دانلود نمایشنامه طنز کوتاه
دانلود نمایشنامه کوتاه (2)
قوی تر، نويسنده : اگوست استریندبرگ مترجم زانیار نقشبندی کاگه کی یو ، نويسنده : سه آمی مترجم قاسم غریفی كلكسیونر ، نويسنده : مشهود محسنیان و هادی جاودانی ما ابرها... نمايشنامهاي براي تلويزيون / ساموئل بکت مجلس ایوب پیغمبر(ع) ، نويسنده : محمدحسن رجایی زفره ای مرگ بر مرگ ، نویسنده : رسول بانگین مرگ تصادفی یک آنار شیست ، نويسنده : داریوفو ، مترجم دکتر حسین اسماعیلی مرگ در پیاده رو ، نويسنده : قاسم غریفی من قاضيالقضاتام كه مرگ مرد مُهر كردم به مِهر! ، نويسنده : نصرالله قادری نظمِ دنیایِ جدید ، نويسنده : هارولد پینتر نفرچهارم ، نويسنده : محمد صالح سلطانی سروستانی نقشه های کارتر ، نويسنده : مشهود محسنیان اتاق زرد ، نويسنده : رضا آشفته افسانه صبا ، نويسنده : بهمن مرتضوی فرشته ها ، نويسنده : علی بانگین مردی که مار شد ، نویسنده : رسول بانگین یکی برای راه ، نويسنده : از هارولد پینتر نمک فروش (نمکی) ، نويسنده : صادق عاشورپور نوای خون ، نويسنده : عباس شاهپیری نوبتِ رؤيــت ، نويسنده : سعید تشکری واگویه های پندار باورمداران در آستانه حضور ، نويسنده : هوشنگ جاوید همسری برای زندگی ، نويسنده : سیدحسین فدایی هنگامه ای که آسمان شکافت ، نويسنده : نصرالله قادری هواپيمايي در آسمان ميگذرد ، نویسنده : رسول بانگین یرما ، نويسنده : فدریکو گارسیا لورکا ترجمه ی احمد شاملو زبان كوهستاني ، نويسنده : هارولد پينتر
...:: دانلود فیلم کوتاه طنز قلیان های روشن 1::...
... دانلود فیلم کوتاه داستانی – طنز...<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> قلیان های روشن ۱ (برداشت آزاد – طنز از فیلم سینمایی شب های روشن به کارگردانی فرزاد موتمن و با بازی هانیه توسلی و مهدی احمدی) نویسندگان: شهیار کبیری – حسین صفری کارگردان: الف – اسماعیلی بازیگران: شهیار کبیری – حسین صفری سال ساخت: پائیز 1386 <?xml:namespace prefix = v ns = "urn:schemas-microsoft-com:vml" /> دانلود: حجم دانلود این فیلم کوتاه 2 فایل 10 مگا بایتی تصویری است (لازم به ذکر است که حجم و کیفیت این فیلم را بسیار پایین آورده ایم تا به راحتی و در مدت زمان کوتاه و با خطوط اینترنت خانگی هم دانلود شود.) روی قسمت پایین کلیک سمت راست کرده و گزینه ی save target as... را بزنید. دانلود فیلم کوتاه قلیان های روشن۱ - پارت اول دانلود فیلم کوتاه قلیان های روشن۱ - پارت دوم پ.ن۱:این فیلم اولین تجربه ی فیلم سازی اینجانب بوده است. بعد از این فیلم قلیانهای روشن ۲ - آفت عشق (درام) - کافه قبر (اجتماعی) را نیز نوشته و کارگردانی کرده ام. پ.ن۲:قسمت دوم فیلم کوتاه قلیان های روشن (قلیان های روشن2) نیز ساخته شده است که بزودی آن را هم برای دانلود قرار خواهیم داد. پ.ن۳:ممنون می شویم که پس از دیدن این فیلم - نظرات خودتان را ارسال کنید.
