درمان افكار مزاحم
خلاصه کتاب شفای وسواس
اختلال وسواس – اجبار OCD، از جمله اختلالات روانی بسیار پیچیده و جالب است که از اوایل قرن نوزدهم ، نظر متخصصان را به خود معطوف داشته است.اختلال وسواس اجبار ، از دیرباز از جمله مشکلترین و مقاومترین اختلالات نوروتیک شناخته شده است. اکثر دانشمندان متفق القول هستند که درمان حالات وسواسی ، یکی از مشکلترین کارهایی است که ممکن است یک نفر روان درمانگر یا روان پزشک با آن مواجه شود و بسیاری از آنان ، وسواس را درمان ناپذیر می دانند.کتاب شفای وسواس ، به تألیف آقای اسلامی نسب و همکاری فر حناز قربانپور متشکل از چهارصدو چهل و چهار سوال و جوابی است که اذهان افراد وسواسی و حتی غیر وسواسی را معمولاً به خود مشغول می کند. در لابه لای این جوابها ، به تکنیکها و دستور العمل هایی اشاره شده است که ثمره سالها تلاش بی شائبه برای درمان وسواس – اجبار ، بدون دارو بوده است که به لطف خداوند این فنون و تکنیکها در درمان وسواسی بسیار کارساز بوده اند . امیدواریم خوانندگان محترم ، با خواندن این مجموعه بتوانند انگیزه کافی برای َآغاز درمان وسواس را پیدا کنند. در اینجا به خلاصه ای از این کتاب که بصورت پنجاه سوال و جواب در آمده است ، لطفاً توجه و با دقت مطالعه نمایید.فرحناز قربانپورکمک درمانگر وسواس 1- وسواس چیست و علائم آن کدامند؟وسواس عبارت است از افکار ، تصاویر ، تمایل یا تکانه هایی مزاحم و ناخواسته.علائم وسواس را از دیدگاه بالینی به چهار دسته تقسیم می کنیم:الف: علائمی که مربوط به خود وسواس است (تصاویر، تکانه ها ،تفکرات و تمایلات ) که اگر خود فرد بیان نکند ، قادر به مشاهده آن نخواهیم بود .ب: علائمی که مربوط به اجبار است مثل انواع شستشو، تقارن ، وارسی ، شمارش .ج: علامت سوم اضطراب است.د: علامت چهارم ، افسردگی است . یعنی پاسخی به ناکامی فرد در ناتوانی از جلوگیری از عمل اجباری و تحقیر دیگران .2- معیارهای تشخیص وسواس چیست ؟الف- افکار، تکانه ها ، تصاویر ، تفکرات عود شونده و مداوم که به شکل ناخوانده ونامتناسب ، تجربه شده و اضطراب و تشویش قابل ملاحظه ای را ایجاد می کند.ب-افکار ، تکانه ها یا تجسم ها ، ارتباطی با نگرانی شدید در مورد مشکلات واقعی زندگی ندارند.ج- شخص سعی در انکار و سرکوبی این افکار، تکانه ها یا تجسم ها نموده و یا با استفاده از بعضی افکار یا اعمال دیگر سعی در خنثی سازی آنها می کند.د- شخص می داند که افکار ، تکانه ها و یا تجسم های وسواسی ، محصول ذهن خود اوست و از بیرون تحمیل نمی گردد.3- انواع وسواس را نام ببرید؟الف- وسواس پاک گردانیب- وسواس تقارنج- وسواس شک و تردیدد- وسواس وارسی4- لطفاً عوامل اثر گذارنده در وسواس را توضیح دهید.الف- عوامل هیجانی ...
