زبان سرای جنوب
ریشه وپیشینه ی زبان پارسی
ریشه ی زبان پارسی فارسی یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستانتاجیکستانو ازبکستانبه آن سخن میگویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار زبان پشتو) است.فارسی را گاه پارسی نیز میگویند. زبان فارسی در افغانستان به طور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شدهاست.در ایران زبان نخست بیش از ۴۰ میلیون تن فارسی است (بین ۵۸٪ تا ۷۹٪).فارسی زبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان، و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است.زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبهقاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد. گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری گورکانی (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبهقاره هند بودهاست. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامیشده»ی زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بودهاست و واژههای فارسی بسیاری دارد. به طوری که تمامی کلمات سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از کلمات مشترک با زبان فارسی تشکیل شدهاست. زبان فارسی از سرزمین پارس در حدود استان امروزی فارس در جنوب ایران سرچشمه گرفتهاست و در زمان ساسانیان در دیگر سرزمینهای ایرانی گسترش زیادی یافت بهطوریکه در جریان شاهنشاهی ساسانیان، زبان فارسی میانه و گویشهای آن در خراسان بزرگ جایگزین زبانهای پارتی و بلخی شد و بخشهای بزرگی از خوارزمیزبانان و سغدیزبانان نیز فارسیزبان شدند. گویشی از فارسی میانه که بعدها فارسی دری نام گرفت پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری در خراسان شکل گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه پارس و دیگر نقاط ایران بازگشت پیشینه ی نام زبان پارسی زبان فارسی نو در طول تاریخ و در پهنههای مختلف جغرافیایی نامهای متفاوتی داشته و دارد. این زبان بصورت رسمی در ایران به نام فارسی، در افغانستان دری، در تاجیکستان به نام تاجیکی و در ازبکستان به نام فارسی مشهور است. اگرچه مردم فارسی زبان افغانستان همچنان زبان خود را فارسی مینامند. زبان فارسی در بحرین نیز نام عجمی دارد. در ترکیه عثمانی که زبان فارسی دارای جایگاهی ادبی بود نام فاریسی برای آن کاربرد داشت. در هند به زبان فارسی، پارسی می گویند. فارسی زبانان ...
بزرگترین گروه کر در جنوب تهران در سرای محله اسفندیاری وبستان تشکیل میشود
به گزارش گروه موسیقی کر در منطقه ۱۹سرای محله اسفندیاری و بستان تشکیل میشود. مدیر سرای محله اسفندیاری و بستان با اعلام این خبر گفت:((این اقدام باتوجه به نیاز سنجی های انجام شده توسط کارشناسا این مجموعه از شهروندان و علاقه و استعدادجوانان به موسیقی انجام شده است))میلاد جباری مولانا ادامه داد:در کنار فعالیت جوانان منطقه در این گروه .در تلاش هستیم تا استعدادهای نهفته آنها را شکوفا کنیم. وی با اشاره به چگونگی ثبت نام رایگان شهروندان در این گروه گفت:شهروندان ۱۶تا۳۰سال علاقه مند می توانند به این سرای محله واقع در خانی آباد نو بلوار شقایق روبروی میدان مرکزی میوه وتره بار مراجعه نموده ویا با شماره های ۵۵۵۱۷۱۷۸-۵۵۵۱۸۹۵۹ تماس بگیرند.
