انشا در مورد سرزمین من
انشای ایران زیبای من
در قاره آسیا فقط و فقط یک کشور است که انگشت به نشان تمام کشورهای بیگانه است و هرکس نام این کشور را می شنود؛ بی اختیار در باره ی آن به فکر فرو می رود. فکر می کنید این کشور کجاست؟!! آری درست حدس زده اید! آن کشور با عظمت ایران است. سرزمین گل های لاله و سرزمین پهلوانان دلیر، وطن همان قهرمانان بزرگوار و پرافتخار است. آن سرزمین، کشور من، کشور تو و کشور تمام ملتی است که از جان خود برای سربلندی و آبادانی این وطن و مردم آن می کوشند. ایران بناها و یادگاری هایی را اززمانهای کهن به جای گذاشته که از نظر خلق جهان بی نظیر و پدیده یا معجزه ای باور نکردنی و زیبا می باشد. به طور مثال در همین شهر خودمان بناهایی مانند نارین قلعه، مسجد جامع، امامزاده سیدعلی (ع) و... و در شهر های دیگر هم که ینگریم بناهایی همچون تخت جمشید، پل قزوین، سی و سه پل،غار علیصدر، عالی قاپو و.... چشم جهانیان را به خود خیره کرده است.ایران در مشرق زمین این کره ی خاکیست و دارای ثروت های عظیم بسیار و منابع سرشاری مانند نفت و گاز است. اگر به تاریخ ایران نیز توجه کنید؛ ایرانیان همیشه عاشقانه و صادقانه کوشیدندکه در آن زمان ایران مانند نگینی در روی کره ی زمین بدرخشد. کشور بزرگ ما دارای پرچمی سه رنگ است که نشانه ی استقلال و آزادی مردم ماست و همیشه همراه با سرودی شور انگیز به اهتزاز در میآید.مهم ترین عامل سربلندی وطنم، شیعه بودن و وجود اسلام ناب محمدی در کشور من است. در کشور ما همه مردم پیرو پیشوای دینی خود حضرت آیت الله خامنه ای هستند و به علت راهنمایی های رهبر خوب و شایسته، ملت ایران از نفوذ و دخالت بیگانگان منفور است و خواهد ماند.اینها همه از لطف خداوند بزرگ و متعال است که همیشه کشور ما آباد و سربلند و تا ابد در برابر کشورهایی مانند اسرائیل و آمریکا پیروز و موفق خواهد بود.ما وظیفه داریم برای قدر دانی از این نعمات بزرگ تا آخرین قطره خون بکوشیم و سوگند یاد می کنیم در این راه لحظه ای از پای ننشینیم تا همیشه این کشور با عظمت بماند. در این جاست که با خود فریاد می زنم : چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
انشای یک بچه دبستانی در مورد ازدواج
نام: کمال کلاس: دوم دبستان موزو انشا: عزدواج هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم. تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است. حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود ، چون بابايمان هميشه مي گويد مشكلات انسان را آدم مي كند. در عزدواج تواهم خيلي مهم است يعني دو طرف بايد به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خيلي به هم مي خوريم. از لهاز فكري هم دو طرف بايد به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولي مامانم مي گويد اين ساناز از تو بيشتر هاليش مي شود. در عزدواج سن و سال اصلن مهم نيست چه بسيار آدم هاي بزرگي بوده اند كه كارشان به تلاغ كشيده شده و چه بسيار آدم هاي كوچكي كه نكشيده شده. مهم اشق است ! اگر اشق باشد ديگر كسي از شوهرش سكه نمي خواهد و دايي مختار هم از زندان در مي آيد من تا حالا كلي سكه جم كرده ام و مي خواهم همان اوّل قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهريه و شير بلال هيچ كس را خوشبخت نمي كند. همين خرج هاي ازافي باعث مي شود كه زندگي سخت بشود و سر خرج عروسي دايي مختار با پدر خانومش حرفش بشود. دايي مختار مي گفت پدر خانومش چتر باز بود. خوب شايد حقوق چتر بازي خيلي كم بوده كه نتوانسته خرج عروسي را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ايم كه به جاي شام عروسي چيپس و خلالي نمكي بدهيم. هم ارزان تر است، هم خوشمزه تراست تازه وقتي مي خوري خش خش هم مي كند! اگر آدم زن خانه دار بگيرد خيلي بهتر است و گرنه آدم مجبور مي شود خودش خانه بگيرد. زن دايي مختار هم خانه دار نبود و دايي مختار مجبور شد يك زير زميني بگيرد. مي گفت چون رهم و اجاره بالاست آن ها رفته اند پايين! امّا خانوم دايي مختار هم مي خواست برود بالا! حتمن از زير زميني مي ترسيد. ساناز هم از زير زميني مي ترسد براي همين هم برايش توي باغچه يك خانه درختي درست كردم. امّا ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست. آدم وقتي قهر مي كند بعد آشتي مي كند ولي اگر دعوا كند بعد كتك كاري مي كند بعد خانومش مي رود دادگاه شكايت مي كند بعد مي آيند دايي مختار را مي برند زندان! البته زندان آدم را مرد مي كند.عزدواج هم آدم را مرد مي كند، امّا آدم با عزدواج مرد بشود خيلي بهتر است! اين بود انشاي من.
