بهترين روانشناس كودك
يك تا دو سالگي بهترين زمان پرورش فكري كودك
خانواده، مهمترين و نخستين كارگاه آموزش تفكر و انديشه خلاقانه به كودكان است. به عبارت ديگر، كودك در كوچكترين واحد اجتماعي، نه تنها از نظر فيزيكي رشد پيدا ميكند، بلكه نخستين پايههاي شكلگيري شخصيت، روشهاي چگونه زيستن و فكر كردن و همچنين آموزش مهارتهاي پايهاي زندگي از جمله مهارت تفكر انتقادي و حل مسئله در او شكل ميگيرد. به عقيده نظريهپردازان و محققان علوم روانشناسي، آموزش مهارتهاي تفكر و استدلال و داوري از دوران كودكي، نقش مهمي در ارتقاي رشد شناختي كودك بوده و زمينهساز موفقيت كودك در زمينههاي آموزشي و تحصيلي خواهد بود. تمركز و توجه والدين بر مسائلي مانند كودك درباره چه مسائلي فكر ميكند و از چه دريچهاي به دنياي اطراف خود مينگرد، كمك مؤثري به استفاده از ابزار و روشهاي گوناگون براي آموزش مهارت تفكر به كودكان خواهد بود. رشدشناختي به طور كلي بخشي از تفكرات كودكانه كه مجموعهاي از توانايي استدلال، خلاقيت و سازماندهي دادهها محسوب ميشود، ريشه در فاكتورهاي ژنتيكي داشته و بخشي ديگر اكتسابي بوده كه در محيط خانواده و ديگر محيطهاي آموزشي رشد پيدا ميكند. دكتر مهين اسلامي، فوق تخصص روانپزشكي كودك و نوجوان درخصوص مراحل رشدشناختي كودك ميگويد: روانشناسان رشدشناختي افراد را به چهار مرحله شامل بدو تولد تا دوسالگي، دو تا هفت سالگي، هفت تا 11 سالگي و پس از آن تقسيم ميكنند. كودكان وقتي كه مهارتهاي گفتاري را ميآموزند، تفاوتهاي ميان افراد را درك كرده و اين تفاوتها بيانگر رشدشناختي آنها است. اين استاد دانشگاه علوم پزشكي كرمان اضافه ميكند: بنابراين يك تا دو سالگي بهترين زمان براي پرورش توانمنديهاي فكري كودك بوده و هر چه محيط رشد كودك پويا و غنيتر باشد و زمينه تحريك حس كنجكاوي كودكان فراهم شود، تقويت رشدشناختي كودك بهتر انجام گرفته و كودك مهارت چگونه انديشيدن را دقيقتر ميآموزد. مهارتهاي گفتاري و آگاهي، كسب تجربيات، ميزان بهره هوشي و خودباوري از مباني تفكر در كودكان محسوب شده و از آنجايي كه خانواده مهمترين بستر براي شكلگيري و پرورش مباني تفكر به شمار ميآيد، نقش والدين در تربيت كودكاني با انديشه برتر و خلاق، انكارناپذير است. دكتر ناصر قاسمزاد روانشناس، فراهم كردن زمينه مناسب براي رشد شكلگيري تفكر صحيح در كودكان را از دوران بارداري ضروري دانسته و معتقد است فرآيند رشد جسماني و ذهني كودك از دوران قبل و هنگام بارداري مادر شكل ميگيرد. پس از آن نخستين پنج سال زندگي كودك رشد جسمي و كمال فكري يا بهره هوشي او تكامل پيدا ميكند. در اين سالها، والدين ...
