شطرنجی پیش دبستانی
آزمایش کودکانه آهن ربا
وسایل مورد نیاز برای آزمایش:۱- چند آهنربا در اشکال مختلف مثل شکل Uیا – و یا O2- تعداد زیادی گیره کاغذ ( منظور ما همان گیره های فلزی است)۳- کاغذ شطرنجی۴- مداد شمعی یا مداد رنگی۵- چسب کاغذ ( چسب مایع یا چسب نواری)۶- یک بشقاب غیر فلزی که با اجازه مامان از آشپزخانه بر میدارید.و حالا روش انجام آزمایش :ابتدا گیره ها را در بشقاب بریزید ( مثلا ۱۰۰ عدد گیره) ، بعد یک نمونه آهنربا را بردارید و به گیره ها بچسبانید و بلند کنید. حالا تعداد گیره هایی که توسط آهنربا جذب شده را یادداشت کنید و البته یادتون باشه شکل آهنربا را هم جلوی عددش نقاشی کنید.این کار رو برای همه آهنربا ها تکرار کنید تا در آخر یک لیست کامل داشته باشید.حالا نوبت به رسم نمودار ها رسیده .کاغذ شطرنجی رو بردارید .هر کدوم از خونه های کاغذ ممکنه یک سانتیمتر یا نصف اون باشه، شما دوتا خط به شکل زیر بکشید.فقط دقت کنید خطی که به صورت عمودی هست نشان دهنده تعداد گیره ها است پس روی اون برای هر ۱۰ گیره یک فاصله ۱ سانتیمتری جدا کنید یعنی یک یا دو خونه از کاغذ شطرنجی.خوب خط پایینی مربوط به آهنرباهای مختلفه که روی اون برای هر مدل آهنربا یه فاصله ۳ سانتیمتری جدا می کنید. زیر هر فاصله شکل همون آهنربا رو بکشید؛ تا مثل شکل زیر بشه.حالا درست مقابل شکل هر آهنربا به اندازه تعداد گیره هایی که جذب کرده یه خط رنگی تا عدد مورد نظر بکشید مثل شکل زیر.خوب دوست عزیز این هم از نمودار که نتیجه کار ما رو به شکل علمی نمایش میده.حالا تو دفتر خودتون، اسم آزمایش، تاریخ انجام آزمایش ، وسایل لازم و شرح آزمایش رو بنویسید و در آخر هم نمودار رسم شده رو از کاغذ شطرنجی بریده و زیر اون بچسبانید.نتیجه گیری خودتون رو بنویسید و در آخر هم یادتون باشه سوالات رو تو دفترتون نوشته و به اونا جواب بدید.از اینکه این آزمایش مفید رو انجام دادید متشکریم. از مامان تشکر کنید و بشقاب ها رو پس بدید و بقیه وسایل آزمایش رو برای آزمایش های بعدی یه جای مخصوص بزارید.از این آزمایش می توانید برای تحقیق دانش آموزی دوره دبستان / پایه ابتدایی استفاده نمایید.
داستان خرگوشی که میخواست عجیب باشد
خرگوش فریاد زد: - سلام آقای سنجاب. کمک نمیخواهی؟ سنجاب عرق روی پیشانیاش را پاک کرد، جواب سلام خرگوش را داد و پرسید: - تو چه کمکی میتوانی بکنی؟ خرگوش دمش را تکان داد. دستهایش را به کمر زد و گفت: - من میتوانم با دندانها و پنجههای تیزم، در یک چشم برهم زدن برای تو چند تا لانه بسازم. سنجاب حرف او را باور نکرد. خرگوش گفت: «عیبی ندارد. از من کمک نخواه! اما به همه بگو خرگوش سفید میتوانست برایم لانه بسازد.» خرگوش خداحافظی کرد و به راهش ادامه داد. کمی که رفت، لاکپشت پیر را دید. لاکپشت آرام به طرف رودخانه میرفت. خرگوش سلام کرد و پرسید: عمو لاکپشت! میتوانم تو را روی دوشم بگذارم و زود به رودخانه برسانم. لاکپشت، حرف خرگوش را باور نکرد. تنها جواب سلام را داد و شروع به حرکت کرد. خرگوش گفت: - عیبی ندارد. خودت برو. اما به همه بگو، خرگوش سفید میتوانست مرا به روی دوشش، با سرعت به رودخانه برساند. خرگوش، باز هم به راه افتاد. هویجی از دل خاک بیرون آورد و گاز محکمی زد، ناگهان خانم میمون را دید که یکی- یکی، نارنگیها را جمع میکند و در سبدی بزرگ میگذارد. جلو رفت سلام