جان عالم برلب امد علی فانی

  • سینه زنی

    سینه زنی

    سعید پاشازاده دریافت فایل: بعد از شهادتزمینه پر از غم و غصه زندگیمه          یادم دادی که خدا کریمهببین دیگه دخترت یتیمه       بمیرمخیلی سخته کاش هیچ خونه ایی            نشه دیگه بی مادرجون هر کی دوست داری بیا              دوباره پیش حیدر"وای من از این زمونه ،                 بعد تو بی همزبونهروبرو در سوخته میره میخونهوای منو ، وای منو ، وای من وای من ، وای منمیخ در و سینه‌ی زهرای من وای من ، وای من******هنوز توی خونمون صداتِ          هنوز توی خونه جای پاتهچقدر دل من تنگ نگاتِ بمیرموقت رفتنت گفتی خدا    بده ایشالله صبرتوای من یه عده اومدن برای نبش قبرتتا میره بابا شبونه ،             پیش قبر بی نشونهروضه میگیرم با داداشام تو خونهمجلس ختم تو به پا امشب است وای من ، وای منچادر خاکی به سر زینب است وای من ، وای من******ببین که تو رفتی بیقرارم شبا           همیشه تا صبح بیدارمبرای حسینم آب میذارم بمیرمکاشکی که بودی تا ببینی             منو چشم ترم رونیمه شب حسن میگه تو             خواب نزنید مادرم روزینب تو زار و خسته ،                روی سجادت نشستهروی سینمه گوشواره شکستهدر وسط کوچه تو را میزدند وای من ، وای منکاش به جای تو مرا می زدند   وای من ، وای من  (زمینه)  دریافت فایل: شب شهادت حضرت زهرا(س)زمینهزهرای من داری میری غریبونهیه تابوته توی حیاط این خونهبه قطره قطره های اشکامون قسمکه بی قرار و بی پناه و بی کسمنرو نرو بدون همسفر          یا لااقل علی رو هم ببرببین داره حسین و میکشه            خاطرات میخ درعشق من ، خدانگهدارت******زهرای من چقدر کبوده روی توسه ماهه پیر شدی سپیده موی توبگو چیکار کنم یه یکم آروم بشهنگفتی آخرش به من حسن چشهبه پشت در برام سپر شدی              خودم دیدم که بی پسر شدیدیدم داره میسوزه چادرت           بس که شعله ور شدیعشق من ، خدانگهدارت******زهرای من پاشو یه کاسه آب بیاربالا سر حسین تشنه لب بذارفدای غربت و هزار و یک غمتبرو ایشالا قتلگاه می بینمتبگو چرا برا حسین من             میدوزی تو یه کهنه پیرهننگو نگو قراره کربلا اون بمونه بی کفنعشق من ، خدانگهدارت  (زمینه سنتی) دریافت فایل: در و دیوار در بین آن دیوار و در، یارب شده محشر به پا بهـر حمـایت از علـی زهـرا(س) شـده جانش فدا یا فاطمه(س)...واویلتا... واغربتا... **** آتـش زبانـه مــی‌کشد از خانــۀ خیـرالنسا(س) پرپـر شـده در پشـت در ریحانـۀ خیــرالنسا(س) یا فاطمه(س)...واویلتا... واغربتا... **** یکی بگوید بر عَدو، کو دین حق را کافر است ای نانجیب بی‌حیـا، ایـن دختـر پیغمبر است یا فاطمه(س)...واویلتا... واغربتا... **** ای کافــران بـی‌حیا ...



