همه جا حضور دارد. رکن اصلی تئاتر روحضی است. از اول تا آخر کار ، همه گره ها را باز می کند و یا همه آن ها را او گره می زند وگرچه این کار را با لودگی انجام می دهد ،اما کاملا هوشیاری و عاقبت اندیش است زیرا اگر از این توانائی ها برخوردار نباشد، نمی تواند خواسته های خود را عملی کند. در نمایش سیاه بازی آدم های بد ذات شکست می خورند همه شادی ها دوباره بر می گردد و آخر سر هم سیاه تنها می ماند. در حقیقت تئاتر اصیل ایران با سیاه بازی متولد شده است. بله تئاتر روحوضی اصیل ترین تئاتر ایران است. تئاتر روحوضی یا نمایشنامه های روحوضی این چنین با واقعیت هایی که در خود دارد در حفظ خویش کوشیده است گرچه سیاه بارها با موتور گازی ،به تماشاخانه یا محل بازی رفت و آمد می کند ولی سیمای حقیقی عشق، دروغ ، ناموس پرستی و ... را هنوز در اجراهای خود دارد. نگرش بازیگران و کارگردانان روحوضی به قصه ها جالب است شخصیت های نمایش روحوضی یا خیلی بد یا خیلی خوب هستند، سیاه با حربه شوخی و مزه پرانی به جنگ ثروتمندان می رود در عین حال با همه چیز آنها شریک می شود. سیاه در یک نمایش سیاه بازینگاه کنجکاوی به همه مسائل دارد. در نمایش سیاه بازی بیشتر مواقع تمام بازیگران کارگردان هم هستند و در محاوره و حرکت ،نمایش را خلق می کنند. منبع: کتاب سیاه بازی جواد انصافی گرد آوری: ایمان روزبهانی دانلود: برای دریافت نسخه PDF مطلب و پرینت آن اینجا کلیک کنید. نوشته های وابسته: نمایش نمایش خلاق تاریخچه تئاتر در ایران تاريخچه تئاتر جهان پانتومیم کارگردانی تئاتر بازیگر / هنرپیشه ادبیات نمایشی شخصیت در ادبیات نمایشی و داستانی تئاتر پست مدرن درس های تئاتر اصطلاحات تئاتر
جواد انصافی”: ”مبارک و طلسم شاهزاده” زمینه آشنایی کودکان با نمایش های ایرانی را فراهم می کند
بازدید : ۱۲۷ بازدید نسخه چاپی ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۹:۲۲ ”جواد انصافی”: ”مبارک و طلسم شاهزاده” زمینه آشنایی کودکان با نمایش های ایرانی را فراهم می کند کارگردان نمایش "مبارک و طلسم شاهزاده" که اجراهای خود را در تالار هنر آغاز کرده، گفت: این نمایش سبب آشنایی کودکان با نمایش های ایرانی و تاریخچه آن ها می شود و پیام آور نکات مهم آموزشی برای این مخاطبان خاص و خانواده های آنان خواهد بود. "جواد انصافی" در گفت و گو با سایت ایران تئاتر، با اشاره به اینکه کودکان، به عنوان نسل آینده از جایگاه خاصی برخوردارند، اظهار کرد: مدت هاست در فکر اجرای نمایشی کاملا ایرانی از نوع سیاه بازی و شادی آور برای کودکان بودم، زیرا این نسل به عنوان آیندگان ما، باید با نمایش های ایرانی، تاریخچه و ویژگی های آن ها آشنا شوند. وی با تاکید بر اینکه در این اثر اشاره اندکی به تاریخچه سیاه بازی و خیمه شب بازی شده، افزود: تلاش داریم به صورت غیرمستقیم اشاره ای به سیر تاریخی این نوع نمایش ها داشته باشیم و نشان دهیم در گذشته های دور پادشاهان به انتقادهایی که به آن ها از طریق فضای نمایش سیاه بازی می شده، واکنش نشان می دادند و در نتیجه آن را تعطیل کردند و همین مسئله زمینه ای شد تا هنرمندان، سیاه بازی را به دنیای عروسک و خیمه شب بازی ببرند. بنابراین خیمه ها، محلی برای حضور شخصیت هایی چون مبارک، دیو و ... شد و کم کم فضای عروسکی به وجود آمد، اما مقابله این پادشاهان مستبد، سبب تبدیل