تند خوانی احمد دباغ

  • تندخوانی (تحدیر) کل قرآن کریم با صدای احمد دباغ پور

    عناوین فایل ها: جز 1 جز 3 جز 4 جز 5 جز 6 جز 7 جز 8 جز 9 جز 10 جز 11 جز 12 جز 13 جز 14 جز 15 جز 16 جز 17 جز 18 جز 19 جز 20 جز 21 جز 22 جز 23 جز 24 جز 25 جز 26 جز 27 جز 28 جز 29



  • نوشتن با دوربین نويسنده: پرويز جاهد

    نوشتن با دوربین نويسنده: پرويز جاهد

    نوشتن با دوربین نويسنده: پرويز جاهدآنچه در اين گفتگو براي من اهميت بيشتري داشت…، دوره ي فعاليت مستندسازي گلستان، تأسيس استوديو گلستان، همكاري با فروغ فرخزاد و توليد فيلم هاي داستاني و بلند «خشت و آينه» و «اسرار گنج دره جني» و دريافت و درك ديدگاه هاي گلستان در زمينه هاي مربوط به واقع گرايي در ادبيات و سينما، استعاره و نماد در آثار او، حكومت و پروژه ي مدرنيسم در ايران، روشنفكران ايراني و گفتمان غرب ستيزي، سينماي «موج نو» و سانسور بوده است.به همين دليل بخش مهمي از گفتگو بر روي اين مباحث متمركز شده است. حدود سه سال پیش، یک منتقد جوان برای نقدی که بر کتاب «نوشتن با دوربین» قلمی کرده بود، تیتر «نوشتن با دوربین، یا حمام گلستان؟» را انتخاب کرد تا با این کنایه، خوانندهٔ یادداشتش را متوجه نقدهای تندِ ابراهیم گلستان، به مترجمان و نویسندگان و فیلم‌سازانِ سال‌های دور و نزدیک ایران کند.نوشتن با دوربین عنوان کتابی است از پرویز جاهد که بدون شک خودش هم فکر نمی‌کرد روزی منتشر شود! جاهد که حالا یک اپوزیسیون جدی است، اما کتابش در ایران بدون مشکل چاپ می‌شود، آن‌روزها پی‌گیر اخذ مدرکش در انگلستان بود. برای تکمیل پایان‌نامه‌ای که به قول خودش دربارهٔ «تاریخ تحلیلی ریشه‌های موج نو در سینمای ایران» بوده است،  ابراهیم گلستانِ ساکنِ انگلستان را گزینهٔ خوبی برای گفتگو و استخراج اطلاعات می‌یابد و با او برای دیدار قرار مدار می‌کند. حاصل این تصمیم، چهار دیدار بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ است که از قِبلش، «نوشتن با دوربین» منتشر می‌شود، اما یک جملهٔ دندان‌گیر که به تکمیل پایان‌نامهٔ جاهد کمک کند، عایدش نمی‌شود؛ چرا که گلستان در همان آغاز، این‌طور آب سرد بر سر جاهد می‌ریزد: «این قضیه خیلی پرته! تو به من می‌گی دربارهٔ چیزی حرف بزنم که بهش اعتقاد ندارم.»و از همین‌جا، گفتگوی خواندنی و جذاب با ابراهیم گلستانِ فیلم‌ساز، نویسنده، مترجم و محقق و حتی تاجر آغاز می‌شود. ملغمه‌ای از سؤالات که حکایت ربط‌شان به موضوع پایان‌نامهٔ جاهد حکایت ربطِ دریای خزر به دریای عمان است! گفتگویی که به قول نویسندهٔ یادداشتی که در صدر این نوشته یادش رفت، بوی رطوبت حمام ازش می‌آید و صدای کیسه کشیدن آقای گلستان بر گردهٔ نویسندگان و مترجمان صاحب نام ایران که جریان روشن‌فکری را نمایندگی می‌کنند. اما ماجرا جدی‌تر از کیسه کشیدن است. وقتی نگاه می‌کنی، نام‌های در این کتاب می‌بینی که خود، روزگاری به هوای حضور در جریان روشن‌فکری و حتی احزاب سیاسی، منتقدِ راه و روش و حتی قیافهٔ دیگران بوده‌اند و حالا، گویی در «نوشتن با دوربین» گذرشان ...