پاسخ
سوال توسط تنها : اگر ممکن است در مورد وسواس فکری کفرگویی و درصد موفقیت درمان آن توضیحات جداگانه ای بدهید با تشکر از مطالب مفیدتان. پاسخ: محتواي وسواسها منعكس كننده توجه و نگراني عمده هر عصر به شمار مي روند، اين محتوا می تواند مربوط به كار شياطين، مذهب، آلودگي بوسيله ميكروب يا تشعشع راديواكتيو و يا خطر ابتلا به نشانگان اكتسابي كمبود ايمني ( ناكا يا ايدز ) یا هرچیز دیگری باشد. وسواس ها عبارتند از افكار، تصاوير ذهني و تكانه هاي ( Impulses) ناخواسته و مزاحم كه معمولا از جانب فرد ناسازگار، بي معني، ناپذيرفتني و مقاومت ناپذير، تلقي مي شوند. افكار، تكانه ها و تصورات وسواسي معمولا موضوعهايي را در بر مي گيرند كه از لحاظ شخصي، ناسازگار ( منافي با اصول فرد ) باشند. هر قدر يك فكر مزاحم از لحاظ شخصي ناپذيرفتني تر باشد، وقوع آن، فرد را بيشتر ناراحت خواهد ساخت. و اين، وضع به ظاهر متناقض كشيشي را بازگو مي كند كه افكار كفرآميزي به ذهنش مي رسد، يا فردي صلح طلب كه تكانه هاي خشونت آميزي دارد و يا مادر نگراني كه داراي افكار آسيب رساني به كودك خود است.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> به هر حال بايد بگوييم كه مراجعين درمان شده زيادي با مشكلي شبيه به مشكل شما داشته ايم... درمان قطعي است اما همانطور كه هميشه گفته ام مستلزم چهار شرط است: 1- خواست خدا 2- انگيزه قوي شما 3- پذيرش هزينه ها 4- درمانگر حاذق و مجرب. در پايان توصيه مي كنم به بازنگري درباره روابط خود با والدين و بويژه پدرتان بپردازيد!!!! و البته اگر حداقل سه شرط از شرايط فوق را در خود مي بينيد براي درمان مراجعه بفرماييد.
راهكارهاي كنترل فكر
كنترل ذهني ناكارآمد در وسواس خصيصه اصلي اين اختلال است. افراد مبتلا به وسواس به شدت مي كوشند تا براي پيشگيري از ورود افكار وسواسي يا حذف آن از آگاهي هشيار، كنترل و حتي كنترل بسيار اندك ذهن خود را به دست گيرند. افراد مبتلا به وسواس كه به دام افكار ناراحت كننده مكرري در زمينه خشونت، بيماري، شك و امثال آن گرفتار شده اند، ممكن است بيشتر روز خود را صرف مبارزه ناموفق با وسواس ها نمايند. اين نقص آشكار در كنترل ذهني بيشتر در مورد برخي انواع خاص محتواهاي فكري روي مي دهد كه با علايق و ارزش هاي شخصي فرد، ناسازگار هستند. گفته مي شود كه اين نقيصه در كنترل افكار ممكن است تا حدي ناشي از اتكا بيشتر به راهبردهاي كنترل ذهني ناكارآمد باشد. برخي روش هايي كه افراد براي رها شدن از دست افكار مزاحم خود به كار مي برند عبارتند از: واكنش نشان ندادن doing nothing ، اطمينان دهي به خود self reassurance ، خودگويي منطقي rational self talk ، جايگزين كردن يك فكر به جاي فكر ديگر، تحليل يا تفكر در مورد فكر مورد نظر، اطمينان جويي seeking reassurance ، انجام يك عمل ذهني يا عيني براي از بين بردن فكر، انجام يك فعاليت منحرف كننده حواس، معطوف كردن حواس به آنچه در اطراف مي گذرد و توقف فكر thought stopping و ... .
باور های ناکارآمد در وسواس
مسئوليت پذيري افراطي: مدل هاي جديد شناختي OCD براي احساس مسئوليت و گناه نقشي علّي در ايجاد و تحول اين اختلال قايل هستند. اين ديدگاه ها ابراز مي دارند كه افراد مبتلا به OCD داراي احساس مسئوليت كاذب هستند و از ارتكاب اشتباهاتي كه ممكن است به خاطر آن مورد سرزنش قرار گيرند، واهمه دارند. بيش برآورد خطر: در حالات وسواسي، تخمين ذهنيِ احتمالِ وقوع عواقب نامطلوب به صورت غيرطبيعي بالا است و اين بيش برآورد تهديد مشخصه حالات وسواسي است. اهميت افكار: افكار مزاحم ناخواسته طبيعي زماني به وسواس تبديل مي شوند كه فرد افكار مزاحم را يك پديده تهديدكننده و از نظر شخصي مهم سوءتعبير كند. كنترل افكار: افراد وسواسي مجدانه مي كوشند تا بر افكار، تصاوير يا تكانه هاي مزاحم خود كنترل پيدا كنند. عدم قطعيت: مبتلايان به وسواس افرادي هستند به شدت مردد و به سختي تصميم گيري مي كنند. آنان نسبت به صحت تصميمات خود نيز ترديد بيشتري دارند. كامل گرايي: باور به اينكه براي هر مشكلي يك راه حل كامل وجود دارد، باور به اينكه انجام امور به صورت كامل ممكن و ضروري است و باور به اينكه حتي اشتباهات جزيي پيامدهاي وخيمي به همراه دارد، از ويژگي هاي شناختي افراد وسواسي است.