انشای من در مورد وطن
به نام خدا من سید علی حسینی یک ایرانی هستم. یک ایرانی که به ایرانی بودنش افتخار می کند. ایران قدیمی ترین کشور دنیاست. ایران؛ کشوری با آب و هوای چهار فصل است که محصولات انحصاری مانند زعفران و پسته دارد. کشوری که سرشار از منابع طبیعی می باشد؛ از منابع آهن و آلومینیوم گرفته تا ذخایر نفت و گاز. ایران؛ سرزمینی با آدابی اصیل و رسومی تاریخی، بر پایه مهرورزی و محبت است. مثلاً جشن نوروزمان را جمشید بنا نهاد تا ما با شادی کردن و بازدید از خانه های هم دیگر، دل هایمان را به هم نزدیک تر کنیم، نه مانند هالووین که بر پایه ترس و وحشت بنیان گذاشته شده است. ایران؛ سرزمینی است که دنیا آن را به شاعران شیرین سخنی چون حافظ و سعدی و فردوسی و عطار و خیامش می شناسد. شاهنامه تنها یکی از حماسی ترین و شکوهمند ترین آثار پارسی است. شاهنامه به عزت و شکوه و قدرت رستم و اسفندیار و آرش اشاره می کند که مایه سربلندی ما می شود. داستان های ما بر پایه ی علم و اندیشه و هیجان و جوانمردی و ایمان است، نه مانند داستان های هری پاتر و آر ال استاین، بر پایه ی تخیل و ترس و وحشت. زمانی که اروپا در دوره عصر تاریکی به سر می برد و اروپاییان با حسرت به ایرانیان نگاه می کردند، ایران در قله اقتدار علم دنیا بود و آثار دانشمندانی چون: ابوعلی سینا و رازی و ابوریحان به زبان های زنده ی دنیا ترجمه می شد. ایران؛ سرزمین دلیرمردانی چون پوریای ولی، تختی و رییسعلی دلواری است. ایران؛ سرزمین مردان غیوری است که بر پایه ی "حب الوطن من الایمان" با دستان خالی و دلی سرشار از ایمان در برابر تمام دنیای کفر ایستادند؛ از چمران و بابایی و صیاد شیرازی و باقری تا شهدای انرژی هسته ای: شهریاری و احمدی روشن. ایران؛ همان سرزمینی است که باعث ترس و واهمه ی ابرقدرت های جهان شده است. ایران؛ کشوری که مانند دُر در جهان می درخشد. کشوری که با موشک های شهاب و صاعقه و آذرخش، گنبد آهنین اسراییل را به مسخره گرفته است و کابوس کرکس ها شده است. ایران؛ کشوری که اسرائیل و آمریکا با آن هیبت پوشالی، از آن می ترسند. هر روز تحریم می کنند، اما ما با تلاش دانشمندان جوانمان توانستیم به فن آوری های جدید دست یابیم. رتبه ی اول علمی منطقه را کسب کردیم. ماهواره ی امید و تدبیر و سفیر را به آسمان فرستادیم و با بومی کردن انرژی هسته ای، دنیا را به زانو درآوردیم. من ایرانی ای هستم که پوستم، گوشتم و نفسم با سرزمینم آغشته شده است. من همیشه با جان خویش از کشورم حمایت می کنم. من با تلاش خود، سرزمینم را خواهم ساخت. ایرانی که همیشه سربلند و آزاد باشد. صرفاْ جهت اطلاع: این انشای من در فصلنامه سازمان سما به چاپ خواهد رسید.