داد. گفت: - خانم میمون زحمت نکشید. من میتوانم از حیوانات زیادی که دوستم هستند بخواهم همه نارنگیها را جمع کنند و سبد را تا خانهی شما بیاورند. میمون هم حرف خرگوش سفید را باور نکرد. تنها جواب سلام را داد و بیاعتنا به کارش مشغول شد. خرگوش گفت: - عیبی ندارد. کمک نگیرید. اما به همه بگویید خرگوش سفید دوستان زیادی دارد که همه کار برایش انجام میدهند. خرگوش، زیاد از خانم میمون دور نشده بود که جوجهدارکوبی را دید. جوجه، از لانه روی درخت به روی زمین افتاده بود. خرگوش به او سلام داد و پرسید: - کوچولو! دوست داری پرواز کنم و تو را توی لانهات بگذارم؟ جوجهدار کوب جواب سلام را داد و با خوشحالی گفت: «مادرم غروب به خانه بر میگردد. تا آن وقت حتماً، حیوانات بزرگ من را لگد میکنند. پس لطفا مرا توی لانهام بگذار.» خرگوش که فکر نمیکرد جوجه دارکوب این خواهش را بکند، دستپاچه شد و گفت: - اما من الان خستهام. نمیتوانم پرواز کنم! ناگهان بچهدار کوب با صدای بلند گریه کرد و گفت: «اگر من را توی لانهام نگذاری، به همه میگویم خرگوش سفید و چاق، نمیتواند پرواز کند.» خرگوش دستپاچهتر شد و گفت: - باشد! گریه نکن! همین الان پرواز میکنیم. او این را گفت و با یک دستش جوجهدار کوب را بغل کرد و با دست دیگرش ادای بال زدن را درآورد. اما پرواز نکرد که نکرد. بعد از چند روز، وقتی همه اهالی جنگل ماجرا را فهمیدند، خرگوش سفید و چاق مجبور شد از آن جنگل کوچک برود. چون همه ...
شب یلدا در پیش دبستانی فرشته ها
شب یلدا در پیش دبستانی فرشته هابه پاس احترام ماه صفر و اربعین حسینی جشنی بابت شب یلدا گرفته نشد ولی میز شب یلدامون پر برکت بود و بچه ها عکسهای قشنگی پای میزمون گرفتند و لحظات شیرینی رو به گنجینه خاطرات مهد کودکی شون اضافه کردند.از تمامی اولیائ عزیزمون که وقت گذاشته بودند و برای میز شب یلدای فرشته کوچولوهاشون میوه آرایی ,دسر آرایی,ژله آرایی و...انجام داده بودند بی نهایت متشکر و سپاسگزارمدست گل همه ی مامانهای عزیز درد نکنه برای دیدن تصاویر میوه آرایی و کاردستی های متنوع امسال شب یلدایی فرشته هاکلیک کنید......................................................عکس فرشته های نازنین پای میز شب یلدای سال قبلکاردستی های یلدایی پارسالمیوه آرایی های سال قبل
اول آبان آغاز طرح بینایی سنجی کودکان 4تا 6ساله
برای درمان تنبلی چشم کودکم چه کنم؟ والدین گرامی- اگر کودک شما دچار تنبلی چشم است، از آنجا که بهترین سن درمان تنبلی چشم زیر پنجسالگی است، توجه داشته باشید در زمان طلابی تشخیص و درمان بهموقع تنبلی چشم کودکتان هستید.- با پیگیری درمان تنبلی چشم فرزند دلبندتان میتوانید بینابی کامل را به او هدیه کنید.- عود (برگشت) بیماری تنبلی چشم تا سن 10 سالگی امکانپذیر است. برای جلوگیری از عود بیماری باید والدین آگاهی و اطلاعات لازم را داشته باشند.تنبلی چشم(آمبلیوپی) چیست؟اگر کودک شما به کاهش دید در یک یا هر دو چشم دچار شده است، به نحوی که حتی پس از استفاده از عینک، به منظور برطرف شدن عیوب انکساری، یا حتی انجام عمل جراحی، به منظور برطرف شدن عیوب ساختمانی، باز هم دید او کامل نشود و مانند سایر افراد قادر به دیدن نباشد، میگوییم چشم او تنبل شده است.