توضیحاتی درباره ی لباس های محلی
زبان و لباس یختیاری ( 2 )
زمانی پارچه ی دبیت معروف به حاج علی اكبری برای خود بروبیایی داشت و هر مرد بختیاری سعی داشت حداقل یك شلوار گشاد ( لباس محلی بختیاری ) از این پارچه در خانه داشته باشد تا در مراسم مختلف بپوشد . ( امروزه دیگر از نوع خوب این پارچه اثری نیست و آنچه هم در بازار وجود دارد، پس از مدت كمی رنگ خود را از دست می دهد و به اصطلاح بور می شود ) . خود شلوار گشاد هم دیگر مانند گذشته مورد استفاده نیست .چوقا قسمتی از لباس محلی است و به شكل لباس راه راه، بلند و بدون آستینی است كه پارچه ی آن را می بافند . بهترین نوع آن ، چوقا لویسی ( LEVISI ) نام داشت . ( توضیح : یكی از پرطرفدارترین نوع چوقا در بین بختیاریها به چوقا لویسی معروف بود . من تلفظ محلی آن را با استفاده از حروف انگلیسی هم نوشتم كه امانت را در بیان نام لباس رعایت كرده باشم ولی معنی این كلمه را نمی دانم ) . معمولا بر روی چوقا شالی هم به دور كمر می بستند . یکی از دوستانی که به بختیاری و فرهنگ این قوم علاقمند هستند ، در پیامی که بر روی وبلاگ من داده بودند، توضیحاتی درباره ی چوقا لویسی و وجه تسمیه ی آن بیان داشته اند . با تشکر از ایشان که خود را با نام مستعار ددو کوچیره معرفی کرده اند، دنباله ی مطلب از زبان این دوست بزرگوار : اسم چوقای لویسی برگرفته از نام روستایی است به نام لویس . این مطلب را اگر درست به خاطر بیاورم در کتاب " سفر به دیار بختیاری" اثر اصغر کریمی دیده ام . کتاب متاسفانه نایاب است و بنا براین نتوانستم دقیقاَ مطلب را چک کنم . اما تا جایی که حافظه ام یاری می کند قصه از این قرار بوده که پیرزنی در روستای لویس چوقای بسیار ریز بافت و ظریفی را به خان وقت هدیه می دهد و خان هم آن را به تن کرده و پس ازآن داشتن و پوشیدن این نوع چوقا رواج می یابد. این اتفاق باز هم تا آنجا که به یادم هست چیزی حدود هفتاد سال پیش رخ داده است.كلاههای نمدی سیاه كه بهترین نوع آن كلاه احمدخسروی نام داشت ( شاید به علت استفاده ی افراد سرشناس به این نام معروف شده است ) و در كنار شلوار دبیت و چوقا، از اجزای مهم لباس محلی بختیاری بود . استفاده از كلاههای نمدی سیاه هنوز هم در بین بخنیاری ها رواج دارد گرچه به تدریج دارد فراموش می شود . گیوه های ملكی ( به فتح میم و كسر لام ) شاید به علت گرانی، جای خود را به كفشهای ورزشی داده است . متاسفانه هیچ كس به راحتی گیوه ها و نیز خنكی آنها در تابستان های گرم خوزستان توجهی ندارد و از همه مهمتر ساخت و تعمیر آنها كه مختص یكی از طوایف یختیاری ( نوعی خودكفایی ) بود و به این ترتیب این طایفه هم به كلی شغل خود را از دست دادند . امروز شلوار دبیت، چوقا لویسی، گیوه ی ملكی و… جای خود را به شلوار و پیراهن ...