نمایشنامه طنز خیابانی : حامد بابا نامزد می شود
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;} امیر خان : آخه قربان کل شهر الان تو میدان مرکزی در انتظار نطق سخنرانی شما هستند (مکث ) نه .. نه قربان .. خیلی بد می شه می دونید چقدر از تعداد اراتون کم میشه ؟( مکث ) من سگ کی هستم تا با شما کل کل کنم ... اخه مسئله اینجاست که رقبا از این مسئلهسو استفاده می کنند ( مکث ) چشم چشم خودم یه کاری می کنم ... خدا حافظ شما ( تلفن را قطع می کند ) اخه من با ان همه مردم چه کار کنم ؟ جواب مردمو چی بگم ؟ آبرو حیثتمون میره ( مستهسل به این سو و ان سو می رود ) (( حامد بابا از سمتی دیگر از خیابان وارد میدان نمایش می گردد )) حامد بابا: آب حوض خالی می کنیم /فرش و قالی می شوریم / از بیکاری سماغ می میمکیم / نوار خالی گوش میدهیم / پول می گیریم رای می دهیم / پوستر پاره می کنیم .... (( امیر خان با دیدن حامد بابا گویی که فکری در ذهن او خطور می کند و در فکر فرو می رود )) امیر خان : واو خدای من چقدر شباهت ؟ انگار سیبی هست که به دو نیم شده /////این بهترین راه حله .. آره ..... اره ( رو به حامد بابا ) امیر خان : آهای اقا بیا اینجا ببینم حامد بابا : جانم عمو جان ؟ کارت چیه ؟ هر کاری هست من برات انجام می دم / بخدا 2 ماهه بیکار نشستم خون / امشبم عروسی دارم زنم میخواد بره ناخون بکاره , گفت اگهبا پول نرم خونه پوستمو می کنه بجای ناخون استفاده می کنه ....جون مادرت هر کاری داری بگو تا من برات انجام بدم امیر خان : ببینم .. یه کاری داری برات با پرستیژ و با شخصیت ... پول خوبی هم بهت میدم بطوریکه بتونی برای خانومت یه باغچه ناخون مصنوعی بخری .. هستی یا نه ؟ حامد بابا : جون من جدی می گی ؟ چرا نیستم .. هستم .. حالا کارت چیه ؟ امیر خان : ببین من امیر خان مسئول ستاد انتخاباتی ...
خلاصه 50نمایشنامه ایرانی
نمایشنامه :هاملت با سالاد فصل نویسنده:اکبر رادی داستان درباره زندگی عروسی است که پس از ۷سال ماه عسل ،داماد را به خانه میآورد تا به پدر، عمو، پدربزرگ و اعضای خانوادهاش معرفی کند. داماد از خانوادهای دونپایه است و عروس از خانوادهای اشرافی، خانواده عروس هرکدام بسته به سلیقه خود انتظاراتی از داماد دارند و او نمیتواند انتظارات آنها را به جای آورد،پس آنها به بهانهای کوچک تصمیم به کشتن او میگیرند. نمایشنامه:خیال روی خطوط موازی نویسنده :حمیدرضا آذرنگ این نمایش روایت آدمهایی است که محله آنها در کنار خط راه آهن است و همگی یک آرزو دارند و آن امکان سفر به مشهد و زیارت حرم امام هشتم شیعیان است اما مشکل اصلی آنها عدم امکانات مالی برای انجام این سفر است. اما این قطار آرزو هیچوقت از اندیمشک آنها را جلوتر نمیبرد. نمایشنامه:هابیل وقابیل نویسنده:علیرضا کوشک جلالی نمایشنامه داستان مردی است نویسنده که همسرش او را ترک کرده است ،با دنیای بیرون رابطه زیادی ندارد ،5 روز به عید مانده و او از همه جا ناامید است در پایان تصمیم به خودکشی می گیرد. نمایشنامه:زمستان 66 نویسنده :محمد یعقوبی نمایش نامه زمستان 66درباره خانواده ای است كه به خانه جدید اجاره ای خود وارد شدهاند و این روز مصادف است با اولین روز موشك باران تهران درسال 66و تمام داستان این روز از زاویه دید زنی دیده میشود كه سرگرم مطالعه نمایشنامهای از همسرش است. نمایشنامه:چند حکایت از چندین حکایت رحمان نویسنده:علیرضا نادری داستان نمایش چهار حكایت از چندین حكایت رحمان، در قهوه خانهای بین راه میگذرد كه مردی به نام خالو و شاگردش عباسو آن را اداره میكنند. مطیر و حسون(راننده كامیون و شاگردش) از مشتریان دائمی این قهوه خانه هستند، كه چندی را بنابر نوع كارشان، در این مكان میگذرانند. این چند نفر به كمك هم راوی چهار داستاناند از یك واقعه یعنی حمله عراقیان به محل زندگی آنها و چگونگی ایستادگیشان دربرابر سربازان عراقی. نمایشنامه :شام آخر نویسنده :محمد چرمشیر نمایشنامه داستان سه زن است که هر کدام به دلیلی در زندان به سر می برند ،آنها بعد از ورود به زندان دیگر اسم ندارند و با شماره ای که به آنها داده می شود شناسایی می شوند.یکی از آنها که از همه قدیمی تر است وچند بار ازدواج کرده به جرم قتل شوهر آخرش به اعدام محکوم شده است ،او دختر کوچکی دارد که در دارالایتام نگهداری می شود و تنها آرزویش این است که از زندان آزاد شود و با دخترش زندگی کند اما در پایان اعدام می شود. نمایشنامه :بهجت نویسنده :محمد چرمشیر نمایشنامه داستان زنی است که بچه ...
