تحقيق درباره ي عيد قربان
تحقیق درباره غدیرخم
عید غدیر خم «غدير» در زبان عربي به معني گودال و «خم» نام محلي نزديك منطقة «جحفه» است. كه در آن روزگار چشمهاي روان و درختاني كهنسال داشت. به دليل موقعيت سوق الجيشي «غدير خم» حاجيان شهرها و سرزمينهاي مختلف عربستان پس از انجام مناسك حج و هنگام بازگشت به شهر و ديارشان در اين منطقه از هم جدا مي شدند. آنچه نام اين محل را در تاريخ اسلام مهم و به يادماندني كرده است به سال دهم هجري و تصميم پيامبر اسلام (ص) براي زيارت خانه خدا و به جا آوردن مراسم حج و اعلام ايشان مبني بر اينكه امسال آخرين حج ايشان خواهد بود، برميگردد. لذا مردم شهرها و مناطق مختلف عربستان به وسيله قاصداني از اين امر مطلع شدند.در پي اين فراخوان پيامبر اسلام(ص) با اجتماع عظيمي از مردم، مدينه را به قصد مكه ترك فرمودند. اجتماع باشكوهي از مسلمانان آن سال در مراسم حج شركت كردند؛ كه آن سال حجه الوداع پيامبر(ص) بود. پس از پايان مراسم حج پيامبر(ص) دستور دادند كه حجاج بايد حركت كنند تا در غدير خم حاضر باشند. همچنين پيامبر به 12 هزار نفر از حجاج يمن – كه مسيرشان متفاوت بود – دستور دادند همراه حجاج به غدير خم بيايند. در مسير بازگشت حجاج، جبرئيل بر پيامبر وارد و اين آيه را نازل كرد: «هان! اي پيامبر! آنچه را كه از سوي پروردگارت به تو نازل شده است تبليغ كن و اگر چنان نكني پيام رسالت را انجام نداده اي و خداوند تو را از مردم حفظ مي فرمايد.» ( سوره مائده، آيه 67 ) در پي ابلاغ اين دستور پيامبر دستور توقف كاروان حجاج را در منطقه غدير خم دادند و امر فرمودند كساني كه جلوتر هستند بازگردند و كساني كه عقب مانده اند به اجتماع حجاج در غدير خم برسند. اجتماعي كه تعداد آن را بين نود تا صد و بيست هزار نفر ذكر كردهاند. پيامبر اسلام (ص) در آن روز گرم سوزان بر بالاي منبري از جهاز شتران در حالي كه حضرت علي (ع) در كنار ايشان قرار داشت خطبه اي ايراد فرمودند. پيامبر(ص) در اين خطبه با ستايش و حمد خدا شروع و حديث ثقلين را بيان فرمودند سپس در حالي كه دست حضرت علي (ع) را بلند نمودند تا همه مردم ايشان را دركنار رسول خدا مشاهده نمايند، از مردم پرسيدند: «اي مردم آيا من از خود شما بر شما اولي و مقدم نيستم؟» مردم پاسخ دادند: «بله اي رسول خدا.» حضرت در ادامه فرمودند: « خداوند ولي من است و من ولي مؤمنين هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولي و مقدم مي باشم.» آنگاه فرمودند: «پس هر كس كه من مولاي او هستم علي مولاي اوست.» سه بار اين جمله را بيان كردند و فرمودند: « خداوندا، دوست بدار و سرپرستي كن، هر كسي كه علي را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر كسي كه او را دشمن دارد و ياري نما هر كسي كه او را ياري مي ...
