بازی انلاین خانه ی متروکه 1
همه ی دردم ازاین است که.....
مردم این شهر مرا دیوانه میخوانند...میدانی چرا؟انقد از خـــوبیهایتــــ برایشان گفته امزمانی که حال " تــو" را از من میپرسندشرم دارم بگویم تنهــایــم گذاشت.....برو اشپزخونهیه لیوان برداربهش بگو عزیزم فدات شم عشق من قربونت بشم دوست دارمحالا بندازش زمین....چی شد؟برو بهش بگو عزیزم... شرمنده... اشتباه کردم... ببخشید...چی شد؟تا اخرش خوندی چی میخوام بگم؟
16بازی انلاین
بازی اکشن Apocalypse درباره این بازی فلش آنلاین :یک بازی امتیازی و زمان بندی که هرچه از بازی بیشتر طول بکشه بازی سختر میشه . بازی به این شکل هستش که مثلا شما شخصیت اصلی فیلم resident evil -رزیدنت اویل هستید و باید تا می توانید اویل بکشید و به شما هم تیر و تفنگهای جدید هم داده میشه . یکمی که کشته میگیرید تعداد اویل هایی که به سمت شما حجوم می آورند بسیار زیاد شده و زنده موندن شما حدودا غیر ممکن میشه . راهنمایی بازی فلش آنلاین : برای اینکه این بازی فلش آنلاین امتیازی-رزیدنت اویل-resident evil رو راحتر از دست اویلها فرار کنید مایل اگر بدوید سرعت شما سریع تر از اویل ها خواهد شد و میتوانید به مکان مناسب برای تیر اندازی برسید . برای ورود به بازی اینجا را کلیک کنید
پوستر/ مقاله ی تاریخی آوینی خطاب به خاتمی
به مناسبت ۲۰ فروردین سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم پوستر مقاله ی تاریخی سید مرتضی آوینی خطاب به خاتمی در سال ۷۰ پوستر در قطع A2 یا بالاتر قابل چاپ و نصب در محل های عمومی نظیر مساجد، دانشگاه ها و.. می باشد. ۳٫۴۱ مگابایتدانلود پوستر رنگی ۲ مگابایتدانلود پوستر سیاه سفید شادی روح امام و شهدا صل
رمان جرات یا حقیقت...؟! (1)
ادمک ها میگردند و زمان قندِ پیری را رویِ چهره و موهایشان میسابد...عوض میشوند...و بعد از از دست دادنِ زندگی که مطلوب بود...تازه به باید ها و نباید هایِ رفتارهایشان پِی میبرند...اما...حقیقت را مسکوت باقی میگذارند و طبقِ عادت دیرینه انگشتِ اتهام سمتِ دیگران میرود...و روزی میرسد که وقتِ اعتراف است...حقیقت ها را اعتراف میکنی...فقط در صورتی که جرئتی باشد....یا باز هم راهِ بیراهِ میروی....میخواهی از تمامِ حقیقت ها فرار کنی....پس شاهرگِ زندگی را میبری....و باز هم فقط در صورتی که....جرئتی باشد...و انتخاب با تو است!جرئت یا حقیقت؟اَه لعنتی تموم شدنی هم نیست...من نمیدونم چرا هر شب عمه و عمو و بچه هاشون باید خونه ی ما چتر بشن؟؟مگه من و مامانم چقدر توان داریم؟هی بشور و بساب و غذای انچنانی بپز.... اِلی با ادب باش....بابا فامیلنا ...تو یکی دیگه خفه وجدان عزیز ....انگار اونه داره این کوهِ ظرفو میشوره....واسه من کلاسِ ادب میذاره... نفسمو فوت کردم و زیر لب گفتم: -بخدا دیوونه شدم رفت...هر شب موقع ظرف شستن این بساطِ یکی به دو با خودمو دارم...این طایفه ی بابا بالاخره منو منگل میکنن ، من میدونم... -اِلی مامان خسته شدی...بقیش باشه واسه ی بعد ...بیا بریم پیشِ مهمونا... به مامان که یه دفعه ای وسطِ غرغر کردنم ظاهر شده بود سکته ای نگاه کردم...این مامانِ منم از بس موجودِ آرومیه وقتی واردِ یه جا میشه حضورش اصلا حس نمیشه ها ...همینطور به مامان خیره بودم و شیر آب هم واسه خودش باز بود...هِی خدا مامانِ ما هم صبر ایوب داره ها چه خندون و ترگل ورگلم هست...بیخیالِ فکر و خیالم گفتم: -نه مامان چند تا دیگه بیشتر نمونده...خسته نیستم... آره جونِ همون عمت که رو مبل کنار پسر سوگولیش نشسته و از وجنات اون ایکبیری تعریف میکنه... مامان یه نگاهی به دو تا دیسِ باقی مونده انداخت و گفت: -باشه...هرطور راحتی...پس زود این دو تا هم تموم کن...دستت درد نکنه عزیز دلم... صدامو کلفت کردم و با لحن کوچه بازاری گفتم: -کَرِتیم عزیز.... مامان به این لحنِ حرف زدنم چشم غره رفت و از اشپزخونه بیرون زد... کلا مامانم شخصیتی ارومیه...اهسته حرف میزنه...با تُنِ صدایِ آروم و ملایم...انگار داره لالایی میخونه...اهسته کارا رو میکنه و هیچ وقت ندیدم شکایت کنه...غُر بزنه...و یا حتی بدخلقی کنه...تنها موجودِ دوست داشتنیه خونه ی مائه....که همه ی اعضایِ خونه با تمامِ وجود میپرستیمش...نهایتِ خشمشم همون چشم غره است که وقتی من لاتی حرف میزنم به من میره.... شیر آبو بستم و دستم رو به پیشبندی که بسته بودم کشیدم تا خشک بشه...یکی از همون لیوانایی که شسته بودم رو برداشتم و توش آب ریختم و تمامِ آب رو یه نفس سر کشیدم... دوست نداشتم واردِ پذیرایی بشتم ...
