توصیف یک پنجره

  • موضوع انشا پیشنهادی برای استفاده همکاران دوره راهنمایی

    1 )یک روز در روستا  2) گفت وگوی خود با دوستانتان را ضبط کنید سپس آن را به زبان گفتار و نوشتار بنویسید 3) یک شب مهتابی را توصیف کنید   4) مسافرت در یک روز بارانی 5) تشریح یک میدان بازی فوتبال یا والیبال 6) توصیف یک کارگاه نجاری، آهنگری 7) اتاق من 8) توصیف درخت 9) توصیف آنچه که از پشت پنجره اتاق می بینید 10 ) توصیف باغ در فصل خزان 11) توصیف باغ در فصل خزان 12) توصیف یک مغازه گل فروشی 13 ) آشپزخانه ی خانه ی ما14) در صف نانوایی ، اتوبوس ، یا ...15) در پیاده رو محله ی ما 16 ) باران در شهر ما 17 ) در پارک ... 18 ) اولین برف  امسال 19 ) در مطب پزشک ...20 ) توصیف خود یا یکی از دوستان و همبستگان 21 ) آنچه که در راه مدرسه می بی بینیم ( از خانه تا مدرسه ) 22 ) یکی از یاد بود های من 23 ) منظره ی حریق یا تصادف 24) تصور کنید در یک قایق شیشه ای سربسته در زیر دریا سفر می کنید ، چه احساسی دارید ، چه می بینید ؟25)شهر یاروستای محل سکونت خودرا با رعایت اصول توصیف کردن توصیف کنید26 ) زندگی عشایر را در سه بند توصیف کنید  27 ) به ورزش گرای و سرافراز باش ***که فرجام سستی سرافکندگی است 28 ) کتاب است آیینه یروزگار*** که بینی در آن رازها آشکار29 – توصیف کلاس درس یا آموزشگاه محل تحصیل . 30 -  در یک روز بهاری ....            سال دوم   1) اگر آب، قلم ، درخت، پرنده  بودم ...  2) دوست دارم که ... 3) آرزوی من این است که ... 4 ) در آن روز پاییزی ... 5) از آن روزی که خود را شناختم ... 6) سرگذشت یک دانه ی گندم از زبان خودش 7) سرگذشت یک قطره ی باران از زبان خودش8) چرا کتاب بهترین هم نشین است 9) سرگذشت قالی ، سجاده ، کتاب و... از زبان خودش 10 ) مختصری از شرح حال خود یا یکی از بستگان خود را بنویسید 11 ) خلاصه ای از یک داستان را بنویسید . 12 )گفت و گویی خیالی میان جنگل و آسمان یا باد و باران13 ) مردی نبود فتاده را پای زدن*** گر دست فتاده ای بگیری مردی 14 ) هزار کوه گرت سدّ ره شوند برو *** هزار ره گرت از پا در افکنند بایست 15)هر که به نیکی عمل آغاز کرد *** نیکی او روی بدو باز کرد 16- یکی از یادبود های شیرین من 17- زادگاه خود را توصیف کنید . 18- اگر معلم ادبیات بودم ....    19- اگر مدیر مدرسه بودم ..... 20 -  اگر من یک فضانورد بودم ....                                                                                                                           سال سوم   1) پرواز دسته جمعی پرندگان  2 ) چرا باید زبان فارسی را پاس بداریم ؟ 3) نامه ای به مدیر مدرسه بنویسید واز او در خواست کنید تا وسایل ورزشی یا یک دوره فرهنگ لغت یا دانش نامه برای آموزشگاه تهیه نماید 4) درخواست انتقال مدارک تحصیلی به آموزشگاه دیگر 5 ) درخواست عضویت در کتابخانه 6) در خواست پخش مجدد برنامه ...