اختلال وسواس فکری - عملی (OCD)و روش های تشخیص و درمان آن
اختلال وسواس فکری - عملی(OCD) توصیف اختلال وسواسی -جبری از تاریخ معرفی اولیه آن توسط اسکیرول در 1838 تا کنون تغییری نیافته است. این اختلال با عناوین مختلفی از قبیل حالت وسواسی ، نوروز یا بیماری وسواسی و اختلال وسواسی-جبری معرفی میشود . اختلال وسواس-جبری یا اختلال و سواس فکری - عملی به وسیله افکار، تصاویر ذهنی و رفتارهای اجباری ناخوانده مزاحم مشخص میشود. اعمال اجباری شامل آیینهای آشکار (نظیر شستن مکرر دست و رفتارهای وارسی) و آیینهای ناآشکار میشود؛ این دو نوع آیین در اینجا به عنوان رفتارهای خنثیکننده در نظر گرفته میشوند. متن تجدید نظر شده ویراست چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM IV-TR) اختلال وسواس- جبری را به عنوان شناختارهای پیشبینی کننده ای تعریف میکند که از نگرانیهای زیاد از حد در باره مسایل واقعی زندگی متفاوت است. این موضوع اشاره به تمایز افکار وسواسی از نگرانیهایی دارد که در اختلال اضطراب فراگیر شایع است. در واقع وجود آگاهی فرد از افکار و تصاویر ناخوانده مزاحم به عنوان فرآورده ذهن خودش، برای تمایز آنها از پدیدههای روانپریش، ضروری است. برای آنکه این رفتارها به عنوان اعمال وسواسی در نظر گرفته شوند، لازم است با هدف جلوگیری و یا کاهش ناراحتی یا پیامدهای دردناک انجام شوند، بدون اینکه پیوند و ارتباط واقع بینانهای داشته باشد با آن چه قرار است بیاثر و خنثی کنند. با توجه به اینکه افکار ناخوانده مزاحم در کسانی که مشکلات بالینی و مرضی ندارند، شایع است؛ این جنبه از OCD از اهمیت خاصی برخوردار است . وسواس فکری يك فكر وسواسي در حيطه ودنياي اختلال وسواس فكري-عملي به عنوان تصور ،فكر ويا التزامي تعريف مي شود كه در درون ذهن فرد قرار دارد وباعث شعله ور شدن اضطراب وناراحتي مي شود. اين نوع وسواسهاي فكري بارها وبارها ،نا خواسته وغير قابل كنترل در ذهن بيمار جولان مي دهند .به عنوان مثال فكري كه وي ممكن است بدن خود را با چاقو لت وپار كنيد ،به عنوان يك فكر وسواسي شناخته مي شود .افرادي كه مبتلا به وسواس هستند،به طور كلي داراي تركيبات مختلفي از افكار وسواسي هستند كه يك يا چند مورد از آنها بسيار مهم وبر جسته مي باشند. در افراد مبتلا به اختلال وسواس فكري-عملي افكار وسواسي بخصوصي وجود دارد ،بدين معني كه اگر آنها كار خاصي را انجام بدهند ويا كار خاصي را انجام ندهند ،واقعه بد ويا مضري براي خود آنها ويا افراد مورد علاقه شان در شرف وقوع خواهد بود .معني آسيب وضرر در اينجابسيار گسترده مي باشد وشامل ...