دکتر محمود منصور
محمود منصورمتولد ۱۳۰۹ اراكفارغ التحصيل دانشگاه «ژان ژاك روسو» [سوئيس]اخذ گواهينامه هاى اختصاصى بالينى، راهنمايى حرفه اى.تدريس در دانشگاه تهران از سال ،۱۳۴۴ بازنشستگى در ۱۳۷۹برنده سه دوره جايزه بهترين كتاب سالهمكارى با وزارت آموزش وپرورش تحت عنوان مشاوره مسائل فنى در قلمرو روانشناسى فعاليت در انجمن ملى حمايت كودكانروانشناس كانون هدايت كودكرئيس و روانشناس «مركز مشاهدات روانى»رئيس كلينيك هدايت كودكرئيس مؤسسه تحقيقات دانشسراى عالىنماينده دانشكده روانشناسى در هيأت مميزه دانشگاه تهراننماينده دانشكده در شوراى انتشارات دانشگاهمنتخب به عنوان «چهره ماندگار» در همايش چهره هاى ماندگارسردبير، صاحب امتياز و مدير مسؤول مجله «علوم روانشناختى»سردبير «مجله روانشناسى» [سالهاى ۷۴-۷۳]تأليف و ترجمه بيش از ۱۵ جلد كتاب علمى، پژوهشى و پزشكى از جمله «روانشناسي ژنتيك : تحول رواني از تولد تا پيري»، «روانشناسى بالينى»، «بزهكارى كودكان و نوجوانان»، «ساخت ، پدیدآیی و تحول شخصیت» (ترجمه) و ...احمدرضا حجارزاده: مى گويد در حال حاضر مهمترين مسأله روانشناسى در ايران، جمع و جور كردن حواشى «روانشناسى» و ارائه آن به صورت علمى است: «متأسفانه مسائل روانى در مملكت ما، بسيار پراكنده، افسارگسيخته و بى رويه ارائه مى شوندو اين نه تنها سبب تنزل علم مى شود كه اسباب دردسر جامعه را فراهم مى كند. هم اكنون با نادانى ها و بهره كشى هاى بى دليل از روانشناسى توسط افراد و رسانه ها، اين علم به بيمار كردن مردم هم كمك فراوانى مى كند چه رسد به درمان! بازارهاى كاذبى هم درست شده است بى آنكه آماده سازى هاى لازم و علم پاسخ دهنده بدان، شكل گرفته باشد.»دكتر «محمود منصور» درباره بحران بهره بردارى ناصحيح از علم روانشناسى اين اظهارات را مى گويد و دغدغه هاى جدى خود را براى آنچه عمرى را بر سر آن گذاشته به نمايش مى گذارد.محمود منصور، از اساتيد برجسته علم روانشناسى كشور، خود با حساسيتى فوق العاده سالهاست كه در ترويج و تدريس و اشاعه اين علم تلاش مى كند و به رغم تمام زحماتى كه براى شناسايى روانشناسى و به كارگيرى مناسب آن درزندگى و فرهنگ جامعه متحمل شده، چندان از نتايج حاصله راضى نيست و گله مند است كه ارزش اين علم و روانشناسانى كه در اين راستا فعال بوده اند، دانسته نشده است. دكتر منصور در ميانه هفتمين دهه از عمر خويش همچنان با جديت و علاقه سالهاى جوانى به عنوان استاد در دانشكده روانشناسى دانشگاه تهران مشغول تحقيق و تدريس است. وى سالها پيش، تحصيلات ابتدايى خود را در اراك به پايان رساند و پس از آن تحصيلات متوسطه را در مدرسه «دارالفنون» ...