این شخصیت ها به حیوانات شد و نمایش ها این آزادی عمل پیدا کردند. انصافی با بیان اینکه در تلاش برای بازسازی فضای نمایش های ایرانی است، خاطرنشان کرد: از تمام گونه های نمایشی که می توانستیم برای فضای کارمان استفاده کنیم، بهره بردیم و برای بازسازی سیاه بازی، خیمه شب بازی، بازخوانی شعرهای قدیمی و بحر طویل خوانی برای این گروه سنی خاص تلاش کردیم. امیرحسین انصافی اشعار را سروده و بحر طویل خوانی ها از اشعار قدیمی است که تقریبا از میان رفته و ما آن را بازسازی و به روز کرده ایم. وی در خصوص داستان این اثر نمایشی تشریح کرد: این نمایش روایتگر داستان پادشاهی است که دختر مورد علاقه اش دچار بیماری شده و هیچ کس قادر به درمان او نیست، در این میان مبارک در خواب می بیند که این دختر طلسم شده، اما این طلسم سه حرف ب، ت و خ است. در این میان اتفاقاتی رخ می دهد و رمز این طلسم که سه کلمه بازی، تحرک و خنده است به وسیله پدر پدرش برای او بازگو می شود و می توانند دختر پادشاه را درمان کنند. این کارگردان تئاتر با اشاره به اینکه این داستان پیام آور نکات خاصی برای کودکان و والدین آن ها خواهد بود، ...
تنها بازمانده سیاهبازی درگذشت / سعدی افشار چشمانش را بست
سعدی افشار تنها بازمانده نسل سیاهبازی نمایشهای ایرانی که طی سالهای اخیر به دلیل بیماری وضعیت جسمانی مناسبی نداشت 30 فروردینماه در سن 79 سالگی چشم از جهان فروبست.به گزارش خبرنگار مهر، سعدی افشار که از بیماری پوکی استخوان و همچنین عفونت ریه رنج میبرد و بارها به این دلیل در بیمارستان بستری شده بود و شرایط سختی را سپری میکرد امروز جمعه 30 فروردینماه در منزل خود چشم از جهان فروبست.وی آخرین بازمانده از نسل سیاهبازی نمایشهای ایرانی بود که در داخل و خارج از کشور هنرمندی صاحب جایگاه و شناخته شده بود. افشار به دلیل وضعیت جسمانی نامناسب طی سالهای اخیر نتوانست مانند گذشته روی صحنه حضور پیدا کند.تیک درگذشت آخرین پرچمدار سیاه بازی ایرانی را به دوستداران هنر تسلیت می گوید
ماه، خورشید، گل، بازی
ماه، خورشید، گل، بازی فیلم مستند «خانه سیاه است» که فروغ فرخزاد حدود ۴۸ سال پیش دربارهی بیماران مبتلا به جذام ساخت، زندگی یک پسربچه را هم تغییر داد که در کنار نقدها و بررسیهای مختلف فیلم و جشنوارههای جهانی تقریبا به چشم نیامد. چهار کلمهی «ماه، خورشید، گل، بازی» که بین بقیه شعرها و دیالوگهای فیلم گم شد؛ زندگی گوینده آن در فیلم را، که پسرکی است با چشمانی سیاه و لبخندی ملیح، آنقدر متغییر کرد که فروغ فرخزاد ِ شاعر را واداشت کودک را از محل «آسایشگاه جذامیان بابا باغی» در تبریز دور کند. کامیار شاپور، فرزند فروغ بعد از اتمام فیلم «خانه سیاه است» و بازگشت مادرش به تهران ناگهان برادری پیدا کرد که شاید روزهای نخست بین مفهوم خانواده و تعریف زندگی عادی به تردید افتاده بود. زندگی این پسربچه که حالا مردی است شاعر و مترجم شعرهای مادرخواندهاش به زبان آلمانی و در مونیخ زندگی میکند، دستمایه فیلمی شده که یک فیلمساز آلمانی آن را ساخته است. کلاوس اشتریگل فیلمی به نام همان چهار کلمهای که زندگی حسین منصوری را تغییر داده، ساخته است؛ «ماه، خورشید، گل، بازی» که این روزها در فستیوالهای فیلم اروپا و آمریکا نشان داده میشود و از بعضی شبکههای تلویزیونی خارج از ایران هم پخش میشود. کلاوس اشتریگل