رستوران هرمز
بازار خدماتی هرمز کیش
بازار هرمز کیش در زمینی به مساحت 40000 مترمربع در دو طبه احداث شده است. بازار هرمز دارای ۲۸۳ غرفه می باشد که از این تعداد 100 غرفه در طبقه همکف ، 101 در طبقه 2 و 82 غرفه سنگین است و اماده ارائه خدمات به کیشوندان و گردشگران تور کیش است. البته بازار هرمز بیشتر برای خدمات رسانی به ساکنین جزیره کیش احداث شده است و بیشتر شامل دفاتر شرکتها و موسسات خدماتی و ... می باشد. از این رو بازدید از این بازار برای گردشگران تور کیش و مسافران داخلی و خارجی جذابیتی ندارد! هتل های کیش رستوران های کیش ساندویچی و پیتزایی های کیش منبع: تور لحظه آخری کیش
من خیلی این روزا خوبم
اغا جونم براتون بگه كه يه چن روزي بود كه آقاي همسر بدجوري حس حال نداشت و هي ميگفت دلم يه مسافرت حتي شده يه روزه ميخواد دلم ميخواد از اينجا دور شم و ... اين شد كه من گفتم آقا من احتياج به يه چن دست مانتو و لباس و پوشاك و اينا دارم و بيا يه سر بريم بندرعباس و برگرديم. از اونجا كه بيچاره آقاي همسر نه تو كارش نيست گفت باشه بریم. رفتيم .بگذريم كه چقد تو مسير خوش گذشت و اينا و اين حرفا. قسمت مهمش اينجاست كه با دقت گوش كنين: جاتون خالي موقع ناهار آقاي همسر رفت طرف هتل هرمز . گفتم آقا چرا اونجا . گفتش خوب يه جاي جديد رو تجربه كنيم. گفتم آقا ميدوني كه من بد غذام پس همون بهتر كه بريم جايي كه تا حالا چن بار غدا خورديم و ريسك نكنيم بريم اونجا يه چيز افتضاح بزارن جلومون . همسر گفت از اونجا كه تو خيلي ميگو دوس داري ميريم اينجا. به هر حال رفتيم حالا گوش كنيم از هتل هرمز: 1. پاركينگ اين هتل يه محوطه بازه كه توي اين ماه كه افتاب همه جا رو مي سوزونه قشنگ توي ماشين بعد يه چن دقيقه پارك كردن ديگه جايي براي نشستن و نسوختن نميمونه 2. توي شهر چن جا رو مي بيني كه تبليغات رستوران سنتي هتل هرمز رو زدن ولي وقتي ميري تو با اينكه توي خود هتل هم كلي از رستوران سنتيشون تعريف كردن و پوستر چسبوندن و ... مي بيني رستوران سنتي تعطيله. 3. داخل هتل هرمز انقدر گرمه كه دلت ميخواد هر چه زوردتر به يه جايي برسي كه بتوني يه هوای خنك رو استنشاق كني و می گی کاشکی غذا رو میاوردن توی ماشین بخوریم 4. داخل رستوران هتل ، نقاشي هاي سقف هتل كنده شده و تكه هاي بزرگ رنگ در حال افتادن هستن و تو هر آن منتظر هستي كه يه تكه بزرگ از اون رنگ بيفته وسط غذات. 5. و حالا ميگوهاي خوشمزه ما رو آوردن. جاتون خالي اولين دونه ميگو رو كه برداشتم ديدم به قطر دو سانتيمتر تخم مرغ روشه. اما در زير اين تخم مرغ ها يه ميگوي خام خام خام به رنگ سفيد و يه لايه پوست نازك قرمز ديده ميشد. مگه ميشد نگاش كرد بيچاره ميگوه داشت التماس ميكرد كه برش گردونيم توي دريا. بالاخره وقتي ديديم تو اون گشنگي قادر به خوردن اون غدا نيستيم. دو سيخ كباب سفارش داريم. جاتون خالي نباشه. بوي افتضاح روغن حيواني به همراه بوي ضخم گوشت و طعم افتضاح طوري كه من لقمه اول رو به زور نوشابه قورت دادم و بعد دست از پا درازتر و گرسنه اومديم صندوق. حالا اما ملاحظه كنين فاكتور رو: 1. ميگو پفكي 1 عدد قيمت 95000 مبلغ 95000 2. ميگو كبابي 1 عدد قيمت 95000 مبلغ 95000 3. چلو كره 2عدد 18000 ...
صفحه فیسبوک وبلاگ
سلام به همه ددری ها، اخیرا تعداد زیادی از دوستان گله می کنن که عکس ها قابل دیدن نیستن. این به دلیل فیلترینگ اینترنت هست و برای دیدن عکس ها نیاز به فیلترشکن دارید. بسیاری از دوستان لطف داشتن و پیشنهاد مهاجرت به سایت های دیگه رو دادن، اما واقعا این کار برای من زمان بر هست و این روزها اصلا فرصتش رو ندارم. احساس کردم در مورد صفحه فیسبوکم خیلی خوب خبر رسانی نکردم، برای همین یه پست جدا رو الان به این مطلب اختصاص می دم! شما می تونین صفحه مربوط به این وبلاگ رو در فیسبوک به اسم "ددردودور" جستجو کنین یا بر روی این لینک کلیک کنید، آلبوم عکس ها رو ببینین، خبرهای کوتاه رو بخونین و از به روزرسانی های وبلاگ به خبر شین.