فرهنگ پوشش و لباس مردم هرمزگان3
لباس های محلی وبومی هرمزگان گرچه در استانهای جنوبی ایران قومیتی خاص مانند آذری و یا کرد وجود ندارد. که البسه نشانههای آن قومیت را به خود گرفته باشد؛ اما لباسهای این مناطق به عنوان نشان و نمادی از جنوب شناخته میشوند، و شاید به جرات بتوان گفت که هرمزگان یکی ازمناطقی است که لباس خاص خودش رادارد وتنها منطقه ای ازایران که پوشش به نوعی خاص ازتن پوش خلاصه نمیشود و از تن پوش، حجاب و روسری گرفته تا زیورالاتی چون خلال. " مقدمه ای برریشه وتاریخچه پوشش هرمزگانی " با توجه به اینکه هرمزگان، جمعیتهای عرب زبان و بلوچ را درونش جای داده اما لباس محلی آن خاص و منحصر به فرد است لباسی که به گفته برخی محققین بی شباهت به لباسهای هندی و عربی نیست گرچه نمی توان به صورت دقیق این گفتهها را تایید کرد. زیرا آنچه این شباهت را نشان میدهد زری دوزی و مشابهت زیور الات این منطقه با کشور هندوستان و یا طرح لباس بندری با لباس مردم امارات است با توجه به این مسئله که قدمت لباس بندری از تاریخ به وجود آمدن امارات بیشتر است و گمان میرود رفت و آمد بازرگانان و تجارعرب و هندی وایرانی به این مناطق باعث تاثیر پذیری از این فرهنگها شده است،اما با این حال همچنان لباس هرمزگان برای خود گویای زبان فرهنگ و اداب و سنن خاص این منطقه است که در دل خود تاریخ و داستانهای ناگفته بسیاری دارد. " نمای کلی ازپوشش ولباس بانوان هرمزگان " آنچه لباس و یا تن پوش زنان هرمزگان را زیبایی میبخشد نقش و طرح و رنگ است و پیراهن زنان هرمزگانی گاه بلند تا مچ پا و گاه تا زیر زانو میرسد که این مسئله از هر منطقه به منطقه ای دیگر متفاوت است. موضوع حائز اهمیت در لباس زنان هرمزگان نوع پارچه و رنگ ان است که جنس پارچه هایی که برای پیراهنهای زنانه انتخاب میشود به علت گرمای هوا معمولا سبک و نازک است تا جریان هوا را به راحتی از میان آن عبور دهد همچنین در انتخاب رنگ لباس از رنگ هایی مانند آبی بنفش صورتی و سبز بیشتر استفاده میشد. " چادر بندری: دارای شهرت جهانی " چادر بندری یکی از زیباترین چادرها در سراسر کشور محسوب میشود .طرح رنگ و نوع پارچه منحصر بفرد این چادر زیبایی خاصی را برای انها به وجود آورده است. بیشتر چادرها به رنگهای قهوه ای خردلی ،خاکستری مایل به آبی است که اغلب انها از کشورهای عربی، هند و پاکستان وارد ایران میشود. در یک قرن اخیر زنان بندری و هرمزگانی پارچههای گوناگونی را از جنس رنگ و طرح مورد استفاده خود قرار دادند که به مرور زمان این پوشاک دستخوش تغییر قرار گرفت.پارچه هایی درقرن حاض درشهرهای بندرعباس، ...
اداب ورسوم مردم استان مرکزی
نژاد با توجه به مطالعات باستان شناسی و تاریخی سابقه سکونت در این نقطه از ایران زمین به هزاره دوم و سوم ق. م باز می گردد. بعدها تمدن هایی در این سرزمین شکل گرفت که هنوز آثاری از آن ها در تپه های باستانی و نقاط مختلفی از این سرزمین وجود دارد. که خود حکایت از رد پای اقوام مختلف است. بعدها با ورود اقوام آریایی و اختلاط آنها این نژادها در هم آمیختند. پس از اسلام نیز اقوام دیگری از جمله ترکان و مغولان در این نجد سکنی گزیدند و با مردمان این نواحی در آمیختند. زبان بیشتر مردم استان مرکزی به زبان فارسی سخن می گویند. زبان ترکی نیز در اکثر روستاهای اطراف اراک، سربند و ساوه رایج است. در دلیجان مردم به زبان راجی حرف می زنند که ریشه در زبانها و واژه های دوره مادی دارد. در خصوص زبان راجی باید گفت که این زبان بس شگفت که نشانه های آن در بخشی از مرکز ایران چون دلیجان و محلات و نراق و... برجای مانده است. داستان از یک زبان نیرومند ایرانی می گوید که به دلیل ویژگی های برتر خود نشان می دهد که روزگاری دراز در یک قلمرو گسترده، مرکزیت داشته است و روز به روز با یورش زبانی پر می شود و در هم آهنگ و بی ریشه، از سوی صدا و سیمای مرکزی پهنه آن کمتر و کمتر می شود البته باید گفت ( گویندگان ایرانی که در شهرها و روستاهای گوناگون، با زبان های شیرین و ریشه دار خویش زیر ستم