در حال حاضر، شیوع تنبلی چشم در جهان 5/2 تا 3 درصد است. طبق آمار به دست آمده از اجرای برنامة پیشگیری از تنبلی چشم در کشور، شیوع این اختلال در گروه سنی 4 تا 6 سال، 4/1 درصد است. تحقیقات نشان میدهد که تنبلی چشم شایعترین علت نابینایی یکچشمی در افراد زیر 20 سال است. این آمارها نشاندهندة اهمیت پیشگیری از تنبلی چشم است.آسیبشناسی رشد و تکامل سیستم بیناییرشد و تکامل مرکز بینایی در مغز، از دوران جنینی تا حدود 10 سالگی ادامه مییابد که حداکثر رشد آن تا پنجسال اول پس از تولد است.در نتیجه، در تکامل طبیعی دستگاه بینایی، از دو چشم سالم، دو تصویر در محل قشر مغز (در ناحیة پس سر) تشکیل میشود که این دو تصویر بر روی هم انطباق مییابد و کودک سالم فقط یک تصویر را میبیند. هر عاملی که باعث اشکال دید در یک یا دو چشم کودک شود، رشد و تکامل طبیعی دستگاه بینایی را متوقف میکند و در نتیجه، در قشر مغز، دو تصویر غیریکسان ایجاد میشود که یکی از آنها طبیعی و دیگری مبهم است، لذا مغز برای پیشگیری از دوبینی کودک، تصویر مبهم را حذف میکند. بنابراین، امکان دارد چشمی که از نظر ظاهری کاملاً سالم است، بینایی کامل و طبیعی نداشته باشد و بهاصطلاح، پس از مدتی، تنبل شود.تحقیقات نشان میدهد که احتمال ابتلا به تنبلی چشم در کودکانی که نارس متولد شدهاند، نسبت به سایر کودکان، 30 درصد بیشتر است. بنابراین، کودکی را که نارس به دنیا آمده است، حتماً باید چشمپزشک معاینه کند. درمان تنبلی چشمدرمان تنبلی چشم به سه عامل بستگی دارد: 1. سنی که در آن تنبلی چشم به وجود آمده است؛ 2. مدتزمانی که از ایجاد تنبلی چشم گذشته است و 3. سنی که در آن درمان آغاز شده است.به طور کلی، آگاهی والدین و همکاری ...
در خرابه شام چه گذشت؟
در خرابه شام چه گذشت؟در مدینه منوره دختربچهای به بیماری سختی مبتلا شد، و پزشکان از درمان او عاجز ماندند. پدر و مادر آن دختر او را نزد خانوادة علی علیهالسلام آورده و درخواست دعا کردند. در آن تاریخ فاطمه زهرا زنده بود و امام حسین دوران کودکی خود را میگذرانید. علی علیهالسلام خطاب به فرزندش حسین فرمود: «دست خود را بر سر این کودک بیمار بکش، انشاءالله خداوند او را شفا دهد.» امام حسین علیهالسلام دست نوازش مسیحیاییاش را بر سر آن کودک کشید و وی دردش شفا یافت و به سلامت به خانه برگشت. زمانی تقدیر الهی او را به شامات کشاند و در فراق امام و خاندانش میسوخت و آرزو داشت که این خاندان را بار دیگر زیارت کند. او نذر کرده بود که به هر غریب و اسیری طعام دهد تا بلکه خداوند زیارت حسین و اهلبیت او را بار دیگر نصیب او کند. روزی طبق نان و خرما بر سر گرفت و راهی خرابههای شام گشت تا مانند سایر اسیران از اسرای کربلا نیز پذیرایی کند. زینب سلاماللهعلیها از او سؤال کرد: «این طعام چیست؟! اگر صدقه است بر ما حرام است. او جواب داد: صدقه نیست بلکه نذر است. چه نذری است ؟ » او ماجرای مریضی و نذر خویش را بازگو کرد. چشمان زینب پر از اشک شد و خود را معرفی کرد و سر بریدهی حسین علیهالسلام را که از بالای درگاه کاخ یزید آویزان بود نشان داد و خاندان ساکن در خرابه را معرفی کرد. زن چون سخنان زینب را شنید ضجهای زد و بیهوش افتاد. پس از به هوش آمدن، فضای خرابه را با شیون خود پر کرد و با همان حال وفات یافت. وضع رقتبار زینب در خرابه، در مسیر شام و در دوران اسارت هر بینندهای را مبهوت میکرد. زینب همهی این ناگواریها را تحمل کرد تا آیین جدش دستخوش تحریف نگردد.