جراحی بینی نینی سایت
آواتار های نینی های ناز
سیسمونی پسرم
سلام بر پسر گل من....پسرم این روزا دیگه کم کم اتاقت آماده ست و فقطچند تا برچسب مونده واسه کمدت بگیرماز اصفهان برات باباجون و خاله ها : گهواره و روروک و لباس بیرونی و اسباب بازی و عروسک و بازی فکری گرفتن که بابا همه رو چیده تو اتاقت فقط باید صبر کنی واسه کمدت برچسب بگیرم و بعد عکس واست بذارممی بوسمت
و من سخت در تکاپوی اماده شدن واسه تفلدت
سلام مامان این روزا خعلی کار دارم دارم واسه تفلد تو خودمو اماده میکنم امیدوارم چیزی بشه که تو هم دوست داشته باشی زیاد نمیتونم بمونم ولی دوستت دارما
خاطره ی زایمان من
سلام بالاخره اومدم تا خاطره ی زایمان طبیعیمو بنویسم یه بار نوشتم ولی همش پرید و دیگه خیلی تنبلی کردم تا امشب که با خودم گفتم دیگه تنبلی بسه و شروع کنم به دوباره نوشتن. من خیلی خیلی بارداری سخت و وحشتناکی داشتم ویار شدید باعث شده بود که افسردگی بگیرم و از زندگی سیر بشم.هیچ وقت فکر نمیکردم بارداری انقد واسم عذاب آور باشه. هیچی نمیتونستم بخورم ،حتی آب. هرچی میخوردم بالا میاوردم حتی گاهی وقتا هیچی تو معدم نبود و کف بالا میاوردم. از ماه ششم وضعیتم بدتر شد چون علاوه بر ویار و حالت تهوع شدید دیگه راه هم نمیتونستم برم.به این دلیل که سر بچم دقیقا روی مثانم بود و شاید باور نکنید هر 20 ثانیه احساس نیاز به دستشویی رفتن میکردم. حتی 5 دقیقه پیاده روی هم واسم سخت و غیر ممکن بود.شبا اصلا نمیتونستم بخوابم.همش باید میرفتم دستشویی.گلاب به روتون هنوز پانشده میشستم.گاهی خودم خودمو مسخره میکردم و میگفتم دیگه باید لحاف تشکمو بیارم اینجا پهن کنم. ماه هفتمم که تموم شد رفتم سونوگرافی سه بعدی و دکتر هم حرفمو تایید کرد وگفت پسرت از مثانت به عنوان بالشش استفاده میکنه. از همون ماه باز هم وضع جسمیم بدتر شد.دیگه کمردرد و پهلو درد شدید هم بهش اضافه شد.خدا میدونه چی کشیدم هر شب قبل از خواب شوهرم کمرمو و پهلوهامو آروم آروم ماساژ میداد.رسما شدم جغد باور کنید بدون اغراق میگم حداکثر 3 ساعت شبانه روز میخوابیدم.گاهی وقتا حتی 36 ساعت یکضرب بیدار بودم. تکونای پسرم هم روز به روز بیشتر میشد ،تکون که چه عرض کنم مشت و لگد.اون اولا که تکوناشو حس میکردم مثل هر مادر دیگه ای که این حسو بار اول تجربه میکنه از ذوق میمردم و همه ی غم وغصه هام از یادم میرفت، ولی اخراش دیگه گریم میگرفت و التماسش میکردم که لگد نزنه.انقد تکون میخورد و ضربه های وحشتناک میزد که به نفس نفس میفتادم. گاهی از شدت دردی که به قفسه سینم وارد میشد جیغ میزدم.چون مدام به قفسه ی سینم لگد میزد طوریکه حس میکردم قفسه ی سینم ساییده شده.5 ثانیه هم آروم و قرار نداشت و همش وول میخورد و این موضوع کم کم منو عصبی میکرد.یادمه یکی دو بار انقد حالم بد شده بود که بهش فحش دادمبگذریم... هفته ی 35ام یه مشکل دیگه هم به همه ی مشکلاتم اضافه شد و اون این بود که وقتی راه میرفتم واژنم درد میگرفت نمیتونستم پاهامو به راحتی تکون بدم و یا مثلا نمیتونستم پاهامو از هم باز کنم چون باعث میشد به وازنم فشار بیاد و درد بگیره. وقتی هم که میخواستم از تخت بیام پایین سختم بود.خلاصه درد عجیبی بود.با خودم گفتم شاید نشونه ی خوبی باشه و من زودتر زایمان کنم. با اینکه از زایمان زودرس میترسیدم ولی دعا میکردم واسه من تو همون هفته ی 37 به ...