ریشه رفتاری وسواس
از نظر رفتاري وسواس مساوي با اجتنابavoidance است . اجتناب يعني تلاش در جهت دوري از موقعيت ها يا اشياي وسواس برانگيز . حتي اجبار، اطمينان گيري و اكراه ، خود نوعي اجتناب محسوب مي شوند ( اجبار به رويارويي خاتمه مي بخشد، اطمينان گيري مانع ادامه افكار وسواسي مي شود و اكراه نيز نوعي اجتناب تلطيف شده است كه قدرت اضطراب زايي افكار وسواسي را كاهش مي دهد ). تماس با موضوع ترس منجر به تداعي افكار وسواسي ( كه بسيار اضطراب آور و دردناك هستند ) مي شود، پس فرد براي اينكه دچار حال بد نشود از برانگيزان هاي وسواس اجتناب مي كند .<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> اما رفتار اجتنابي ( = رفتار وسواسي ) چگونه ايجاد مي شود ؟ مورر 1939 در نظريه دو عاملي خود شكل گيري رفتار اجتنابي را اينگونه تبيين كرد كه ، اين رفتار طي دو مرحله شرطي شدن آموخته مي شود . در مرحله اول ( يا علامت آموزي sign learning ) يك محرك خنثي مثل خون با يك واكنش اضطراب آور مثل جو متشنج و زد و خورد يا امثال آن همايند شده و شرطي مي شود. در اين مرحله فرد هر بار كه خون مي بيند به ياد آن واقعه اضطراب آور مي افتد. در مرحله دوم ( يا راه حل آموزي solution learning ) فرد ياد مي گيرد كه با انجام رفتارهاي خاصي مثل پاك گرداني و يا شستشوي مثلا خون مي تواند از تداعي افكار مزاحم و حال بد همراه آنها جلوگيري كند و به عبارتي از آن موضوع وسواس برانگيز اجتناب كند كه اين رفتار باعث آرامش موقت فرد مي شود و در نتيجه تكرار شده و همچنين به موارد مشابه تعميم مي يابد . چون رفتار اجتنابي ( = رفتار وسواسي ) طي دو مرحله شرطي سازي ياد گرفته شده است، پس يادگيري زدايي ( و درمان ) آن حداقل دو برابر سخت تر خواهد بود . اما اين را هم اضافه كنم كه درمان از نظر رفتاري ساده است( البته ظاهرا ) ، بدين معني كه اگر علت وسواس اجتناب است، پس درمان آن مواجهه مي باشد. البته بايد گفت كه مواجهه ظرافت هاي خاص خود را دارد كه تنها يك درمانگر مجرب مي تواند آنرا به درستي ترتيب دهد تا به درمان بيانجامد.
آميختگي انديشه-كنش
آميختگي انديشه-كنش (taf) پديدهاي روانشناختي است كه در آن فرد، افكار وسواسي و عمل ممنوع را از نظر اخلاقي معادل هم ميبيند يا ميپندارد كه افكار وسواسي احتمال وقوع رويداد نامطلوب را افزايش ميدهد. در نتيجه اين فرايندها، افراد وسواسي، قدرت كمتري براي ناديده گرفتن افكار منفي مزاحم خود دارند و با اضطراب زياد و ميل شديدتر به انجام رفتارهاي خنثيكننده ميپردازند (كلارك، 2004). در وسواس دو گونه آميختگي انديشه- كنش ديده ميشود. آميختگي انديشه- كنش اخلاقي، باوري است كه بر اساس آن، داشتن افكار وسواسي، از نظر اخلاقي معادل ارتكاب آن عمل ممنوع شمرده ميشود و «آميختگي انديشه- كنش احتمالاتي» اشاره به باوري دارد كه بر اساس آن فكر كردن به رويدادي نامطلوب باعث ميشود احتمال وقوع آن رويداد بيشتر شود. خرده باور آميختگي انديشه- كنش احتمالاتي، خود شامل دو خرده مقياس «آميختگي انديشه- كنش احتمالاتي براي خود» و «آميختگي انديشه –كنش احتمالاتي براي ديگران» است. تجربه افكار خودآيند و مزاحم بسيار معمول است و براي 80 تا 90 درصد افراد جامعه اتفاق ميافتد (زوكر، كراسك، باريوز و هولگان، 2002). دادهها نشان دادهاند اگرچه اين نوع افكار به وسيله اكثر افراد به راحتي حذف و ناديده انگاشته ميشوند، اما افراد با taf بالا، اهميت و معناي ويژهاي براي اين افكار قائلاند و متعاقب آن از دوباره آمدن آنها نگران ميشوند و نهايتاً تجربه taf بيشتر و بيشتر برايشان اتفاق خواهد افتاد (مارينو، لونت، و نگي، 2008). منبع: اميني، رويا، دولتشاهي، بهروز، پورشهباز، عباس (1390). نقش باور آميختگي انديشه- كنش در تبيين علائم و نشانههاي وسواس. تازههاي علوم شناختي، سال 13، شماره 1، 34-25. با تشکر از سرکار خانم رسانه (کارشناس روانشناسی و دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی) برای تهیه و ارسال این مطلب.