دانلود رمان پروای بی پروای من
دانلود رمان پروای بی پروای من
رمان پروای بی پروای من نویسنده:ebrahimi.fari تعداد صفحات:۲۵۹۴ خلاصه رمان:پروا تک فرزند خانواده که در عین رفاه مالی با سرخوردگی های عاطفی رشد می کنه و به خاطر مسایلی که در ادامه براتون روشن میشه یاد میگیره به هیچ کس وابستگی عاطفی پیدا نکنه چون تصورش اینه که همه مردا مثل همن ! اما زندگی تو یه مسیر متفاوت از تفکرات اون ، هلش میده و ناخواسته وارد یه رابطه میشه که کل سیستمشو متحول میکنه و ... دانلود با فرمت جار
دانلود رمان پروای بی پروای من | ebrahimi.fari کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل)
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید) پسورد : www.98ia.com منبع : wWw.98iA.Com با تشکر از ebrahimi.fari عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا . دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
رمان پروای بی پروای من9
وقتي وارد خونه ي سارا اينا شدم سعيد با قيافه ي آويزون گفت :_سلام . حيف كه درس دارين وگرنه تيكن مي زديم شرطي ! بلكه يه چيزي ببازي مهمونمون كني !_اون كه عمرا مگه تو خواب ! ولي تستامون تموم شد ، مي يام يه چند دست مي برمت فقط بعدش گريه نكي پول ندارم و اين حرفا كه تو كتم نمي ره !_اكي !و با سارا تو اتاقش رفتيم و از همون لحظه مشغول تست زدن شديم.الهه خانم مدام برامون آبميوه و تنقلات مي آورد كه مبادا ضعف كنيم از شدت فسفر سوزوندن !هه ! خب فكر نمي كنه من تا حالا كسي برام ازين كارا نكرده ، الان معده ام تعجب مي كنه !!؟ والله !خلاصه بد نمي گذشت ! اگه درس خوندن اينجوري باشه كه من حاضرم صبح تا شب يه كله درس بخونم ! نكته هايي هم كه برامون سخت تر بود رو از سعيد پرسيديم و برامون توضيح داد.چون رشته ي سعيد مهندسيه و رياضي اش فوله !تو حال و هواي كنكور بوديم كه گوشيم زنگ خورد .شماره ي سام بود : _سلام _سلام . چطوري مينياتور كوچولوي حاضرجواب ؟_خوبم ! اي پسر مظلـــــــــــــوم !!سام خنده اي كرد . معلوم بود سرحاله و كدورت ديدار قبلمون رو فراموش كرده ._مي گم حاضر جوابي نگو نه ! بببين من دارم از دفتر برمي گردم ، مي خوام بيام دنبالت بريم يه جاي خوب !_مثلا كجا ؟_بگم كه مزه اش مي ره ! تو بيا من كه نمي زارم به تو بد بگذره !_امممم ! آخه من خونه سارا اينام ، داريم تست مي زنيم ._آفرين دختراي خوب ! باشه مزاحمت نمي شم الان درست تو اولويته ولي بعد از كنكور فقط من !_چه برنامه ريزيه شيكي مي كني واسه خودت ! دقت نمودي ؟_چرا كه نه ! حقـــــــمه ! مواظب خودت باش ! كي برمي گردي ؟_نمي دونم !_يعني چي نمي دونم ؟ _خب چه مي دونم كارم چقدر طول مي كشه !_اكي ! فقط اگه دير شد يه زنگ به من مي زني كه بيام دنبالت ! _خودم ماشين دارم !_خوش به حالت ! مدلش چيه ؟ !! دختر خوب ! مي دونم با ماشين رفتي مي گم اگه تا دو سه ساعت ديگه نرفتي خونه به من مي گي كه بيام اونجا با هم برگرديم ! يادت نره ها !_به نظرم تو داري به من دستور مي دي ! سارا لبشو به دندون گرفت كه يعني اين چه حرفيه مي زني !؟_نخير بنده تقاضا مي كنم سركار خانوم ! لطفا منو حرص نده ! يه كلمه بگو چشم ديگه !_خب من دقيقا با همين يه كلمه مشكل دارم آخه ! _خب به جاش بگو باشه ، اكي ، چه مي دونم يه چيزي تو همين مايه ها هم بگي ، من كارم راه مي افته !_اكي ! _آفرين ! پس در هر صورت منتظر تماستم ! كاري نداري ؟اومدم بگم از اولشم كاري نداشتم ولي ديدم بسي ضايع ست ! _نه ! _پس خدافظ._خدافظ.پوفي كشيدم و گوشي مو پرت كردم رو تخت و گفتم :_واي ! چقدر رو يه سري چيزا پافشاري مي كنه ! داره رو مخم اسكي مي ره ديگه !سارا ابرويي بالا انداخت و گفت :_نيست تو سماجت نمي كني رو حرفات و كارات ؟ تو ديگه نبايد ...