  • گلچین اشعار ولادت امام هادی(ع) سری دوم

      خیزید و ببینید تجلای خدا را در بیت ولا مشعل انوار هدا را آن عبد خدا وجهۀ معبود نما را رخسار علی ابن جواد ابن رضا را در نیمه ذیحجه نـدا داد منادی تبریک که آمد به جهان حضرت هادی پیچیده در امواج فضا بوی محمد گویند خلایق سخن از خوی محمد بینید عیان طلعت دلجوی محمد در آینۀ روی علی روی محمد الحق که جواد ابن رضا را پسر آمد بر ابن رضا، ابن رضای دگر آمد دل خانه و چشم همه فرش قدم او لبریز شده ظرف وجود از کرم او آورده حرم سجده به خاک حرم او صد حاتم طایی است گدای درم او از پارۀ دل در قدمش گل بفشانید عیدی ز رضا و ز جوادش بستانید ای طلعت زیبای تو خورشید هدایت ای گوهر رخشندۀ نُه بحر ولایت ذات ازلی را  ز ازل دست عنایت فضل و کرم و جود تو را نیست نهایت بودند امامان همـه هادی ره نـور بین همه نام تو به هادی شده مشهور هنگام سخن بوسۀ عیسی به لب تو با یاد خدا سال و مه و روز و شب تو دل‌های محبان خدا در طلب تو نام تو علی آمد و هادی لقب تو چارم علی از آل رسول دو سرایی قرآن روی دست جواد ابن رضایی ای روح دعا از نفس گرم تو زنده بر اشک دعای تو اجابت زده خنده تو عبد خداوندی و خلقی به تو بنده صورت به روی پات نهد شیر درنده جنت گل روییده‌ای از فیض نگاهت رضوان چو یکی سائل بنشسته به راهت ما نور ولایت ز کلام تو گرفتیم ما وحی خدا را ز پیام تو گرفتیم ما کوثر توحید ز جام تو گرفتیم ما خط خود از مشی و مرام تو گرفتیم تا صبح جزا رو به روی خاک تو داریم ما جامعه را از نفس پاک تـو داریم تو گوهر نُه بحری و دریای دو گوهر سرتا به قدم حیدر و زهرا و پیمبر بوسیده جوادت چو کتاب الله اکبر هم یوسف زهرایی و هم بضعۀ حیدر هم طاهری و هم نسب از طاهره داری هم در دل هر دلشده یک سامره داری عیسی دمی و فیض دمت باد مبارک در دیدۀ هستی قدمت باد مبارک هر لحظه به خلقت کرمت باد مبارک تجدید بنای حرمت باد مبارک کردم چـو بـه دیـدار رواق حرمت سیر دیدم که در این خانه عدو شد سبب خیر زیبد که به پای تو سر خویش ببازیم بر صحن تو و قبر و رواق تو بنازیم در نار حسد خصم حسودت بگدازیم این کعبۀ دل را همه چون کعبه بسازیم تا کور شود دشمن و تا دوست شود شاد گردیـد دوبـاره حـرم پـاک تـو آبـاد ای سامره‌ات کرب و بلای دگر ما بر خاک درت تا ابدالدهر سر ما وصف تو دعای شب و ذکر سحر ما مهر تـو بـه بـازار قیامت ثـمر ما عالم بـه ولای تو ننازد به چه نازد؟ «میثم» به ثنای تو ننازد به چه نازد؟  

  • اشعار ولادت با سعادت پیامبر رحمت در 17 ربیع الاول

    باران گرفت و سقف مدائن نشست کرد دندانه‏هاى کنگره قصد شکست کرد   نورى به صحن معبد زردشتیان رسید کآتشکده ز نابى آن‏ نور مست کرد   بالا بلند آمد و هر ارتفاع را در زیر پا نهاده و پایین و پست کرد   در هر دلى نشست و به شکلى ظهور داشت این گونه بود کآینه را خود پرست کرد   وقتى سؤال کردم از او خود اشاره‏اى در پاسخم به پرسش روز الست کرد   حُسنش به غایت است و ظهورش قیامت است زیباترین هر آنچه که زیباتر است کرد   فیض مقدسى و تعجب نمى‏کنم این چیزها که هست، نگاه تو هست کرد سروده رضا جعفری ***   لب نگار که باشد رطب حرام بود زمان واجبمان مستحب حرام بود   فقیه نیستم اما به تجربه دیدم بدون عشق مناجات شب حرام بود   اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری به من معالجه ی در مطب حرام بود   برآنکه دشمن اولاد توست نیست عجب که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود   تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادت عجم که هست برای عرب حرام بود   تو را در کمال نوشتند یا رسول الله بزرگ آل نوشتند یا رسول الله   تو آفریده شدی و سرآمدت گفتند هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند   تورا به سمت زمین با نسیم آوردند توآمدی و ملائک خوش آمدت گفتند   نشان دهنده ی معصومیِ قبیله توست اگر که قّبه خضرا به گنبدت گفتند   تمام آل عبا«کُلنا محمّد» بود توعین نوری و در رفت و آمدت گفتند   اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفری تورا محمّد و آل محمّدت گفتند   شب ولادتت ای یار می کنم خیرات نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات   برای خُلق تو باید کنند تحسینت نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت   از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی نوشته اند از این سو تو را نخستینت   هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است شدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت   شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات گدای سفره ی هر سال چهارده سینت   توآمدی که علی را فقط ببینی و بس نداده اند به جز دیده ی خدا بینت   یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی اگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی   مرا اویس شدن در هوای تو کافی است اگر چه باز ندیدم، دعای تو کافی است   همینکه بوی تو را در مدینه حس کردم لبم رسید به خاک سرای تو کافی است   چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش همینکه فاطمه داری برای تو کافی است   همینکه اوّل هر صبح پیش زهرایی برای روشنی لحظه های تو کافی است   تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت اگر علی تو باشد به جای تو کافی است   قسم به اشهد ان لااله الا الله تو آمدی که بگویی علی ولی الله   تو آمدی و ترحّم شدند دخترها چقدر صاحب دختر شدند مادرها   تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت بدین طریق چه آقا شدند نوکرها   خدای خوب به جای خدای چوب نشست ...

