دانلود رمان اسیر شدگان عشق

  • دانلود اهنگ dance again جنیفر لوپز+متن اهنگ

    متن انگلیسی و لیریک آهنگ Dance Again Dance, yes (RedOne)Love, nextDance, yes (J.Lo)Love, next Shimmy Shimmy yah, Shimmer yamShimmer yayI’m a ol’ dirty dog all dayNo way JoseYour girl only go one way, ay mi madreYou should check that outMaybe you ain’t turn her outMaybe it’s none of my businessBut for now work it outLet’s get this, dale Nobody knows what i’m feeling insideI find it so stupidSo why should I hideThat I love to make love to you baby(yeah make love to me)So many ways wanna touch you tonightI’m a big girl got no secrets this timeYeah I love to make love to you baby(yeah make love to me) If this would be a perfect worldWe’d be together then(let’s do it do it do it)Only got just one life this i’ve learnedWho cares what they’re gonna say(let’s do it do it do it) I wanna dance, and love, and dance againI wanna dance, and love, and dance again Dance, yesLove, nextDance, yesLove, next Baby your fire is lighting me upThe way that you move boy is reason enoughThat I love to make love to you baby(yeah make love to me)I can’t behaveOh I want you so muchYour lips taste like heavenSo why should I stop?Yeah I love to make love to you baby(yeah make love to me) If this would be a perfect worldWe’d be together then(let’s do it do it do it)Only got just one life this i’ve learnedWho cares what they’re gonna say(let’s do it do it do it) I wanna dance, and love, and dance againI wanna dance, and love, and dance again Mr Worldwide, and the world’s most beautiful womanModern day hugh hed (uh, yes)Playboy to the death (uh, yes)Is he really worldwide? (uh, yes)Mami let me open your treasure chestPlay dates, we play matesI’m the king snatching queens, checkmateWhat you think?It’s a rumorI’m really out of this worldMoon, lunaMake woman comfortableCall me bloomerCan’t even show love cause they’ll sue yaBut I told them, ‘hallelujah, have a blessed day’So ahead of myselfEveryday’s yesterdayWant the recipe? it’s real simpleLittle bit of vole, and she’ll open sesame Now dance yesLove nextDance yesLove next If this would be a perfect worldWe’d be together then(let’s do it do it do it)Only got just one life this i’ve learnedWho cares what they’re gonna say(let’s do it do it do it) I wanna dance, and love, and dance againI wanna dance, and love, and dance again   ترجمه فارسی متن آهنگ جنیفر لوپز و پیت بول Jennifer Lopez Ft pitbull : Dance Again توجه: ترجمه فارسی این آهنگ (زیرنویس فارسی) توسط یکی از کاربران برای ما ارسال شده که ممکن است از نظر ترجمه مشکلاتی داشته باشد.   رقص آره ، بعد عشق ، رقش آره ، بعد عشق خودتو تکون بده .کل بدنتو تکون بده .همه جوره برقص من مثل یه سگ کثیفم در تمام روز !!راه ژوزه نیست !تو تنها دختری هستی که تمام اول راه رو میره .مثل مادر من باید برسی کنی ممکنه به بیرون برنگردی شاید این به من مربوط نباشه اما الان کار بیرونهبزار بگیرمش کسی نمی دونه چه حسی اینجا دارم من خیلی احمقانه پیداش کردمپس چرا باید قایمش کننم من دوست دارم تا با تو عشق بازی کنم عزیزم راه های زیاد برای امشب هست که بخوام لمست کنم من یه دختر بزرگم اما الان هیچ رازی ندارم آره.من دوست دارم تا با تو عشق بازی کنم عزیزم اگه این دنیا ایده آل بود بعدش ما می خواستیم با هم باشیم فقط تنها با یک زندگی این رو یاد گرفتم کی توجه میکنه به چیزی که دارن می گن من می خوام برقصم و عشقم . رقص دوبارست میخوام برقصم ، عشق بازی ...