انشایی در مورد انشاء
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> چه شبی بود، مادرم باز رو انداخت که باید چند انشایی برای خواهرت بنویسی، رفتم دیدم خواهرم دوباره برگههایی از انشا در مورد فصول، طبیعت و موضوعاتی دیگر را در دست گرفته و حفظ میکند. چارهای نبود، قلم را برداشتم و در مورد آزادگان به دلیل تناسب روز مطلبی نوشتم، اسراف موضوع بعدی بود، دیگر حوصلهام سر رفت، بقیه را به فردا صبح موکول کردم، راستش یاد دوران تحصیلات خودم افتادم، زنگ انشا جزء بدترین ساعات درسیم بود. و هنوز هم تفاوتی ایجاد نشده، بچههای این نسل هم از نوشتن میترسند، نمیدانند چه بنویسند، چگونه و از کجا آغاز کنند؟ چگونه ادامه بدهند و چگونه به پایان برسانند؟ حالا تصور بکنید در این فضا که مدیران و معلمان و آموزش و پرورش هیچ نوآوری و شکوفایی نداشتهاند، و نتوانستهاند از دامنه این بحران بکاهند، کودکان باید در مورد نوآوری و شکوفایی انشا بنویسند. انشایی از انشاء همه دارند عرق میریزند، صورتها در هم فشرده است، کاغذها را خط خطی میکنند وگلولههای مچاله شده را پرت میکنند توی سطل آشغال.یکی زلزده به پنجره، فکرش به جایی نمیرسد، یکی ته مدادش را گاز میگیرد و پلکهایش را روی هم فشار میدهد، یکی میگوید من هیچ چی به فکرم نمیرسد، آن یکی میگوید چند خط باید باشد، یکی مدام لبها و گاهی هم ناخن میجود معلم دفترش را ورق میزند، محکم دستش را روی میز میکوبد و با صدای بلند میگوید ساکت کلاس گرم است، بچهها کتشان را در میآورند، هی روی صندلی جابجا میشوند، غر میزنند، از دست هیچ کس کاری بر نمیآید، زیاد فرصت ندارند، الان زنگ میخورد، بالاخره دانشآموزان از روی ناچاری کاغذهای خط خطی و نوشتههای درهمشان را جمع میکنند و میدهند دست معلم وقت تمام شد. این کلاس، کلاس انشا بود آب، بابا سرمشقهای آب، بابا یادمان رفت رسم نوشتن با قلمها یادمان رفت گل کردن لبخندهای همکلاسی در یک نگاه ساده حتی یادمان رفت ترس از معلم، حل تمرین، پای تخته آن روزهای بیکلک را یادمان رفت راه فرار از مشقهای زنگ اول ای وای ننوشتیم آقا یادمان رفت آن روزها را آن قدر شوخی گرفتیم جدیت تصمیم کبری یادمان رفت شعر خدای مهربان را حفظ کردیم یاش بخیر اما خدا را یادمان رفت در گوشمان خواندند رسم آدمیت آن حرفها را زود اما یادمان رفت فردا چه کاره میشوی، موضوع انشا ساده نوشتیم آنقدر تا یادمان رفت دیروز تکلیف آب بابا بود و خط خورد تکلیف فردا نان و بابا یادمان رفت
مقاله در مورد آمایش سرزمین
در بررسی ریشه لغت آمایش با توجه به مفهوم علمی آن و در جهت سازماندهی فضا ، مجموعه فعالیت هایی صورت خواهد گرفت که به نوعی در معانی مختلف مصدر "آمودن " مستتر است . آمودن همانطور که در لغت نامه ها آمده است ، معنای مستعد کردن ،آمیختن و ... را می دهد. اما در حیطه برنامه ریزی ، آمایش سرزمین دلالت بر اقدام هایی دارد که به طور گسترده توسط بخش عمومی بکار گرفته می شود تا آینده توزیع فعالیت ها و سکونتگاه ها را در فضا تحت تاثیر قرار دهد . هرچند بررسی تحولات آمایش سرزمین در سالهای گذشته مبین تکوین و تکامل جایگاه این مهم در نظام برنامهریزی کشور است و در حقیقت میتوان چنین نتیجهگیری کرد که مقوله آمایش سرزمین به رغم فراز و نشیبهای فراوان از پشتوانههای قانونی بسیار مستحکمی در نظام برنامهریزی کشور برخوردار است اما برنامههای آمایش سرزمین هیچگاه به مرحله اجرا گذاشته نشدهاند.