  • اوزبیک تیلی وادبیاتی

    هـمـده احـمـد یـوگـنـه گـی (عـتـبـة الـحـقـایـق و یـا هـبـة الـحـقـایـق) نـیـنگ مـولـفـی، نـاصـرالـدیـن ربـغـوزی 11 انـچی عـصـرده (قـصـص الانـبـیـأ) نـیـنگ مـولـفـی کـبـی شـاعـر و یـازوچـی لـر هـم تـورک ادبـیـاتـیـگـه اوز اوریـنـلـریـنـی قـالـدیـرگـن. نـاصـرالـدیـن ربـغـوزی، قـصـص الانـبـیـأ ده نـوروز حـقـیـده شــونـدی یـازه دی:   کـون حـمـل غه کـیـردی ایرسه، کـیـلـدی عالم نـوروزی           کیچـتی بـهـمـن زمهـریـرقـیـش قالمه دی، قـاری، موزی حورعـین اوچماغ ایچینده یـیـنگ سالیب تحسین قیلور          یـازاوزه مـــــونـداغ غــــزلـنـی ایـتـسـه نـاصـــرربـغــوزی   بـونـگـه آرتـیـق، خـوارزمـی  1357 مـیـلادی ده (مـحـبـت نامـه) نـیـنگ مـولـفـی، ســیـفـی ســرایـی گـلـسـتـان سـعـدی نـی 14 انـچی عـصـرده تـورکـی گـه تـرجـمـه قـیـلـگـن و قـطـب خـوارزمـی (خـســرووشـیـریـن) داســتـانـی 1340 مـیـلادی یـیـلـیـده مـنـظـوم شـکـلـده یـازگـن شــاعـرلـرگـه هـم دوچ کـیـلـیـشــیـمـیـزمـمـکـن.   تـورک ادبـیـاتـیـنـده اوزیـگـه خـاص بـیـراوریـنـگـه ایـگـه بـولـگـن یـنـه بـیـرشـاعـر ایـســه مـولانا گـدایی دیـر. او 14 انچی عـصـرده یـه شــب، بـهار حـقـیـده گـوزه ل شـعـرلـر یـازگـن. مـنـه اونـیـنگ شـعـرلـریـدن بـیـرنـمـونـه:   یـنـه یـاز بـولـدی و تـاپـتـی بـوســــتـان نـشــــــو ونـمـا                     ای نـســــــیـم روح پـــرور، خـیــرمـقـــــدم مـــرحـبــــا! ایـمـدی خـوشـتـورمـاه پـیـکـرلـربـیـلـه گـلـگـشـت کـیـم                     بــاغ رضـوان تـیـک چـمـن بـولـدی لـطـیـف و جـانـفــزا   11 انـچـی عـصـردن 16 انـچـی عـصـرلـرگـه تـورک ادبـیـاتـیـگه آلـتـیـن دوره دیـب، ایـتـیـشـمـیـزهـم مـمـکـن. بـو دوره ده کـوپـگـیـنـه شـاعـرلـر اوسـیـب، اولـغـیـگـن. هـمـده، کـوپـگـیـنـه سـلـطـان و خـاقـان لـر ادبـگـه کـونـگـول قـویـب، تـورک ادبـیـاتـی نـیـنگ یـیـره شـیـده حـصـه قـوشـگـنـلـر. بـولـردن ظـهـیـرالـدیـن مـحـمـد بـابـر، عـبـیـدی، سـلـطـان حـسـیـن بـایـقـرا، امـیـری و شــیـبـانـی کـبـی لـردن ایـسـلـه تـیـب اوتـیـشـیـمـیـز کـیـراک. قـویـده شـیـبـانـی خـان نـیـنگ شـعـری بـهـار حـقـیـده گـوزه ل بـیـچـیـمـده یـازیـلـگـن.   نـوبـهـار رنگی بـنـفـش و هـم قـیـزیـل                 کـوه و صـحـراتـونلاری بـولـدی یـاشـیـل طـرۀ مـشـکـیـن آچـیـب اول ســروناز                 ســـُـنـبـل ســـیـرابـنـی قــیــلــدی خــجــل   15 انـچـی عـصـرنـیـنگ اولـوغ سـلـطـانـی ...