مكيدن انگشت، جويدن ناخن
مكيدن انگشت، جويدن ناخن انگشت مكيدن وناخن جويدن معضل برخى از خانواده هاست، اما بهتر است به جاى سرزنش كودكان و منع آنها از اين حركات به يك ريشه يابى منطقى دست بزنيم و بعد از پيدا كردن علت براى رفع آن اقدام كنيم چيزى كه مسلم است واكنش شديد و سرزنش بچه ها نه تنها نتيجه مثبتى در پى نخواهد داشت، بلكه در بسيارى از موارد باعث تشديد اين رفتارها مى شود. به خاطر داشته باشيد كه اين رفتارهاى ناپسند يكى از شايع ترين عادات بچه هاست كه اگرچه بسيارى از خانواده ها با آن دست به گريبان هستند اما به راحتى قابل حل است. ناخن جويدن از سه سالگى شروع مى شود و ميزان بروز آن به تدريج تا ۱۲ سالگى افزايش مى يابد. يكى از بروز آن در كودك اضطراب ويا بى حوصلگى كودك است و به مرور به صورت يك عادت در مى آيد و مكيدن شست از جمله عاداتى است كه معمولاً در نوزادان واوايل كودكى ديده مى شود، ولى ادامه پيدا كردن آن در سنين بعدى غير طبيعى است.اين عادات ناپسند داراى اثرات مخربى است به طور مثال مكيدن شست اگر به صورت زياد وپى در پى در مدت زمان زيادى انجام شود مى تواند باعث تغيير شكل و يا باريك شدن انگشت گردد ويا جويدن ناخن ها باعث ايجاد آثار ساييدگى، خوردگى، خراشيدگى ، شكاف و عفونت دور ناخن ها مى شود.روان شناسان ضمن اين كه اساساً علل اين اختلالات را نامعلوم مى دانند مى گويند: اين رفتارها معمولاً هنگام اضطراب ، تنش ، خستگى و بى حوصلگى در بچه ها بروز مى كند و يا گاهى كودك براى رهايى از فشارهاى ناشى از محيط اطراف مانند بى توجهى والدين به اين رفتارها رو مى آورد. در برخى موارد هم كودك در اين رفتارها به نوعى احساس لذت و آرامش مى رسد.از آنجا كه هر مشكلى راه حلى دارد، شما هم مى توانيد با كمى سعى و حوصله و صبر اين مشكل را حل كنيد. به عقيده روان شناسان هرگز نبايد از جملاتى مانند:«اگر اين كار را بكنى ديگر دوستت ندارم» ؛ «تو ديگر بزرگ شده اى خجالت بكش» و… استفاده كرد؛ چرا كه اين حرف ها باعث تشديد اضطراب كودك شده و كودك احساس بى كفايتى خواهد كرد و فشار روحى بيشترى به او وارد مى شود كه به ناچار براى تخليه آن بيشتر به ناخن جويدن و انگشت مكيدن رو مى آورد.بهترين راه حل اين است كه به طور ظاهرى كاملاً نسبت به رفتار كودك بى توجه باشيد در عوض با سرگرم كردن او و برنامه ريزى صحيح در مورد اوقات فراغت كودك زمينه را فراهم كنيد تا كودك زمانى براى اين قبيل كارها نداشته باشد. در اين موارد به جاى استفاده از لفظ هاى منفى نكن با يك رفتار مثبت با كودك رفتار كنيد و جنبه هاى خوب رفتار او را تشويق و تقويت كنيد و با بكارگيرى كودك در زمينه هاى مورد علاقه ودر حد توان او اعتماد به نفسش را ...
چطور بهترين جواب را براي سوالهاي عجيب بچهها پيدا كنيم؟
«بابا جون، من چطوري توي شكم مامانم جا شدم؟»، «مامان، يعني چي كه عمو رفته پيش خدا، يعني الان داره تو خونه خدا زندگي ميكنه؟»، «بابايي، خدا چه شكليه، چرا مثل تو و مامان من رو بغل نميكنه؟ چرا من صداشو نميشنوم؟...» اغلب پدر و مادرها بارها و بارها با مطرح شدن اين قبيل پرسشها از طرف بچهها غافلگير شدهاند، سوالهاي به ظاهر سادهاي كه جواب دادن به آنها اصلا ساده نيست. در اين شرايط پيدا كردن جوابي كه هم براي بچهها قابل درك باشد هم قانع كننده، معمولا ذهن پدر و مادرها را آنقدر درگير ميكند كه گاهي از صرافت پاسخ دادن ميافتند يا حتي تسليم پاسخهايي ميشوند كه هيچ منطقي پشت آنها نيست. اگر شما هم جزء آن دسته پدر و مادرهايي هستيد كه هميشه نگران غافلگير شدن با سوالهاي عجيب و غريب كودكشان هستند، در اين گفتوگو با ما همراه باشيد. جوابهاي ساختگي ندهيددر برابر پرسشهاي ساده اما متفاوتي كه معمولا ذهن بچهها را درگير ميكند، مثل پرسيدن از تولد، مرگ و .... آنچه بسيار مهم است، پرهيز از دادن پاسخهاي ساختگي است. بچهها در هر گروه سني كه اين سوالها را ميپرسند بايد از ما جوابي بشنوند كه مناسب سن و سطح ادراكشان باشد. ما به عنوان پدر و مادر نبايد با دادن جوابهاي ساختگي