  • گزارش شب « شاعران معاصر ایتالیا»

    گزارش شب « شاعران معاصر ایتالیا»

    گزارش شب « شاعران معاصر ایتالیا» غروب یکشنبه ۱۰ دی ماه ۱۳۹۱ ، شب « شاعران معاصر ایتالیا»، صد و پنجمین شب از شب‎های مجله بخار با همکاری سفارت ایتالیا و گالری محسن در محل گالری محسن برگزار شد. و حضور محمود دولت آبادی در این جمع نشاط بیشتری برای این شب بخارا به همراه آورد. سخنران آغازگر این نشست دکتر کارلو چرتی بود که با یادآوری این حقیقت که شعر در تخصص او نیست، از فرصتی که نصیب این دو شاعر جوان ایتالیایی قرار گرفته تا بتوانند اشعار خود را برای مخاطب فارسی زبان بخوانند و با شاعران جوان ایرانی نیز آشنا شوند استقبال کرد و این حرکت را برای آشنایی بیشتر شاعران این دو سرزمین مغتنم شمرد. دکتر چرتی در بخشی دیگر از سخنانش به نقش شعر در ادبیات ایتالیا اشاره کرد که گرچه شاید به اندازه‎ی اهمیت شعر در ادبیات فارسی نبوده اما بی‎گمان همواره نقشی بسیار قابل توجه در میان اهل ادب و ادب‎دوستان ایتالیا داشته است. حانیه اینانلو سخنان دکتر چرتی را به فارسی برگرداند. دکترکارلو چرتی و حانیه اینانلو سپس خانم کلارا کورونا طی سخنانی نگاهی کوتاه به « شعر معاصر ایتالیا » داشت و حانیه اینانلو سخنرانی خانم کورونا را به فارسی ترجمه کرد: « امشب افتخار این را داریم تا در خدمت دو نماینده از نسل جدید شاعران ایتالیا باشم، آقایان فرانچسکو تارگتا و جوانی تورا . شعر قرن بیستم در ایتالیا به سه دوره اصلی تقسیم می شود: ابتدا دوره نمادگرایی متاخر و هرمتیک با شاعرانی مانند جیوسپه اونگارتی و ماریو لوزی ، در فاصله بین جنگ جهانی اول و دوم. سپس دوره تجربی پیشگام (آوانگارد) در دهه شصت با طلایه دارانی چون ادوئاردو سنجیونتی و نانی بالسترینی و در نهایت دوره ای که به عصر ما نزدیک است دوره ای از شعر که گوشه چشمی به نثر دارد مانند اشعار جوانی گیودوچی ،  الیو پاگلیارنی و آخرین اشعار مونتاله. لکن پیروی از نثر برای شاعر به این معنا نیست که از ویژگیهای غنایی شعر چشم پوشی کند بلکه آنها را با زبان و موضوعات روایی در هم می آمیزد؛ و همین امر الگوی کار دو شاعر ما یعنی تارگتا و تورا و قرار گرفته است. عناصری که در اشعار مطبوع جوانی تورا تا به امروز تکرار می شوند ( دو مجموعه شعر به نامهای ” نقشه های پلانیمتری” و ” آپارتمان نشینها و چهره ها” که به ترتیب در سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۷ به چاپ رسیدند) جسم و خانه هستند: دیوارهای خانه در عین نقش حمایتگری خود جسم را تحت فشار قرار  می دهند. آیا این موضوع در مورد جسم نیز صادق است؟ یعنی آیا جسم، هم از روح حمایت کرده و هم آنرا تحت فشار قرار می دهد؟ پاسخ به این سئوال دشوار است، نمی دانیم آیا شاعر واقعا به ماوراءالطبیعه ...