ابتدا با پسرخوانده حسین منصوری در مونیخ آشنا میشود. «رومان» چند سال پیش در یکی از فیلمهای کلاوس همکاری داشت؛ همان که در فیلم «ماه، خورشید، گل، بازی» با اسکیتبورد دیده میشود. «رومان» او را با حسین منصوری آشنا میکند که یک شب شعرهای فروغ را که در یک برنامه به آلمانی ترجمه کرده، میخواند و فیلم «خانه سیاه است» را نمایش میدهد. یک سال طول میکشد تا کلاوس با حسین آشناتر شود و همینطور با داستان زندگیاش که به گفتهی کلاوس میتواند دستمایهی یک فیلم هالیوودی شود. اما سه سال هم طول کشید که او موفق شد، بودجه ساخت فیلماش را از تلویزیون فرانسه و آلمان تامین کند: «کسی زیربار نمیرفت تا درباره یک شاعر ایرانی که اسمش هم به گوشش نخورده، فیلم بسازیم.» در این مدت، او با بقیهی اعضای خانواده فرخزاد و ابراهیم گلستان که تهیه کننده فیلم فروغ در آن زمان بوده بیشتر آشنا میشود و فیلمنامهاش کاملتر میشود. اما مدتی هم زمان طی میشود تا حسین منصوری برای ساخت این فیلم راضی شود؛ چون حسین از کلاوس میخواسته تا فیلمی دربارهی فروغ بسازد، نه در مورد خودش. در فیلمی که کلاوس ساخته خبری از کامیار شاپور فرزند فروغ فرخزاد نیست و کلاوس میگوید وقتی در تهران بوده قرار بوده همدیگر را ببییند، اما ...
موسیقی در نمایش کودک و نوجوان
برخی ویژگی های موسیقی در تئاتر کودک و نوجوان موسیقی در نمایش کودک مانند دیگر عوامل آن دارای ویژگی های خاص است. در کنار عوامل رنگین و پر حجم و زرق و برق دار کار کودک همچون چهره پردازی (گریم) و لباس و غیره که برای برقراری هر چه بیشتر ارتباط با کودک شکل می گیرد، موسیقی نیز باید دارای آهنگی متفاوت باشد، چرا که مخاطب کودک است. برای اثر گذاشتن بر روی کودک طبیعی است که اول باید مخاطب را شناخت و به ویژگی هایش آشنا بود. کودکان دارای خصوصیاتی هستند که بدون در نظر گرفتن این ویژگی ها نمی توان کار هنری موفقی ارائه داد. یکی از این ویژگی های مهم محدود بودن دامنه تمرکز در کودکان است. هیچ کودکی نمی تواند به طور طبیعی بر روی یک موضوع خاص بیشتر از چند دقیقه تمرکز کند. کودکان بازیگوشند و از هر مسئله که باعث شود آنان را به سکون و بی حرکتی بکشاند، گریزان می شوند. از هیچ کودکی نمی توان تقاضای دنبال کردن داستانی طولانی را داشت. قدرت تمرکز رفته رفته و با افزایش سن شکل می گیرد و با آن رابطه معکوس دارد. استغاده بجا و و مناسب از قطعات موسیقی در نمایش یکی از راههای ایجاد تمرکز است و به راحتی می تواند مخاطب بازیگوش نمایش را که در صندلی خود نا آرام تکان می خورد، دوباره به تماشای نمایش بکشاند و با نمایش همراه کند. موسیقی همراه با ریتم حرکت آن قدر تأثیر گذار است که می تواند به راحتی جایگزین کلاهم نمایش شده و در انتقال معنا به مخاطب فعال گردد. انتخاب موسیقی باید با دقت صورت گیرد. در اغلب نمایش های امروزی در جای جای نمایش کودک استفاده از موسیقی به منظور شاد و جذاب کردن نمایش صورت می گیرد. در کنار وظایف موسیقی در انتقال فضا به وسیله موسیقی، دادن علایم شناسایی متن (مثل صدای جیرجیرک برای اعلان شب یا افکت های زدن ضربه برای تشدید حرکت و صدای باران) و شناسایی شخصیت های نمایش (مثل استفاده از ملودی های محلی برای نشان دادن و پررنگ کردن یک شخصیت) موسیقی می تواند شادی بخش باشد، اما این شادی بخش بودن نباید روی کل نمایش اثر نامطلوب