از اين دست كه بچه را خريديم يا لکلک او را آورده ذهن آنها را به بيراهه ببريم. در اين شرايط جوابهايي كه ما براي پاسخ دادن به گرههاي ذهني بچهها پيدا ميكنيم بايد به دنياي واقعي نزديك باشند و در عين حال مناسب با سن و قدرت درك کودک. مثلا در مورد تولد ميتوان گفت من و پدر خواستيم كه تو باشي و خداوند تو را به ما داد. حقيقت را لقمه لقمه كنيدبايد يادمان باشد پاسخي كه براي هر يك از سوالهاي بچهها پيدا ميكنيم نبايد با واقعيت در تضاد باشد، اما در عين حال طبيعي است كه اين پاسخ نميتواند همه حقيقت را هم در بر بگيرد. درست مثل وقتي كه ميگوييم: «ما خواستيم كه يك كوچولوي دوستداشتني ديگه مثل تو داشته باشيم و خدا به ما كمك كرد تا برادرت به دنيا آمد» اين پاسخ در تضاد با حقيقت نيست اما همه آن هم نيست. درست مثل يك لقمه غذا، كه به جاي آنكه يكباره آن را به خورد كودك بدهيم ريز ريزش ميكنيم تا هضمش براي او راحتتر باشد. نكته مهم اين است كه در برابر اين قبيل پرسشها تحت هيچ شرايطي قرار نيست داستان ديگري براي كودك تعريف كنيم. مثلا در مورد تولد، طبيعي است كه ما نميتوانيم همه چيز را جزبهجز براي بچهها بگوييم اما ميتوانيم بخش تعديل شدهاي از مسير تولد را براي او تعريف كنيم. احساس امنيت را از كودك نگيريدپرسش درمورد مرگ هم يكي ديگر از ...
مهارت های اجتماعی در کودکان
اجتماعی كردن فرزندان در جوامع كنوني، اغلب والدين خواستار آنند كه فرزندانشان بتوانند راه و روش زندگي خود را به درستي انتخاب كنند يعني اين كه مثلاً به دانشگاه و ديگر مراكز عالي راه يابند و يا در انتخاب همسر دچار هيچ گونه لغزش و سستي نشوند و در نهايت بتوانند در جامعه خود، شخصيت و حرفه خويش را به تثبيت برسانند. اگر از والدين سؤال شود كه آيا دوست دارند فرزندشان در آينده بتواند در اجتماع پيروز و موفق باشد، بي شك پاسخ خواهند داد! «بله، البته!» اما متأسفانه بسياري از والدين حتي كمترين فرصت را به كودكان خود نمي دهند تا آنان مجال اين را داشته باشند كه افكار و احساسات خود را آشكار سازند. اغلب والدين از كودكانشان انتظار دارند كه ساكت بوده و تسليم خواست هاي آنان باشند، به خصوص در اوقاتي كه در خارج از خانه همراه آنان هستند و اين انتظار حداقل تا سن 20 سالگي فرزند ادامه دارد و بعد از اين سن آنان منتظرند كه حصارها شكسته شود و فرزندشان بتواند بر تمامي معضلات اجتماعي فايق آيد! اجتماعــــي شدن، بايد آمـــوخته شود. به طور كلي ايجاد يك ارتباط مستحكم در خانواده، از اساسي ترين نمودهاي خانواده اي قدرتمند است و اين ارتباط به كودكان احساس استواري مي دهد؛ يعني اعتماد به نفس و در نهايت يك قدرت دفاعي در برابر هجوم فشارهاي خارجي! اما خود اين ارتباط الزاماً بايستي در روابط مابين پدر و مادر به وجود آيد و آنها به عنوان معلمين اوليه كودكان خود، بهترين نمونه براي هريك از آنها هستند و همان طور كه مكرر در اين سلسله مقالات ذكر شده كودكان بسياري، عادات و رفتار خود را از والدين كسب مي كنند. ولي پيوند اين ارتباط مي بايستي از دوران طفوليت كودكان شروع شده و به طور مستمر ادامه پيدا كند. به عنوان مثال وقتي مادري در حال پوشانيدن لباسهاي كودك خردسال خود مي باشد بايد به او توضيح دهد كه در حال انجام چه كاري است و يا هم اكنون پدر مشغول انجام چه وظيفه اي مي باشد و حتي الامكان جزييات را نيز توضيح دهد. والدين بايستي تا جايي كه برايشان مقدور است با كودكان خود صحبت كنند و به آنها بفهمانند كه به چه اندازه به آنان علاقه مندند و علت اين عشق و علاقه چه چيز مي باشد! همچنين پدر و مادرها مسئولند كه براي علايق و قدرت تشخيص فرزندان خود احترام قايل شوند، به طوري كه آنها باور كنند كه وجود دارند و مي توانند فكر كنند و نظرياتشان نيز مهم است. والدين همچنين مسئولند كه فرزندان خود را از وقايع پيرامون خود آگاه سازند و به آنان توضيح دهند كه در محيط پيرامونشان چه وقايعي در شرف انجام است؛ حتي اگر آنان قدرت تحليل اين رويدادها را هم نداشته باشند، زيرا توضيحات ...
