خواستگاری در مشهد
خواستگاری در میان ایلات كرد شمال خراسان
خواستگاری در میان ایلات کرد شمال خراسان ۱- مراحل مقدماتی در جامعه عشایری، بخش اعظم فعالیت های مرتبط با تولید و کلیه امور جاری منزل در دست زنان می باشد و به بیان دیگر، زندگی عشایر، بدون وجود زنان میسر نمی باشد. از این رو، مرد کوچ نشین، بدون وجود زن خود ،هرگز نمی تواند گله را اداره کند و حتی ممکن است قادر به ادامه زندگی سنتی کوچ نشینی هم نباشد. برای مرد کوچ نشین، ازدواج یا زندگی در خانواده ای که قبلاً تشکیل شده،یکی از ضروریات تداوم کوچ نشینی است وبا توجه به اهمیت نقش زن در زندگی عشایری، ازدواج مجدد مردانی که همسرشان فوت نموده، خیلی زودتر از آنچه میان شهرنشینان معمول است، انجام می گیرد. در مورد جوانان نیزبه همین صورت است. هر گاه هنگام ازدواج جوانی فرا رسد، نزدیکانش به فکرمی افتند تا همسری برایش انتخاب کنند و چنانچه پدر و مادر در این زمینه کوتاهی کنند، خود جوان، مقصود خویش را از طریق دوستان، به گوش بزرگترها می رساند و آنان نیز، برای داماد کردن جوان، آستین بالا می زنند. در ارتباط با ازدواج، در ایلات کرد همانند سایر شهرهای کوچک و روستاها و عشایر ایران، از قدیم الایام رسم براین بوده که دختران هر طایفه را به پسران همان طایفه شوهر می دادند و در رعایت و انجام این رسم، حمیت و تعصب داشتند.انتخاب همسر برای پسر، درمیان کردهای کوچ نشین، اغلب در ییلاق – که طایفه ها، چادرهای خود را در کنار یا نزدیک یکدیگر برپا می کردند و به کار عشایری می پرداختند – صورت می گرفت. به این ترتیب که پسران و دختران به هنگام آوردن آب از چشمه، شیردوشی یا گذر گله ، یکدیگر را می دیدند و به هم دل می بستند و همسر دلخواه خود را انتخاب می کردند. پسر، پس از دل بستن به دختر دلخواه، موضوع را با مادر یا خواهر خود،مطرح می کرد. منتهااز آن جایی که ازدواج در ایلات کرد خراسان ازنوع درون گروهی بود، خانواده ها مایل به ازدواج دخترانشان با افراد بیگانه نبودند. به همین علت، بیشتر ازدواج هایی که در ایلات کرد رواج داشت، ازدواج درون گروهی بود،مانند ازدواج دختر عمو با پسرعمو. هدف از این نوع ازدواجها، علاوه بر این عقیده که «عقد دختر عمو و پسرعمو درعرش بسته شده»، بیشتر حفظ نام و میراث خانوادگی بود. خواستگاری در میان ایلات کرد شمال خراسان چه برای اقوام نزدیک و چه دور، تقریبا یکسان بوده است. خواستگاری با اقدام پدرو مادر پسر – که معمولا در مرحله اول زنها هستند – وبا رفتن به خانه دختر مورد نظر، شروع می شود تا نظر پدر و مادر دختر را نسبت به خود جلب کنند. خواستگاران از نزدیکان داماد یا پیرزنهایی که ازاعتبار و تجربه کافی برخوردارند، انتخاب می شوند و در اغلب مواقع، ...