بگذارد و آن را از اعتدال خارج کند و به سمت ابتذال بکشاند. صرف ریتمیک بودن بعضی ملودی ها و نواها نمی تواند دلیل مناسبی برای استفاده در کار نمایش باشد. حجم زیاد و طولانی بودن قطعه موسیقی نیز می تواند به راحتی مخاطب را از وی گرفته و بدین ترتیب همراه کردن کودکان برای ادامه تماشای نمایش بسیار سخت و دشوار خواهد شد. کودکان معمولا آن چه را می فهمند، اجرا می کنند و بالعکس، یعنی آنچه را فهمیده اند بازگو می کنند. تجربه نشان می دهد اگر از کودک بخواهیم یک قطعه موسیقی پر از فواصل کوتاه نیم پرده ای فواصل کروماتیک و تحریرهای ربع پرده ...
نوروز با نمایش
ایام نوروز همراه است با مسافرت و عید دیدنی . معمولا در این سفر ها و یا دید و بازدیدها ، کودکان و فرزندان شما وقتی به هم سن و سالهای خودشان می رسند ، دوست دارند بازی کند و شما هم اصرار دارید که آنها ساکت و آرام در گوشه ای بنشیند! اگر هم فرزندتان بخواهد به سراغ آجیل ، شیرنی ، شکلات و... برود او را دعوا خواهید کرد. در چنین شرایطی سال نو برای شما و فرزندتان همراه با ناراحتی و دلخوری آغاز می شود . پس پیشنهاد می کنم با استفاده از هنر نمایش دردسرهای نوروز را به حداقل برسانید و سعی کنید به همه شما خوش بگذرد. همچنین شاید بد نباشد در خانه تکانی سال جدید جایی هم برای اجرای نمایش در منزلتان باز کنید. یادتان باشد بیان جملات نهی کننده و نصیحت تاثیر زیادی نخواهد داشت و اگر به دنبال رفع مشکل هستید ، اولین قدم آموزش است. بسیار طبیعی است که فرزند شما با دیدن کلی خوارکی های رنگارنگ و خوشمزه برای خوردن آنها اصرار داشته باشد. او در چنین موقعیتی نگرانی شما را در مورد مشکلات بد از خوردن شکلات و شیرنی درک نمی کند ولی می توان با استفاده از نمایش های ساده و بازی های نمایشی نگرانی هایتان را به صورت عملی به او منتقل کنید. مسلما آنچه دیده می شود از آنچه شنیده می شود تاثیر بیشتری خواهد داشت. از طرفی متاسفانه کودکان ما امروزه آنقدر که اسپایدر من ، شرک ، زورو و... را می شناسند عروسک ها و شخصیت های نمایشی خودمان را نمی شناسند. والدین هم برای شاد کردن فرزندشان برای او عروسک و وسایل شخصیت های کارتونی خارجی را می خرند. به راستی تا به حال برای فرزندتان عروسک مبارک و یا حاجی فیروز خریده اید؟ فکر می کنید اسپایدرمن از عروسک مبارک زیباتر است ؟ به نظر می رسد کودک شما شرک و اسپایدر من را دوست دارد چون آنها را در تلویزون و در هنگام نقش آفرینی دیده است. اگر او مبارک را هم بشناسد ، او را دوست خواهد داشت . شاید عید نوروز بهانه ای باشد برای اینکه کودکانمان را با شخصیت های نمایش سنتی خودمان مثل سیاه ، مبارک ، حاجی فیروز و.... آشنا کنیم. نمایش های آموزشی با وسایلی که در اطرافتان دارید یک تن پوش و یا نقابی از یک میکروب یا همان کرم دندان درست کنید. یادتان باشد این تن پوش نباید خیلی ترسناک باشد ولی تصویر خوشایندی هم از آن ارائه ندهید. همچنین نقابی از یک موجود خوب و دوست داشتنی درست کنید. می توانید این کار را با عروسک های آماده هم انجام دهید و در واقع نمایش را به شیوه عروسکی اجرا کنید. بهتر است در این نمایش کودک تماشاگر باشد و شما بازیگر و یا عروسک گردان. در این نمایش موجود سیاه و منفی ، شخصیت اصلی نمایش (کودک) را به خوردن شکلات و شیرنی دعوت می کند و شخصیت مثبت نمایش ...