بكن نكن هاي مادر موجب بروز مشكلات عصبي در كودك مي شود
يك روانشناس: بكن نكن هاي مادر موجب بروز مشكلات عصبي در كودك مي شود يك كارشناس ارشد روانشناسي و آموزش كودكان استثنايي خطاب به والدين توصيه كرد: والدين از بكن و نكن هاي بي مورد فرزندان بپرهيزنند چرا كه وسواس بيش از اندازه مادر و بكن نكن هاي شديد منجر به بروز مشكلات عصبي و پرخاشگري در كودك مي شود. به گزارش وب دا، كارشناس ارشد روانشناسي و آموزش كودكان استثنايي با بيان اين كه لجبازي بيشتر در فرزندان اول شايع تر است، خاطرنشان كرد: اين مهم به اين دليل است كه مادر مي خواهد فرزندش را در بهترين شرايط ممكن تربيت كند و كنترل بيشتري بر رفتارهاي وي داشته باشد كه در نتيجه موجب بروز لجبازي در كودك مي شود. عباس متولي توصیه کرد: به منظور كاهش لجبازي فرزندان، والدين از بكن و نكن هاي بي مورد در حضور فرزندان بپرهيزنند چرا كه وسواس ادر و بكن نكن هاي شديد منجر به بروز مشكلات عصبي و پرخاشگري كودك مي شود. اين كارشناس به هماهنگ بودن والدين هنگام بروز رفتار با فرزندان تاكيد كرد و گفت: والدين همچنين سعي كنند نظارت ها را در محيط داخل منزل بر روي كودك كاهش دهند و به كودك خود آزادي عمل بيشتري بدهند. اين روانشناس توصيه كرد: والدين هنگام دعواي بين فرزندان اعتماد به نفس خود را حفظ نموه و به هيچ عنوان وارد درگيري بين كودكان نشوند و حتي از فرزندن طرفداري نكنند چرا كه اين مهم موجب احساس برتري طلبي والدين بين فرزندان خواهدشد. وي همچنين به والدين توصيه كرد: والدين هنگام انجام رفتار سازنده و خوب فرزندان نيز فرزند را تشويق كنند و با آموزش رفتار سازنده و منطقي سعي كنند جهت كاهش رفتارهاي بد از سوي فرزندان برآيند. متولي پور در پايان بر آموزش مهارت زندگي در فرزندان در دوران ابتدايي تاكيد كرد./http://webda.behdasht.gov.ir/
دکتر فرهنگ هلاکویی
وابستگي در كودكان بين شش تا هجده ماهگي كودك بحران اضطراب جدايي را تجربه خواهد كرد. در اين سن بنابر خلق و خوي كودك شاهد چسبيدن كودك به مادر هستيم به طوري كه كودك پشت در دستشويي مادر ترسان و گريان از جدايي مادر خواهد بود. به همين دليل در اين سن كودك توانايي جدايي از مادر را ندارد. بعد از هجده ماهگي رشد مغز كودك وارد مرحله يي مي شود كه كودك توانايي به خاطر اوردن چهره مادر را در نبود او دارد. روش جدا كردن كودك از مادر: قايم موشك بازي يكي از بهترين بازي هاي جهاني براي كودك است. كودك ياد مي گيرد نديدن مادر دليل بر نبود مادر نيست.اگر كودكتان اضطراب جدايي دارد در روز بارها و بارها با او قايم موشك بازي كنيد. كودك از هجده ماهگي توانايي برقراري ارتباط با يك كودك هم سن خود را دارد. تنها مراقب باشيد كودك در بازي كتك نزند، گاز نگيرد تا تجربه اول كودكتان با يك همسنش دلپذير باشد به مرور ميتوان همبازي فرزندتان را اضافه كنيد. كودك را به مدت كوتاه كنار مادربزرگ خاله يا دوستي كه با فرزندتان رابطه نزديك دارد بگذاريد. كم كم زمان ماندن كنار انها را