تسليت گفتن براى دوست

  • راههای عملی اعتمادبنفس (56) – تبريك و تسليت بگوييد.

    راههای عملی اعتمادبنفس (56) – تبريك و تسليت بگوييد.

    5۶ ـ تبريك و تسليت بگوييد. از هر فرصتي كه به دست مي­آوريد، استفاده كنيد تا چيزي را بستاييد، موردي را تبريك بگوييد، به مناسبتي هديه بدهيد و حتي در مواردي تسليت بگوييد. بار احترام و عاطفه كه تسليت در خود دارد، به هيچ وجه عنوان تبريك و تهنيت ندارد، پس تسليتها را حتماً بگوييد. كسي كه غمگين است و در خلأ روحي بسر مي­برد، تسليت شما بوي عطوفت و مهر بيشتري مي­دهد و براي او مؤثرتر است. در تبريك گفتن، برد نوشتاري، بسيار مؤثرتر است و در تسليت گفتن برد حضوري. آنجا كه بايد تبريك بگوييد، الزاماً نبايد حضوري برويد و تبريك بگوييد اما در مورد تسليت، حضور كاملاً الزامي است و نامه، تلگراف و پيام تسليت، نه تنها هدف را تأمين نمي­كند كه بي­احترامي هم تلقي مي­شود. هنگام هديه دادن، بسته­بندي، پوشش و كادويي كه استفاده مي­كنيد، بيانگر احترام شما به فرد مقابل است. فرصتهاي تبريك گفتن، هديه دادن و زمانهاي تسليت گفتن را از دست ندهيد. تاريخهاي مرتبط با اين فرصتها و زمانها را يادداشت داشته باشيد. تسليت با حضور و تبريك با نوشتن بسيار مؤثرتر از روشهاي ديگر است.



  • متن عاشقانه کوتاه بسیار زیبا

    متن عاشقانه کوتاه بسیار زیبا

       چشمهایت سیراب سراب و نگاهم، تاول زده از تابش تشنگی برویم دعای باران بخوانیم ‍.            تو با دل من                    من با دل تو باور کن با لبخند چترهایمان بر می گردیم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *   چرا نمی گویند که آن کشیده سر از شرق - آن بلند اندام سیاه جامه به تن، دلبرِ دلیر ز شاهراه کدامین دیار می آید و نور صبح طراوت بر این شب تاریک چه وقت می تابد؟ در انتظار امیدم، در انتظار امید طلوع پاک فلق راچه وقت آیا من به چشمِ غوطه ورم در سرشک خواهم دید؟ از حمید مصدق * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟ یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟! عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســت پـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟ پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!! از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟! (گلپونه) * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خیال دلکش پرواز در طراوت ابر            به خواب می ماند. پرنده در قفس خویش               خواب می بیند. پرنده در قفس خویش به رنگ و روغن تصویر باغ می نگرد . پرنده می داند که باد بی نفس است و باغ تصویری است . پرنده در قفس خویش              خواب می بیند .                                  هوشنگ ابتهاج * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *   میان ابرها سیر می کنم هر كدام را به شكلی می بینم                                              كه دوست دارم می گردم و دلخواهم را پیدا می كنم   میان آدم ها اما كاری از دست من ساخته نیست خودشان شكل عوض می كنند بـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد ... بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم بـرای بـوسـه ای کـه نـبــود بـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــد بــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت مــرا بـبـخـش ...   * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *   یادمان باشد حرفی نزنیم که به کسی بر بخورد              نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد                    خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را                           یادمان باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *   کـُجـا پـنـاه بـــرم ؟ دسـت هــای تـو دورنـد و خـُدایـان جـبـار تــر از هـمـیشـه قـهـار تــر از هـمـیشـه بـرنـشسـتـه انـد بـر سکـوی مـسخ بـاورهــا خیـره سـری خـُدایـان را چـگـونـه بـرتـابـم وقـتـی تـو نـیـستـی ای یـــار ای پـنـاه  همـیـشـه ! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * به هـمـان سـادگـی کـه کـلاغ ِ سـالـخـورده بـا نـخـستـین سـوت ِ قـطـار سقـف واگـن مـتـروک را تـرک می گـویــد دل ، دیـگــــر در جـای خـود نیـسـت بـه همـیـن ســادگـی ...

