تزیین اش دندونی

  • آش دندونی پرنس کیان

    آش دندونی پرنس کیان

    روز 15 آذر مامان نسرین برای کیان جون آش دندونی پخت تا عزیزه دلمون دندون های بعدیش رو راحت تر دربیارهاینم عکس های آش دندونی گل پسرموناینم تزیین آش دندونی با هنرنمایی مامان پرنس کیان



  • جشن دندونی

    تزئيناتي كه روي خوراكي ها زده شده بود... ميز شام... بخش دسر... بخش غذا... نوشابه ها كه وسط شام يادم اومد نياوردم... و بالاخره آش خوشمزه دندوني.. آش روي ميز... آش كه براي همسايه ها برده شد... متن روي آش ها... و در آخر برگه خاطره كه مهموناي عزيز  براي وروجكاي ما يادگاري نوشتن... پايان مهموني و فرشته ها در خواب ناز... البته مهمونای عزیز زحمت کشیدن و برای فسقلای ما لباس های خوشمل هدیه آوردن که به علت خواب رفتن جوجه ها نشد باهاشون عکس بگیرن.دست همه درد نکنه مخصوصا شما دونه های انار من   

  • جشن دندونی

    بعد از کلی تدارکات و زحمت فراوون بالاخره پنجشنبه 9/9/91 واست جشن دندونی گرفتیم خونه عزیز جون تو لاهیجان البته این رو بگم که عمه پروین خیلی به مامانی کمک کرد سه تا قنادی رفتیم تا کیک شما رو سفارش دادیم کل لاهیجان رو گشتیم واسه پاستیل دندون اما هیچ جا نداشتن بغیر از یکجا اینم چندتا از عکسهای جشن دندونی شما هست که مامان خیلی واسشون زحمت کشیده عزیزم این کارت دعوت جشن شما هست انشاالله کارت دعوت عروسیت پسرکم http://www.iranxm.com/' /> http://www.iranxm.com/' /> اینم فلش تولد و خوش آمد دم در ورودی هست که مامانی خیلی زحمت کشیده تا اینو درست کرده مخصوصا اون فلش به اون بزرگی رو http://www.iranxm.com/' /> http://www.iranxm.com/' /> http://www.iranxm.com/' />  اینم پیش دستی و لیوان که مامانی طرح اون فرشته رو از اینترنت دانلود کرده و با فتوشاپ نوشته تبلیغاتی روش رو با هزار زحمت پاک کرده و پرینت رنگی گرفته روی کاغذ لیبل و دونه دونه دورش رو بریده و چسبونده روی این پیش دستی و لیوانها http://www.iranxm.com/' /> http://www.iranxm.com/' /> اینم کار دست مامانیه که خیلی وقت گرفت تا درستش کردم واسه اون دستگاه پرچ که دندونها رو بهم وصل کرده و مقوای رنگی و پانچهایی که شکلهای روی دندونها رو باهاش تزیین کردم بیشتر از ۱۰ بار بازار رفتم به قول دوستهای نی نی سایتی من بازار رو جوییدم واست نگهش می دارم انشاالله واسه دندونی بچه نازت http://www.iranxm.com/' /> اینم گل کاغذی واسه تزیین که اولین بار بود درست می کردم و خیلی وقت می گرفت http://www.iranxm.com/' /> http://www.iranxm.com/' /> اینم میز پذیرایی میوه و تنقلات هست که واسه درست کردن اون لیوانهای رنگی مخصوص پفک و پاپ کرن خیلی زحمت کشیدم دونه دونه روشون برچسب هایی که از اینترنت گرفتم و پرینت کردم و با قیچی دورشون رو بریدم چسبوندم http://www.iranxm.com/' /> اینم آش دندونی شما http://www.iranxm.com/' /> http://www.iranxm.com/' /> اینم جعبه دستمال کاغذی که با عکس شما و فرشته دندون تزیین شده و دندونک به رسم عزیز جون اینا آخه تو شمال واسه دندونی آش نمی پزن اونی که تو عکس می بینی اون رو می پزن و بهش می گن دندونک اما مامانی ترجیح داد هم آش بپزه هم دندونک که به هر دو تا رسم عمل کرده باشه http://www.iranxm.com/' /> و اما شما به رسم شمالیها نشستی سر سفره دندونک و جلوت آینه و قرآن و مهر و جانماز و قیچی و خودکار و شونه گذاشتن تا یکیش رو برداری ما همه مطمئن بودیم که شما قیچی رو بر می داری آخه تو این چند روز که مامانی کارش درست کردن وسایل تزیینات بود همش با قیچی سروکار داشت و شما واسه قیچی شیرجه می رفتی و همش مامانی از دست شما قیچی رو قایم می کرد اما حالا که قیچی جلوت بود من و بابایی و عمو رضا و بقیه از روز قبل همه مطمئن بودیم شما قیچی رو ...