افزايش دهيد. كودك را به محل بازي يا مهد ببريد و اجازه دهيد كنار شما تجربه دلپذيري از دنياي بيرون داشته باشد. خوابيدن كودك در رختخواب با مادر يا همراه پوستي باعث ايجاد وابستگي اعتياد گونه كودك به مادر خواهد شد. وقت خواب دست يا موي خود را در اختيار كودك نگذاريد. شير خوردن كودك تا هجده ماهگي باعث ايجاد شخصيتي وابسته در او خواهد شد. مادري كه مجبور به ترك كودك زودتر از هجده ماهگيست بهتر است شخصي را وارد زندگي كودك كند كه تا هجده ماهگي در زندگي كودك بماند و وقتي خودش كنار كودك است سعي نكند نبود خود را با محبت مضاعف جبران كند چون وابستگي كودك بيشتر و اسيب جدايي عميقتر خواهد بود.
كودك را با «فرمان واحد» تربيت كنيد
۲۵ درصد انحراف هاى رفتارى نوجوانان و جوانان ريشه در اختلاف سليقه والدين در تربيت آنان دارد. همچنين بسيارى از وسواس ها و تعارض ها در دوران بزرگسالى به علت روش تربيتى نادرست پدر و مادر و نداشتن توافق آنان در تربيت فرزندان عنوان شده است.كارشناسان معتقدند فرزندان در چنين خانواده هايى به موضوع هاى مختلف با ترديد و ابهام نگاه مى كنند، چرا كه پدر و مادر هيچ گاه روى يك موضوع توافق نداشته اند. اين در حالى است كه تربيت مجموعه روش ها و راهكارهايى است كه از آغاز زندگى انسان به كار گرفته مى شود تا افراد در مسير صحيح رشد و ترقى قرار گيرند و در پرتو آموزش هاى تربيتى بتوانند به سعادت و كمال دست پيدا كنند. موضوع تربيت فرزندان از گذشته تاكنون جزو موضوع هاى اساسى و بنيادين خانواده است. با اين همه برخى پدران و مادران در تربيت فرزندان خود دچار اختلاف سليقه مى شوند. اين موضوع بر روى رفتار كودك نيز تأثير عميق مى گذارد. نتايج يافته هاى طرح ملى بررسى خشونت عليه زنان نيز نشان مى دهد نحوه تربيت كودكان عمده ترين عامل اختلاف زن و شوهر در خانواده است.دكتر «فربد فدايى»، روان شناس در اين باره مى گويد: موضوع روش مختلف پدر و مادر در تربيت فزرندان آن چنان مسأله مهمى نيست و به طور طبيعى مادر مسائل را به صورت احساسى ارزيابى مى كند و پدران نيز با منطق خود با كودكان خود برخورد مى كنند. اين موضوع كاملاً طبيعى است، به گونه اى كه فرزندان قبول مى كنند اگر زمانى پدر با كودك نامهربانى مى كند، در كنارش مادر با محبت با او رفتار خواهد كرد.وى با اشاره به اين كه مشكل پدر و مادر از زمانى ايجاد مى شود كه آنان درباره مسائل بديهى كودكان اختلاف سليقه پيدا مى كنند، مى گويد: اگر پدر و مادر درباره روش تربيتى كودك خود دچار تعارض شوند، اين ناهماهنگى باعث مى شود كودك در مقابل توصيه هاى پدر و مادر، دچار ترديد شود.به گفته او، هنگامى كه پدر از برخى رفتارهاى كودك خود خرده مى گيرد، اما مادر از كودك خود حمايت كند، كودك دچار تعارض مى شود و اين رفتار پدر و مادر بدان معنا است كه حرف پدر و مادر هيچ كدام اعتبار ندارد. بنابراين به هيچ يك از توصيه هاى آنان توجه نخواهد كرد.اين روانشناس معتقد است آنچه پدران و مادران در زمان اختلاف سليقه براى تربيت فرزندان خود بايد انجام دهند، اين است كه ابتدا درباره مسائل مهم تربيتى كودكان خود با يكديگر صحبت و گفت وگو كنند و بهترين روش را براى تربيت فرزند خود انتخاب كنند. در نتيجه كودك از ابهام و سردرگمى رها مى شود و مطمئن خواهد بود كه صحبت و گفته هاى پدر و مادر با هم يكى است.فدايى تأكيد مى كند: زمانى كه كودك همدلى و هماهنگى ...