زبان رسانه های گروهی هستند. بدان روی که این گفتارها از پایتخت ایران پخش می شود نام آن را فارسی نهاده اند و گمانشان بر این است که این سیستم از سوی زبان فارسی بر زبانشان می رود، باز آنکه این زبان یک زبان آمیخته از ده ها، شاید صدها گویش گوناگون پدیدار شده است که ریشه و مایه ایی ندارد و پایگاه آن را هم ندارد که با نام فارسی دری از آن یاد کنیم بلکه بهتر است آن را ً گویش تهرانی نو ً بنامیم زیرا که زبان تهران کهن نیز تا بدین پایه درهم ریخته نبوده است و برای خود زیبایی و پایه و مایه و دستور داشته است. چنانکه در برخی از جاها تنها اندک پیرمردان و پیر زنان واژه های آن را به یاد می آورند، و در برخی جاها تنها نام آن بر جای مانده است اما خوشبختانه دلیجان که به گویش راجی خود دلیگون خوانده می شود کانونی بنیرو است که هنوز آن را بر زبان فرزندان می گذارند و اگر از سوی ادارات فرهنگ و آموزش و پرورش کوششی اندک در این زمینه شود می توان امید بدان بست که در آینده باز هم به گونه یک زبان روان در آن شهرستان بکار رود و ما نیز از برتری ها و ویژگی های آن چنانکه بایسته و شایسته باشد برخوردار گردیم. زبان ترکی : زبانی اصلی اکثریت نقاط روستایی شهر ساوه می باشد ولی فارسی تنها در شهر ساوه شهر مأمونیه و در روستاهای آوه و الوسجرد، ...
توضیحاتی در باره ی فعّا لیّت های بخوانیم
توضیحاتی در باره ی فعّا لیّت های بخوانیم 1-درک و دریافت فعّالیّت درک و دریافت معمولا اوّلین فعّالیّت کتاب بخوانیم پس از هر درس است که در پایه های چهارم و پنجم دبستان مورد توجه قرار می گیرد.و اهداف زیر را دنبال می نماید. -ایجاد تعامل میان معلّم و دانش آموز -ارزشیابی از میزان درک دانش آموز از مطالب درسی(محتوا و پیام درس)مطرح نماید.در صورت نیاز دانش آموزان - دست یابی دانش آموز به خود ارزشیابی و جبران خلا اطّلاعات توسط همکلاسی ها یش .که بیان می کنند توصیه ها: برای پاسخ به دانش آموزان فرصت فکر کردن و مشورت بدهید. تشویق دانش آموزان به بیان پاسخ های مبسوط و پرهیز از پاسخ های یک واژه ای مانند(بله-خیر)تمرین برای عادت خوب گوش دادن با جلو گیری از پاسخ های شتاب زده قبل از اتمام سوال. عادت دادن ا نان به تفکر و انسجام فکری برای بیان پاسخ های دقیق از دانش آموزان علاوه بر پاسخ ها یی را که از متن درس بیان میکند نظر خود را نیز در مورد آن سوال مطرح نماید.در صورت نیاز دانش آموزان را راهنمائی کنید تا پاسخ را از متن درس بیاید و یا -یادآوری شفاهی آن بخش از درس توسط معلّم صورت پذیرد. 2-واژه آموزی و گسترش واژگان قلب هر زبان،واژه های آن زبان است.از سال سوم دبستان کودکان می توانند در هر سال 3000واژه را به گنجینه ی واژگان خواندنی خود اضافه نمایند کودکان در هنگام ورود به دبستان واژه های زیادی را از طریق شناخت پدیده های اطراف به دست آورده ا ند، در ذهن دارند بعضی از وا ز ه های اندوخته در ذهن را در گفتار روزمره به کار می برند وا نهائی را که بکار نمی برند مفهوم آنها رامی دانند و در دبستان شکل نوشتاری واژه ها را از طریق خواندن و همراه با معنی ان ها به ذهن می سپارند. یکی از راه های واژه آموزی،کشف روابط مفهومی وا ژگا نی به صورت های گوناگون است که برخی از این راه ها عبارتند از :1-هم مفهومی2-هم معنایی3-تضادمعنایی4-کلمه های متشابه 1-هم مفهومی :خواندن یک طبقه از واژگان که با یک دیگر ارتباط معنایی دارند،مانند واژه های زیر که همه از نظر مفهومی با واژه ی ((سفر ))در یک فضا قرار می گیرند.سفر ،چمدان ،بلیت،اتوبوس،........... 2-هم معنایی : اگرچه هم معنایی کاملی بین کلمات وجود ندارد ،بین برخی از واژه ها شباهت معنایی برقرار است.- مانند واژه های تیره و سیاه که در همه جا و در همه ی جمله ها کاملا هم معنا نیستند .خواندن دو کلمه ی تقریبا هم معنا به گسترش گنجینه ی و ا گا نی دانش آموزان کمک می کند. 3-تضاد معنایی : خواندن دو کلمه ،که از نظر معنای مفهومی مخالف یک دیگر ند نیز ،راهی برای واژه آموزی است،مانند- ( شب،روز –سرد،گرم-سیاه،سفید) کلمه ...