  • درگذشت مادر بزرگوار جواد خياباني را به او و خانواده محترمش تسليت مي‌گويیم

    جواد خياباني در حالي ديدار پرسپوليس و نفت تهران را گزارش کرد که در غم از دست دادن مادرش عزادار بود.خبر کوتاه بود و ناراحت کننده؛ «اسکوربورد ورزشگاه آزادي در جريان ديدار پرسپوليس و نفت تهران از فوت مادر جواد خياباني خبر داد و درگذشت مادر گزارشگر مسابقه را به خياباني تسليت گفت.»همين موضوع کافي بود تا خياباني که خود دقايقي قبل از آغاز مسابقه از فوت مادرش باخبر شده بود بغض کرده و تا چند دقيقه با صدايي لرزان بازي را گزارش کند.خياباني در اواسط دهه 70 به همراه چند گزارشگر ديگر در اين عرصه ظهور کرده و باعث شد تا رقباي جديدي براي گزارشگران قديمي که همواره خود را بدون رقيب مي‌پنداشتند به وجود بيايد.خياباني در آن سال‌ها بهترين گزارش‌ها را مي‌کرد و همواره از وي به عنوان يک پديده در عرصه گزارشگري نام برده مي‌شد تا جايي که او چند بازي از جمله ديدار ايران - استراليا و ايران - آمريکا که همواره با خاطرات خوش فوتبالي‌ها گره خورده است را به نحوي زيبا و خاطره‌انگيز گزارش کرد و هنوز لقب غزال تيزپاي ايران که براي خداداد عزيزي پس از گل وي به استراليا به کار برد در اذهان فوتبالدوستان به خوبي باقي مانده است.در چند سال اخير اگر چه خياباني از سوي اهالي رسانه و علاقمندان به فوتبال مورد نقد قرار گرفت و خيلي ها او را به ورطه نقد و تحليل ‌کشانده‌اند، اما رفتار امروزش به رسالت خبري و تعهد کاري‌اش واقعا ستودني بود و بايد از چنين تفکراتي دفاع کرد.همين جواد خياباني که به دفعات مورد انتقاد قرار گرفته و بعضاً امروز تعهد بالاي کاري خود را به نمايش گذاشت و در حالي که حتي با مزدک ميرزايي نيز هماهنگي به عمل آمده بود تا از استوديو بازي را گزارش کند، به هيچ وجه تقاضاي مسئولان شبکه سوم براي بازگشت از استاديوم را نپذيرفت و به هر سختي که بود ديدار پرسپوليس و نفت را گزارش کرد.جواد خياباني در روزي که عزيزترين شخص زندگي‌اش را از دست داده بود حس مسئوليت‌پذيري و تعهد بالاي خود به شغلش را نشان داد تا حال و هواي گزارش مستقيم از ورزشگاه براي انتقال احساس يک بازي زنده براي هواداران فوتبال به بهترين شکل به نمايش در بيايد و اينجا بود که اين گزارشگر نشان داد همچنان با حرفه و شغلي که دارد زندگي مي‌کند. او همچون همه انسان ها در لحظاتي که مي توانست جسم بي جان مادر را در آغوش بگيرد و براي آخرين بار با او وداع کند، ترجيح داد در هواي سرد ورزشگاه آزادي بماند و به صورت زنده فوتبال را براي علاقمندان گزارش کند.گرد آوری: دوست تر از دوست