  • توصیف یک روز بارانی:

    توصیف یک روز بارانی:

    توصیف یک روز بارانی: صدای قطرات بارانی که به شیشه می خورد،بوی خاک نم خورده ی باغچه ی کوچک حیاط خانه که در فضاپیچیده بود،همه وهمه خبر از بارانی می داد که در حال باریدن به زمین پرنعمت خدابود.دلم هوای قدم زدن زیر باران را کرد چترم را برداشتم واز خانه بیرون رفتم.قدم می زدم،هوای خنکی که به صورتم می خورد روحم را نوازش می کرد.قدم زدم وقدم زدم وچترم رااز بالای سرم برداشتم وبستم،همیشه دوست داشتم زیر باران خیس شوم.با اینکه هوا رو به سردی می رفت ولی،این نسیم خنک وقطرات سرد وریز باران را بیشتر دوست داشتم.سرم را بالا گرفتم وبه آسمان نگریستم،ابرهای سیاه بارانی به آسمان هجوم آورده بودند وجلوی نورآفتاب را گرفته بودند،به هم چسبیده بودند وشکلی زیبا را در آورده بودند.شکل پرنده ای که بالهایش را از هم باز کرده بود.چشمانم را بستم که ناگهان با صدای رعدو برق که از نزدیکی ابرها به هم درآمده بود،به خودلرزیدم،نگاهی به اطراف انداختم پرنده ی کوچکی کنار پایم افتاده بود،از بالش خون می چکید وزیر قطرات آب تکان های خفیفی می خورد.خم شدم آرام میان دو دستم گرفتمش.به سوی خانه برگشتم با پارچه ای نرم ،بالش را بستم وکنار پنجره نشاندمش.دوباره ازپشت پنجره به آسمان نگاه کردم باران آرام نرمی بارید.تا جایی که دیگر بند آمد وابرها از هم جدا شدند وجایشان را به رنگین کمان زیبایی دادند ومن به خاطر همه زیبایی،خدا را شکر کردم.  گلچهره بیابانی سوم5                                                                                                                                 توصیف یک روز بارانی: به نام خدایی که باران را برای طراوت من وتو آفرید خواب بودم.باصدایی آرام ودلنشین از خواب برخاستم.چیک چیک باران بر روی پنجره ها،با صدای آونگ ساعت قدیمی پدر بزرگم،صدای دلنشینی را در اتاق ایجاد کرده بود.ازبچگی باران را دوست داشتم.همیشه باران در ذهن من نشانگر یک چیز مقدّس بود.یک چیز که او را می­ستاییدم.باران برای من بیانگر صلح ودوستی بود.وقتی باران می­ آید،روح آدمها از هر گونه لکّه پاک پاک می­شود.از هرگونه زشتی!به قطرات باران که بر روی شیشه می خورد،نگاه کردم؛راهشان را ادامه دادم.آرام آرام  بر چارچوب پنجره سر خوردند.این صدا را دوست داشتم.قطرات باران همانند مرواریدی در دل ابر جای دارند.ابر حکم صدف را برایشان ایفا می کند.وقتی ابرها دلگیر می­شوند،مروارید های در دل خود را که روی­هم انباشته شده­اندمثل اشک بر زمین می بارند.به حیاط رفتم.قطرات باران آرام بر سر بام خانه می­خورد و در ناودان سر می­خوردند وپس از طی کردن عرض حیاط روانه جوی آب می شدند.کنجکاوانه ...

  • دو بیمار و یک پنجره

    در بیمارستانی دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجره ی اتاق بود. اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد. و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعت ها با یکدیگر صحبت می کردند. از همسر ... خانواده و ... هر روز بعد از ظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود می نشست و تمام چیزهایی که بیرون پنجره می دید برای هم اتاقیش توصیف می کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون جانی تازه می گرفت. این پنجره رو به یک پارک بود که دریاچه ی زیبایی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند. درختان کهن به منظره ی بیرون زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می شد. همان طور که مرد در کنار پنجره این جزییات را توصیف می کرد هم اتاقیش چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد. روزها و هفته ها سپری شد. یک روز صبح ... پرستاری که برای شستشوی آنها آب می آورد جسم بی جان مرد را کنار پنجره دید که در خواب و با آرامش از دنیا رفته بود. پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند. مرد دیگر خواهش کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد اتاق را ترک کرد. آن مرد به آرامی و با درد بسیار ... خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره او می توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند. در عین ناباوری او با یک دیوار مواجه شد. مرد پرستار را صدا زد و با حیرت پرسید که چه چیزی هم اتاقیش را وادار می کرده چنین مناظر دل انگیزی برای او توصیف کند؟ پرستار پاسخ داد: "شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد. آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی توانست دیوار را ببیند."