  • رمان عشق شیطان 8

    یامان به خود در آینه نگریست و سعی کرد چهره ی قدیمی اش را به یاد آورد.نفس عمیقی کشید و بوی اتاق هلنا را به ریه هایش فرستاد.به یاد آورد که هرگز طعم عشق را نچشیده بود.به خودش حق داد که چرا نمیتواند آیین را درک کند که برای برگرداندن معشوقه اش به دنیا هرکاری میکند و هیچ سدی در مقابلش نیست...بار دیگر زخم قدیمی قلبش زنده شد.هزاران بار تاسف خورد که چگونه خودش را به شیطان فروخت.واقعا به چه قیمتی حاضر شد اینکار را بکند؟چرا حرف شیطان را باور کرده بود؟چرا اینقدر ضعیف بود که باور کرد راست میگوید؟دستانش را بالا آورد و مقابل چشمانش نگه داشت.چقدر سیاه شده بود.دست به چه کارهایی زده بود؟از خود میپرسید یعنی یک معامله ی مسخره سرنوشت من و همه ی مردم دنیا رو تغییر داد؟تنها داراییم از زندگیم ازم گرفت؟مادرم ازم گرفت...چیزی گلویش را فشرد.بغض نبود.اشک نبود.فریاد نبود.عجز و ناتوانی بود.انجام دستورات بی چون و چرای صاحب جهنم بود که این عجز را در تک تک سلول های بدنش ماندگار کرده بود...بیاد آورد روزی که تازه از مدرسه ی جادوگری فارغ التحصیل شده بود.بیست سال سن داشت.با تمام شوق و ذوق با بهترین نمرات راهی خانه شد اما با مادر مریضش روبرو شد و تمام امید و آرزوهایش را که در ذهنش ساخته بود برباد رفت.تمام دار و ندارش را خرج درمان مادرش کرد اما حکیم ها از درمان وی ناامید شدند.بیادآورد آخرین باری که به چشمان آبی مادرش خیره شد و به او قول داد که راهی برای نجاتش پیدا خواهد کرد.آخرین باری که سرش را روی پاهای مادرش گذاشت و گریست.اخرین بوسه ی مادرش بر پیشانیش را بیاد آورد.کف اتاق زانو زد.این خاطرات این اشتباهات ابن معامله لعنتی کی قرار بود دست از سرش بردارد؟مرگ را ترجیح میداد.هیچ دوست نداشت جانشین فرشته ی نفرین شده ی آتشین روی زمین باشد.دوست نداشت فرزند خوانده ی شیطان باشد.دوباره خاطراتش به ذهنش هجوم آورد.آن شب که در جنگل تاریک نزدیک کلبه به درخت کهنسالی تکیه داد بود و به دنبال راه حل میگشت قافل ازاینکه شوم ترین راه حل ممکن به سراغش می آمد.مردی شیک پوش با چشمان سرخ درمقابلش ظاهر شد.با احتیاط چوب جادوگریش را از آستینش بیرون کشید و به سمت مرد نشانه گرفت.ابلیس-نترس حامین...من برای کمک به تو اینجام...حامین-برای چی میخوای بهم کمک کنی؟چه کمکی؟ابلیس-من کاری میکنم که مادرت خوب بشه.حامین-چطور؟ابلیس-من قدرت های خاصی دارم.فقط کافیه زیر این ورق رو امضا کنی؟حامین بی فکر پر مرد را گرفت و امضا کرد.هنگام امضا کردن رگ های دستش بیرون زد.ابلیس پوزخند زد و ناپدید شد.حامین با عجله به سمت خانه حرکت کرد.مادرش را دید که به گل های سرخ خشک شده ی دم در آب میدهد و ...

  • رمان ببار بارون53

    کلافه پوفی کشیدم و روی صندلی نشستم!..علیرضا هم کمی اونطرف تر از من به دیوار راهرو تکیه داده بود..هردومون عمیقا توی فکر بودیم!..باورم نمی شد اون زن، کسی که به عنوان مادر واقعیم شناخته بودمش این همه وقت منو یادش می اومده ولی....ولی هیچ کاری واسه دیدنم نکرده..وقتی ازش پرسیدم چرا؟..چرا اونقدر سرد باهام برخورد کردی؟..چرا گذاشتی حاج مودت هر کاری که دلش خواست با دخترت و پسرت بکنه؟..فقط با چشمای اشک الودش یه جواب بهمون داد....در مقابل زور و تعصب پدرش ضعیفه..خیلی خیلی هم ضعیفه.. اما این دلیل قانعم نکرد..برعکس، باعث شد تو دلم یه پوزخند بزرگ به بهانه ش بزنم و بگم که دروغه..شک ندارم موضوع دیگه ای این وسطه ولی نمی خواد بگه!..علیرضا با شک نگاهش می کرد..ولی ریحانه فقط گریه کرد و تموم مدت با سکوتش منو بیشتر به شک می انداخت!.. چرا نمی تونم باورش کنم؟!..با عقل جور در نمیاد..اون ریحانه ای که علیرضا همیشه ازش می گفت..که به خاطر نگه داشتن علیرضا جلوی پدرش ایستاد و حرف و سخن ها رو به گوش شنید و به چشم دید ولی بازم گفت که براش مهم نیست و علیرضا پسر اونه..پس....پس حالا یه همچین زنی چطور می تونه در مقابل بچه هاش از خودش ضعف نشون بده؟!.. یاد صورت گریونش افتادم..دلم بیشتر گرفت..وقتی اشکاشو دیدم خودمم بغض کردم..با دیدنم دستاشو به بهانه ی در آغوش کشیدنم از هم باز کرد....و بی طاقت به سمتش پر کشیدم..تو آغوشی فرو رفتم که شاید واسه م تازگی داشت اما..باهام غریبه نبود!..صورتمو بوسید و تو چشمایی که شباهت زیادی به چشمای خودش داشت خیره شد.. فکر می کردم وقتی علیرضا مادرشو ببینه محل نده چون شاهد بگومگوهاشون اون شب با حاجی و ریحانه بودم..اما به محض اینکه نگاهشون به هم افتاد علیرضا با لبخند رفت سمتش و بغلش کرد..ریحانه با محبت پیشونی پسرشو بوسید و زیر لب اسمشو زمزمه کرد..چشمای علیرضا دلتنگی رو داد می زدن!.. --سوگل؟!..تو خوبی؟!..نیم نگاهی به صورت خوش فرم ولی نگرانش انداختم و فقط سرمو تکون دادم!..لبخند دلگرم کننده ای زد و اومد رو به روم نشست..چشم تو چشمم گفت: داری به حرفای مامان فکر می کنی؟!..- علیرضا تو باور کردی؟!..--نـه!..- منم باورم نمیشه..آخه چطور میشه که ریحانه به خاطر حاج مودت قید من و تو رو بزنه؟!..مگه مادر نیست؟!..اون حتی منو هم یادش اومده اما پنهون کرده!.. نفس عمیقی کشید..کف دستاشو به هم رسوند و کمی به جلو خم شد!..-- اون دروغ نگفت..ولی تموم حقیقتو هم نگفت!..-واقعا حاجی....چطور میتونه یه مادرو از بچه هاش جدا کنه؟!.....پوزخند محوی نشست کنج لباش و سرشو تکون داد!..-- فقط کافیه اراده کنه!..من باهاش زندگی کردم سوگل حرفی که رو زبون حاجی بشینه و از دهنش بیاد بیرون واسه خیلیا حجته!..- تا این حد که بخواد ...