  • مراسم آش دندونی

    امروز مامان لیلا واسم مهمونی دندونی گرفته بود ...  و به غیر آش دندونی ، سالاد الویه هم درست کرده بود .... که مامانم و بابام سالاد الویه ها رو به شکل کاریکاتور دندون تزئین کرده بودن ... خاله راضیه هم روی همه ی ظرف های آش واسم دندون کشید ....   تازه مامانمم برای گیفت مهمونی چند تا از عکسامو درست کرده بود ... بابامم یه عالمه پاستیل با شکل دندون خریده بود تا همراه عکسا به مهمونا بدیم ....    خیلی کیف داره همه آدمو تحویل بگیرن... از همتون ممنونم   و طبق رسم سرزمین پدری منو وسط یه پارچه ی ترمه نشوندن تا شغل آینده امو حدس بزنن من اول به وسیله ی پزشکی بعد قرآن و بعدم طلا دست زدم عمه سودی می گه من یه دکتر باایمان و پولدار می شم ... دوست دارم خوبه آها راستی مامان اشرف هم واسم برنج و عدس سرخ شده درست کرده بود که رو سرم ریختن و مهمونا هم خوردن ... و یه عالمه کادوهای خوشگل گرفتم و کلی همه به سرمایه هام اضافه شد ... از همتون متشکرم

  • آش دندونی

    آش دندونی

    سلامسلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم یواش یواش و بیصدا شدم جز کباب خورا   بالاخره بعد از کلی ناز کردن و اذیت دندون علی جون در اومد ما هم هرچی شعر بلدیم رو اینجا آوردیم                                                  ابری که بارون داره         علی جون دندون داره           دندون ناز و تازه            علی بهش می نازه    میگه مامان قشنگن         دندونای تمیزم    مامان میگه قشنگن        پسرک عزیزم   این شعر رو عمه سمیرا واسش خوند:علی داره یه دندون قند میخوره از قندون فرشته ای مهربو ن آورده براش یه دندون آش بخوری نوش جون آش دندون علی جون    مامان فاطمه مهربون هم یه روز قلم گوساله و قلم شتر و انواع حبوبات رو با پیاز داغ و نعناع داغ و کشک بعلاوه عشق مادر به فرزند قاطی کرد یه آش دندونی خوشمزه درست کرد و نذر حضرت علی اصغر علیه السلام کرد:                تبدیل شد به یه قابلمه آش خوشمزه  که اینجوری تزیین شدن و رفتن سر سفره   تو یه مهمونی خودمونی که همه نوه ها بودن دور هم آش خوردیمبشری هم تو همین مراسم دندونای بالاش در اومد.اینجا مهدیس این حلقه ها رو میذاشت رو سر بچه ها میگفت فرشته شدن  الانم داره دو تا دندون بالاییش در میاد .حسابی هم تب داره و نالونهدعا کنید به سلامتی این مرحله هم بگذره 

  • 28. شیرین ترین لبخند دنیا !

    28. شیرین ترین لبخند دنیا !