  • موضوع انشا پیشنهادی برای استفاده همکاران دوره راهنمایی

    سال دوم و سوم 1 یک روز در روستا  2  گفت وگوی خود با دوستانتان را ضبط کنید سپس آن را به زبان گفتار و نوشتار بنویسید 3  یک شب مهتابی را توصیف کنید   4  مسافرت در یک روز بارانی 5  تشریح یک میدان بازی فوتبال یا والیبال 6  توصیف یک کارگاه نجاری، آهنگری 7  اتاق من 8  توصیف درخت 9  توصیف آنچه که از پشت پنجره اتاق می بینید 10  توصیف باغ در فصل خزان 11  توصیف باغ در فصل خزان 12  توصیف یک مغازه گل فروشی 13  آشپزخانه ی خانه ی ما 14  در صف نانوایی ، اتوبوس ، یا ... 15  در پیاده رو محله ی ما 16  باران در شهر ما 17  در پارک ... 18  اولین برف  امسال 19  در مطب پزشک ... 20  توصیف خود یا یکی از دوستان و همبستگان 21  آنچه که در راه مدرسه می بی بینیم ( از خانه تا مدرسه ) 22  یکی از یاد بود های من 23  منظره ی حریق یا تصادف 24  تصور کنید در یک قایق شیشه ای سربسته در زیر دریا سفر می کنید ، چه احساسی دارید ، چه می بینید ؟ 25 شهر یاروستای محل سکونت خودرا با رعایت اصول توصیف کردن توصیف کنید 26  زندگی عشایر را در سه بند توصیف کنید  27  به ورزش گرای و سرافراز باش ***که فرجام سستی سرافکندگی است 28  کتاب است آیینه یروردگار*** که بینی در آن رازها آشکار 29 توصیف کلاس درس یا آموزشگاه محل تحصیل . ...

  • آن سوی پنجره

    در بیمارستانی دو مرد در یک اتاق بستری بودند.یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند.تخت او در کنار تنها پنجره ی اتاق بود. اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش بخوابد.آنها ساعتها با هم دیگر صحبت میکردند.هر روز بعد از ظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود می نشست و تمام زیبایی های بیرون پنجره را برای هم اتاقی اش توصیف میکرد.بیمار دیگر در این مدت با شنیدن حال و هوای بیرون جانی تازه میگرفت.یک روز پرستار که برای شستشوی آنها آب آورده بود جسم بی جان مرد کنار پنجره را دید که درخواب و با آرامش از دنیا رفته بود.مرد دیگر خواهش کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد اتاق را ترک کرد. آن مرد به آرامی و با درد بسیار خود را به کنار پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.در عین ناباوری او با یک دیوار مواجه شد. مرد پرستار را صدا زد و با حیرت پرسید که چه چیزی هم اتاقیش را وادار میکرده چنین مناظر دل انگیزی برای او توصیف کند؟پرستار پاسخ داد:شاید او میخواسته به تو قوت قلب بدهد.آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی توانست دیوار را ببیند.

  • توصیف زیبای یک دیدار از زبان یک دختر نویسنده آشنای سالهای دور

    من دلتنگی هایم را به کلمه تبدیل می کنمتو تنهاییت را می نویسیمن یک صفحه سفید دارم برای نقاشیتو یک جعبه ی مداد رنگیمن یک پنجره دارم با گلدانهای شمعدانیتو ستاره ای داری درخشان و طلاییمن منتظر کسی که بیایدتو می آیی برای کسی که منتظر باشدمن بالهایی دارم برای پروازتو آسمانی داری برای اوجمن چشم هایی دارم برای دیدنتو گوش هایی داری برای شنیدنمن پاهایی دارم برای قدم گذاشتن  در راه تو دستهایی داری برای از میان برداشتن سنگهای راهمن آغوشی دارم برای خستگی هاتو شانه ای داری تکیه گاهمن هوا و خورشیدم و خردادتو خاک و ماه و اردیبهشتدر روز چهارشنبه..در ساعت چهارمن از پله های شمالی مترو به خیابان می رسمتو از پله های جنوبی آنمن به سمت جنوب نگاه می کنمتو رو به شمال من می ایستمتو می آیینگاهت می کنمنگاهم می کنیهوا و خاک.. خورشید و ماه ..خرداد و اردیبهشت.... با هم یکی می شوندزمان متوقف می شود..جهان های موازی به هم می رسند...و عابران پیاده ی تمام خیابانهای دنیا در آن یک لحظه پرنده ای را می بینند که در آسمان اوج می گیرد....