توضیحاتی درباره استان لرستان و مرکز آن
استان لرستان سرزمینی است کوهستانی در غرب ایران که اطرف آن را کوه های زاگرس پوشانده . مرکز این استان خرم آباد میباشد که به زبان لری (خُرموئه )تلفظ میشود. این استان دارای ۱۰ شهرستان میباشد .شهرستان ها عبارت اند از:خرم آباد،درود،سلسله،دلفان،پلدختر،ازنا،الیگودرز،دوره،کوهدشت،بروجرد. همسایگان این استان از شمال: استان همدان،شمال غرب: استان کرمانشاه،شمال شرق: استان مرکزی،جنوب: استان خوزستان،غرب : استان ایلام،شرق: استان اصفهان و از جنوب شرق: استان چهارمحال و بختیاری میباشد. لرستان از نظر جمعیت جز استان های پر جمعیت به شمار میرود. این استان سومین استان پر آب کشور میباشد. فاصله مرکز آن تا تهران حدود ۵۰۰ کیلومتر است. مرکز استان : خرم آباد بزرگ ترین شهر لرنشین میباشد.این استان یکی از مهمترین شهر های غربی ایران در دوره ساسانی به شمار میرفته .جاذبه های گردش گری و طبیعی بسیاری در این استان وجود دارد که از میان آن ها میتوان به قلعه فلک الافلاک (دوره ساسانی)،گرداب سنگی،آبشار بیشه ،،دریاچه کیو و.....اشاره کرد. زبان گفتاری مردم خرم آباد ،لری خرم آبادی میباشد. (نمایی از شهر خرم آباد) قلعه فلک الافلاک دریاچه کیو گرداب سنگی
پژوهشی در ادبیات شفاهی
پژوهشی در ادبیات شفاهی شماره ی نوشته: ۱۹ / ۱۸ محمد جعفری قنواتی پژوهشی در ادبیات شفاهی ادبیات شفاهی بخش مهمی از فولكلور است و برای آن كه درك دقیقی از آن داشته باشیم، ضروری است كه توضیحاتی درباره ی فولكلور ارایه شود. فولكلور (Folklore) كه در زبان فارسی به فرهنگ مردم، فرهنگ عامه، دانش عوام، فرهنگ توده و... ترجمه شده است، نخستین بار توسط ویلیام جان تامز انگلیسی (در سال ۱۸۴٦میلادی) عنوان شد. از نظر وی، این واژه ناظر بر پژوهشهایی بود كه بایست در زمینه ی عادات، آداب و مشاهدات، خرافات و ترانههایی كه ازدوره های قدیم باقی ماندهاند، صورت میگرفت. پذیرش این اصطلاح، با مقاومتهایی در میان پژوهشگران همراه بود. این مقاومتها بیش از هر چیز، به ابهام هایی مربوط میشد كه در خود این اصطلاح و نیز تعریف تامز از آن وجود داشت. با وجود چنین مقاومتهایی، در زمانی نه چندان زیاد، این اصطلاح در میان اهل علم و نظر پذیرشی جهانی یافت. از فولكلور تعریفهای فراوانی صورت گرفته است. این تعریفها گاه به هم بسیار نزدیكند و گاه فاصلهای نسبتن دور از هم دارند. مراجعه به دایره یالمعارفهای مهم جهان، گویای چنین اختلاف هایی است. در فرهنگهای تخصصی نیز با چنین اختلاف هایی رو به رو میشویم. مثلن در یكی از فرهنگهای تخصصی، به نام «فرهنگ استاندارد فولكلور، استورهشناسی و افسانه»، نردیک به بیست و یك تعریف از اصطلاح فولكلور ارایه شده است. (۱) این اختلاف ها بیش از هر چیز به استنباطهای متفاوتی مربوط میشود كه نسبت به دو بخش این اصطلاح، یعنی Folk و Lore در میان پژوهشگران وجود دارد. در حقیقت، مفهوم این اصطلاح ارتباطی مستقیم با تعریفی دارد كه از Folk (مردم یا عامه) و Lore (فرهنگ) صورت میگیرد. مثلن در یكی از فرهنگهای ادبی كه به زبان فارسی منتشر شده Folk به مهفوم «عامیانه» در نظر گرفته شده و با توجه به این استنباط درباره ی Folk Literature كه جزیی از فرهنگ عامه بوده، چنین آمده است: «ادبیات عامه در میان جوامعی كه اكثریت مردم آن قادر به خواندن و نوشتن نیستند، رواج دارد».(۲) در یكی دیگر از فرهنگهای فارسی، اصطلاح های Folk Lore و Folk-Literature ، به یك مفهوم در نظر گرفته شده و در ذیل آن ها چنین آمده است: «ادبیات ...