  • درامدی برشناخت احمد شاملو 1

    درامدی برشناخت احمد شاملو 1   سخن نخست: سخن گفتن از حافظ از مناظر و مرایای گونه گون به قدری رواج یافته ، که یکی از نویسندگان پیشنهاد "حافظ بس"- به سیاق "آتش بس" - داده بود تا حق سعدی و سایر شعرای بزرگ کشور مغفول نماند. بی تردید در مورد ابعاد مختلف شخصیت و آثار شاملو صدها نوشته موجود است و نوشتن بیش از این ، شاید تکرار مکررات باشد و قدری ملال آور گردد. با این وجود گسترة فعالیت های فرهنگی شاملو به قدری وسیع و متنوع است که هنوز می توان سخنان تازه ای در باب او گفت. در بارة اثر حجیمی مانند "کتاب کوچه"، کماکان می توان نوشت. گرایش های فکری او – به عنوان بخشی از تاریخ ما- هنوز برای نسل جوان آموزنده است. زبان شعری اش کماکان قابل تحلیل است. اظهار نظرهای بی سابقه و بعضا تند او در باب میراث فرهنگی – موسیقی، شعر, نقاشی و هنرهای تجسمی- قابل بحث است و با تحلیل مضامین چند لایة شعر او می توان تفاسیر تازه ای از آن ها به دست داد. او در عین حال شاعر، نویسنده، فرهنگ‌نویس، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، و مترجم بوده است. احدی از شاعران معاصر چنین کارنامة فرهنگی گسترده ای ندارد. او که گاه 10 ساعت کار روزانه می کرده و در طول 50 سال، به اندازة ده ها انسان فرهیخته کار کرده است و طبعا ضعف هایی – بعضا در خور توجه- هم در ماحصل این کوشش ها وجود داشته که البته نباید چشم بر آن ها بست. به هر تقدیر، شاملو بزرگ است و همة ابعاد زندگی هنری او شناخته شده نیست. آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی ترجمه شده‌است. در فیلم «شاعر بزرگ آزادی»، «ضیاء موحد» منتقد ادبی می‌گوید: «بعد از حافظ، شاملو تاثیرگذارترین شاعر ایران است… و همان طور که حافظ تصویرگر عشق آسمانی است، شاملو تصویرگر عشق زمینی است.» (مصاحبه آیدا با روزنامه شرق مندرج در وب ‌سایت رسمی «احمد شاملو») فراهم آمدن این نوشته بیش از هر چیز برای این بوده که خودم تصویر واضح تر و شفاف تری از کارنامة ادبی و فرهنگی او داشته باشم. امیدوارم به کار کسانی با انگیزه های مشابه هم بیاید.   فصل نخست: سال شمار زندگی سال‌های پیش از جوانی : پدرش حیدر نام داشت، و به گفته شاملو در شعر «من بامدادم سرانجام...» از مجموعه "مدایح بی‌صله" پدرش حلقه‌ای است که شاملو را به اهالی کابل متصل می‌کند. مادرش کوکب عراقی شاملو، از مهاجران قفقازی بود که طی انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، به همراه خانواده‌اش به ایران کوچانده ‌شده‌ بود. آغاز فعالیت سیاسی و زندان : در سال 1323 به خاطر وطن پرستی افراطی و طرفداری از آلمان، متفقان او را دستگیر و به زندان شوروی ها ...

  • تحولات ادبیات فارسی

    ۱- دوره پیش از مشروطه ( از اواخر صفویه تا قاجار ) مترقیان ایرانی از اواخر دوره ی صفوی به ویژه از طریق هند تا حدی با شیوه های تفکر و نظم اجتماعی اروپایی و شیوه ی زندگی مردم غرب آشنا شده بودند. یکی از نخستین کسانی که به این مقوله توجه کرد حزین لاهیجی (١١٤۵- ١٠٧١ ش) است که از شاعران مبرز آن عصر به شمار می رود. او در یکی از آثار خود به طرز حکومت و شیوه ی زندگی اروپاییان و محاسن آن توجه کرده و می نویسد: " شاید تنها راه اصلاح امور ایران در این باشد که آن را بر اساس شیوه های غربیان سر و سامان بخشند ". چندی بعد در همان زمان، عبداللطیف شوشتری در تحفه العالم توصیفات چندی از زندگی مردم انگلستان عرضه کرد که نشانگر آشنایی او از حکومت قانون در این کشور بود. او اثر خود را در اوایل دوره ی قاجار تالیف کرد و در هند منتشر ساخت. بحث او پیرامون فراماسونری و برابری حقوق همه در مقابل قانون جالب توجه است. معاصر و رفیق او میرزا ابوطالب ( ١١٨۵- ١١٤٨ش ) نیز در سفرنامه ی خود به نام مسیر طالبی از شیوه ی زندگی مردم انگلیس که خود به چشم دیده بود، با تفصیل صحبت کرد. او را باید نخستین فرد ایرانی دانست که آشنایی نزدیک با دموکراسی انگلیس داشت و از آن در سفرنامه اش صحبت کرد و توجه دیگران را بدان جلب نمود. ایده ی آزادی به تدریج از طریق هند و روسیه و نیز امپراتوری عثمانی از طریق زبان ترکی (استانبولی) در ایران اشاعه یافت و سپس تعدادی از افراد نظیر میرزا فتح علی آخوند زاده (١٢۵٧- ١١٩٢ش)، ملکم خان (١٣١٤- ١٢٨٨ش) و سید جمال الدین افغانی (١٢٧٦-١٢١٨ش) برای انتشار افکار آزادی خواهانه در خارج از کشور فعالیت کردند. ملکم خان به عنوان یک نفر سیاست پیشه و مصلح، میرزا فتح علی به عنوان یک نفر نویسنده و نقاد و سید جمال الدین به عنوان یک نفر متفکر اجتماعی و سیاسی با تکیه بر مذهب و با شیوه های ویژه ی خود، راه را برای انتشار تفکر جدید و اصول ایده ی " آزادی " هموار کردند. طبیعی است که این افکار و آرا چندی بعد در ادبیات و شعر فارسی متبلور گردید. نخستین بیانیه در این زمینه که به دلیل سوابق تاریخی تا حدی شدیداللحن و تند بود، بیانیه ی میرزا فتح علی آخوند زاده بود که در اواسط دوره ی ناصرالدین شاه ادبیات کهن ایران و سبک مداحی و ستایش گری را به سختی مورد حمله قرار داد. او با نوشتن چندین نمایشنامه نیز که از نمونه های نخستین نمایشنامه نویسی در ادبیات چاپ شده ی ایران به شمار می رود، به نقادی های خود جان و معنی بخشید. پس از او میرزا آقا خان کرمانی (١٢٧٦-١٢٣٣ش) اصول نهفته در عبارات آخوند زاده را تبیین کرده در بیانیه ی جدیدی ادبیات کهن فارسی را به بوته ی نقد و قضاوت کشید: " باید ملاحظه نمود ...