زبان محلی
زبان : زبان مازندراني - زبان فارسي گويش: ساروي - بابلي - آملي – گلکي – شهميرزادي- کتولي- هزارجريبي زبان مازندراني مازندراني نام يکي از زبانهاي ايراني است و همچنين به فردي که گويشور آن زبان باشد مازندراني ميگويند. زبان مازندراني يکي از زبانهاي شمالغربي ايراني است. البته تا سدهي 5 ه.ق واليان طبرستان به خط پهلوي (پارسي ميانه) مينوشتند و سکه ميزدند. زبان پارسي ميانه از شاخه زبانهاي ايراني جنوب غربي است و با مازندراني تفاوت دارد. دو کتيبه که به خط پهلوي در رسٍکت واقع در دودانگه و گنبد لاجيم سوادکوه بهدست آمده مؤيد اين نظر است که گويش طبري يا مازندراني داراي ادبيات قابل توجهي بوده است. ميدانيم که کتاب "مرزبان نامه" به گويش طبري نوشته شده بود و از آن زبان به پارسي دري برگردان شده است. ابن اسفنديار ديوان شعري را به زبان طبري با نام "نيکي نامه" بازگو ميکند و آن را به اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروين نويسنده "مرزبان نامه" نسبت ميدهد. در "قابوس نامه" نيز دو بيت به گويش طبري از نويسنده ثبت است. ابن اسفنديار از برخي شاعران اين سرزمين که به گويش طبري شعر ميگفتهاند ياد کرده و نمونهاي از سرودههاي ايشان را آورده است. در "تاريخ رويان" اولياءالله آملي نيز ابياتي از شاعران مازندراني به گويش طبري ضبط شده است. به تازگي چند نسخه خطي از برگردان ادبيات تازيان به گويش طبري و نسخههايي از برگردان و برداشت تازي نامه به اين گويش يافت شده که از روي آنها ميتوان دريافت که گويش طبري در قرنهاي نخستين پس از اسلام تازيان داراي ادبيات گستردهاي بوده است. مجموعهاي از دو بيتيهاي طبري که به "اميري" سرشناس و به شاعري موسوم به "امير پازواري" منسوب است، در مازندران وجود داشته که "برنهارد درن" شرق شناس روسي نسخه آنها را به دست آورده و زير عنوان "کنزالاسرار" در سن پطرز بورگ با برگردان ترجمه پارسي چاپ کرده است. مقدسي مي نويسد که زبان طبرستان به زبان ولايت قومس و جرجان نزديک است، جز آنکه در آن شتابزدگي هست منبع: دنیای مجازی مازندران
زبان و گویش
موقعيت عمومى و رواج زبان آذرى پهلوى در ميان مردم آذربايجان است. احمد كسروى مى نويسد از سال ۷۳۶ هجرى, سال مرگ ابوسعيد آخرين سلطان مغول تا ظهورشاه اسماعيل صفوى در سال ۹۰۶ هجرى, زبان تركى در آذربايجان محدود به تركان و مغولان بود, و مردم آذربايجان همچنان به آذرى پهلوى صحبت مى كردند. در لغت نامه دهخدا آمده است: «آذرى منسوب به آذر و آذربايجان, زبان آذرى لهجه اى از فارسى قديم است كه درآذربايجان متداول بوده و اكنون نيز در بعضى روستاهاى اين استان و بعضى نواحى قفقاز بدان تكلم كنند.» در دايره المعارف بزرگ اسلامى نيز آمده : آذرى نام زبان پيشين آذربايجان است كه شاخه اى از زبان هاى ايرانى و كلمه آذرى منسوب به آذربايجان است. اين زبان يا لهجه كه طبعاً در مناطق مختلف آذربايجان گويش هاى مختلف داشت, پس از اسلام تا حدود قرن ۱۱ هجرى در آذربايجان رايج بوده و هنوز بقايايى از آن با نام تاتى در برخى از روستاها مثل «كرينگان» از دهات ورزقان اهر, «كلاسو» و «خوينه رود» از دهات كليبر, «گلين قيه» از دهات مرند, «عنبران» از بخش هاى اردبيل, تعدادى از روستاهاى طارم عليا, دهات بخش شاهرود و خلخال, روستاهاى رامند, تالش از الله بخش محل شاندرمن در جنوب تا تالش جمهورى آذربايجان متداول است. دكتر «محمد امين رياحى» نويسنده كتاب «زبان و ادب فارسى در قلمرو عثمانى» مى نويسد: «در خود تبريز, پايتخت تركمن هاى آق قويونلو و قراقويونلو چنان كه منابع تاريخى مى گويند تا اواخر قرن دهم زبان آذرى پهلوى رواج داشت و احتمالاً شروع دگرگشت به تركى پس از جنگ هاى شاه طهماسب با عثمانى ها و اشغال ۲۰ ساله تبريز پيش از شاه عباس بزرگ انجام گرفته است. «عبدالعلى كارنگ» در كتاب «تاتى و هرزنى» علت دگرگشت زبان آذرى را از قرن هاى ۱۱و ۱۲ هجرى به بعد به تركى چنين تحليل كرده است: «پس از روى كار آمدن صفويه و ترويج تركى به وسيله آنان و قتل عام هاى متوالى مردم آذربايجان توسط تركان متعصب عثمانى و در جنگ هاى متمادى با ايران, به تدريج زبان آذرى از شهرها و نقاط جنگ زده آذربايجان رخت بربست و فقط در نقاط دوردست باقى ماند كه آن هم در نتيجه مرور زمان و مجبور بودن ساكنين آن نقاط به مراوده با شهرنشينان ترك زبان شده روى به ضعف و اضمحلال نهاد ولى هنوز روستا هايى هستند كه به همين لهجه با نام تاتى و هرزنى تكلم مى كنند.» در سه قرن اخير كه تركى در آذربايجان رواج يافته, همواره زبان فارسى درى در آذربايجان رايج بوده و مكاتبات ادارى و درس مكاتب و مدارس و تاليف آثار ادبى به فارسى انجام مى شد و فارسى رسميت داشته است.