توضیحاتی درباره لالایی
«لالايی» نخستين پيمان آهنگين و شاعرانه ای است که ميان مادر و کودک بسته می شود. رشته ای است، نامريی که از لب های مادر تا گوش های کودک می پويد و تاثير جادويی آن خواب ژرف و آرامی است که کودک را فرا می گيرد. رشته ای که حامل آرمان ها و آرزوهای صادقانه و بی وسواس مادر است و تکان های دمادم گاهواره بر آن رنگی از توازن و تکرار می زند. و اين آرزوها آنچنان بی تشويش و ساده بيان می شوند که ذهن شنونده در اينکه آنها آرزو هستند يا واقعيت، بی تصميم و سرگردان می ماند. انگار که مادر با تمامی قلبش می خواهد که بشود و می شود و حتا گاه خدا هم در برابر اين شدن درمی ماند. «لالايی»ها در حقيقت ادبيات شفاهی هر سرزمينی هستند، چرا که هيچ مادری آنها را از روی نوشته نمی خواند و همه ی مادران بی آنکه بدانند از کجا و چگونه، آنها را می دانند. انگار دانستن لالايی و لحن ويژه ی آن - از روز نخست - برای روان زن تدارک ديده شده.زن اگر مادر باشد يا نباشد، لالايی و لحن زمزمه ی آن را بلد است و اگر زنی که مادر نيست در خواندن آنها درنگ می کند، برای اين است که بهانه ی اصلی خواندن را فراهم نمی بيند، اما بی گمان اگر همان زن بر گاهواره ی کودکی بنشيند، بی داشتن تجربه ی قبلی، بدون اينکه از زمينه ی شعر و آهنگ خارج شود، آنها را به کمال زمزمه می کند. گوِيی که روان مادرانه از همان آغاز کودکی به زن حکم می کند که گوشه ای از ذهنش را برای فراگيری اين ترانه های ساده، سفيد بگذارد.شايد بتوان گفت که لالايی ها طيف های رنگارنگی از آرزوها، گلايه ها و نيايش های معصومانه ی مادرانه هستند که سينه به سينه و دهان به دهان از نسل های پيشين گذشته تا به امروزيان رسيده و هنوز هم که هنوز است، طراوت و تازگی خود را حفظ کرده اند، بگونه ای که تا کنون هيچ ترانه ی ديگری نتوانسته جایشان را بگيرد.در حقيقت لالايی ها - اين ديرپاترين ترانه های فولکلوريک - آغاز گاه ادبيات زنانه در پای گاهواره ها هستند که قدمت شان ديگر تاريخی نيست، بلکه باستان شناختی است. از دو بخشی که هنگام خواندن يک لالايی به دست می آيد؛ يعنی - آهنگ و شعر - آهنگ به کودک می رسد و شعر از آن ِمادر است. زيرا آنچه از نظر شنيداری برای کودک گاهواره ای دارای بيشترين اعتبار است. ضرب آهنگ لالايی است، وگرنه همه می دانيم که شعر لالايی زبان فاخری ندارد و تازه اگر هم داشته باشد کودک گاهواره ای آن را دريافت نمی کند. تنها زمزمه و لحن گيرای مادر است که کودک را محظوظ می کند و او را می خواباند. مادر چه خوش صدا باشد و چه نباشد؛ کودک با زمزمه ی او الفتی به هم می زند و لحن او چون جويباری در گوش های کوچکش حظ و طراوت می ريزد.از طرفی ديگر تجربه نشان می دهد که کودکان ...