گردهمائی 15 ( رستوران فدک )
پانزدهمین جلسه گردهمائی با حضور ۴۴ نفر از همکاران در رستوران فدک واقع در جاده سولقان ،۳ کیلومتر بعد از سولقان برگزار گردید. علت تعویض محل گردهمائی کیفیت نامناسب سرویس غذائی رستوران مهدی بود. اسامی همکاران در این جلسه ، خانمها : دولتخانی - افشاری - اسکندری - کاتوزی - فواکه - بهروز - پیاهو . آقایان : کسمائی - صفائی - حاج - ساسان - محققی - نظامی - خلیل - شکیب - دوست شکیب - دل آسا - سعید لواسانی - هرمز کمال - ایمانی - رحیمی نژاد - ایلدرام - خرمی - راد - اشراق - جعفر پور - اسی بیگی - جهندیزی - حمیدی - بهبودیان - علاءالدین - قهرمانی خو - آزموده - شهاب - حیرانی - آل احمد - حشمت غفاری - تاج - تمدنی - کلانتری - دلیلی - ورگورانی - رامشت - یوسف.
مصاحبه هرمز شجاعی مهر با محمدرضا گلزار
چرا كه طي اين سالها ضربات زيادي از جانب آنان متحمل شده گرچه خودش ميگويد: «اين ضربه نبوده، بلكه حاشيهسازيهاي بيدليل بوده است.» خاطرات خود را با او مرور ميكنيم، يادمان ميآيد كه اولين گفتگوي ما با او در رستوران سوپراستار اتفاق افتاد، فروردين سال 1384 انگار همين ديروز بود. در برخورد اول با او، باورمان اين بود كه با يك پسر مغرور مواجه خواهيم شد كه روي آسمانها سير ميكند، اما در همان برخورد اول متوجه شديم كه اشتباه ميكنيم. برخورد او چنان گرم بود كه ما را در همان ثانيههاي اول دچار بهت و حيرت كرد. او حتي با افرادي كه در آن رستوران به او مراجعه ميكردند و از او امضا ميخواستند بسيار با محبت و گرم و صميمي رفتار ميكرد. صندلي را عقب ميكشيد و به احترامشان بلند ميشد... گفتگوي ما با رضا گلزار كه توسط همكارمان ايمان برومند صورت گرفته بود، بسيار مورد استقبال قرار گرفت... تصاويري از كودكي رضا در حين شنا، محصلي و حتي اسكي كردن براي خوانندگانمان تازگي داشت... در آن گفتگو، رضا داستان زندگياش را از سير تا پياز براي خانوادهسبز گفت. يادم ميآيد وقتي از او پرسيديم، كه تصور نميكرديم با خانوادهسبز به اين راحتي گفتگو انجام دهي در پاسخ به ما گفت: «تحقيق كردم و ديدم مجله شما اهل حاشيهنويسي براي تيراژ بيشتر نيست.» به او توضيح داديم كه ما از سال 78 تا 84، به خاطر مثبتنويسي و دوري از حاشيه به خانههاي ايرانيها رفتيم و تازه چند صباحي است كه روي جلد مجله تصاوير كودكان را چاپ نميكنيم... (تصاوير روي جلد مجله تا اول ديماه سال 1383 به عكسهاي كودكان اختصاص داشت) و خوشحاليم كه خداوند به ما كمك كرد تا برخلاف بعضيها بدون حاشيهنويسي و دروغپردازي، خوانندگان خودمان را پيدا كنيم. از همان روزها، رضا گلزار شد رفيق ما.. و به قول ايمان، هرگاه از او درخواست داشتيم، به ما نه نگفت. چند ماه پس از آن گفتگو تصميم گرفتيم بار ديگر با رضا گلزار گفتگويي انجام دهيم، اما اين بار بهانهاي ديگر بايد پيدا ميكرديم، اين بهانه كسي نبود جز «علي دايي»... حال بماند چه سختيهايي براي اين هماهنگي به وجود آمد، تا اين دو را به سالن ورزشي اكسيژن بكشانيم و شاهد بازي بيليارد آنها باشيم و دوربين خانوادهسبز هم، شروع كند به شكار تصاوير. صحبتهاي علي دايي و رضا گلزار كه اولين آشناييشان در آنجا شكل ميگرفت بسيار جذاب و سوژه خوبي براي جلد آن شماره شد... اين رفاقت ادامه پيدا كرد تا اينكه تيم ملي فوتبال، خود را براي حضور در جامجهاني 2006 آلمان آماده ميكرد. نزديك عيد بود و به دنبال يك سوژه جالب! و چه سوژهاي بهتر از محمدرضا گلزار كه هميشه ...