قدم زنان واکسن زنان
سلوووم راستی تو روز تفلدت هفت تا قدم راه رفتی خودت خعلییی ذوق میکردی منم که همش ذوق میکردم و صدام بند اومده بود.... دوشنبه بیست و سوم هم رفتیم واکسنت رو زدیم خدا روشکر قد و وزنت خوب بود واسه واکسن هم یه کوچولو گریه کردی... قلبونت برم تو دیگه اقا شدی مرددد شدی هزار ماشاله... عاشق بابایی هستی هرچیزی میبینی کنترل تی وی کنترل کولر گوشی خونه همه چی رو برمیداری میذاری رو گوشت و میگی بابااااا.... باباتم عاشقت میشه تا بابایی پیرهنشو میپوشه میری روبروش رو دو پا میشینی و در جا میزنی و دوتادستاتم بالا که منم ببر... الهی فدات شم عجیججججججم خداروشکر میکنم که تو هستی همه چیز میارزه که تو الان هستی
سال جدید "عید بر همگی مبارک
سلام و سال نو همگی مبارک با عرض پوزشفراوون به خاطر تاخیر بسیار طولانی به خاطر پاره ای از مسائل نتونستم آپ بشم و شیرینی های کیانا کوچولوی نازم رو به رختون بکشم ... ما با کمک خیلی زیاد کیانا خونمون رو عوض کردیم کمک کیانا خیلی مثمر ثمر بود مثلا ما جمع میکردیم و کیانا دوباره جعبه هارو باز میکرد و همه رو میریخت /از جعبه ها بالا میرفت /جعبه های خالی رو پر از وسایل خودش میکرد و...خلاصه خیلی اسباب کشی دیدنی بود با اجازتون سال تحویل بجنورد بودیم و کیاناز هم خواب بود روز دوم کاشمر رفتیم بعد مامانی و بابایی رفتن سوریه /بابا هم برگشت بجنورد من هم با کمک خاله ها کیانا رو از شیر گرفتم و دختر صبور و منطقی من کاملا با این موضوع کنار اومد و اصلا اذیت نکرد در عوض هم الان شیر معمولی میخوره البته با شیشه یا به قول خودش شیشه(با فتحه و کاملا غلیظ)و هم اینکه غذا رو خیلی بهتر میخوره بعد از چند روزبا خاله ها اومدیم بجنورد البته یه روز بیشتر اینجا نبودن بعد مامانی و بابایی با کلی سوغاتی اومدن عمه ملیحه و عمو مهدی هم از سنندج یا به قول کیانا از (له له له ) اومدن کیانا همکلی خوشحال بود حالا کمی از خود کیانا میگم: کیانا بیست و دوماهه ما در این روز ها آهنگ بیشتر کلمات رو میگه و با کمال میل حرفهای مارو تقلید میکنه عاشق حمامه / در خونمون رو میشناسه به معلوماتش هم چندتا کلمه انگلیسی اضافه شده البته به لطف عمه ملیحه که کتاب و تخته آموزش زبان رو واسه کیانا هدیه گرفته اینهم چندتا کلمه: Fish / cat / dog / bird /sheep ,rabit فرهنگ لغات کیانا: حه لو حوله بایی بالا نی اوف نینی اوف نی لا نینی لالا له له له سنندج سسر سرسره ممو و محمود رفت بابا مد بابا اومد ابو اباالفظل عبا � ...