  • حرف س

    ساختمانديدن ساختمان جديد در خواب، بر سودي دنيايي دلالت دارد و نيز، ممكن است برتولدّ فرزند تعبير شود. اگر كسي ديد كه در شهري يا روستايي، ساختماني م ي سازد، بازني از اهالي آن شهر يا روستا ازدواج مي كند.ساربانديدن ساربان در خواب، بر مسافرت يا فوت فردي بيمار دلالت دارد و ممكن است بهناخداو فرمانده كشتي نيز، تعبير شود.ساق پاساق پا در خواب، نشان هي عمر انسان و ستون زندگي و حيات اوست. اگر كس ي درخواب ببيند كه يكي از سا قهايش را دراز و ديگري را بلند نموده است و هر دو ساقشبه هم بسته شده اند، يا اجلش نزديك شده است يا واقعه ي بدي در انتظار اوست. اگرزني در خواب ببيند كه ساق پايش را آشكار نموده، دين و ايمانش روزب ه روز بهتر م يشود. اگر كسي ببيند كه ساقي زيبا و فربه دارد، بر خوبي مركب يا مقصد او دلالت دارد.ممكن است كه ساق پا،بر ناراحتي و گرفتاري نيز، دلالت داشته باشد و آشكار نمودنساق پا،به ترك نماز و ذلتّ نيز،تعبير شود.سايهاگر كسي در فصل تابستان، سايه اي را در خواب ببيند، نشانه خوشي، استراحت و مقاموالا است. اگر كسي در خواب ببيند كه از فرط گرما به سايه اي پناه برده است، از غم وغصه نجات مي يابد و رزق و روزي به دست مي آورد. سايه ي زن، شوهر اوست و اگرزني كه شوهر نكرده است در خواب ببيند كه زير سايه اي رفته است، شوهر مي كند. اگركسي در خواب ببيند كه در سايه، احساس سرما كرده و جلو آفتاب رفته است، از فقر ونداري نجات مي يابد.سبيلاگر كسي در خواب ببيند كه موهاي سبيلش را كوتاه مي كند، پيرو سنت پيامب ر صاست واگر ببيند كه موهاي سبيلش دراز شده است، خواب خوبي نديده است.ستارهستاره در خواب، بر فردي شرافتمند و بسيار بلندمرتبه دلالت دارد. اگر كس ي درخواب، در خانه اش ستاره اي را ديد كه روشنايي نداشت، نشانه اين است كه عده اي ازافراد معتبر و بلندمرتبه به مصيبتي دچارم يشوند.ستمستم در خواب، بر بلا و مصيبت و ويراني دلالت دارد. اگر كسي در خواب ببيند كه بهديگري ستم كرده است و فرد ستم ديده دست به دعا برداشته و از او به خداوند شكايتمي كند، بايد از عذاب الهي بترسد.ستونستون در خواب، نشانه دين است و مجموعه ي چند ستون، نشانه عده اي از مرداناست كه در انجام امور و دست كشيدن از گناهان مي توان به آنها تكيه و اعتماد نمود. اگركسي در خواب ببيند كه ستون مسجد كج شده و در جاي خود نمانده است، او مرد ياست كه از سلطه حاكم و فرمانروا خارج شده و سر به شورش برمي دارد.سجدهاگر كسي در خواب، براي خداوند سجده نمايد، بر دشمنش پيروز گشته و خداوندنيز، از او خشنود خواهد شد و از خطرها رهايي مي يابد و به مقصود خود مي رسد ، امااگر ببيند كه براي غيرخدا سجده مي كند يا بدون هيچ نيت ي سرش ...

  • پيام تسليت آغاز محرم(پيامك)

    پيام تسليت آغاز محرم(پيامك)