براساس این، اتخاذ تدابیر و ایجاد سازوکارهای مناسب برای رفع این موانع در کانون توجه نظام برنامهریزی کشور قرار دارد. علاوه بر این اعمال قوانین یا اجرای مصوبات متناقض با اهداف و سیاستهای آمایش سرزمین بخشی از عوامل نتیجهبخش نبودن برنامههای آمایش سرزمین در ایران به شمار میآید. اجرای طرحها و پروژههای فاقد توجیه آمایش در وضعیتی که سازوکارهای ایجاد هماهنگیهای بخشی – منطقهای یا هماهنگیهای عمودی و افقی در سیاستگذاری توسعه در سطوح مختلف ملی، منطقهای و محلی از کارآمدی مناسبی برخوردار نبودهاند نیز از دیگر عوامل نقض جهتگیریهای آمایش سرزمین محسوب میشوند.براساس شناخت ضرورتهای یادشده نظام برنامهریزی کشور با تشکیل کمیسیون برنامهریزی فضایی و توسعه منطقهای در ساختار نظام برنامهریزی برنامه پنجم تلاش گستردهای را در قالب کمیسیونهای تخصصی آمایش سرزمین، توسعه منطقهای و پایداری محیطی برای ریشهیابی و رفع تنگناهای فراروی توسعه فضایی کشور و ایجاد عدالت سرزمینی سامان داد و با شناسایی تنگناهای موجود در قالب هر یک از نظامهای برنامهریزی، اجرایی و نظارت و ارزیابی به سازوکارهای عملی مشخصی برای کاهش معضلات پیشگفته نایل شد. از مهمترین این موارد در بحث آمایش سرزمین ایجاد شورای آمایش سرزمین به عنوان نهادی بین وزارتخانهای با هدف نهادسازی و ایجاد سازوکارهای اعمال هماهنگیهای عمودی و افقی در سطوح مختلف برنامهریزی آمایشی و اجرای نظام یکپارچه برنامهریزی و مدیریت توسعه سرزمین (از طریق اعمال هماهنگی در برنامهریزیهای آمایشی و کالبدی) است.همچنین تلاش گستردهای در قالب بسته اجرایی توسعه متعادل ...
انشا یک بچه دبستانی در مورد خارجی ها (طنز)
پدرم همیشه میگوید: "این خارجیها که الکی خارجی نشدهاند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان دادهاند" البته من هم میخواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج میدانم. تازه دایی دختر عمهی پسر همسایهمان در آمریکا زندگی میکند. برای همین هم پسر همسایهمان آمریکا را مثل کف دستش میشناسد. او میگوید: "در خارج آدمهای قوی کشور را اداره میکنند" مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد... البته آن قسمتهای بیتربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود. خارجیها خیلی پر زور هستند و همهشان بادی میل دینگ کار میکنند. همین برجهایی که دارند نشان میدهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کردهاند. ما اصلن ماهواره نداریم. اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامههای علمی آن را نگاه میکنیم. تازه من کانالهای ناجورش را قلف کردهام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند. این آمریکاییها بر خلاف ما آدمهای خیلی مهربانی هستند و دائم همدیگر را بقل میکنند و بوس میکنند. اما در فیلمهای ایرانی حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم مینشینند. همین کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود. در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمیشود و نخبههای علمی کشور مجبور میشوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش میشوند. مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان میدهد که از یک خانوادهی کارگری بوده، اما تا میفهمند که نخبه است به او خیلی بودجه میدهند و او هم برق را اختراع میکند. پسر همسایهمان میگوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شبها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم. از نظر فرهنگی ما ایرانیها خیلی بیجمبه هستیم. ما خیلی تمبل و تنپرور هستیم و حتی هفتهای یک روز را هم کلاً تعطیل کردهایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایهمان شنیدم که در خارج جمعهها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرفهای ...