پروفسور ایرانی، ناجی ابراهیم تاتلیسس
پروفسور ایرانی، ناجی ابراهیم تاتلیسس ابراهیم تاتلیس خواننده و هنرمند پر آوازه ترکیه با ترانه هایش مشهور خاص و عام در ترکیه، آسیای میانه و کشورهای خاورمیانه مثل آذربایجان، ایران، افغانستان، عراق، سوریه و دیگر کشورهای عربی است. تاتلیسس با ترانه های ترکی اش مشهور شده ولی گهگاه به عربی و کردی نیز ترانه ای خوانده است. ابراهیم تاتلیس در روز 13 مارس 2011 میلادی، در محله شیشلی استانبول از ناحیه سر هدف گلوله قرار گرفت و ترور شد. پلیس اعلام کرد که ضارب از یک خودروی مشکی رنگ اقدام به شلیک چند گلوله کرده و به سرعت متواری شد. بنا به اعلام پزشکان، گلوله از پشت وارد جمجمه ابراهیم تاتلیسس شده و از قسمت جلوی سر او خارج شد. بدنبال پخش خبر ترور این هنرمند محبوب ترکیه مردم کشورشان به امید زنده ماندن او دست به دعا بلند کردند. پزشکان بواسطه صدمه مغزی شدید این هنرمند تصور می کردند که او حتی اگر جان سالم بدر ببرد باقی عمرش را فلج خواهد بود. برای نجات جان محبوب ترین هنرمند ترکیه نیاز به برجسته ترین جراح مغز جهان نیز بود و او کسی نبود جز پروفسور مجید سمیعی رئیس فدراسیون جهانی انجمن جراحان اعصاب و رئیس انیستیتوی علوم عصبی و دانش نورولوژی (آی ان آی) در هانوفر آلمان که پیچیده ترین جراحیهای مغز جهان در آن صورت می گیرد. مرکزی که معماری آن نیز, که به پیشنهاد دکتر سمیعی بصورت مغز یک انسان طراحی شده, یک شاهکار معماری بی نظیر بشمار می رود. رسانه های ترکیه این جراح مغز برجسته ایرانی را که از آلمان به ترکیه برده شد و ریاست تیم عمل جراحی 12 ساعته بر روی جمجمه و مغز ابراهیم تاتلیس را بر عهده داشت، بعنوان نجات دهنده جان محبوب ترین هنرمند کشورشان معرفی می کنند. جراح برجسته ای که از جمله بنیانگذار رشته جراحی قاعده جمجمه در جهان و ابداع کننده روشهای تازه در زمینه جراحی میکروسکوپی مغز در جهان بوده است. بیوگرافی پروفسور سمیعی پرفسور مجید سمیعی چهره ماندگار سال 1385 که روز 22 آبان ماه معرفی شد از استادان برجسته جهانی است که شرح حال ایشان در پی می آید: پروفسور مجید سمیعی در مرداد ماه سال 1316 در شهرستان رشت در خانواده ای فرهنگی چشم به جهان گشود. وی پس از اتمام دوران متوسطه در کشور در سال 1335 برای ادامه تحصیل به خارج از کشور سفر کرد و در آلمان غربی ساکن شد و توانست در رشته بیولوژی و پزشکی در دانشگاه مشغول تحصیل شود و ادامه تحصیل و تخصصش را در رشته جراحی مغز و اعصاب تحت نظر پروفسور کورت شورمنت اعتلاء بخشد و سرانجام در سال 1349دراین رشته فارغ التحصیل شد. او در سال 1351به درجه پروفسوری جراحی مغز و اعصاب نایل شد و از آن جا که جراحی مغز به دلیل فوق العاده پیچیده ...