زندگی و تحصیل طلاب غیرایرانی در مشهد
اینجا مشهد است؛ چهارراه شهدا، یکی از مهمترین خیابانهای شهر که در زمان انقلاب اسلامی در ایران، محلی برای تجمعهای انقلابی بود. کمی آنطرفتر در چهار راه امامخمینی ۱۴نمای مرمری رنگ قدیمی تابلوی بزرگی در دل خود جای داده. «جامعهالمصطفی العالمیه مشهد» طلاب در ابتدای ورود خود به جامعهالمصطفی کفشهای خود را درمیآورند. روحانی جوان انگار پای منبر نشسته: «نقل است از آخوندهای صاحب نفس که عمامه واسه آخوند مثل تاجه واسه ملایکه.» پای چپش را در بدن ترکهایاش فروبرده و پارچه برفیرنگ را بیوقفه و مسلط دور زانو میچرخاند. «طلبههای صفرکیلومتر اولش میگن ما در قیدوبند ظاهر نیستیم.» کمکم دوروبرش شلوغ میشود. شرق در ادامه نوشت: موبایلها حرکت دستانش را نشانه میگیرند، پارچه برفیرنگ گردتر میشود: «طلبهها اول شلوار پارچهای میپوشن با پیرهن یقهآخوندی و جوراب سفید و دمپایی. تو سرما هم کفش کارگری و کاپشن رزمندههای جنگ و شالگردنها و کلاهپشمیهای منزلدوز. از عطر گل محمدی شروع میکنن و به تیروز میرسن، طلبهها کیلومترشون که بالا میره، همون وقتایی که از کسبه و مردم چارتا حاجآقابفرما و یاعلی و مخلصم چاکرم میشنون و اعتمادبهنفسشون میره بالا، تازه یادشون میافته عمامهپیچی چرا مهمه.» روبهرویاش دوطلبه با دشداشه، قبا و عبا سهمتر از هم فاصله گرفتهاند. پارچه برفیرنگ صاف و اتوکشیده را میکشند و تا میزنند. همزمان نیمنگاهی به آنها دارد باز شروع میکند: «بهخصوص برای شما. یکی سیاهپوست، یکی چشمبادمی، یکی زردپوش و یکی هم با چشمهای زاغ اروپایی. شماها تو خیابون راه برید همینجوری همه میفهمن ایرانی نیستید، حالا یه ملبس هم بشید و عمامهتون بد بسته باشه و عباتون میزون نباشه و کفش و نعلینتون مناسب نباشه، مردم حرفشون بلند میشه: طرف آخوند خارجی» همهچیز بهسرعت دست روحانی جوان در عمامهپیچی آماده میشود. حلقههای گروههای سه یا چهارنفره مباحثه باز میشود. کیفهای دستی به زیرزمین میرود و طلبههای جوان با ردای جدید وارد میشوند. سالبالاییها در عمامهگذاری طلبههای جوانتر را دوره میکنند. چراغها فضا را نورانیتر میکند و بنر بزرگ در راس صحن مدرسه نصب میشود: «مراسم تعمم و تلبس طلاب غیرایرانی به لباس دعوت.» اینجا مشهد است؛ چهارراه شهدا، یکی از مهمترین خیابانهای شهر که در زمان انقلاب اسلامی در ایران، محلی برای تجمعهای انقلابی بود. کمی آنطرفتر در چهار راه امامخمینی ۱۴نمای مرمری رنگ قدیمی تابلوی بزرگی در دل خود جای داده. ...
خواستگاری به لهجه مشهدی
خواستگاری به لهجه مشهدی خواستگار: ملاک های شما بریـ یه ازدواج چیه!؟دختر خانم گرامی: بری مو همی تفاهم خیلی مهمه!خواستگار:تفاهم که ها! دِگه؟دختر خانم گرامی: مهم تفاهمه و یه دِنه خانه خواستگار: خب ها! دِگِه چی!؟دختر خانم گرامی: مهم تفاهمه و یه دِنه خانه و یه باغ تو طرقبه!!خواستگار: و دگِه چه ملاک هایی دِرِن؟!دختر خانم گرامی: خب همو تفاهم و یه دِنه خانه و یَک ماشین مدل بالا هم خوبه خب!خواستگار:و دگه!؟دختر خانم گرامی:خب تفاهم و خانه و ماشین رو گفتُم. یه عالمه هم پول دِشتهِ بِشی بد نیست!خواستگار:دِگِه امری نِدِرِن!؟ (ماااااامااااااان )دختر خانم گرامی: چرا! چرا! ها! نُمُخوام که شما هم زیاد به زحمت بیُفتِن و روتان فشار بیه! "تفاهم" رو هم فراهم نکردِن اشکالی نِدِره!!نخواستگار: ها! ای دست گلتان درد نُکُنه... مو بُرُم یه دوری بِزِنُم باز میام!!!