        شیرین ترین لبخند دنیا ، لبخند توست فرشته کوچک من ! (جشن دندونیه پرهام)    سلام عزيزم.... خوبي مامان ...    پسر گلم ببخش که دیر به دیر وبلاگ ات رو آپ می کنم آخه روز به روز که بزرگ تر میشی خیلی شیطونتر هم میشی ... خیلی زیاد  مرتب رو زمين مثل يه كرم كوچولو  ميخزي و خودتو همه جا مي رسوني و همه چي رو بهم ميريزي . الان دیگه  ۱۰ - ۲۰ ثانیه ای هم می تونی رو پاهای کوچولوت وایستی و تعادلت رو حفظ کنی . یا از اینور کاناپه تا اونور خیلی راحت میتونی بری .آفرین مامان  با اینکه ۱۰ ماهته ولی خیلی زرنگی کارایی رو میکنی که من اصلا انتظارش رو ندارم  مثلا الان تا بهت کنترل تلویزیون رو میدم میگم روشنش کن کنترل رو سمت تلویزیون میگیری و دکمه هاشو میزنی تا روشن شه یا وقتی میگم گیتار بزن میری به  سمت گیتارو تارهاشو با انگشت میگیری و صداشو در میاری  یا وقتی میگم بابا اومد میری جلوی در خونه میشینی که بابا که در و باز می کنه ببینت یعنی میری به استقبال بابا اونم  زودتر از من ! اما میدونی یه جورایی اصلا آروم و قرار نداري وقتی یه چیزی رو ازت میگیرم دست میندازی دوروبرت و یه چیز دیگه رو میگیری وقتی اونو ازت میگیرم با پاهات یه چیزی رو میکشی سمت خودت . دو سه روز قبل هم داشتم تو آشپزخونه کارهامو میکردم که دیدم صدات نمیاد اومدم دیدم خودتو رسوندی به سیم برق تلویزیون و مرتب داری میکشی و میخوای از پریز جداش کنی از رورورک گذاشتمت پایین و رفتم سروقت کارام دوباره که اومدم بهت سر بزنم دیدم کنار در حموم کلی گچ ریخته نگو دیوار اونجا رو که کمی گچ اش نم داده بود اونقدر دست زدی که گچ اش به اندازه یه کف دست ریخته . اوه خدای من   با رورورکت آوردمت آشپزخونه که جلوی چشمم باشی دیدم داری به کلید و پریزی که بابا برای هالوژن ها نصب کرده دست می زنی و انگشتت رو داخل سوراخ های پریز می کنی  (هرچی بابا میگه نمیخوام پسرم مثل خودم برقی بشه مثل اینکه نمیشه تو عاشق جعبه ابزار و سیم و پریزی ) برای همین از روروکت اوردمت پایین و برات میوه گذاشتم که بخوری .... نتیجه اش این شد ....     رفتی بین کابینت و یخچال نمیدونم دنبال چی و گیر کردی اونجا و داری گریه می کنی   حقته درت نیارم!!!! بذارم همون جای تنگ بمونی .   منم همین کارو کردم بعد اون همه کارای اشتباه که منو عصبانی کردی کلی خندیدمو رفتم مشغول غذا پختن شدم و تو هم که دیدی گریه هات نتیجه نداره خودت تلاش کردیو از اونجا در اومدی و بعد نگام کردی و خندیدی و گفتی اوووو بووووو... نمیدونم شاید خوشحال شدی که تونستی در بیای شایدم ناراحتی تو ابراز کردی که چرا نیومدم کمکت ...    واقعا  خدا چه انرژي اي داده به شما ني ني كوچولوها  که اینطور ...

  • جشن دندونی هلیا جونی

    جشن دندونی هلیا جونی

    دیروز به افتخار دوتا دندون بالایی هلیاخانومی که یه کوچولو جونه زده جشن دندونی گرفتیم و کلی بهمون خوش گذشت اینم عکسای مراسم که عکاسش سمانه خانوم بود با اون عشوه هاش این منم سر حال اول مراسم یکی یه دستمو گرفته یکی هم اون یکی دستمو توطئه کردن کلاه سرم گذاشتن اینم دوستای کوچولوی من بزار یه نیش گون از الینا بگیرم خواب از سرش بپره آخه همش خواب بود حالا دیدین کارساز بود اینم تزییناتی که مامانم زحمتشو کشیده بود کیک خوشمزه که بابایی ناس ناسم برام سفارش داده بود بزار ببینم چه طعمی میده ولی خوب دستگیرشدم گیفتای جشن دندونی که عزیزجونم توش شکلات وپاستیل ریخته بود و مامانمم عسکمو طراحی کرده بود و روشون می چسبوند آخ جون آش دندونیم که دایی جونم وسایلشو خریده بود و خاله مهربونم پخته بود رولت کالباس و خونه ما بعد از مراسم بیچاره مامانم و حالا خود من بعد از مراسم نازی بیهوش شدم وجای دو نفر تو مهمونی خالی بود سوین عزیزم وخاله جون دوستون داریم