نقدی بر نمایش چهار صندوق شادی(محمد رضا امیرخانی)
نقدی بر نمایش چهار صندوق شادی محمد رضا امیرخانی عصر سه شنبه دهم اردیبهشت یکهزار و سیصد و نود و دو شمسی در تالار شرف الدین علی یزدی شاهد اجرای نمایش چهار صندوق شادی به نویسندگی گیتی داوودی و کارگردانی علی جاور می باشیم. نمایش با 16 دقیقه تاخیر در ساعت 20:46 پس از خیرمقدم و تذکر مهدی جاور( مجری برنامه) به تماشاگران حاضر در سالن در رابطه با خاموشی تلفن همراه آغاز می شود. آغازی با ریتم و ضرب آهنگ شاد که به معرفی یک گروه دوره گرد متشکل از چندین شخصیت مثل بی بی؛ مبارک، سروناز و جوان عاشق سروناز و صندوق کش گروه می پردازد که شهر به شهر میچرخند و برنامه اجرا میکنند و در طول سفر اتفاق هایی برای این گروه میافتد. ماجرا از جایی آغاز میشود که گروه نمایش دوره گرد بی بی به دستور سلطان از نمایش و بازی درآوردن منع شوند اما بی بی و گروهش بیکار نمی نشینند فرمان سلطان را نادیده می گیرند وبه نقل ماجراهایشان می پردازند. همانگونه که در خلاصه نمایش خواندیم گروه دوره گرد بی بی به دستور سلطان از ادامه کار منع می شوند. دلیل سلطان چیست و چرا چنین فرمانی صادر می شود که نه متن و نه اجرا به مدد ما نمی آیند جواب این سوال را بیابیم و این را بدین دلیل آوردم که شروع قصه ما از اینجاست نمایشی که میخواهد از پرده خوانی و قصه گویی و نقالی بهره ببرد که شالوده و پیکره اش را تشکیل می دهد نمی بایستی ذهن من مخاطب را با بی دلیلی مواجه نماید و شاید همین بی دلیلی هاست که متاسفانه هیچگاه قصه ما را به درام منتج نمی نماید و در نقد باید از سطح بگو ئیم سطحی که از عدم روابط علی و معلولی می رنجد و به همین دلیل ذهن را حتی در زنجیره روایات نقل شده مشوش می نماید. شاید نویسنده به تعمد از نبود متن مکتوب روایت نزد رئیس گروه و نیمه تمام شدن قصه اش از یک کار میدانی طاقت فرسا در زمینه قصه خوانی می گوید بدیهی است این تمهید را باید نقطه قوت نمایش بیابیم چرا که تاکید نویسنده ما و یا شکوه غیرمستقیم اش از تثبیت نقل روایات و قصه های عامیانه این سرزمین از یک جبر تاریخی و نظام استبدادی حاکمیت شاهانه می گوید که هیچگاه به بقا و استمرار نمایش و نمایشگر منجر نگردید و شاید پاسخ این بی دلیلی به نوعی ریشه در نگاه شاهان مستبدی داشته باشد که با مقوله نمایش بیگانه بوده اند. سوالی که دغدغه ذهنی من مخاطب است چرا گروه بی بی و مگر با توجه به بافت جامعه ایرانی و مناسبات حاکم بر آن گروه های دوره گرد با شناسه ای که چهار صندوق شادی ارائه می دهد قابل تصور است. جامعه مرد سالاری مگر اجازه به بی بی قصه ما می دهد که سرپرستی گروه نمایشی دوره گرد باشد شاید در پاسخ به این سوال فرض محال را بیاوریم و بگوئیم ...