خانه هایی رویایی
عکس هایی از خانه های رویاییعکس هایی از خانه های رویاییعکس هایی از خانه های رویاییعکس هایی از خانه های رویایی
خـــداجون سلام بـــه روی ماهتــــ
خــــدا میشه یـــه لطفــــ کنی؟؟؟ یه سر به قلبم بزنی!!! قلبی کـــه خودتــــ دادی بایـــد بهش سر بزنی اخه من خیلی نیاز دارم بهتـــ میخوام باهـــات حرفــــ بزنم میشه بیــای بـــه خونمون منم براتـــ چـــای بیارم بــیــام کنارتــــ بشینم حرفــــ دلم براتـــــ بگم !!! تو هم بهم کمکــــ کنی حرفــــ بزنی منم صداتـــ و بشنوم بهم بگی چـــی کـــار کنم سر چهـــار راه زندگی همـــه سر دو راهین تنهــا منــم سر چهــارراه کاش می شد بهـــم بــگی کدوم خوبـــه کدوم بـــده منم به حرفت گوش بـــدم بــرم بــه راهی کـــه میگی منـــم مثل درختـــ تـــازه رشد ریشه هام سر در گـــم اند نمی دونن کجـــا بایـــد ساکــن بشن تو کدوم خاکــــ و دیـــار !!! ریشه هام کجـــا بایــد آبـــ بخورن کنار کــدوم نهر خــــدا بــیــای بــه دادم برسی ریشه هــام و تـــو خاکــــ کنی توی یکــــ شهر و دیـــار خودتـــ بهم ســـر بزنــی ٬ آبم بـــدی ٬ نــورم بدی هوا٬ اکسیژن ٬ بـــادم بـــدی! خدای من توی اون شهر و دیار تنها تو رو دارم همین !!!! منو تنهـــــــا نــــگذار
رسانه های خارجی درباره ممنوعیت "باربی" در ایران چه تیترهایی زدند؟
عصر ایران - رسانه های مختلف جهان امروز واکنش های متنوعی را به خبر ممنوعیت فروش عروسک باربی در ایران نشان دادند و تیترهای مختلفی را برای این حادثه انتخاب کردند که در زیر برخی از آنها را مرور می کنیم: سایت خبری سبر کویت: ایران علیه باربی اعلام جنگ کرد چون این عروسک با اسلام مخالف است و تاثیرات نابودکننده ای دارد: روزنامه النهار الجدید چاپ الجزیره (کشور الجزایر): پلیس امنیت اخلاقی ایران علیه باربی اعلام جنگ کرد: سایت خبری الیوم السابع : ایران اقدامات جدی را علیه باربی آغاز کرد: روزنامه سعودی الریاض: ایران عملیات جدی را علیه فروشندگان عروسک باربی آغاز کرد: روزنامه الاتحاد چاپ ابوظبی: جنگ نرم علیه باربی: روزنامه القبس چاپ کویت: "ایران جنگ علیه باربی را آغاز کرد": رادیو عربی زبان سوا (آمریکا) و رویترز: اقدام جدی ایران علیه فروشندگان عروسک باربی سایت بخش عربی شبکه آر تی روسیه: ایران ... جنگ اسباب بازی علیه غرب بخش عربی سایت صدای روسیه: باربی فرد نامطلوب در ایران فاکس نیوز : باربی برقع دار می شود آبجکتیو خبر ترکیه : دعوای باربی در ایران سی بی اس : پلیس اخلاقی ایران باربی را ممنوع می کند واشنگتن پست : جمع آوری عروسک های باربی از فروشگاه های ایران