  • ضرب المثال و مثل های ایرونی جدید با معنی

    °°°°°°°°°°°°|/°°°°°°°°°°°°|_/°°°°°°°°°°°°|__/°°°°°°°°°°°°|___/°°°°°°°°°°°°|____/°°°°°°°°°°°°°|_____/°°°°°°°°°°°°°|______/°°°°°°°______|_______________~~~~/____________________\~~~~,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />میدان دادن به کسی: فرصت کار و فعالیت به کسی دادن ، ا جازه زور آزمایی دادن. میدان را خالی دیدن: به هر عملی دست زدن، خود را مصون از دیگران دانستن. میرزا بنویس: نامه نگاری که در نگارش هر مطلب تابع دیگری است و از خود اراده ندارد. میرود از آسمان شوربا بیاورد: بسیار بلند قامت است ، روز بروز بلندتر میشود. میرزا قلمدانی است: نویسنده کم مایه و بی سوادی است. میرغضبی آهسته ببر ندارد: همانند: دشمنی آهسته بزن ندارد. میرزا قشمشم: آدمی با لباسهای جلف و قیمتی، لوس و خودخواه و بیکاره کاسه چه کنم در دست داشتن: دچار درماندگی و سرگردانی بودن، همیشه از بخت خود شاکی بودن. کاسه و کوزه را سرکسی شکستن: دق دلی خود را به سرکسی خالی کردن. کاسه و کوزه کسی را بهم زدن: وسایل زندگی کسی را بهم زدن، سبب آزار و اذیت کسی شدن کاسه همان کاسه است و آش همان آش: چیزی تغییر نیافته و کارها برهمان منوال پیشین است. کاش پاهایم شکسته بود: اگر می دانستم نتیجه کار اینطور است هرگز نمی رفتم. کاش دوقلو بودی: به شوخی، خودت تنها اینقدر لوس و بی مزه بودی. کاسه از آش گرمتر: به  دلسوزی بیش از اندازه تظاهر کردن کاسه ای زیر نیم کاسه بودن: سری در پشت پرده وجود داشتن، راز مهمی در کار بودن کاسبی کاه سابی است: زیرا به اندک سودا و خرید و فروشی قانع است. کار یک شاهی صنار نیست: آن طور هم که تصور کرده ای کار  آسانی نیست. کاری را پخته کردن: مقدمات انجام و اجرای کاری را فراهم کردن کار یکبار اتفاق می افتد: در هر کاری باید شرط احتیاط و پیش بینی را فراموش نکرد. کار و بارش چاق بودن: دارای ثروت ومال فراوان بودن، همانند: دماغش چاق بودن کاری بکن بهر ثواب ، نه سیخ بسوزد نه کباب: اگر واسطه کار خیری هستی انصاف و عدالت و حق را رعایت کن چرتش پاره شده : یکه خوردن و بسختی پریدن از خواب چراغ هیج کس تا صبح نسوزد: روزهای خوش و خوشبختی های انسان دایمی و پایدار نیست. چراغ پای خودش را روشن نمی کند: همانند: کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد. چر اندر چار گفتن: سخنان بی معنی و بی سروته گفتن ، یاوه گویی کردن چاه نکنده منار دزدیدن: بدون تهیه نقشه و مقدمات امر دست به کار شدن. چشم آب نخوردن: انتظار درست شدن کاری را نداشتن ، باور نکردن چشمت را درویش کن: نظر پاک باش و حرمت را نگهدار، شتر دیدی ندیدی چشم بسته غیب گفتن: سخن گفتن از بدیهیات ، صبحت چیزی که شنونده قبلا از آن ...