«امشب به قصهء دل من گوش می کنی»
فروغ فرخزاد از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزادفروغ فرخزادنام اصلیفروغالزمان فرخزاد عراقیزادروز۸ دی ۱۳۱۳۲۹ دسامبر ۱۹۳۴تهرانپدر و مادرمحمد فرخزادتوران وزیری تبارمرگ۲۴ بهمن ۱۳۴۵۱۳ فوریه ۱۹۶۷ (۳۲ سال)تهرانملیت ایرانعلت مرگسانحه رانندگیجایگاه خاکسپاریگورستان ظهیرالدولهپیشهشاعر و کارگردانسالهای نویسندگی۱۳۴۵-۱۳۲۹دیوان سرودههاتولدی دیگرایمان بیاوریم به آغاز فصل سردهمسر(ها)پرویز شاپور (طلاق گرفت)فرزندانکامیار شاپور, حسین منصوری(فرزندخوانده)وبگاه رسمیوب سایت فروغ فرخزادفروغ فرخزادفروغ فرخزاد به همراه فرزند خواندهاش «حسین منصوری»فروغالزمان فرخزاد (زادۀ ۸ دی[۱]، ۱۳۱۳ - درگذشته ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵)شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل درگذشت.فروغ با مجموعههای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه «تولدی دیگر» تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.بعد از نیما یوشیج فروغ، در کنار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است. نمونههای برجسته و اوج شعر نوی فارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار گردید.محتویات [نهفتن] ۱ زندگینامه۱.۱ ازدواج با پرویز شاپور۱.۲ سفر به اروپا۱.۳ آشنایی با ابراهیم گلستان و کارهای سینمایی فروغ۱.۴ پایان زندگی۲ آثار۳ سالشمار زندگی فروغ فرخزاد۴ فروغ در آثار دیگران۵ جستارهای وابسته۶ پانویس۷ منابع دیگر۸ پیوند به بیرونزندگینامه[ویرایش]فروغ در ظهر ۸ دیماه در خیابان معزالسلطنه[۲] کوچه خادم آزاد در محلهامیریه تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانیتبار به دنیا آمد.پوران فرخزاد خواهر بزرگتر فروغ چندی پیش اعلام کرد فروغ روز هشتم دیماه متولد شده و از اهل تحقیق خواست تا این اشتباه را تصحیح کنند.[۳]فروغ فرزند چهارم توران وزیریتبار و محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او میتوان برادرش، فریدون فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد.فروغ با مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد.ازدواج با پرویز شاپور[ویرایش]فروغ فرخزاد و همسرش پرویز شاپور که بعد از وی جدا شدفروغ در ...
فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد در 15 دی ماه 1313 در تهران متولد شد, مادرش"توران وزیری تبار و پدرش"سرهنگ محمدفرحزاد"بود؛ پدر به دلیل روحیه نظامی كه داشت از همان آغاز فرزندان خود را به گونهای متفاوت تربیت میكرد و سعی داشت آنها را با سختی آشنا كند, فروغ در سالهای 1325 پس از پایان دوره ابتدایی در دبیرستان"خاور" ثبت نام میكند و در این سالها به سرودن شعر روی میآورد. اما فروغ, شعرهای این دوره را كه بیشتر در قالب غزل سروده شدهاند, هیچگاه جایی منتشر نمیكند.او در سال 1328 وارد هنرستان بانوان كمالالملكمیشود و نقاشی و خیاطی را زیر نظر استاد "پیتر كاتوزیان"و"بهجت صدر" میآموزد. در شهریور ماه 1329 در حالی كه شانزده سال بیش ندارد با پرویزشاپور كه پانزده سال از او بزرگتر است و نوه خاله مادری فروغ است علی رغم تمام مخالفتهای خانواده ازدواج میكند؛آنها برای زندگی مشترك اهواز را بر میگزیند و به آنجا نقل مكان میكند. در سال 1331 همزمان با انتشار اولین مجموعه شعر فروغ"اسیر" تنها فرزندانشان"كامیار" متولد می شوكد و سپس از آن حس زنانگی به شكلی خاص در فروغ میشكند. اما شادی تولد كودك دیری نمیپاید و اختلافات خانوادگی بالا میگیرد. در فاصله سالهای 1332 اشعار فروغ در نشریات آن روز همچون"روشنفكر","امید","ایران" و"سخن" منتشر میشود و بازتاب گستردهای در سطح جامعه روشنفكری آن روزها دارد. فروغ در سال 1334 از پرویز شاپور جدا شده و نگهداری كامی نیز به پدر سپرده میشود. دیری نمیپاید كه فروغ سر خورده و افسرده چمدان به دست به خانه پدری باز میگردد و پدرش نیز كه مخالف كارهای او و انتشار اشعارش بودهاست او را چمدان به دست از خانه بیرون میكند. فروغ به دعوت"طوسی حایری" كه زمانی همسر احمد شاملو بود به خانه او میرود. مدتی را در خانه او میگذارند تا جایی برای خود دست و پا كند. در همین سال مجموعه شعر اسیر به چاپ دوم میرسد كه عمدتا اشعار این مجموعه چهار پاره منظوم یا قطعه بودند. در سال 1335 كه احمد شاملو"عروسی خون" لوركا را ترجمه كرده و قرار بود این نمایشنامه به روی صحنه برود, شاملو از فروغ دعوت میكند كه به همراه اعضا این گروه"طوسی حایری","لبعت والا" و چند نفر دیگر به ایفای نقش بپردازد. آنها شروع به تمرین میكنند اما به دلایل مالی و مشكلات شخصی بازیگران این تئاتر روی صحنه نمیرود. در سال 1335 فروع مجموعه شعر"دیوار"را كه شامل 25 قطعه شعر منظوم است منتشر میكند و پس از آن به ایتالیا و آلمان سفر میكند در سال 1336 به تهران باز میگردد و به ناچار اتاقی اجازه میكند. در همین سالها ...
غلتشن ها!
بالاخره غلتشن ها را دیدم.روایتی از یک جامعه مرد سالارانه و سنتی که حرف اول و آخر را مردها می زنند!این نمایش نوشته کارلو گولدونی ایتالیایی است که با ترجمه دکتر علی رفیعی و کارگردانی حمید پور آذری در مجموعه تئاتر شهر و در تالار سایه هر روز اجرا می شود.پیش از دیدن نمایش ،از کمدیا دلارته و نزدیکی آن به نمایش سیاه بازی و رو حوضی ایرانی خوانده بودم اما مجموعه غلتشن ها آيينه اي از خلاقيت و هنرمندي ايراني بود.به نظر من بومي كردن متن نمايشنامه و بازي بازيگران اوج هنرنمايي گروه پاپتي ها بود.من متن نمايشنامه را نخوانده ام اما تصور نمي كنم چيزي بيشتر از يك متن تقريباً كلاسيك و همراه با پاره اي از شوخي هاي كلامي و زباني باشد.اما در نمايشي كه من ديدم جز اسم هاي شخصيت ها كه ايتاليايي است نمايش به نوعي روايتي از نگرش ها و اعمال طيف گسترده اي از جامعه ايراني بود.تعامل بازيگران و عوامل صحنه هم با تماشاگران جالب بود و نگاه فرامتني كارگردان هم اغلب دلنشين از كار در آمده بود كه اوج اين نگرش در جايي است كه شخصيت اول نمايش مي گويد كه بدون نظر و اجازه او رفت و آمدي به خانه اش نمي شود اما يكباره بيست سي نفر كه هيچكدام از بازيگران اصلي نمايش نيستند از وسط صحنه مي گذرند... از بازي هاي خوب علي سرابي ،هدايت هاشمي،جواد پورزند و چند بازيگر خانم آن هم نمي شود گذشت.در كل نمايش دلپذيري بود...