چگونه خواستگاری کنم؟
دختری محجبه، مجرد و بیکار هستم و به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده ام . در دوران دانشجویی، مادرم تمایلی به قبول خواستگار برایم نشان نمی داد و خودم هم به این موضوع، به طور جدی فکر نمی کردم . در اواخر دوران دانشجویی ام، این موضوع را جدی گرفتم; در حالی که خواستگار قابل قبول و مناسبی با شرایط خود نداشتم . در همین زمان یکی از دوستان نزدیکم ازدواج کرد . او به عکس من، روابط اجتماعی بسیار راحتی با پسران داشت و تقریبا خودش همسر آینده اش را انتخاب کرد و آن قدر با او در دانشگاه و منزل خود - ظاهرا به توصیه نزدیکان - آمد و رفت داشت تا این که سرانجام آن پسر به خواستگاری او آمد و با وجود اختلاف فرهنگی و مخالفت خانواده پسر، ازدواج سر گرفت . بعد از آن ماجرا، اندکی ناراحت شدم و دوستم نیز پس از ازدواج خود، مرا به خاطر خصوصیات اخلاقی ام بی لیاقت خواند و من به راحتی پذیرفتم; ولی در عین حال، راه خاصی برای آشنایی با همسر مورد علاقه ام نیافتم تا بتوانم تا حدی پیش از ازدواج، نسبت به او شناخت پیدا کنم . با توجه به اصول اسلام و نیز مرسوم بودن خواستگاری پسر از دختر در جامعه ما، راه صحیح برای پیش قدم شدن یک دختر مؤمنه و عفیفه برای یک خواستگاری در چهارچوب تعالیم اسلام - و به خصوص مکتب تشیع - چیست؟ الف/مشهد در سؤال شما به دو نکته اشاره شده که این دو نکته باید از هم تفکیک شود و بعد بحث کنیم که حیطه اختیار زن ها در مورد همسر آینده شان چگونه است . آن دو نکته یکی مسئله انتخاب و دیگری مسئله خواستگاری است . در حوزه انتخاب، بدون هیچ شک و تردید، زنان و دختران حق انتخاب دارند و معمولا در بیشتر موارد، وقتی کسی به خواستگاری آنها می آید، می توانند در مورد آن فرد تحقیق کنند و پس از تحقیقات لازم انتخاب کنند; یعنی جواب آری یا نه بگویند . انتخاب شرعا و قانونا حق طبیعی زنان در مورد همسر آینده شان می باشد و از لحاظ عرفی نیز در حال حاضر در اغلب مناطق کشور ما تقریبا همین طور عمل می شود; مگر در موارد بسیار نادری که ممکن است خانواده ای از روی تعصب، فردی را به دختر تحمیل کند . اما مسئله خواستگاری گرچه مقدمه یک انتخاب است، ولی بیشتر شبیه به پیشنهاد است; یعنی آنچه در فرآیند خواستگاری رخ می دهد، این است که از طرف خانواده پسر یا از طرف خود پسر به خواستگاری دختر می روند و در واقع پیشنهاد ازدواج با دختر را مطرح می کنند و دختر حق دارد انتخاب کند و جواب مثبت دهد و همچنین حق دارد رد کند و جواب منفی بدهد . این که فرمودید آیا دختران نیز می توانند از همسر مورد علاقه خود خواستگاری کنند، این یک مسئله فرهنگی است; نه یک مسئله شرعی، قانونی و حقوقی . از این رو در بعضی از کشورها مانند ...
سابقه تاریخی بله برون
سابقه تاریخی بله برون مهربرون (مهربران) یا خرج برون (خرج بران) یکی از مراسم قدیمی و سنتی ازدواج در ایران است. برخلاف آنچه که امروز میبینیم، این مجلس در واقع یک مجلس مردانه است که در آن مهریه و شیربهای عروس توسط خانواده های دو طرف (عروس و داماد) تعیین میشود. نوع زنانه همین مجلس را بله بران میگویند که در واقع مراسم کسب توافق خانواده ها درباره جزئیات ازدواج است. اما امروز این دو رسم با هم یکی شده اند و در آنها زن و مرد و بچه و بزرگ حضور دارند. معمولا این مراسم مهم، بعد از جلسه خواستگاری و قبل از عقدکنان برگزار میشود.سابقه تاریخی بله برونمجلس بله بران بیشتر هنگام شب و با حضور بزرگان و ریش سفیدان دو خانواده دختر و پسر و در خانه پدر دختر برگزار میشود. هدف از این مجلس، تعیین شرایط مادی و معنوی عروسی و ازدواج و پذیرفتن شروط خانواده عروس از طرف خانواده داماد است.حالا چرا بله برون؟بعد از آنکه مراسم خواستگاری به سرانجام رسید و دو خانواده کم و بیش اطمینان به سرانجام یافتن ازدواج پیدا کردند، خانواده داماد از خانواده عروس درخواست برگزاری جلسه «مهر بران» میکند. در گذشته رسم بر این بود که هر موقع خانواده داماد برای روز مشخصی درخواست میکردند، خانواده عروس مخالفت کرده و یکی دو روز دیرتر را قرار میگذاشتند.علت هم این بود که خانواده عروس نشان دهند عجلهای در شوهر دادن دختر خود ندارند! در روز تعیین شده، داماد به اتفاق چند نفر از مردان معتبر خانوادهاش به خانه عروس میرفتند.پدر عروس هم مردان معتبر خاندانش را دعوت میکرد. هدف از برگزاری این جلسه، توافق بر سر میزان مهریه عروس است. معمولاً نتیجه توافق دو خانواده بر برگهای با خط خوش نوشته میشد و داماد زیر آن قباله را امضا میکرد و متعهد میشد که به آن پایبند باشد. دیگران هم با امضای قباله آن را گواهی میکردند.بزرگان دو فامیل درباره میزان مهریه، شیربها و در برخی از فرهنگ ها باشلق و کم و کیف پرداخت آن، اسباب سرعقد، پول حمام عروس، رخت و لباس و زیورآلات و جواهرات عروس، هزینه های عروسی و نحوه تامین آن، کم و کیف مراسم و جشن عروسی، تعداد مهمانان عروس و... تصمیم میگیرند. بعد از توافق طرفین، تعهدات در دو نسخه مکتوب میشود و پدر داماد و پدر عروس و بزرگان مجلس امضا میکنند.اسامی مختلف بله بروندر فرهنگ ها و قومیت های مختلف ایران، مراسم بله بران نامهای متفاوتی دارد: در تهران به این مراسم بله بری یا بله برون یا خرج بُری میگویند. مردم گیل و دیلم، صورَت هَگیری (صورت گرفتن) یا ثبت هگیری (ثبت گرفتن) میگویند. خراسانیها به بله برون، جواب اِستَنی (جواب ...