    پيام تسليت آغاز محرم(پيامك)   اين روزها حال و هواي شهرهامون، حال و هواي محرم را پيدا كرده است. بيرق‌هاي عزاي "يا حسين" بر سردر خانه‌ها و مغازه‌ها و اماكن مختلف برافراشته شده و با ديدن آنها دل‌ها هوايي مي‌شوند. باز محرم رسيد و لباس مشكي‌ها محيا، جهت به تن رفتن عاشقان و عزاداران امام حسين عليه‌السلام شده‌اند. بغض‌ها گلوي محبين حضرتش را مي‌فشارند و قلوبشان تنگ و نالان شده است. و اين نوا شنيده مي‌شود:                                       با اين چه شورش است كه در خلق عالم است   - هلال ماه محرم است، دلم شكسته‌ي غم است              ندا رسد ز آسمان محرم است، محرم است   - امام حسين (عليه السلام) مي‌فرمايد: خداوند به هر کس راستگويي و نيکخويي و پاکدامني و     پاک‌خوري روزي کند خير دنيا و آخرت را ويژه او ساخته است.    - امام حسين (عليه السلام) فرمود: گريستن از خشيت خدا، رهايي از آتش دوزخ است و فرمود: گريه ديده‌ها و خشيت دل‌ها، رحمتي از خداست.    - امام حسين (عليه السلام) فرمود: شکرگزاري تو براي نعمت پيشين، نعمت تازه را سبب مي‌شود.   - يادتان باشد لباس مشكي‌ام را تا كنيد                                      گوشه‌اي از قبر من اين جامه را هم جا كنيد   كاش من در شام تاسوعا بميرم تا شما                                    خرجي‌ام را خرج نذر ظهر عاشورا كنيد   - ديباچه عشق و عاشقي باز شود                                           دل‌ها همه آماده پرواز شود   با بوي محرم الحرام تو حسين                                                ايام عزا و غصه آغاز شود   السلام عليک يا ابا عبدالله   - به يكتايي قسم يكتاست عباس                                             به مردي شهره دنياست عباس   اگر چه زاده‌ ام‌البنين است                                                     وليكن مادرش زهراست عباس   - حلال جميع مشكلات است حسين                                       شوينده لوح سيئات است حسين   اي شيعه تو را چه غم ز طوفان بلا                                        آنجا كه سفينه النجات است حسين   - هر جا که مي‌روم ز غمت ديده پر نم است                            هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است   عمري گريستم که موظف به گريه‌ام                                     گر نُه فلک به گريه شود باز هم کم است   مريم که در کتاب خدا ذکر نام اوست                                     يک زينب تو اسوه و استاد مريم است   يک «يا حسين» گفتن من رمز آبروست                                نام حسين ترجمه اسم ...

  • آداب عزاداری

    از نظر فقهي پوشيدن لباس سياه مکروه است ولي در عزاداري امام حسين (عليه السلام ) وائمه معصومين (عليهم السلام ) استثناء شده است زيرا اين کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است .تسليتگويي :اصل تسليت گفتن در شرايط مصيبت و اندوهي که بر کسي وارد شده در اسلام مستحب است. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) : هرکس مصيبت ديده اي را تسليت گويد ، پاداشي همانند او دارد . (سفينةالبحار، ج2، ص188 () اين سنت در بين شيعيان رايج است و با جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم » همديگر را تسليت مي دهند.(* امام باقر (عليه السلام ) : وقتي شيعيان به هم مي رسند در مصيبت ابا عبدالله (عليه السلام )اين جمله را تکرار نمايند : « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَين (عليه السلام ) وَ جَعَلَنا وَ اِياکُم مِنَ الطالبينَ بثاره مع وَليهِ الاِمام المَهدي مِن الِ مُحَمَدٍ عليهمُ السَلامُ.» خداوند اجر ما را به سوگواري و عزاداري بر امام حسين (عليه السلام ) بيفزايد و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولي خود امام مهدي از آل محمد (عليهم السلام ) قرار بدهد .(مستدرک الوسايل،ج2،ص216( تعطيلي کار در روز عاشورا :امام صادق (عليه السلام ) : کسي که روز عاشورا را تعطيل کند ، يعني عقب کسب و کارش نرود و به کوري چشم بني اميه که روز عاشورا را متبرک مي دانستند، اگر کسي براي معيشت روزانه اش هم فعاليتي نکند، خداوند حوائج دنيا و آخرتش را بر آورد و کسي که روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فرداي قيامت که براي همه روز هول و ترس است براي او روز شادي خواهد بود. (امالي شيخ صدوق ، ص129) زيارت و زيارت خواني :علقمة بن حضرمي از امام باقر (عليه السلام ) در خواست نمود که مرا دعايي تعليم بفرما که از راه نزديک يا دور و از خانه ام در اين روز (روز عاشورا ) بخوانم .امام فرمودند : اي علقمه ! هرگاه خواستي (دعا بخواني ) دو رکعت نماز بخوان بعد از آن اين زيارت (عاشورا ) را بخوان . پس اگر تو اين زيارت را بخواني ، دعا کرده اي به آنچه که ، ملائکه براي زائر حسين (عليه السلام ) دعا مي کنند و خداوند صد هزار هزار درجه براي تو بنويسد و مثل کسي هستي که با حسين (عليه السلام ) شهيد شده باشد تا مشارکت کني ايشان را در درجات ايشان و شناخته نشوي مگر در جمله شهيداني که شهيد شده اند با آن حضرت و نوشته شود براي تو ثواب زيارت هر پيغمبري و رسولي و ثواب زيارت هر که زيارت کرده حسين (عليه السلام ) را از روزي که شهيد شده است . (مصباح المتهجد ، ص714(اگر مي توانيد زيارت عاشوراي معروفه را با صد لعن و صد سلام بخوانيد و اگر وقت نداريد براي صد لعن و صد سلام ، زيارت عاشوراي غير معروفه را که در اجر و ثواب با زيارت معروفه يکسان ...