درس آزاد پیشنهادی برای فصل سرزمین من
کویر عالمی دیگر کویر، سرزميني كه نهايت تلاش براي بقا را به تصوير مي كشد، جایی كه آب را با هيچ تجملي نمي توان پيمانه كرد، آنجا كه سكوت موسيقي مداوم است . آنجا كه سايه ها تنها همراه رهنورد است، شب هاي كوير حكايت ديگريست. شب، آسمان كوير نگاهت را با خود مي برد تا آستانه عروج، محو مي شوي در نقطه و نور، ضربانت را در كم وزياد شدن نور ستارگان هم آوا مي بيني. . کوير مرکزي ايران که استان ما ،سمنان در همسایگی آن واقع شده است ، طول آن از شرق به غرب ، از طبس به کاشان ، در حدود 600 کيلومتر است، و عرض آن، از جنوب به کوه هاي البرز به پايين از 150 کيلومتر تا 300 کيلومتر. دانشمندان مي گويند در روزگارهاي ديرين کويرهاي ايران را دريايي مي پوشانده است . بعد به سبب کم باراني و گرماي هوا آب دريا به تدريج تبخير شد و سطح آن کوچک و کوچک تر گرديد تا اين که بستر دريا سرانجام به شکل شوره زارهاي وسيع و خشک امروز در آمد. از آن دريا در دشت کوير تنها دو درياچه باقي است : درياچه نمک در شمال شرقي کاشان و درياچه بسيار کوچک تر حوض سلطان در نزديکي جاده تهران – قم. اين دو درياچه هم مديون سرازير بودن سيلاب هاي بهاري از دامنه هاي البرز به سوي کوير است...اگر بخواهید از دامغان از راه کویر به شهر یزد سفر کنید اولین درس طبيعت که به نسان داده می شود ،«قناعت» است ، واژه اي که امروز دارد فراموش مي شود. اگر آب کم است ياد مي گيريندبا همان آب کم بسازند . در امتداد راه ،آب انبار هایی ساخته شده ، به شکلي که هر قطره باراني که از آسمان ببارد ماه ها درآن بماند. گنبد آب ا نبار را بلند مي گیرند تا از دور پيدا باشد و مسافران را راهنمايي کند. شتر، چارپاي صبور و قانع ، حيوان آرماني براي سفر در کوير است. . اگر روز هوا بيش از حد گرم بود می توانید در کاروانسراي منزل گاه استراحت نمایید و شب ها راه بپیمایید و در همین شب هاست که دومین درس طبیعت به شما داده می شود که ، به آسمان پرستاره کوير چشم بدوزيد و به مدد جهت يابي با ستارگان پيش برانيد.آن چه در كوير ميرويد، گز و تاق است. اين درختان بيباك صبور و قهرمان كه ، بينياز از آب و خاك و بيچشم داشت نوازشي و ستايشي، از سينه خشك و سوخته كوير به آتش سر ميكشند و ميايستند و ميمانند؛ هر يك رب النوعي! بيهراس، مغرور، تنها و غريب. گويي سفيران عالم ديگرند كه در كوير ظاهر ميشوند اين درختان شجاعي كه در جهنم ميرويند. اما اينان برگ و باري ندارند، گلي نميافشاند، ثمري نميتوانند داد، شور جوانهزدن و شوق شكوفه بستن و اميد شكفتن، در نهاد ساقهشان يا شاخهشان، ميخشكد، ميسوزد ...