یک نمایشنامه کوتاه
گذری بر کودک درون.(نمایشنامه) ضدحال (پسربچه ای وسط اتاق نشسته و دور و برش پر از عروسک و اسباب بازی است.کمی آنطرفتر چند متکا روی زمین افتاده اند.او یک عروسک دختر و یک عروسک پسر را بر می دارد و خطاب به عروسک پسر) پسربچه: بیا سعید جون! یه دختر خوب برات پیدا کردم...خجالت می کشی؟! خجالت نداره که.شما می خواید تا آخر عمر مامان و بابای هم باشید.بیا،نگا کن خوشت میاد؟...پس مبارکه.لی لی لی لی لی. حالا بیاید سوار ماشین عروس بشید.(یک ماشین اسباب بازی می آورد و آن دو را سوار می کند.)بیب بیب،بیبیب بیب.(ماشین را به پایه تخت خوابش می زند)آخ! ماشین عروس تصادف کرد. بیاد کمک. بیاید.(چند عروسک کوچک را نزدیک ماشین می آورد.)آقا بیاید کمک. خانم شما برید عروسا کمک کنید. منو این چند نفرم می ریم کمک داماد.(دو عروسک را زمین می گذارد) سعید! حالتون خوبه؟ تکون نخورید الآن می رم یه آمبولانس میارم.(ماشین دیگری می آورد و دو عروسک را درونش می گذارد)برید کنار،برید. عروس و داماد زخمی شدن.باید بریم بیمارستان.بَبو بَبو.(کمی آنطرفتر دو عروسک را روی زمین می گذارد) آقای دکتر! اینا رو خوب کن. امشب عروسی شونه. (پسربچه دکتر می شود.) دکتر: خب گفتی تصادف کردن،آره؟ بذار ببینم.(به عروسک پسر) تو که چیزیت نیست. فقط سرت زخمی شده. باید یه آمپول بزنیم. بعدشم سرتا ببندیم تا خوب بشی.(ادای آمپول زدن و بستن سر را در می آورد) داماد خوب شد. ولی عروس خیلی زخمی شده. باید عملش کنیم. (عروسک دختر را روی یک متکا می گذارد و دهان خود را با پارچه ای می بندد و خود را شبیه به جراح می کند و با یک چوب بستنی روی شکم عروسک دختر می کشد.) جراح: بذار اینجای شکمشا عمل کنم. آها . حالا اگه بدوزیمش و بعدشم از این قرصا بخوره خوب می شه.(ادای بخیه کردن شکم را در می آورد.) حالا از این قرصه هم بخور. عروسم خوب شد. پسربچه: دستتون درد نکنه آقای دکتر.(دو عروسک را بر می دارد)بیاید بریم ولی این دفعه حواستون بیشتر جمع باشه ها!بریم سوار ماشین عروس بشید.راستی ماشین خرابه بذار درستش کنم.(ماشین را بر می گرداند و با پیچ های آن بازی می کند که مثلا ماشین درست شد و بعد هر دو را سوار ماشین عروس می کند.) بیاید عروس و داماد خوب شدن. بیب بیب.بیبیب بیب.(کمی آنطرفتر متکاها را دور هم می چیند و با آنها یک چهار دیواری درست می کند)بیاید اینم خونتون. حالا برید توش زندگی کنید.چی؟ حیاط نداره؟ (یکی از متکاها را می اندازد)بیا اینم حیاطش.(دو عروسک را کنار هم می خواباند)منم برم خونمون فردا صبح بیام. (چند لحظه بعد) پسربچه: خب حالا صبح شد. (اشاره به عروسک دختر)تو باید تو خونه بمونی و کارای خونه رو بکنی، سعیدم باید بره سر کار.چرا؟ آخه باید پول در بیاره و گرنه ...