آهن زنگ نزن
دانلود
امامزاده ابراهيم عليهالسلام شفت (1)
امامزاده ابراهيم ابراهيم عليهالسلام (1) همراهان هميشگيام سلام فرا رسيدن عيد قربان را به شما تبريک و تهنيت عرض ميکنم. دوست بزرگواري امشب پيامکي برايم ارسال کرده بود، حيفم آمد آنرا تقديمتان نکنم: نوش بادا عيد بر جان شما آفرين بر عهد و پيمان شما گوسفند نفس را قربان کنيد عيد قربان است قربان شما اما تاکنون به زيارت امامزاده ابراهيم عليهالسلام در شفت مشرف شدهايد؟ به همهي شما ـ چه آناني که توفيق زيارت نصيبشان شده و چه افرادي که هنوز قسمتشان نشده به زيارت آن امامزاده بزرگوار نائل شوند ـ توصيه ميکنم مقالهي ذيل را ملاحظه فرماييد شايد برايتان جالب باشد. ضمناً از نظراتتان نگارنده را بينصيب نگذاريد. پيشگفتار پوشيده نيست که صنعت گردشگري يکي از مهمترين منابع درآمدي کشورهاي توريستي است که در عين تنوع به نظر ميرسد در کمترين حدً جريانات و نوسانات چالشي قرار دارد. يک گردشگر موارد متعددي را سير ميکند که هر کدام از آن در نوع خود حائز اهميت و جالب توجه است. در يک نگاه کلي ميتوان اذعان کرد که براي يک گردشگر موارد زير از اهميت بيشتري در سفر برخوردار است: مردمشناسي، جامعهشناسي، مطالعه در فرهنگ و آداب و رسوم ملل، بازديد و مطالعه در آثار و ابنيه؛ اعم از تاريخي و باستاني، نوع معماري مسکوني اقوام، اماکن ديني نظير بقاع متبرکه، و مساجد در قلمرو جهان اسلام، سير در طبيعت و بسياري از مسائل ديگر در اين راستا. با نهايت مسرت بايد گفت ايران يکي از کشورهايي است که با نظر به تمدن بسيار کهن و ديرينه خود يکي از غنيترين و پربهاترين گنجينههاي گردشگرپذيري را داراست. اين کشور چهارفصل با تنوع اقوامش فرهنگهاي بسيار زيبا و ديدني را در سفرهي رنگارنگش چيده است که يک گردشگر به هر گوشهي اين سفرهي پربرکت رنگارنگ چشم بيفکند از چشماندازي بيبديل بهرهمند خواهد بود. در اين ميان استان گيلان و سرزمين تالش، بعضاً از ويژگيهاي خاص و منحصربهفردي برخوردارند که بسياري از زوايايش هنوز پنهان و ناشناخته باقي مانده است. بـهانـــه پس از اداي فريضهي نماز صبح روز چهارشنبه 9 مردادماه 1387 مطابق با 27 رجبالمرجب 1429 هجري، سالروز بعثت حضرت پيامبر اعظم صليالله عليهوآلهوسلم، به اتفاق پدر گراميم آقاي کربلايي حبيبالله صحرائي چالهسرائي و برادر ارجمندم آقاي مهندس کوروش صحرائي چالهسرائي و خانوادههايمان راهي منطقهي شفت جهت زيارت بارگاه امامزادهابراهيم عليهالسلام شديم. اگرچه از خردسالي تاکنون به دفعات توفيق يافته بودم تا اين امامزادهي عظيمالشأن را زيارت نمايم وليکن از همان ابتدا در نظر ...
مراسم عروسی ترکمن ها
مراسم عروسی ترکمن ها( کجوان چکمانه آق مایه گرگ ) عروسی ترکمن :مراسم عروسي تركمنها پر از ويژگيهاست و جذابيتهاي بسياري دارد. عروسي ها در ميان تركمنها به مدت 3 يا 4 روز به طول مي انجامد . پس از آنكه خانواده داماد دختري را پسنديده باشند ع مادر و گلجه (زن برادر) داماد به خانه عروس رفته خواستگاري مي كنند .خانواده عروس پس از تحقيق درباره داماد و خانواده آن جواب را مي دهند اگر جواب مثبت باشد خانواده داماد با شيريني و شكلات به خانه عروس مي آيند.در شب قدر در ماه رمضان خانواده داماد و فاميلهايشان با شيريني و آجيل و كادوئي براي عروس به خانه آنها آمده جشن و سروري بر پا مي كنند .در عيد قربان نبز گردن و سينه گوسفند را به شكل مثلثي در مي اورند كه به آن «دوش» مي گويند . طرف داماد اين گوشت را با تزئين و در كنار گوشت كادوئي متنوعي براي عروس خريده آنها را به خانه عروس مي برند .اگر خانواده داماد بخواهند مي توانند مراسم نامزدي را در يكي از روزها با جشن شب قدر و روز عيد قربان برگزار مي كنند ، اگر چنين نباشد ، مادر داماد به خانه عروس آمده روزي را براي مراسم نامزدي مشخصمي كند.عروسي تركمنها چندين مرحله دارد كه عبارتند از ك1- قودا بولماق2- پذيرائي3- مصائب(مصاحب (4- عروس كشي 5- اوجه6- اللش درمه7- قايتارمققودا بولماقيك روز قبل از عروسي همه خويشاوندان داماد با ريش سفيدان محل به خانه عروس مي روند. در اين روز ريش سفيدان با پدر عروس صحبت مي كنند و در ميزان مهريه به توافق مي رسند.