دنیای خیالی شهرزاد
انشا فبلی من در مورد سفر خیالی سال 1391 با اعتراض مادرم روبه رو شد و گفت که امکان دارد همکلاسی هایم ناراحت شوند و من دوباره این انشا را نوشتم من شهرزاد در ذهن خود دنیایی خیالی دارم اما نمیدانم چه جوری است من در این انشا به آن دنیا سفر می کنم . واوو این جا همش ابر است با ماشین های نقلبه به اینجا وانجا رفتیم شکل آنها هم مثل ابر است همه جا گلها صورتی و قرمز وجود دارد شغل اکثر مردم نقاشی است من در آنجا یک تک شاخ سفید با موهای مشکی خریدم لباسی نیز مانند پریها و همچنین کفش هم خریدم . وای شاینا هم رفت توی گلها بازی کند من در آن روز نام خود را با ماریا عوض کردم دوستانم آندیا آنجلیکا و آنا نام دارند در آن سرزمین رویایی پروانه ای بزرگ به اندازه تک شاخم خریدم بسیار زیبا بود و من بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم رنگین کمان زیبایی در آسمان ظاهر شد و من به دنیا بازگشتم تاریخ انشا 91/9/14
موضوعات متنوع انشا(200 مورد)
ما به تعداد لغاتی که در لغتنامه معین یا دهخدا آمده است موضوع انشاداریم که باید در خور اطّلاعات ، فهم و نیز علاقه ی دانش آموز باشد و به گونه ای باشد که انگیزه را برای نوشتن تقویت کند . موضوعات انشا همیشه مکتوب و نوشتنی نیستند ، بلکه گاهی دیدنی و احساس کردنی می باشند . از آن جا که دغدغه ها ، احساسات ، اندیشه ها ، سطح سواد ، نحوه ی زندگی و ... در دانش آموزان یکسان نیست ، بهتر است به سمتی پیش برویم که دامنه ی موضوعات انشا گسترش یابد و هرگز فراگیران را در حصار یک موضوع زندانی نکنیم . موضوع پیشنهادی انشا در ابتدا باید ساده و ملموس باشد چیزی که دانش آموز نتواند بهانه ی عدم اطّلاع را بیاورد . در مرحله های بعدی ، موضوع ها می توانند انتزاعی و معقول باشند . معلّم می تواند تعداد موضوعات انشای بیشتری در اختیار دانش آموز قرار دهد تا از بین آنها انتخاب کرده بنویسد . می تواند در همان ابتدای سال تحصیلی صد موضوع انشا را که آماده کرده است و تکثیر کرده ، در اختیار آن ها قرار دهد تا از بین آن ها سی مورد را انتخاب کنند و در صفحه ی فهرست و ابتدای دفترشان بنویسند و هر جلسه هر کدام را که دوست داشتند بخوانند . به این صورت هر کدام از دانش آموزان در مورد یک موضوع جدید انشا خواهند داشت و کلاس انشا دارای تنوّع و جذابیّت خواهد بود . دانش آموزان موضوعات تخیّلی راهم راحت می نویسند امّا گاهی هم باید موضوعاتی داده شود تا دانش آموز موظّف شود با تحقیق و مطالعه نوشتن خود را بهبود بخشد .به دانش آموزان بگویید صفحه ای از دفترشان رابه بهترین جملات انشای دوستان خود اختصاص دهند در این صورت مجبور هستند به همه ی انشا ها خوب گوش دهند و بهترین جمله ها را انتخاب کرده با ذکر نام دوستانشان در صفحه ی مورد نظر بنویسند . صفحه ای را نیز به بهترین ستایش ها و به نام خداهای شعری زیبا اختصاص بدهند تا برای هر متن یک به نام خدای جدید داشته باشند . 1- توصیف یک صحنه ی تصادف ، جنگ ، زلزله ، سیل، توفان، آتش سوزی ، دزدی 2- توصیف تصاویر متنوّع کتاب درس3- برای توصیف زیبایی های بهار از چه واژه هایی استفاده می کنید ؟ (فقط یک صفحه واژه ) 4- باغبان با نگرانی وارد باغ شد...... 5- یکی شدن با طبیعت 6- برای شهرم چه خدمتی کنم؟ 7-ترافیک در شهر 8-خانه ای با بچّه های شلوغ 9-چهره ی شهر در هنگام صبح 10-در اتوبوس 11-خنده دار ترین صحنه ...