تزئین کله قند بله برون
تزئینات سفره عقد- کله قند
تزیینات جامع مراسم بله برون
تزیین نبات برای مراسم بله برون که بعضیا رسمشونه نبات ببرن تزیین کله قند با گلهای کریستالی برای مراسم دیزاین کله قند با چادر عروس
گام به گام با ازدواج - خواستگاری یا بله برون
در صورت به نتیجه رسیدن ریش سفیدان بر سر موضوعات اصلی نتیجه جلسه به مجلس زنانه اعلام گردیده و زنان و دختران به شادی پرداخته و نقل و شیرینی پخش کرده و به عروس شاد باش می گویند. در مجلس مردانه نیز طبق عادت قدیمی کله قند تزئین شده بهمراه یک جعبه شیرینی که توسط خانواده پسر تدارک دیده شده است در داخل سینی بزرگ جلوی ریش سفید خانواده دختر گذاشته می شود وی نیز پس از تعارف به این و اون یا خود و یا کس دیگری وظیفه شکستن کله قند را بر عهده می گیرد. بدین ترتیب چکش تزئین شده را در یک دست و کله قند را در دست دیگر نگه میدارد و چند ضربه کوچک وارد می کند سپس بزرگ خانواده پسر یا پدر پسر را مخاطب قرار داده و اعلام میدارد که قند شکسته نمی شود و پس از دریافت انعام با یک یا چند ضربه قسمت کوچکی از کله قند را می شکند و آن قسمت شکسته شده توسط یکی از اعضای طایفه دختر به مادر پسر در قبال دریافت انعام پس داده می شود و این کله قند شکسته شده در روز عقد خوانی بر سر عروس و داماد ساییده می شود به نیت اینکه زندگی این 2 جوان به شیرینی قند شروع و ادامه یابد در گذشته های دور کله قند در روز عروسی توسط داماد از پشت بام یا ایوان بر سر عروس پرتاب میشد که بعضاً اتفاقات تلخ و شیرین رخ می داد. منتظر مطالب بعدی باشید در عین حال به مطالب شما نیازمندیم
بله برون
سلام، سلام، این روزها خیلی سرم شلوغه خــــــیــــــــــلــــــــی... خــــــــــــــیــــــــــلـــــــــــی هم خوشحالم..پنجشبه شب 9شهریور خاله خدیجه ام و خانواده اش و بعد داداصفر و باجی فاطمه با خاله سکینه ام و خانواده اش اومدن خونه ما.. من لباسی که قرار بود فردا بپوشم رو پوشیدم... همه می گفتن قشنگه؛ البته وقتی ایستادی، وقتی می نشستی می اومد بالا تا روی زانوم!! این شد که اعصابم خرد شد.. پنجشنبه شب اصلاً نخوابیدم.. وای قرار نبود جوراب بپوشم! پاهام لخته! باباش چی می گه؟ داداشاش چی می گن؟؟ جاری هام؟؟ ازبس گفتم استرس دارم که حال همه بد شده بود! واقعاً حال خوشی نداشتم! گفتم دستهات که لخته، پاهاتم که می شینی برهنه است.. مامانش چی میگه؟؟؟ از شدت ناراحتی به علی زنگیدم، علی گفت: دخترِ خونه باباتی، هر جور دلت می خواد می پوشی و به هیچکس هم ربط نداره؛ اگه احیاناً کسی هم حرف زد، توجه نکن.. انتخاب خودته و قابل احترام.. با این حرف علی آروم شدم اما استرس مثل خوره داشت منو می کشت...صب جمعه خیلی خونه شلوغ بود.. میز و صندلی های کرایه ای اومد، مردها مشغول چیدن بودن. مبلمان رو بردن طبقه دوم خونه و پایین خونه رو مدل دادن.. منم مشغول رسیدن به خودم شدم.. یاد ندارم که واسه مراسمی رفته باشم آرایشگاه (به جز عقد و عروسی خواهرم)، مامان گفت برو آرایشگاه، گفتم خودم یه پا آرایشگرم... موهامو فر کردم، آرایش کردم، یه شال حریر که آجی از مکه خریده بود رو سرم کردم، پیراهنم که حریر بود.. خیلی زیبا بود اما ته دلم فکرم پیش خانواده علی بود... سر ظهر عمه مریمم هم اومد.. یعنی خانوم تشریف آورد! با باجی وجیه که اصلاً دوست نداشتم بیاد.. حتی ماچ نکردمش! خانوم هم فهمیده بود تحویلش نمی گیرم، نه تنها من، مامانم و سایر افراد خانواده هم دل خوشی از این پیر زن ندارن! بابا هم فقط واسه احترام دعوتش کرده بود.. آجی راضیه ناهار الویه درست کرده بود.. 22 نفر سرپایی ناهار خوردن.. علی ساعت 2.45 دقیقه زنگید که ما زیر بلوکیم! استرس توی گلوم بود!! فیلم رو می بینم کاملاً معلومه که استرس دارم.. لحظه موعود رسید.. خانواده علی با دو تا عموهاش تشریف آوردن.. مامان و بابای علی، با برادرش عباس و خانومش زهره و بیتا دخترشون+امیر داداش کوچیکه اش که زودتر از خودش ازدواج کرده با خانومش حانیه (اسمش هانیه است اما رفته ثبت احوال عوض کرده! به خاطر معنی اش) با گیلدا دخترشون+ سپیده خواهرش و شوهر خواهرش مصطفی+ پوریا که بچه آخر خانواده است و مجرده..+ دو تا مادر بزرگ هاش و دو تا از عموهاش ... اونها هم تعدادشون 16 تا بود..موقع ورود دست سپیده یه صندوقچه قدیمی بود، درش باز بود و کله قند و نشون و کادوهای من خیلی ...