ترجمه شعر ایرج شمسی زاده به عربی
گناوه پورت ترجمه شعر ایرج شمسی زاده به عربی غلامرضا کریمی فرد استاد دانشگاههای اهواز شعر را هیچ وقت نمی شود ترجمه کرد، چون احساس قابل ترجمه نیست ؛ احساس را باید احساس کرد و فهمید. تازه شعر وقتی به زبان مادری است، همان زبانی که شاعر با آن ارتباط عاطفی و احساسی دارد، خود ترجُمان احساس شاعر است؛ ترجمانی نه کامل ، چون احساس را نمی شود در قالب کلمات ریخت. کلمات کمترند از گسترة احساس که بتوانند آن را در خود جای دهند و بنمایانند . هر چند در شعر، کلمات به رستاخیز می رسند؛ یعنی واژگانش جان یافته و زنده شده اند اما توان بیان احساس شاعر را علی قدره ندارند. این است که شاعر گفته است : ز تحسینم ، خدا را ، لب فرو بند / نه شعر است این ، بسوزان دفترم را / مرا شاعر چه می پنداری ای دوست / بسوزان این دل خوش باورم را / …/ مگر احساس گنجد در کلامی / مگر الهام جوشد با سرودی / مگر دریا نشیند در سبویی / مگر پندار گیرد تار و پودی / … / اگر احساس می گتجید در شعر / بجز خاکستر از دفتر نمی ماند / وگر الهام می جوشید با حرف / زبان از ناتوانی در نمی ماند / … ( فریدون مشیری ) . اینها یک طرف، حالا اگر شعری از زبان مادری به زبان دیگری برگردانده شود ، تنها کلمات آن شعر است که ترجمه می شود نه احساس و عاطفه و تخیلات شاعر و نه حتی فرهنگ و اندیشه و روحیات شاعر. با همة اینها ، هرگز از ترجمة شعر نه گریزی است و نه گزیری . ترجمه ، چشم اندازهای مهمی را همیشه به روی غیر اهل آن زبان می گشاید و آنان را وارد سرزمینی می کند که مشتاق آشنایی با آن و سیاحت در آفاق و کرانه های آن هستند. ترجمه ، شعر و ادبیات را جهانی می کند و نمی گذارد از مدرسة بین المللی بیرون بماند ضمن اینکه شعر و اصولاً انواع هنر و ادبیات، به سبب ویژگی ذاتی خود؛ یعنی احساس و عاطفه، می توانند مستقیماً با مخاطب خود رابطه برقرار کنند . یکی از شاعران نام آشنا و مطرح جنوب و استان بوشهرکه مورد علاقة بسیاری از مردم از نسلهای گذشته و امروز است و مطرح ترین شاعر محلی سرای جنوب به حساب می آید ، جناب استاد آقای ایرج شمسی زاده است . بومی سروده های وی همتا ندارد . شعرهای فارسی رسمی وی نیز فوق العاده زیبا و از نظر ادبی و جوهر شعری ، بسیار ارزشمند و قابل توجه و استناد است. شعر جناب شمسی زاده از ظرفیت هنری و زیبایی شناسی بالایی برخوردار است و لازم است در مورد آن تحقیق ادبی و شعرشناسی شایسته ای صورت گیرد. اما متأسفانه مجموعة کامل شعر ایشان چون تا کنون چاپ نشده است ، در احتیار نیست ـ جز برخی از شعرها که به صورت پراکنده نزد افراد پیدا می شود ـ و همین مسأله ممکن است بعداً موجب اختلاف در نگارش و عبارات شعری و تفاوت در نسخه ها گردد. ...