تحقیق درباره ورزش تحقیق اینترنتی آماده پرینت (یاهو)
ورزش وَرزش به فعالیتها یا مهارتهای عادی جسمانیای گفته میشود که بر پایه یک رشته قوانین مورد توافق همگانی و با اهداف تفریحی، یا برای مسابقه، نشاط شخصی، دستیابی به ورزیدگی، مهارت جویی یا آمیزهای از این اهداف انجام میگیرد. تعریف ورزش به هدف و منظور از انجام آن بستگی دارد. برای نمونه پیکارهای شنا که در برابر هزاران نفر در یک استخر سرپوشیده مسابقاتی انجام میگیرد یک گونه از ورزش بشمار میرود در حالیکه شنا در یک استخر معمولی یا در دریا یک تفریح شمرده میشود. رشتههای فراوانی در ورزش وجود دارند و مردم زمان و هزینه زیادی را چه به عنوان شرکت کننده و چه به عنوان تماشاگر صرف ورزش میکنند. ورزش و ورزش کردن طی سالیان طولانی از قالب یک تفریح و سرگرمی به قالب یک حرفه و فعالیت درآمده است و تعداد بیشماری از ورزشکاران حرفهای در سراسر جهان از طریق ورزش به ثروت و زندگی رسیده اند. این یکی دیگر از خصوصیات ورزش به شمار میآید. امروزه ورزش زنان نيز جايگاه خاصي در مجامع بين المللي پيدا کرده است. واژه ورزش که از دیرباز معنای تمرین و ممارست داشت به هنگام تصويب قانون ورزش اجباري در مدارس در 16 شهريور ماه 1306 به طور رسمی به معنای امروزی وارد قاموس واژگان دولتي ايران شده است. جایگاه ورزش در ایران باستان دکتر گریشمن، باستان شناس فرانسوی درباره ورود آریانها هزار سال قبل از میلاد میگوید: این سواران ایرانی با زن، بچه و گله وارد شدندآریانها یکی از شعب مردمان هند و اروپایی بودند که شعبه اولی آنها بحساب میآمدند. برخی از باستان شناسان معتقد هستند که ساکنین اولیه آریانها یا آریاییها در قسمت شرقی و جنوب شرقی دریای خزر بوده و برخی دیگر آنها را به مردمان قفقازیه که به قسمتهای جنوبی خزر آمدهاند نسبت میدهند. اینان مردانی بودند که از راه شمشیر و به عنوان سرباز مزدود زندگی میکردند ایشان سربازانی را تشکیل میدادند که میبایست یک روز جانشین امرائی بشوند که خود در خدمت ایشان بودند. تاریخ مهاجرت آنها نیز بدرستی روشن نیست ولی بین دو هزار سال تا پانصد سال قبل از میلاد این قوم به سرزمین ایران آمده و افراد بومی و محلی را به جنوب برده اند. بنابراین آریانها مردمانی قوی، سلحشور و صحرا گرد بوده و کار عمده شان پرورش حیوانات اهلی و شکار و سواری و تیراندازی بوده است. ورزش و تقویت قوای بدنی و مهارت در جنگ و سواری و تیراندازی و راهپیمائی از اصول متداول این مردم بوده است قومی که دائما در حال کوچیدن و منازعه با بومیهای محلی بوده و بقهر و غلبه زمینها و کشتزارها را تصاحب میکرده قطعا باید چالاک ...