طرز تفکر دختر وپسر در سالهای مختلف در مورد ازدواج
با دید روانشناسانه به قضیه نگاه کنید . دختر سال 58 : ماما بابا اگه شما صلاح بدونین من حرفی ندارم با پسر دایی ازدواج می کنم دختر سال 68 : ماما ، بابا ناراحت نشه به خواستگار دیشب جواب مثبت می خوام بدم دختر سال 78 : مامی دوستمه دلم می خواد باهاش ازدواج کنم به تو و بابا ربطی نداره سال 80 : خانم کارت دعوت عروسی خودم و دخترتونو آوردم خودش نیومد دختر سال 85 : من و اسی دیروز ازدواج کردیم شما رو عروسی دعوت نکردیم مایع آبروریزید دختر سال 90 : مامی پاپی معرفی می کنم این شوهرم اینم پسرم ما ازدواج نکردیم ازدواج از مد افتاده . دیدم تفاهم داریم و مرد خوبیه با هم ازدواج می کنیم دختر سال 100 : به علت تألمات روحی و شکستهای عشقی فراوان و درک نکردن عشقم از پذیرفتن هرگونه خواستگار به قصد نوکری ( به قول جدیدیا ) معذور می باشم پلیز مامی و پاپی التماس نفرمایید و میوه و شیرینی را حیف و میل نکنید وگرنه مثل داداشام خونه مجردی می گیرما **************************************************************** پسر سال 58 :ماما بابا من خجالت می کشم منو می برید خواستگاری هر کیو شما بگید من می گیرم غلط کنم رو حرف شما حرف بزنم پسر سال 68 : درسم تموم شد یکی از دخترای نجیب فامیلو می گیرم دخترای دانشگاهمون همه می خندند به درد زندگی نمی خورن پسر سال 70 :ماما این دختره پولداره خارج بودنشو بیخیال دماغشم عمل کرده تو خونه ی من دیگه نمی خواد عمل کنه بریم خواستگاریش تلفن و آدرس خونه مجردیمو عوض کردم دوست دخترام دیگه پیدام نمی کنن پسر سال 78 : ماشین زیر پامه خوشتیپم درسو و زنو می خوام چیکار پولدارم اتو می زنم انگار زن گرفتم پسر سال 80 :ای بابا هی میگن زن بگیر زن بگیر وقتی دوست دختر هست آدم زن نمی گیره که پسر سال 84 :هی پول می دین گل و شیرینی می گیرین من و می برین خواستگاری که چی بشه ؟ طلاقش بدمم باید مهریه بدم بعد از یه مدت باید برم زن بگیرم خلم مگه زن صیغه می کنم اگه خوب نبود ولش می کنم یا چند تا دیگه زن صیغه می کنم نه مهریه زیاد داره نه بچه ش ارث و میراث می بره ازم و خرجیم نمی خواد . بعد پیر شدم یه زن میگیرم پرستاریمو می کنه بذارین جوونی کنم پسر سال 85 : ولم کنید هی نگید زن بگیرم بابا می خوام برم آمریکا سی دی فیلمایی که از دوست دخترا مو گرفتم بفروشم پولدار شم به همشون گفتم اونجا دلم براتون تنگ می شه با پولش اکس میکشم پولدارتر از الان شم عشق و حال هر ساعت با یه دخترآامریکایی پسر سال 90 : یه دختر پولدار تحصیلکرده خوشگل خوش هیکل بدون دوست پسر تو روزنامه آگهی بدین که قبلا با من دوست نشده باشه برای ازدواج اینا تکراری شدن دیشب بردین خواستگاری این ...