زنها نانهاي مخصوصي به نام قاتلمه و اكمك كه قاتلمه ضخيم و اكمك نازك است ، مي پزند و به خانه عروس مي برند در اين روز طلاهاي زيادي نيز به عروس كادو مي دهند و جشن بزرگي برپا مي كنند.پذيرائي فرداي روز قودابولماق ، عروس با دوستان و آشنايان خود جشني را بر پا مي كنند كه در آن خويشان داماد نيز حضور دارند.مصائب (مصاحب) در شب همان روز پذيرائي ، داماد با دوستان و هم سالان خود جشني را برپا مي كند.عروس كشيصبح فرداي مصاحب در جلوي خانه داماد ماشينهاي عروس و داماد را تزئين مي كنند ، ماشينها بوق زنان به طرف خانه عروس مي روند . عروس با ينگه ها منتظر نشسته است ، سپس گلجه (زن برادر) داماد با گلجه عروس چاشو (نوعي روسري مخصوص قرمز رنگ كه عروس بايد قبل از سوار شدن به ماشين آن را بر سر بگذارد) را به يكديگر پرت مي كنند و دعواي ساختگي را راه مي اندازند در اين دعواي ساختگي گلجه داماد و گلجه عروس نام پدر و پدربزرگ عروس و داماد را معرفي مي كنند ع سپس گلجه داماد چاشو را گرفته بر سر عروس مي گذارد و عروس با دوستان و فاميلان نزديك خود سوار كجاوه مي شود.البته بايد ذكر شود كه كجاوه عروس و داماد جدا است و داماد نيز ...
عید قربان، عید ذبح میوه دل ابراهیم و ایثار سبز اسماعیل،عید لبیک به دعوت حق مبارک باد.
عيد قربان؛ روز ذبح نفس با تيغ تقوا عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهي و شعور) و منا (سرزمين آرزوها، رسيدن به عشق) فرا مى رسد، عيد رهايى از تعلقات است. رهايى از هر آنچه غيرخدايى است. در اين روز حج گزار، اسماعيل وجودش را، يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى پيدا كرده قربانى مى كند تا سبكبال شود.صداي پاي عيد مي آيد. عيد قربان عيد پاك ترين عيدها است عيد سر سپردگي و بندگي است. عيد بر آمدن انساني نو از خاكسترهاي خويشتن خويش است. عيد قربان عيد نزديك شدن دل هايي است كه به قرب الهي رسيده اند. عيد قربان عيد برآمدن روزي نو و انساني نو است.... و اكنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي. اسماعيل تو كيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟اين را تو خود مي داني، تو خود آن را، او را - هر چه هست و هر كه هست - بايد به منا آوري و براي قرباني، انتخاب كني، من فقط مي توانم " نشاني ها "يش را به تو بدهم:آنچه تو را، در راه ايمان ضعيف مي كند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" مي خواند، آنچه تو را، در راه "مسئوليت" به ترديد مي افكند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگي اش نمي گذارد تا "پيام" را بشنوي، تا حقيقت را اعتراف كني، آنچه ترا به "فرار" مي خواند، آنچه ترا به توجيه و تاويل هاي مصلحت جويانه مي كشاند، و عشق به او، كور و كرت مي كند، ابراهيمي و "ضعف اسماعيلي" ات، ترا بازيچه ابليس مي سازد.... و اكنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي. اسماعيل تو كيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يك چيز هست كه براي به دست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممكن است يك شخص باشد، يا يك شيء، يا يك حالت، يك وضع، و حتي، يك " نقطه ضعف"!اما اسماعيل ابراهيم، پسرش بود!سالخورده مردي در پايان عمر، پس از يك قرن زندگي پر كشاكش و پر از حركت، همه آوارگي و جنگ و جهاد و تلاش و درگيري با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متوليان بت پرستي و خرافه هاي ستاره پرستي و شكنجه زندگي. جواني آزاده و روشن و عصياني در خانه پدري متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زني نازا، متعصب، اشرافي: سارا.و اكنون، در زير بار سنگين رسالت توحيد، در نظام جور و جهل شرك، و تحمل يك قرن شكنجه "مسئوليت روشنگري و آزادي"، در "عصر ظلمت و با قوم خو كرده با ظلم"، پير شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز يك "بشر" مانده است و در پايان رسالت ...