بهترين برخورد با ديکتاتور کوچک
قلدريهاي شايع در مدارس - به خصوص مدارس پسرانه - معمولا در سالهاي اولي و مياني دوران ابتدايي شروع ميشود و در مقطع راهنمايي و اوايل دبيرستان به اوج ميرسد و در سالهاي آخر دبيرستان به تدريج كاهش مييابد. قلدري ميتواند به صورتهاي مختلفي چون قلدري جسمي، كلامي و هيجاني ديده شود. در فرم قلدري فيزيكي، فرد قلدر با كتك زدن، هل دادن، لگد زدن و... به فرد قرباني آسيب ميرساند. در قلدري كلامي نيز كودك با توهين، مسخره يا صدا كردن فرد قرباني با اسامي و اصطلاحات نامناسب، وي را مورد آزار قرار ميدهد. فرم ديگري از قلدري كه در دختران شايعتر است، قلدري غيركلامي يا هيجاني است. به اين صورت كه فرد قلدر به صورت غيرمستقيم به فرد قرباني حمله ميكند يعني بر ضد او شايعهپراكني كرده و ذهن ساير بچهها را نسبت به وي خراب ميكند و باعث طردشدناش ميشود. نوع جديدي از قلدري، قلدري اينترنتي است كه با استفاده از كامپيوتر براي فرد قرباني پيامهاي آنلاين، ايميلهاي نامناسب يا تصاوير مستهجن ميفرستند. معمولا قلدري در مجموعهاي كه شامل فرد قلدر (يا گروه افراد قلدر)، فرد قرباني و مشاهدهگر است، رخ ميدهد. زماني رفتار قلدرانه صورت ميگيرد كه مجموعهاي از مشكلات تعاملي بين كودك، خانواده، گروه دوستان، مدرسه و اجتماع محيط را براي بروز رفتار قلدرانه مناسب ميكند. غالبا كودكان قلدر سرسخت، پرخاشگر، قانونگريز و بدون كنترل تكانه هستند. همچنين آنها كودكان فعالي هستند كه به خشونت و پرخاشگري با ديد مثبت نگاه ميكنند و به دنبال جلب توجه سايرين هستند. در گذشته تصور ميشد افراد قلدر عمدتا افرادي تنها و با اعتمادبهنفس پايين هستند در حالي كه امروزه خلاف اين موضوع ثابت شده است. دوستان اين كودكان نيز غالبا متشكل از بچههايي هستند كه به رفتارهاي خشونتآميز، ديد خوب و مثبتي دارند و خودشان نيز درگير رفتارهاي مشابهاند. معمولا محيط خانواده چنين كودكاني گرم و دلسوزانه نيست و والدين يا منفعل و بدون انضباط خاص يا برعكس بسيار خشن و با روشهاي انضباطي خشن و شديد هستند. در بسياري از موارد والدين مدلي براي رفتارهاي مشابه در كودكان قلدر هستند. كودكاني كه معمولا در معرض قلدري قرار ميگيرند كودكاني حساس، منزوي و با اعتمادبهنفس پايين هستند كه از نظر اجتماعي منزوي و در مدرسه و كلاس تنها هستند. مسلما هر چقدر اين كودكان تنهاتر باشند بيشتر مورد حمله رفتارهاي مخرب سايرين قرار ميگيرند ضمن اينكه كسي نيست كه از آنها حفاظت و پشتيباني كند. موجب تقويت قلدري نشويم مساله ديگر، كساني هستند كه شاهد قلدري و زورگويي فرد قلدر بر قرباني ...