نمایشنامه کوتاه رادیویی
تازه از راه رسیدم .بازم خونه خودمون.منظورم خونه باباست. اینجاخونه خودمونه وخونه خودم خونه خودمه. کسی برام شعر می خونه . اینجا همیشه بساط شعرخونی به راهه. انگار خونه بابا بوی شعر می ده. همیشه. ومن وقت می کنم یکی از نمایشنامه هامو بذارم تو وبلاگم. آلودگی هوا آرم اخبار که به تدریج می تواند کوتاهتر یا هر تغییری دراستای متن بکند مثلا ضعیف تر شود. خبرها به صورت تیتر وار گفته می شود. آرم اخبار گوینده : مرگ هزاران ماهی براثر آلودگی آب.. آرم اخبار گوینده:آلودگی هوا در روزهای اخیر منجر به خشک شدن انبوهی از درختان وگیاهان شهری شد. آرم اخبار گوینده : ( با صدای کمی گرفته) طبق اخبار رسیده ، بعداز انقراض نسل پرندگانی چون کلاغ وگنجشک براثر آلودگی محیط زیست نسل گربه وموشهای شهری نیز رو به انقراض است. آرم اخبار گوینده : افزایش آمار مرگ ومیر نوزادان ، کودکان کهنسالان وزنان باردار .... آرم خبر گوینده : ( تک سرفه ای می کندـ با صدای گرفته ) افزایش روز افزون هزینه های ( سرفه می کند )ببخشیدپیوند ریه پیوند عصبهای شنوائی ( سرفه ) پوزش می خواهم ـ پیوند پوست ، پیوند... آرم اخبار گوینده : ( چند سرفه می کند ـ باصدای کاملا گرفته) بازارسیاه داروهای اکسیژن زا آرم خبر گوینده : ( با صدایی از ته حلق)کاهش سهمیه کوپن اکسیژن... آرم خبر گوینده : ( با صدایی که به زور شنیده می شود) اکسیژن خریداریم( سرفه) آرم خبر : گوینده : ا ک سی ژ ن آرم خبر صدای بیب بیب مانیتورینگ قلب وصدای بیب آن که یکنواخت می شود. پایان ـ نفیسه نصیران
نمایشنامه
نمایشنامه چیست؟ چگونه نمايشنامه بنويسيم؟ انتخاب موضوع، پرورش موضوع، تقویت طرح نمایشنامه، شخصیت ها و قهرمانان با رشد تئاتر و به موازات آن جشنواره ها و قوانین مربوط به متن نمایشنامه ها خصوصا اورژینال بودن متنها که امروزه یکی از قوانین دست و پا گیر می باشد. اولین دغدغه ی تئاتریهای جوان ،داشتن متن نو و دست اول می باشد. این دوستداران نمایش ،اغلب خود دارای ایده های نو و خوبی می باشند که مترصد نوشتن آن هستند. اما ممکن است از نظر تکنیکی ایده هایشان به ثمر ننشیند. در اینجا سعی شده متودی ساده برای نمایشنامه نویسی عرضه شود تا نویسندگان جوان و تازه پا به عرصه گذاشته ی نمایشنامه نویسی نیز مجالی برای نوشتن داشته باشند. این متد با توجه به ساده ترین روشهای نمایشنامه نویسی ارائه می گردد که امید است مورد استفاده ی نویسندگان نو پای نمایش قرار گیرد. نمایشنامه چیست؟ سوالی که اگر پاسخی برایش یافت شود ،مسئله ی اصلی نمایشنامه نویسی حل خواهد شد .ما باید به چه نوشته ای نمایشنامه بگوییم؟ تفاوتهای اساسی نمایشنامه با سایر انواع ادبی در چه فاکتورهایی خلاصه می گردد؟ نمایشنامه متن نگارش یافته ادبی – نمایشی است که برای اجرای روی صحنه تئاتر یا خواندن نوشته می شود. « نمایشنامه » ژانر یا نوع ادبی خاصی است که با «داستان » تفاوت دارد، عناصر و ابزارهای نمایشنامه نویسی فراتر از داستان به کار گرفته می شوند.آنچه در داستان «بیان » و « توصیف» می شود، در نمایشنامه باید «دیده» و « تصویر» گردد. حتماً این ضرب المثل عامیانه را شنیده اید که می گوید: شنیدن کی بود مانند دیدن ؟ زلیخا گفتن و یوسف شنیدن ! آری نمایشنامه نویس، متنی را برای دیده شدن، اجرا و تصویر نمودن عینی وعملی روی صحنه می نویسد . در حقیقت « نمایشنامه » نقشه و طرح کامل و جامع مهندسی برای ایجاد ساختمان نمایش روی صحنه است که همه ی جزییات و جوانب آن در نظر گرفته می شود. علاوه بر جنبه ذاتی و جوهری، شکل ظاهری نگارش نمایشنامه نیز با نگارش داستان فرق دارد. « نمایشنامه نویسی » به شکل امروزی در ادبیات کشور ما جوان است و سابقه طولانی ندارد و در مقایسه با سایر انواع ادبی مثل، داستان نویسی ، شعر ، مقاله نویسی ، قطعه نویسی و .. گسترش نیافته است! هر چند ما در شکل سنتی دارای نمایشهای با شکوه همچون نمایش تعزیه ایرانی ( شبیه خوانی)، پرده خوانی، نقالی، خیمه شب بازی ، سیاه بازی و سایر انواع نمایشهای آیینی و عامیانه هستیم ، اما متن اینگونه رفتارهای نمایشی اغلب « فی البداهه » ، شفاهی و یا شکلی از نسخه های شعرگونه نمایشی بوده است و با نمایشنامه نویسی امروزی متفاوت است. در ادبیات ملی و مذهبی ما نظیر شاهنامه ...