  • موضوعات پيشنهادي جهت درس انشا

    موضوع انشا پیشنهادی برای استفاده همکاران دوره راهنمایی سال اول  1 )یک روز در روستا  2) گفت وگوی خود با دوستانتان را ضبط کنید سپس آن را به زبان گفتار و نوشتار بنویسید 3) یک شب مهتابی را توصیف کنید   4) مسافرت در یک روز بارانی 5) تشریح یک میدان بازی فوتبال یا والیبال 6) توصیف یک کارگاه نجاری، آهنگری 7) اتاق من 8) توصیف درخت 9) توصیف آنچه که از پشت پنجره اتاق می بینید 10 ) توصیف باغ در فصل خزان 11) توصیف باغ در فصل خزان 12) توصیف یک مغازه گل فروشی 13 ) آشپزخانه ی خانه ی ما14) در صف نانوایی ، اتوبوس ، یا ...15) در پیاده رو محله ی ما 16 ) باران در شهر ما 17 ) در پارک ... 18 ) اولین برف  امسال 19 ) در مطب پزشک ...20 ) توصیف خود یا یکی از دوستان و همبستگان 21 ) آنچه که در راه مدرسه می بی بینیم ( از خانه تا مدرسه ) 22 ) یکی از یاد بود های من 23 ) منظره ی حریق یا تصادف 24) تصور کنید در یک قایق شیشه ای سربسته در زیر دریا سفر می کنید ، چه احساسی دارید ، چه می بینید ؟25)شهر یاروستای محل سکونت خودرا با رعایت اصول توصیف کردن توصیف کنید26 ) زندگی عشایر را در سه بند توصیف کنید  27 ) به ورزش گرای و سرافراز باش ***که فرجام سستی سرافکندگی است 28 ) کتاب است آیینه ی روزگار*** که بینی در آن رازها آشکار29 – توصیف کلاس درس یا آموزشگاه محل تحصیل . 30 -  در یک روز بهاری ....   سال دوم 1) اگر آب، قلم ، درخت، پرنده  بودم ...  2) دوست دارم که ... 3) آرزوی من این است که ... 4 ) در آن روز پاییزی ... 5) از آن روزی که خود را شناختم ... 6) سرگذشت یک دانه ی گندم از زبان خودش 7) سرگذشت یک قطره ی باران از زبان خودش8) چرا کتاب بهترین هم نشین است 9) سرگذشت قالی ، سجاده ، کتاب و... از زبان خودش 10 ) مختصری از شرح حال خود یا یکی از بستگان خود را بنویسید 11 ) خلاصه ای از یک داستان را بنویسید . 12 )گفت و گویی خیالی میان جنگل و آسمان یا باد و باران13 ) مردی نبود فتاده را پای زدن*** گر دست فتاده ای بگیری مردی 14 ) هزار کوه گرت سدّ ره شوند برو *** هزار ره گرت از پا در افکنند بایست 15)هر که به نیکی عمل آغاز کرد *** نیکی او روی بدو باز کرد 16- یکی از یادبود های شیرین من 17- زادگاه خود را توصیف کنید . 18- اگر معلم ادبیات بودم ....    19- اگر مدیر مدرسه بودم ..... 20 -  اگر من یک فضانورد بودم ....  سال سوم                                                             1) پرواز دسته جمعی پرندگان  2 ) چرا باید زبان فارسی را پاس بداریم ؟ 3) نامه ای به مدیر مدرسه بنویسید واز او در خواست کنید تا وسایل ورزشی یا یک دوره فرهنگ لغت یا دانش نامه برای آموزشگاه تهیه نماید 4) درخواست انتقال مدارک تحصیلی به آموزشگاه دیگر 5 ) درخواست عضویت در کتابخانه 6) در خواست پخش مجدد برنامه های تلویزیون ...