نواهاي صبحگاهي پايههاي استوار رشد شخصيت كودك
لالاييهاي مادرانه، نواي ريتميك شعرهاي كودكانه و قصههاي كوتاه شاديبخش و... همه ادبياتي غني هستند كه هر مادري براي ارتباط بيشتر با كودكش بهكار ميگيرد. مادران ديروز بدون علم و آگاهي از دنياي رفتاري و شناختي كودكان هنگام بارداري براي جنينشان شعر و قصه ميگفتند و يا با لالايي و نواي قرآن كودكشان را آرام ميكردند. شايد آنها هم باور داشتند روزي علم روانشناسي با تحقيقات و پژوهشهاي متعدد نشان خواهد داد صداي مادر، شعر و قصه در درك و رشد شخصيت جنين تأثير خواهد گذاشت. الهه شفايي، روانشناس و مدرس دانشگاه با اشاره به بخشي از زندگينامه ابوعلي سينا ميگويد: «در روايت زندگي پزشك ايراني آمده است مادرش در دوران بارداري 9 بار قرآن را ختم كرده است اگرچه ممكن است مادر ابوعلي سينا مبتني بر يافتههاي علمي امروز اين كار را انجام نداده است اما از بعد علمي توجيه قابلقبولي دارد زيرا بررسيهاي علمي نشان داده است كودكي كه از دوره جنيني دائماً مهياي يادگيري باشد مسلماً گيرندههاي حسياش براي دريافت و درك اطلاعات بهتر عمل ميكند. دكتر عزتاللـه كردميرزا، روانشناس و مدرس دانشگاه نيز در تكميل اين اظهارات ميگويد: «پژوهشها نشان داده است تمام ديالوگها روي جنين تأثير مستقيم دارد. در يك پژوهش مادر ملزم شد تا داستاني را در دوران بارداري خود به مدت چند هفته با صداي بلند بخواند. سپس وقتي كودك بهدنيا آمد و در شرايط آزمايشگاهي خاصي قرار گرفت، ترجيح ميداد تا صدايي از ضبط صوت پخش شود كه مادرش در حال خواندن قصه است. دانشمندان حتي داستان ديگري را براي كودك پخش كردند اما كودك باز هم ترجيح ميداد همان داستاني كه در دوران جنيني شنيده است را دوباره بشنود. در واقع اين تفكيكها و ترجيحها بيانگر شكلگيري ادراك كودك حتي در دوران جنيني است.» كودك در نخستين ساعات و روزهاي زندگياش تنها از طريق حواس بخصوص حواس شنيداري با مادر خود ارتباط برقرار ميكند. شفايي در اينباره ميگويد: «ارتباطات شنيداري به دوراني بازميگردد كه جنين صداي مادر را ميشنيده است. اما همه ارتباطها با او تنها از طريق شنيدهها صورت نگرفته و بخشي از ارتباط مادر با جنين هورموني نيز هست. وقتي مادري در حال خواندن شعر، قصه و لالايي براي جنين در دوران بارداري است، چون در حالت آرامش و بدون استرس قرار دارد بنابراين ارتباطهاي هورموني با كودكش برقرار كرده و هورمون آرامش را نيز به او انتقال ميدهد.» به همين خاطر خواندن شعر و قصه براي كودكان از دوران جنيني ميبايست آغاز شده و به تناسب شرايط و سن كودك تا سالهاي بعد ادامه پيدا كند. رشد شخصيت كودك ...