  • بعضی از روایات شهادت حضرت زهرا (س)

    منبع: کشک کولابو جعفر طبرى امامى در دلائل الامامة از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است: حضرت فاطمه عليها السّلام روز سه شنبه، سوم ماه جمادى الثانى سال يازدهم هجرى از دنيا رحلت نمود. علّت وفات آن حضرت همان ضربه‏اى بود كه قنفذ غلام عمر به امر او وارد كرده بود. حضرت زهرا به علت آن ضربه محسن را سقط نمود و بدين جهت به شدّت بيمار شد و اجازه نداد احدى از آن افرادى كه وى را اذيت كرده بودند نزد او وارد شوند. آن دو نفر كه از اصحاب پيامبر خدا بودند (ابو بكر و عمر) از حضرت على عليه السّلام تقاضا نمودند نزد فاطمه براى ايشان شفاعت نمايد. حضرت امير براى آنان اجازه گرفت و به حضور آن حضرت رفتند و گفتند: اى دختر پيغمبر! حال شما چطور است؟ فرمود: خداى را شكر، خوبم. آنگاه به ايشان فرمود: آيا نشنيديد كه پيامبر خدا مى‏فرمود: فاطمه پاره‏اى از تن من است، كسى كه او را اذيت كند مرا اذيت كرده و كسى كه مرا اذيت كند خداوند را اذيت كرده؟ گفتند: شنيده‏ايم. فرمود: به خداوند سوگند كه شما مرا اذيت كرده‏ايد. آنان از نزد فاطمه خارج شدند در حالى كه آن بانو همچنان بر آنان خشمناك بود. محمّد بن همام مى‏گويد: روايت شده: حضرت فاطمه در روز بيستم ماه جمادى الآخر از دنيا رحلت نمود. عمر مباركش هجده سال و هشتاد و پنج روز بود. حضرت على عليه السّلام آن بانو را غسل داد. به هنگام غسل دادن وى غير از حضرت على عليه السّلام، حسنين عليهما السّلام، زينب، امّ كلثوم، فضه خادمه و اسماء بنت عميس كسى ديگر حضور نداشت. آنگاه جنازه آن بانو را شبانه با حضور حسنين عليهما السّلام به جانب بقيع حمل نمودند و نماز بر بدن مبارك خواندند، كسى از فوت ايشان مطّلع نشد، احدى از مردم بر بدن آن بانو نماز نخواند مگر آن افرادى كه گفته شد. على عليه السّلام بدن مباركش را در روضه مقدسه دفن و موضع قبرش را پنهان كرد. صبح آن شبى كه فاطمه عليها السّلام را دفن نمودند اثر چهل قبر جديد در قبرستان بقيع مشاهده مى‏شد. هنگامى كه مسلمانان از رحلت حضرت فاطمه آگاه و متوجه بقيع شدند با چهل قبر جديد مواجه گرديدند، نتوانستند قبر حضرت زهرا را از ميان آن چهل قبر تشخيص دهند. عموم مردم از اين مصيبت ضجّه كردند و يك ديگر را ملامت نمودند و گفتند: پيغمبر شما بيش از يك دختر يادگارى ننهاد، فاطمه رحلت كرد و دفن شد و شما به هنگام مردنش حاضر نشديد، نماز بر جنازه‏اش نگذاشتيد و محل قبر او را هم نمى‏دانيد! زعماى قوم گفتند: گروهى از زنان مسلمان را احضار كنيد كه اين قبرها را بشكافند تا جنازه فاطمه را به دست بياوريم و بر بدن او نماز بخوانيم و قبرش را زيارت كنيم. هنگامى كه خبر اين توطئه به گوش حضرت على بن ابى طالب عليه ...