  • نظري بر كودتاي سوم اسفند

     استقرار حكومت قزاق ها با 8 توپ صحرايي و 18 مسلسل  نعمت الله صادقي  سوم اسفند 1299 ه.ش يكي از روزهاي تاريخي ايران است وبقولي پيچ تند تاريخ ايران در مسير وحدت سياسي وتماميت ارضي وجلوگيري از تجزيه ازسويي واستقرار ديكتاتوري بيست ساله رضا شاه وخفقان افكار وعقايد سياسي در ايران ازسوي ديگر است.(1)در 85 سال پيش در بامداد سوم اسفند:هنگامي كه مردم تهران چشم گشودند شهر را در كنترل قزاقان چكمه پوشي ديدند كه نقاط حساس پايتخت را به اشغال خود درآورده بودند ، از آغاز صبح به فرمان بازيگران كودتا بگير بگير شروع شد و هر كس سرش به كلاهش مي ارزيد گرفتار شد ، دستگير شدگان از هر قماشي بودند، اعيان ، اشراف ، روحاني ، سياستمدار ، روزنامه نگار، وزير و. . . بعضي نيز زيركانه براي نجات خود  راه سفارت بيگانه را پيش گرفته بودند .تلگراف خانه وتلفن خانه مانند شهرباني بتصرف درآمد وحكومت نظامي اعلام شد وبازارها باز نشد ومردم حيرت زده ومبهوت با هم صحبت مي كردند.(2)گفته ها وشنيده ها كه بعدها مستند شد حاكي از اين بود كه كه واحدهاي بريگاد قزاق قزوين كه حدوداً 2500 تا 3000 نفر مي شدند با 8 توپ صحرايي و18 مسلسل تحت فرماندهي رضا خان ميرپنج سواد كوهي وبا هدايت كلنل اسمايس انگليسي معاون آيرونسايد ( فرمانده نيروهاي انگليسي شمال ايران ) از مقر خود قلعه آق باباي قزوين بدون مانع وارد تهران شده اند(3) تا به گفته خودشان جمعي خائن در تهران كه نمي گذارند مملكت اصلاح شود وبا شاه بد هستند وبا قواي فداكار قزاق نيز عداوت دارند مطابق ميل اعليحضرت وطبق مصلحت كشور به كيفر اعمالشان برسانند ومملكت وپادشاه را نجات دهند.(4) وبا كنترل پايتخت بجاي دولت ضعيف سپهدار يك دولت مقتدر تشكيل دهند.  در پي اين حادثه شاه تحت فشار كودتاچيان پس از استعفاي دولت محلل سپهدار وپناهندگي بي خاصيت او به سفارت انگليس، سيد ضياء الدين طباطبائي مدير روزنامه رعد را كه از سياستمداران طرفدار انگليس ومهره سياسي كودتا محسوب مي شد به نخست وزيري منصوب كرد ورضا خان مير پنج را كه چهره نظامي كودتا وانتخاب شده آيرونسايد واسمايس(5) ومعرفي شده اردشير ريپورتر(6) محسوب مي شد با لقب سردار سپه به عنوان فرمانده ارتش برگزيد(7). اين كودتا اگر چه در كوتاه مدت با توجه به تعهدي كه آيرونسايد انگليسي طراح كودتا از رضا خان به هنگام انتخاب او گرفته بود(8) تعرضي به حكومت احمد شاه قاجار نداشت ولي پس از فراهم شدن شرايط لازم وافزايش تدريجي قدرت رضا خان سرانجام پس از 4 سال انتظار وبا كسب اجازه از آيرونسايد(9) به انقراض حكومت ضعيف قاجاريه واستقرار ديكتاتوري 20 ساله و وابسته رضا خان منجر شد.      زمينه هاي كودتاي سوم اسفند :    پيروزي ...