6. جشن نامزدی
روز 21 ماه اردیبهشت سال 91روز قشنگ زندگیه هر دومون، جشنمون در سالن زیبایی در خونه ایی که عموعلی ساخته بود و آماده تحویلش می کرد برگزار شد.چون تعداد زیادی مهمان برای این جشن داشتیم و تو خونه امکان پذیرایی خوب و شایسته از مهمانها نبود تصمیم گرفتیم دنبال جای بزرگتری باشیم.یک ظهر جمعه با احمدآقا تمام خونه هاییو که در دست ساخت داشتن بررسی کردیم ولی همشون خیلی کار داشتن که تموم شن، داشتیم ناامید میشدیم که احمدجان پیشنهاد داد خونه عموعلیم که دیگه تقریبا داشت کاراش تموم میشد ببینیم.خیلی زیبا بود ولی پارکینگش کار داشت.عصرش به عموعلی زنگ زدم و ازش اجازه گرفتم که اگر مشکلی نداره ما جشنمونو اونجا برگزار کنیم.عموعلی هم تاریخو پرسید و گفت تا اون موقع آمادش میکنه.عموعلی و خاله لادن همیشه هرکاریکه از دستشون بر می اومد انجام میدادن. همیشه تو کارای خیر پیش قدمن.هرهفته به خونه سر میزدم تا روند انجام کارو ببینم، یه وقتایی اونجا که بودم عموعلی می اومد. سارا به عمو علی می گفت اینجا رو کنترات بده ساناز، بالا سر کارگرا میمونه تا واسه بیست و یکم تمومش کنن.پارکینگ خونه بسیار بزرگ بود و خیلی هم زیبا، انقدر که به نظر من و بسیاری از مهمانها از تالارهای پذیرایی هم قشنگتر بود.یه لابی فوق العاده هم داشت که میز شامو اونجا آماده کردن.روز قبل مراسم، عموعلی تا 8 شب اونجا مشغول بود که تموم شه.احمدجانم که شب سر زده بود صبح از 6 صبح رفت اونجا، همش نگران بود و میگفت خیلی کار داره و چند ساعت قبل از شروع مراسم تازه برگشته بود و لباس عوض کرده بود.احمد خیلی برام زحمت کشید حتی بیشتر از یه برادر پشتم بود.میز جایگاه عروسم توسط سارا دیزاین شده بود که خیلی زیبا بود.هدایای نامزدی هم که در تاریخ 26/1/91 خریداری شده بود، توسط سه خانم بسیار خوش سلیقه تزئین شد، که البته طرح و مدیریت از طرف یکی و اجرا از طرف دونفر دیگه بود.طراح، چند ماهی تو اینترنت گشته بود و بعد از کلی مدل دیدن، این طرحها رو متفاوت از همه آنچه دیده بود آماده کرده بود.تزئین پارچه نامزدیتزئین شال نامزدیتزئین چادر عروس تزئین دفتر بله برونتزئین کله قند بله بروناینم گل قشنگم که خیلی دوسش داشتم.خدا می دونه سر خرید طبقها چندتا قنادیو سر زدیم، آخر سر هم تو خیابون دردشت، دوتا چهارراه بالاتر از خونه سارا وقتی دسته گلمونو به رزا گل سفارش داده بودیمو داشتیم برمیگشتیم وارد اون قنادی شدیمو از شانس خوبمون طبقها رو داشت و خریدیم. لباسمم که مامان جونم زحمتشو کشیده بود و واقعا بی نظیر بود.اما کیکم ... همه چیزه اون روزو دوست داشتم، ولی قنادی که کیکمو درست کرده بود و خدمات مجالسی که غذا رو به عهده ...
تزیینات چادر و پارچه بله برون
اانواع تزیینات چادر و بارچه با گل برای نو عروسا این چادرشه با گل تو صندق تزیین شده اینم پارچش که بازم همونطور تزیین شده اینم هم..... اینم پارچست تو طلق که مدل لباس تا شده اینم هم..... اینم چادرش تو طلق شبیه گلاین شال و صندلشه کنار هم