  • در سوگ بانو «ايران اميري» ...

    در سوگ بانو «ايران اميري» ...

        مرگ ؛ گاه در سايه نشسته است و به ما مي‌نگرد ... براي اسماعيل رهبركه اين روزها؛ غم‌ناك‌ترين لحظه‌هاي زندگي را كه هر مردي مي‌تواند درك كند، مي‌گذراند ...       امروز در داغ‌‌ترين لحظه‌ي هفتمين روز مرداد (حدود ساعت 2 بعداز ظهر)؛ يعني گرم‌ترين روزي كه در سال 1385 تهراني‌ها درك كرده بودند، همه شنيدند كه چگونه زني با اشك و آه و افسوس و بغض در قطعه‌ي 2۱8 بهشت زهرا ناله سرداده بود كه «او» فقط يك مادر خوب و نمونه نبود ... او يك دوست خوب، يك همسر خوب، يك همكار خوب و يك انسان واقعي بود ... چرا بايد اينگونه ناگهاني و زود دخترانش را، همسر صبورش را، دوستانش را و همه‌ي كسانش را ترك كند؟!     و من  ... و ما ... چون همه‌ي كساني كه با بهت و حيرت خبر اين رخداد غم‌انگيز را شنيده و خود را به غسالخانه‌ي بهشت زهرا رسانده بودند، در حكمت اين جدايي غم‌بار و تلخ فرومانده‌ايم ... و نمي‌دانيم كه در چنين شرايطي بايد به اسماعيل رهبر چه گفت؟ به اسماعيل رهبري كه در طول تمامي اين سال‌ها نخستين كسي بود كه در سخت‌ترين شرايط زندگي پشتيبان‌مان بود و دست‌مان را مي‌گرفت تا در غم‌بارترين لحظه‌هاي زندگي شانه‌هايمان نلرزد ...       ولي امروز همه ديدند كه اسماعيل رهبر در بهشت زهرا شانه‌هايش لرزيد و قامتش خم شد و سيل اشك امانش را بريد و در بي‌صداترين شكل ممكن همه مي‌توانستند ضجه‌هاي سوزناك امّا خاموشش را كه در خود فرو مي‌داد، حس كنند كه خدايا چرا من؟! چرا ايران من؟ چرا مادر سپيده و ياسمن من؟ و راستي چرا او؟! باد مي‌رفت به سر وقت چنارمن به سر وقت خدا مي‌رفتم ...      امروز همه در بهشت زهرا مي‌گريستند ... از پرويز باباخانلو – پيشكسوت مؤسسه و معلم همه‌ي ما - تا مهدي فرح‌پور، خسرو ثاقب‌طالبي، محمود معلمي، محمّد خسروشاهي، عطا رضايي، شهرام شفيعي، حسن روحي‌پور، ناصر انصاري، سهيل انوشفر، عليزاده اناركي، محمود نهاوندی، قدرت الله طوقي، رضا ميرحسيني، مسعود بیضایی، كاليراد، انصافي‌مقدم، زمانیان، هخامنش، نراقي، ذوالفقاري، رسولي و ... تاهمه‌ي شاگردانت ... حميد و علي و شاهرخ و مهدي و فرهاد و عمار و محمّد و ... همه مي‌گريستند و ناباورانه اين مصيبت را به تماشا نشسته بودند ... امروز حتا كسي ياراي تسليت گفتن به تو را نداشت ... مجتبي از شيراز تماس گرفت و گفت: من دلِ حرف زدن با اسماعيل را ندارم، بگو كه مجتبي هم در غم ايران مي‌گريد ... حسن عارفي نيز مي‌گفت كه تاب شنيدن صداي لرزان اسماعيل را ندارد ... عجيب است! مجتبي پاك‌پرور و حسن عارفي كه همواره آرام‌كننده‌ي دل همكاران و دوستان داغدار مؤسسه بوده و هستند هم، كم آورده بودند ... چرا؟ ... و او به شيوه‌ي باران ...