شب یلدا و تاريخچه آن
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است. این شب به زمان غروب آفتاب از ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی اطلاق میشود، که برابر با ۲۱ دسامبر یا ۲۲ دسامبر است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک میدارند و این شب را جشن میگیرند.این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا میکردند. تاریخچه شب یلداشرق شناسان و مورخان متفق القولند كه ایرانیان نزدیك به 4 هزار سال است كه شب یلدا ــ آخرین شب پاییز و آذر ماه ــ را كه درازترین و تاریكترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار مانده ، در كنار یكدیگر خود را سرگرم كرده تا اندوه غیبت خورشید و تاریكی و سردی روحیه آنان را تضعیف نكند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یك شب طولانی و سیاه كه تولد تازه آن عنوان شده است ) به رختخواب رفته و لختی بیآسوده اند. ایرانیان قدیم تعهد می سپردند که هر سال یک درخت سرو تازه بکارندپیشتر ، ایرانیان( مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یكم دی ماه را « خور روز » و « دی گان » می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود . در این روز عمدتا به این لحاظ از كار دست می كشیدند كه نمی خواستند احیانا مرتكب بدی كردن شوند كه میترائیسم ارتكاب هر كار بد كوچك را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد. «هرمان هیرت» زبانشناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبیقی زبانهای آریایی را نوشته است كه پارسی از جمله این زبانها است نظر داده كه « دی » به معنای « روز » به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشید است . باید دانست كه انگلیسی یك زبان گرمانیك ( خانواده زبانهای آلمانی ) و ازخانواده بزرگتر زبانهای آریایی ( آرین ) است. هرمان هیرت در آستانه « دی گان » به دنیا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشید بود ، مباهات بسیار می كرد. آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نكرده و ایرانیان در این شب ، باقیمانده میوه هایی را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شكست تاریكی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی ( در ایران باستان ، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید كه بدون آن حیات نخواهد بود ) را بدهد، زیرا كه به زعم آنان در این شب ، تاریكی ...
معرفی روستای عالم خیز کردوان علیا (کردو بالی)
كُردَوان عُلیا، روستایی است از توابع بخش کاکی شهرستان دشتی در استان بوشهر جنوب ایران.این روستا در دهستان کبگان قرار دارد. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ آمار رسمی جمعيت روستا ۶۷۹ نفر (با ۱۵۹ خانوار) می باشد.کردوان علیا در فاصله ۷۰ کیلومتری از مرکز شهرستان دشتی (خورموج) واقع شده است. این روستا، شمال رودخانه مند در منتهای جنوبی کوه مند قرار دارد و با روستاهای میته، زیارت ساحلی، اسماعیلمحمودی، کردوان سفلی و کردوان رئیسی همجوار می باشد.جمعیت این روستا ۶۷۹ نفر در سال ۱۳۸۵ میباشد که بیشتر مردم آن به کشاورزیو برخی در ادارات استان مشغول هستند و زنها بیشتر به صنایع دستی از جمله ریسندگی که به زبان محلی "دخ گردوندن" معروف است و برخی به گوجه چینی مشغول می باشند. کردوان از دیرباز مهد عالمانی بودهاست که در منطقه دشتی شهره و تاثیر گذار بودهاند. گویش مردم کردوان گونه روستایی و سنتی گویش دشتی است. گویش مردم منطقه دشتی است که یکی از اصیلترین گویشهای ایران بوده و ریشه در زبان باستان ایران و زبان پهلوی ساسانی دارد و کلمات و اصطلاحاتی به همان سبک و قالب زبان پهلوی هنوز هم با گذشت چند قرن در آن محفوظ مانده و در زبان محاورهای مورد استفاده قرار می گیرد.زائر محمد علی دشتی متخلص و مشهور به فایز دشتی شاعر دوبیتی سرای جنوب ایران متولد ۱۲۵۰ هجری قمری متولد این روستا بوده و تا آخر عمر خویش در این روستا زندگی می کرده است. عبدالرضا کردوانی متخلص به محزون دیگر دوبیتی سرای معاصر فایز از کردوان است.