  • موضوع انشا پیشنهادی برای استفاده همکاران دوره راهنمایی

    سال اول 1 )یک روز در روستا 2) گفت وگوی خود با دوستانتان را ضبط کنید سپس آن را به زبان گفتار و نوشتار بنویسید 3) یک شب مهتابی را توصیف کنید 4) مسافرت در یک روز بارانی 5) تشریح یک میدان بازی فوتبال یا والیبال 6) توصیف یک کارگاه نجاری، آهنگری 7) اتاق من 8) توصیف درخت 9) توصیف آنچه که از پشت پنجره اتاق می بینید 10 ) توصیف باغ در فصل خزان 11) توصیف باغ در فصل خزان 12) توصیف یک مغازه گل فروشی 13 ) آشپزخانه ی خانه ی ما14) در صف نانوایی ، اتوبوس ، یا ...15) در پیاده رو محله ی ما 16 ) باران در شهر ما 17 ) در پارک ... 18 ) اولین برف امسال 19 ) در مطب پزشک ...20 ) توصیف خود یا یکی از دوستان و همبستگان 21 ) آنچه که در راه مدرسه می بی بینیم ( از خانه تا مدرسه ) 22 ) یکی از یاد بود های من 23 ) منظره ی حریق یا تصادف 24) تصور کنید در یک قایق شیشه ای سربسته در زیر دریا سفر می کنید ، چه احساسی دارید ، چه می بینید ؟25)شهر یاروستای محل سکونت خودرا با رعایت اصول توصیف کردن توصیف کنید26 ) زندگی عشایر را در سه بند توصیف کنید 27 ) به ورزش گرای و سرافراز باش ***که فرجام سستی سرافکندگی است 28 ) کتاب است آیینه یروزگار*** که بینی در آن رازها آشکار29 – توصیف کلاس درس یا آموزشگاه محل تحصیل . 30 - در یک روز بهاری .... سال دوم 1) اگر آب، قلم ، درخت، پرنده بودم ... 2) دوست دارم که ... 3) آرزوی من این است که ... 4 ) در آن روز پاییزی ... 5) از آن روزی که خود را شناختم ... 6) سرگذشت یک دانه ی گندم از زبان خودش 7) سرگذشت یک قطره ی باران از زبان خودش8) چرا کتاب بهترین هم نشین است 9) سرگذشت قالی ، سجاده ، کتاب و... از زبان خودش 10 ) مختصری از شرح حال خود یا یکی از بستگان خود را بنویسید 11 ) خلاصه ای از یک داستان را بنویسید . 12 )گفت و گویی خیالی میان جنگل و آسمان یا باد و باران13 ) مردی نبود فتاده را پای زدن*** گر دست فتاده ای بگیری مردی 14 ) هزار کوه گرت سدّ ره شوند برو *** هزار ره گرت از پا در افکنند بایست 15)هر که به نیکی عمل آغاز کرد *** نیکی او روی بدو باز کرد 16- یکی از یادبود های شیرین من 17- زادگاه خود را توصیف کنید . 18- اگر معلم ادبیات بودم .... 19- اگر مدیر مدرسه بودم ..... 20 - اگر من یک فضانورد بودم .... سال سوم 1) پرواز دسته جمعی پرندگان 2 ) چرا باید زبان فارسی را پاس بداریم ؟ 3) نامه ای به مدیر مدرسه بنویسید واز او در خواست کنید تا وسایل ورزشی یا یک دوره فرهنگ لغت یا دانش نامه برای آموزشگاه تهیه نماید 4) درخواست انتقال مدارک تحصیلی به آموزشگاه دیگر 5 ) درخواست عضویت در کتابخانه 6) در خواست پخش مجدد برنامه های تلویزیون 7) در خواست بازسازی کوچه های شهر 8) در خواست افتتاح شماره حساب جاری9) نامه ای سرگشاده به مردم فلسطین یا عراق 10 )نلمه ای سرگشاده به تاریخ ، طبیعت ...