نماشنامه خياباني(دايناسورها)طنز
نمایشنامه خیابانی دایناسورها نوشته :پژمان شاهوردی آدمها: رضا سبزی فروش میان سال با عینکی ته استکانی در چشم و کلاهی نخی در سر پهلون غلام جوان.باعینکی ته استکانی در چشم و پالتویی بلند مکان:هرجایی که عده ایی گرد هم آیند / رضاسبزی فروش ،بساط میوه و تره بار خود را جلوی خود ریخته و فریاد میزند.در جلوی آن همه چیز به چشم میخورد .انواع میوه و سبزی و حتی سی دی ها ی مختلف و همچنین کاغذ های که روی آنها نوشته: حراجی-تور استانبول شیراز-باز کردن فاضلاب با دستگاه –مرغ آب نزده-آب حوض خالی میکنیم و.......صدای او با یک بلند گوی کوچک، توجه همه را به خودجلب میکند/ رضا سبزی فروش: به به به به .حراجیه ؛جانمونی از این حراجی،شب شد و ارزان شد،خونه دار و بچه دار،زنبیل و بردار و بیار.ببُر و ببر از این هندوانه.تور استانبول شیراز با اقامت توی بهترین هتل مشهد.سی دی قسمت آخر نقاب آنالیا.حراجیه.بیا کلفس خورشتت رو ببر.به شرط چاقوه این خربزه ها.فاضلاب باز می کنیم.بدو جا نمونی.نرو اون ور بازار بیا این ور بازار. /با لرزش ویبره موبایلش متوجه می شود تلفن همراهش در حال زنگ خوردن است. رضا سبزی فروش: ای داد بی داد.آخه الان وقت زنگ زدن بود؟/همانطور که بلند گو جلوی دهانش هست ؛ جواب گوشی را می دهد./بله؟دوباره چی شده خانوم؟یک بار که بهت گفتم ،یادم نرفته.خیالت راحت./با تعجب/ناخون مصنوعی بخرم؟مگه خودت ناخون نداری؟آخه عزیز من از اون بلند تر که می شه ناخون گربه؟آخه توی عروسی کی نگاه ناخون تو می کنه؟ای درد بگیری که لحظه از دستت آرامش ندارم.با تو نبودم خانوم با یکی از این همکارامم. باشه./رو به مردم/هندوانه دویست حراج.گفتم که با تو نیستم.آره توی اداره ام.باشه می خرم. /در این حین پهلون غلام با کوله ایی بردوش ؛به کنار رضا سبزی فروش می آید.او هم بلند گوی دستی به دست دارد و فریاد میزند/ پهلون غلام: از نام خوشت عیان شود بسم الله لا حول ولا قوت الا بالله/ رجز می خواند و فریاد میزند/آی جماعتی که منتظر موندیت تا پهلون غلام سر برسه. انتظار به سر رسید.پهلون غلام اومده تا چشمهای شما رو کنه چهار تا.اونهایی که بچه ی کوچیک دارند.اونهایی که از هیجان می ترسند، این معرکه رو ترک کنند که ممکنه با دیدنش تا یه عمر از ترس چشم روی هم نزارن.لابد می پرسید توی این جعبه چیه؟هیچ کس ...